اللّهُمَّ اجعَل ما يُلقِي الشَّيطانُ في رُوعي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي و الحَسَد...[1]
بحث در باره «حسد» به عنوان سومین رذیلهای بود که در این فراز از القائات شیطان شمرده شده است. بیماری حسادت، مشکل اصلی شیطان بود که موجب رانده شدنش از درگاه خدای سبحان شد؛ به همین جهت، سعی میکند این بیماری را به دیگران هم منتقل کند.
در روایتی که از امیر المؤمنین (عَلَیْهِالسَّلامِ) نقل شده، آمده است:
إِيَّاكَ وَ الحَسَدَ فَإِنَّهُ شَرُّ شِيمَةٍ وَ أَقبَحُ سَجِيَّةٍ وَ خَلیقَةُ إبلِیسٍ.[2]
از حسد دوری کن، چرا که بدترین خصلت و زشتترین خُلق، و خوی شیطان است.
در روایت دیگری، طبق نقل، امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) میفرماید:
لَمَّا أُهْبِطَ نُوحٌ ع مِنَ السَّفِينَةِ أَتَاهُ إِبْلِيسُ فَقَالَ لَهُ مَا فِي الْأَرْضِ رَجُلٌ أَعْظَمَ مِنَّةً عَلَيَّ مِنْكَ دَعَوْتَ اللَّهَ عَلَى هَؤُلَاءِ الْفُسَّاقِ فَأَرَحْتَنِي مِنْهُمْ أَ لَا أُعَلِّمُكَ خَصْلَتَيْنِ إِيَّاكَ وَ الْحَسَدَ فَهُوَ الَّذِي عَمِلَ بِي مَا عَمِلَ وَ إِيَّاكَ وَ الْحِرْصَ فَهُوَ الَّذِي عَمِلَ بِآدَمَ مَا عَمِلَ.[3]
هنگامی که نوح (عَلَیْهِالسَّلامِ) از کشتی پیاده شد، ابلیس نزد او آمد و گفت: روی زمین کسی از تو بالاتر نیست به اینکه بزرگترین منت را بر من گذاردی و بر این مردم فاسق نفرین کردی و مرا از دست آنها راحت ساختی! آیا در عوض، دو خصلت به تو یاد ندهم؟ یکی اینکه از حسد بپرهیز، زیرا حسادت بود که من را به چنین روزی انداخت و دوم اینکه از حرص بپرهیز، زیرا آدم به خاطر آن، به چنین عاقبتی [که خروج از بهشت باشد] مبتلا گشت.
به همین دلیل که ابلیس خودش از راه حسد، ضربه خورد، مهمترین دامی که برای انسان پهن میکند نیز، همین دام حسد است. از امیر المؤمنین (عَلَیْهِالسَّلامِ) نقل شده که فرمود:
الحَسدُ مِقْنَصَةُ إبْليسَ الكُبرى.[4]
حسادت، دام بزرگ ابليس است.
در این فراز نیز اشاره شده که شیطان، حسد را به دل و ضمیر انسان القا میکند، همچنین در روایتی از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) چنین نقل شده است:
يَقولُ إبْليسُ لجُنودِهِ: ألْقُوا بَيْنهُمُ الحَسدَ و البَغْيَ؛ فإنَّهُما يَعْدِلانِ عندَ اللَّهِ الشِّرْكَ.[5]
ابليس به لشكر خود مىگويد: ميان آنان حسادت و تجاوزگرى افكنيد، كه اين دو خوى نزد خدا، برابر با شرک است.
بحث فقهیموضوع: وظیفه زنی که در اثنای طواف عمره تمتع حیض شود (2)
یادآوریبحث در باره وظیفه زنی بود که در اثنای طواف عمره تمتع عادت شود. گفتیم یا قبل از اتمام دور چهارم حیض میشود یا بعد از اتمام آن و در هر صورت، یا بعد از پاک شدن، برای اتمام عمره سعه وقت دارد یا ضیق وقت.
صورت اول، فرضی است که در سعه وقت، قبل از اتمام دور چهارم، حیض شود. حکم و دلیل این صورت را در جلسه قبل بیان کردیم که باید بعد از پاک شدن، طواف را از سر بگیرد.
بررسی صورت دومدر این صورت، فرض این است که در ضیق وقت، قبل از اتمام دور چهارم که نصف طواف است، حیض شود. مشهور میگویند: وظیفه او عدول به حج افراد است، یعنی باید طواف را رها کند و به عرفات برود و بعد از مناسک حج، عمره مفرده به جا آورد.
در واقع، این فرض، یکی از مصادیق مثل مسئله قبل است که در ضیق وقت، پیش از احرام یا پیش از شروع به طواف، حیض یا نفاس میشد، پس دلایلی که در آنجا بیان شد، در اینجا نیز مورد استناد قرار میگیرد.
در این صورت نیز مانند صورت قبل، گفته شده که شیخ صدوق با نظر مشهور مخالفت کرده است. آیت الله سبحانی در این باره مینویسد:
قال في «المقنع»: و قد روي أنّها إن كانت طافت ثلاثة أشواط أو أقلّ ثمّ رأت الدم حفظت مكانها، فإذا طهرت طافت منه و اعتدت بما مضى. و إطلاقه يعمّ كلتا الحالتين- سعة الوقت و ضيقه- و لعلّها ظاهرة في الضيق.[6]
[شیخ صدوق] در المقنع فرموده: «روايت شده كه اگر سه دور از طواف يا كمتر از آن را انجام داده، و پس از آن خونى ديده است، همان جا [كه خون دیده] را به خاطر میسپارد، پس، وقتی پاک شد از همان جا طواف میکند و دورهای انجام شده را به حساب مىآورد». اطلاق این سخن، شامل هر دو حالت وسعت و ضیق وقت میشود؛ ولی شاید فقط در ضیق وقت ظهور داشته باشد.
ولی همان طور که در جلسه قبل اشاره شد، شیخ صدوق در این کتاب، همان نظر مشهور را بیان کرده است. وی قبل از این عبارتی که آیت الله سبحانی از او نقل کند، نوشته است:
إذا حاضت المرأة و هي في الطواف بالبيت أو بالصفا و المروة، و جاوزت النصف، فلتعلم على الموضع الذي بلغت، فإذا طهرت، رجعت فأتمت بقية طوافها من الموضع الذي علمته، و إن هي قطعت طوافها في أقل من النصف، فعليها أن تستأنف الطواف من أوله.[7]
اگر زنی در حال طواف کعبه یا سعی میان صفا و مروة، حیض شود و از نصف طواف گذشته باشد، باید همان مکانی که تا آنجا رسیده را نشانهگذاری کند، و وقتی پاک شد، برگردد و بقیه طوافش را از همان مکان نشانهگذاری شده کامل کند، اما اگر در کمتر از نصف، طوافش را قطع کرده، باید طواف را از اول شروع کند.
پس معلوم میشود، شیخ صدوق روایت را فقط جهت اطلاع آورده است، و هر چند در کتاب من لا یحضر الفقیه تصریح کرده که مطابق همین روایت فتوا میدهد؛ ولی در اینجا قبل از بیان روایت، تصریح کرده که در صورت حدوث حیض قبل از دور چهارم، باید طواف را از سر بگیرد، بر این اساس، چنین نسبتی به شیخ صدوق، حداقل نسبت به کتاب المقنع، صحیح نمیباشد.
به هر حال، مشهور فقها در این فرع، قائل به عدول هستند و فقط آیت الله خویی در حاشیه عروة، قائل به تخییر شده است، چون در مسئله قبلی نیز که گفتیم این فرع، یکی از مصادیق آن است، ایشان همین نظریه را مطرح نموده است، میفرماید:
تقدّم أنّ حكمها التخيير.[8]
گذشت که حکم این صورت تخییر است.
یعنی میتواند عمره تمتع را رها کند و از تمتع به افراد عدول کند، یا اینکه قبل از پاک شدن، در همان فرصت کم، سعی و تقصیر را انجام دهد و بعد از بازگشت از منا، طواف عمره را قضا کند.
البته نظریه ایشان نیز در عمل میتواند با نظریه مشهور یکسان شود، زیرا در مقام عمل، عدول به حج افراد را انتخاب میکند و در این صورت، قطعاً به نظر مشهور فقها عمل کرده است.
بررسی صورت سومصورت سوم، فرضی است که حیض بعد از دور چهارم و در وسعت وقت عارض شده است. در این صورت نیز مشهور فقها قائلاند، باید با حدوث حیض، طواف را رها کند و از مسجد بیرون رود و بعد از طُهر، دورهای باقیمانده از طواف را به اتمام برساند و بقیه اعمال عمره را انجام دهد و سپس برای حج محرم شود.
در تبیین صورت اول، متن فرمایش شیخ مفید را خواندیم که در باره این صورت فرمودند:
فإن كان ما طافته أكثر من النصف بنت عليه.[9]
اگر مقدار طوافی که انجام داده بیشتر از نصف باشد، هنگامی که پاک میشود، بنا را بر همان میگذارد [و آن را کامل میکند].
همچنین در روایات نیز تصریح شده بود که پس از انجام نصف طواف، یعنی اتمام دور چهارم، عمره تمتع برگزار شده و نیازی نیست، بعد از پاک شدن، از اول آن را شروع کند؛ ولی آیت الله خویی در اینجا نیز روی مبنای خودشان که عمل مشهور به روایات ضعیف السند را جابر ضعف آنها نمیداند، میفرماید: طوافش باطل است، زیرا طواف عمل واحد است که باید در آن موالات رعایت شود، پس وقتی بین دورهای طواف فاصله ایجاد شود، آن هم چند روز، بدون شک، طواف باطل است؛ لذا باید بعد از پاک شدن، طواف را از اول انجام دهد، البته در ادامه میفرماید: احوط این است که بین اتمام و تمام جمع کند،[10] به این صورت که به قصد اعم از آن دو، یک طواف کامل انجام دهد که اگر در واقع، دورهای انجام شده، باطل بوده، این طواف به صورت کامل، طواف عمرهاش قرار گیرد؛ و اگر باطل نبوده، بلکه ناقص بوده، دورهای انجام شده در طواف جدید، آن را تکمیل کند.
بررسی صورت چهارماگر حیض بعد از دور چهارم و در صورت ضیق وقت حادث شود، مشهور میگویند: باید از مسجد بیرون رود و بعد از سعی و تقصیر برای حج محرم شود و پس از انجام مناسک حج، وقتی از منا برگشت، قبل از طواف زیارت، دورهای باقیمانده از طواف عمرهاش را قضا نماید.
متن عروة در این باره، چنین بود:
إن كان بعد تمام أربعة أشواط فتقطع الطواف، و بعد الطهر تأتي بالثلاثة الأُخرى و تسعى و تقصّر مع سعة الوقت، و مع ضيقه تأتي بالسعي و تقصّر ثمّ تحرم للحجّ و تأتي بأفعاله ثمّ تقضي بقيّة طوافها قبل طواف الحجّ أو بعده، ثمّ تأتي ببقيّة أعمال الحجّ، و حجّها صحيح تمتّعاً.[11]
اگر بعد از تمام شدن دور چهارم حیض شود، طواف را قطع میکند و اگر بعد از پاک شدن وقت داشته باشد، سه دور دیگر آن را انجام میدهد و سعی و تقصیر را نیز به جا میآورد، اما در صورت تنگ بودن وقت، سعی و تقصیر را به جا میآورد و برای حج محرم میشود و پس از انجام اعمال حج، قضای سه دور باقیمانده را قبل از طواف حج یا بعد از آن به جا میآورد، سپس بقیه اعمال حج [مثل طواف نساء] را انجام میدهد و حج او به صورت تمتع صحیح خواهد بود.
در اینجا دو بحث وجود دارد، یکی اصل اینکه وظیفهاش چیست؟ آیا تمتع او صحیح است و باید پس از بازگشت از منا دورهای باقیمانده را قضا کند یا تمتع او تبدیل به افراد میشود؟ دوم اینکه اگر وظیفهاش تمتع و تکمیل طواف است، آیا باید قبل از طواف زیارت، طواف عمرهاش را تکمیل کند یا در تقدم و تأخر مخیّر است؟
در بحث اول، همان طور که گفتیم، مشهور و همچنین صاحب عروة قائل به صحت تمتع هستند، از محشین عروة نیز تنها آیت الله خویی نظر دیگری دارند؛ ولی بقیه از جمله حضرت امام در اینجا حاشیهای ندارند، لذا نظرشان همان نظر مشهور است.
دلیل مشهور این دو روایت است، یکی همان مرسله «ابی اسحاق» که میفرماید:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ صَاحِبِ اللُّؤْلُؤِ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ فِي الْمَرْأَةِ الْمُتَمَتِّعَةِ إِذَا طَافَتْ بِالْبَيْتِ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ حَاضَتْ فَمُتْعَتُهَا تَامَّةٌ وَ تَقْضِي مَا فَاتَهَا مِنَ الطَّوَافِ بِالْبَيْتِ وَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ تَخْرُجُ إِلَى مِنًى قَبْلَ أَنْ تَطُوفَ الطَّوَافَ الْآخَرَ.[12]
طبق این روایت امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) در باره زنی که حج تمتع به جا میآورد، میفرماید:
اگر پس از انجام چهار دور از طواف کعبه، حیض شود، حج تمتع او مشکلی ندارد؛ بلکه باید آن مقداری که از طواف کعبه و سعی میان صفا و مروهاش باقی مانده را قضا نماید و قبل از اینکه طواف دیگرش را انجام دهد، به سمت منا حرکت کند.
ذیل این روایت، نشان میدهد که مربوط به ضیق وقت است، زیرا فرمود: «و تخرج الی منی».
روایت دوم نیز خبر «سعید الاعرج» است که میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ بِالْبَيْتِ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ وَ هِيَ مُعْتَمِرَةٌ ثُمَّ طَمِثَتْ قَالَ تُتِمُّ طَوَافَهَا فَلَيْسَ عَلَيْهَا غَيْرُهُ وَ مُتْعَتُهَا تَامَّةٌ فَلَهَا أَنْ تَطُوفَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ ذَلِكَ لِأَنَّهَا زَادَتْ عَلَى النِّصْفِ وَ قَدْ مَضَتْ مُتْعَتُهَا وَ لْتَسْتَأْنِفْ بَعْدَ الْحَجِّ.[13]
سند روایت به خاطر وجود «ابراهیم بن ابی اسحاق» که مجهول است، ضعیف است. «سعید الاعرج» میگوید:
از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) در باره زنى سؤال شد که چهار دور از طواف عمره تمتعاش را انجام داده، سپس حیض شده است؟ فرمود: طوافش را [پس از پاک شدن] تمام میكند و چيزى بر عهده ندارد و تمتعاش كامل است؛ لذا میتواند بين صفا و مروه طواف كند، زيرا او بیش از نصف طواف را انجام داده است و اینگونه، تمتعاش را برگزار كرده است و باید بعد از حج آن را از سر بگیرد.[14]
با اینکه این دو روایت، ضعیف هستند؛ ولی صاحب عروة، به خاطر عمل مشهور، قائل به جبران ضعفشان است؛ ولی آیت الله خویی که این مبنا را قبول ندارد، میفرماید: این صورت نیز از مصادیق مسئله قبل است، لذا وی میان عدول به حج افراد یا قضای طواف بعد از بازگشت از منا، مخیر است.
به نظر ما، قول مشهور صحیح است، زیرا عمل مشهور را منجبر ضعف روایت میدانیم، اما در بحث دوم، یعنی زمان انجام قضای دورهای باقیمانده، صاحب عروة قائل به تخییر شد، یعنی میتواند قبل از طواف زیارت، آن را انجام دهد یا بعد از آن؛ ولی آیت الله خویی در حاشیه میفرماید:
الظاهر لزوم القضاء قبل طواف الحج.[15]
ظاهر آن است که باید قضا [سه دور باقیمانده] را قبل از طواف زیارت انجام دهد.
به نظر ما، این فرمایش آیت الله خویی، صحیح است و باید قبل از طواف زیارت، قضا شود، دلیل آن این روایت است که قبلا آن را خواندیم و سندش صحیح است و حتی به گفته برخی روایت مستفیضه است، میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ صَبِيحٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ وَ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ كُلُّهُمْ يَرْوُونَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمَرْأَةُ الْمُتَمَتِّعَةُ إِذَا قَدِمَتْ مَكَّةَ ثُمَّ حَاضَتْ تُقِيمُ مَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ التَّرْوِيَةِ فَإِنْ طَهُرَتْ طَافَتْ بِالْبَيْتِ وَ سَعَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ إِنْ لَمْ تَطْهُرْ إِلَى يَوْمِ التَّرْوِيَةِ اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ ثُمَّ سَعَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ خَرَجَتْ إِلَى مِنًى فَإِذَا قَضَتِ الْمَنَاسِكَ وَ زَارَتْ بِالْبَيْتِ طَافَتْ بِالْبَيْتِ طَوَافاً لِعُمْرَتِهَا ثُمَّ طَافَتْ طَوَافاً لِلْحَجِّ ثُمَّ خَرَجَتْ فَسَعَتْ فَإِذَا فَعَلَتْ ذَلِكَ فَقَدْ أَحَلَّتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يُحِلُّ مِنْهُ الْمُحْرِمُ إِلَّا فِرَاشَ زَوْجِهَا فَإِذَا طَافَتْ طَوَافاً آخَرَ حَلَّ لَهَا فِرَاشُ زَوْجِهَا.[16]
طبق این روایت، امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) میفرماید:
زنی که به قصد حج تمتع وارد مکه شود و سپس حیض شود، فاصله میان حیض تا روز ترویه را در آنجا میماند، پس اگر پاک شد، طواف و سعی میان صفا و مروة را انجام میدهد؛ ولی اگر تا روز ترویه پاک نشد، غسل میکند و جلوی خون را با پارچهای میگیرد، و با همان حال، سعی انجام میدهد و به منا میرود، زمانی که مناسکش تمام شد و به زیارت کعبه آمد، یک طواف برای عمره انجام میدهد و یک طواف برای حج، سپس سعی انجام میدهد. اگر چنین کند، همه محرمات احرام، برایش حلال میشود مگر نزدیکی با همسرش که با انجام طواف دیگر، آن نیز بر او حلال میشود.
هرچند صدر روایت مربوط به مسئله قبل است که حیض قبل از طواف عارض شده؛ ولی ذیل آن که ترتیب اعمال را بیان میکند، بر تقدم قضای طواف عمره بر طواف زیارت دلالت دارد.
افزون بر این ، مقتضای تقدم سبب طواف عمره ، مقدم داشتن آن بر طواف زیارت است .
وظیفه زنی که بعد از طواف و قبل از نماز طواف حیض شودصاحب عروة در انتهای مسئله پنجم و پس از بیان حکم چهار صورت مذکور، میفرماید:
و كذا الحال إذا حدث الحيض بعد الطواف و قبل صلاته.[17]
همچنین است اگر حیض بعد از طواف و قبل از نماز طواف حادث شود.
یعنی در صورت وسعت وقت، صبر میکند تا پاک شود و پس از آن نماز را به جا آورده و بقیه اعمال عمره را هم تمام میکند و تمتع او صحیح است؛ ولی در صورت ضیق وقت، نماز طواف را نمیخواند، بلکه بقیه اعمال عمره و مناسک حج را انجام میدهد و دو رکعت نماز طواف عمرهاش را بعداً قضا میکند.
دلیل آن این دو روایت صحیحه است، یکی صحیحه «زرارة» که میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ بِالْبَيْتِ فَحَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ الرَّكْعَتَيْنِ فَقَالَ لَيْسَ عَلَيْهَا إِذَا طَهُرَتْ إِلَّا الرَّكْعَتَيْنِ وَ قَدْ قَضَتِ الطَّوَافَ.[18]
شیخ صدوق به اسنادش از «ابان» و او از «زرارة» نقل که میگوید:
از ایشان در باره زنى پرسیدم كه طواف را به جا آورده، و پيش از اداء نماز طواف، حائض شده، فرمود: چون پاک شود چيزى جز آن دو ركعت بر ذمّه ندارد، زيرا كه او طواف را برگزار كرده است.
و یکی هم، صحیحه «ابو الصباح کنانی» است که میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ بِالْبَيْتِ فِي حَجٍّ أَوْ عُمْرَةٍ ثُمَّ حَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ الرَّكْعَتَيْنِ قَالَ إِذَا طَهُرَتْ فَلْتُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ وَ قَدْ قَضَتْ طَوَافَهَا.[19]
«ابو الصباح کنانی» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) در باره زنی پرسیدم كه در حج یا عمره، طواف را به جا آورده، و پيش از اداء نماز طواف، حائض شده، فرمود: وقتی پاک شد، باید دو رکعت نماز را در مقام ابراهیم بخواند، چرا كه او طواف را برگزار كرده است.
این روایات مطلق هستند و شامل هر دو صورت سعه وقت و ضیق وقت میشوند.
مسئله هشتمحضرت امام در مسئله هشتم میفرماید:
صورة حج الافراد كحج التمتع إلا في شيء واحد، و هو أن الهدي واجب في حج التمتع و مستحب في الافراد.[20]
كيفيّت حج افراد مانند حج تمتع است، مگر در يک چيز، و آن اين است كه قربانى در حج تمتع واجب است و در حج افراد مستحب است.
در اینجا حضرت امام و صاحب عروة به بحث حج قران اشارهای نکردهاند؛ ولی ما علاوه بر توضیح مختصری درباره هر سه نوع حج، نظر اهل سنت را نیز در این باره مطرح میکنیم.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله