اللّهُمَّ اجعَل ما يُلقِي الشَّيطانُ في رُوعي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي.[1]
در تبیین این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق، صحبت در باره یکی از القائات شیطانی، یعنی سوء ظن بود. اشاره شد که سوء ظن در همه موارد، شیطانی و نکوهیده نیست؛ بلکه گاه مذموم است مثل سوء ظن به خدا یا مؤمنان و گاه نیکو و ممدوح است مثل سوء ظن به دشمن.
یکی دیگر از موارد سوء ظن خوب این است که انسان نسبت به خودش سوء ظن داشته باشد. خوش بین بودن نسبت به اعمال خود، از القائات شیطانی و ناپسند است و در مقابل بد گمان بودن به کردار خود ممدوح و پسندیده است. در روایتی که از امیر المؤمنین (عَلَیْهِالسَّلامِ) نقل شده، یکی از ویژگیهای انسانهای مؤمن، بدگمان بودن به خودشان دانسته شده است، میفرماید:
المُؤمِنونَ لِأَنفُسِهِم مُتَّهِمونَ، و مِن فارِطِ زَلَلِهِم وَجِلونَ، و لِلدُّنيا عائِفونَ، و إلَى الآخِرَةِ مُشتاقونَ، و إلَى الطّاعاتِ مُسارِعونَ.[2]
مؤمنان، به نفْس خويش بدگمان اند و از لغزشهاى گذشته خود ترسان اند. از دنيا بيزارند، به آخرت مشتاق اند و به طاعات، شتابان اند.
در این روایت پنج ویژگی برای اهل ایمان بیان شده است: بدبینی نسبت به خود، ترس از لغزشها، بیزاری از دنیا، علاقه به آخرت و شتاب در انجام عبادات که از خداوند سبحان متصف شدن به همه آنها را خواستاریم.
بحث فقهیموضوع: ادامه مسائل صورت حج تمتع
یادآوریبحث در مسئله پنجم از صورت حج تمتع بود. تاکنون سه فرع از فروع مطرح شده در این مسئله را بررسی کردهایم و اینک فرع چهارم.
فرع چهارمدر فروع قبلی این مسئله گفتیم: كسى كه وظيفهاش حج تمتع است، نمیتواند اختيارا به حج افراد یا قران عدول کند؛ ولى اگر وقتش براى تمام كردن عمره و رسيدن به حج، تنگ شود، باید نيتش را به حج افراد برگرداند و عمره را بعد از حج به جا آورد. حدّ تنگى وقت نیز طبق نظر حضرت امام خوف نرسيدن به وقوف اختيارى عرفه بود و طبق نظر ما خوف نرسیدن به رکن وقوف، یعنی مسمای آن.
حضرت امام در ادامه، این حکم را برای حج مستحبی نیز جاری دانسته است. متن فرمایش ایشان چنین است:
الظاهر عموم الحكم بالنسبة إلى الحج المندوب، فلو نوى التمتع ندبا و ضاق وقته عن إتمام العمرة و إدراك الحج جاز له العدول إلى الافراد.[3]
ظاهر اين است كه اين حكم نسبت به حج مستحبى نیز عموميت دارد، بنابراين اگر قصد حج تمتع مستحبى نمايد و وقت براى تكميل عمره و رسيدن به حج تنگ شود، میتواند به حج افراد عدول نمايد.
دلیل اینکه در حج مستحبی نیز در صورت ضیق وقت میتواند از تمتع به افراد عدول کند، اطلاق روایاتی است که در جلسات قبل خواندیم. این روایات در باره حج تمتع بود و فرقی میان واجب و مستحب آن نگذاشته بودند.
فرع پنجمدر آخرین فرع این مسئله آمده است:
الأقوى عدم وجوب العمرة عليه.[4]
اقوى اين است كه عمره بر او واجب نيست.
یعنی وقتی حج تمتع مستحبی به دلیل ضیق وقت به حج افراد تبدیل شد، اقوا آن است که نیازی به انجام عمره مفرده بعد از آن نیست، بر خلاف حج واجب که باید پس از انجام حج افراد، عمره مفرده را به جا آورد.
اینکه فرمود: «اقوی» معلوم میشود، قول دیگری هم وجود دارد که آن را واجب میداند.
دلیل کسانی که قائل به وجوب عمره هستند، این روایت است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ فَضَالَةَ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ إِذَا قَدِمَتْ مَكَّةَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ قَالَ تَمْضِي كَمَا هِيَ إِلَى عَرَفَاتٍ فَتَجْعَلُهَا حَجَّةً ثُمَّ تُقِيمُ حَتَّى تَطْهُرَ فَتَخْرُجُ إِلَى التَّنْعِيمِ فَتُحْرِمُ فَتَجْعَلُهَا عُمْرَةً قَالَ ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ كَمَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ.[5]
«جمیل بن دراج» در این روایت صحیحه، میگوید:
از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) در باره زن حائضی پرسیدم که در روز ترويه وارد مکه میشود؟ فرمود: در همان حال، به عرفات میرود، و اعمال خود را حج قرار میدهد، و پس از آن، تا زمانی که پاک شود، اقامت میكند، و آنگاه به سوى تنعيم حركت میکند، و محرم مىشود، و اعمال خود را عمره قرار میدهد. ابن ابی عمیر میگوید: همان طور که عایشه چنین کرد.
در این روایت، تصریح شده که پس از انجام حج افراد، برای عمره از تنعیم محرم شود و اطلاق آن شامل حج مستحبی نیز میگردد.
اما حضرت امام و کسانی که آن را واجب نمیدانند، اطلاق این روایت را قبول ندارند، و در صورت شک نیز میگویند: اصل، برائت است، به نظر ما نیز قدر متیقن روایت، حج واجب است و در مورد اینکه آیا شامل حج مستحب میشود تا در آن هم عمره واجب باشد، میگوییم: اصل عدم وجوب است، از سوی دیگر، حج افراد مثل حج تمتع نیست که تا روز قیامت عمرهاش با آن پیوند خورده باشد.
مسئله ششممتن این مسئله چنین است:
لو علم من وظيفته التمتع ضيق الوقت عن إتمام العمرة و إدراك الحج قبل أن يدخل في العمرة لا يبعد جواز العدول من الأول الى الافراد، بل لو علم حال الإحرام بضيق الوقت جاز له الإحرام بحج الافراد و إتيانه ثم إتيان عمرة مفردة بعده، و تم حجه و كفى عن حجة الإسلام، و لو دخل في العمرة بنية التمتع في سعة الوقت و أخر الطواف و السعي متعمدا إلى أن ضاق الوقت ففي جواز العدول و كفايته إشكال، و الأحوط العدول و عدم الاكتفاء لو كان الحج واجبا عليه.[6]
اگر كسى كه وظيفهاش حج تمتع است، قبل از محرم شدن برای عمره تمتع، بداند كه وقت براى تكميل عمره و رسيدن به حج تنگ است، بعيد نيست كه جایز باشد از همان ابتدا به افراد عدول کند، بلكه اگر در حال احرام نیز علم پيدا كند كه وقت تنگ است، جايز است براى حج افراد محرم شود و آن را به جا آورد، سپس بعد از آن، عمره مفرده را انجام دهد، در این صورت، حجش تمام است و كفايت از حجة الاسلام نیز مىكند. و اگر در وسعت وقت، به نيت تمتع برای عمره محرم شود و عمداً طواف و سعى را تأخير اندازد تا وقت تنگ شود در جواز عدول و كافى بودن آن اشكال است و احتياط آن است كه عدول كند و اگر حج بر او واجب بوده، به آن اكتفاء نکند.
در مسئله قبل، پس از محرم شدن برای عمره تمتع، میفهمید که وقتش برای اتمام عمره تنگ است؛ ولی در این مسئله بحث در فرضی است که قبل از محرم شدن یا در حین احرام بستن، میفهمد که وقتش برای تکمیل عمره و رسیدن به حج تنگ است. همچنین حکم صورتی بیان شده که برای انجام عمره وقت داشته، اما عمداً اعمالش را به قدری به تأخیر انداخته که وقتش تنگ شده است. بنا بر این، حکم سه صورت در این مسئله بیان شده است:
1 ـ اگر علم به ضیق وقت، قبل از احرام عمره برایش حاصل شود که میفرماید: جواز عدول بعید نیست.
2 ـ اگر علم به ضیق وقت، در حال احرام عمره برایش حاصل شود که میفرماید: عدول جایز است.
3 ـ اگر ضیق وقت عمداً برایش حاصل شود که میفرماید: احتیاطاً عدول کند؛ ولی اگر حج واجب بوده دو باره آن را اعاده کند.
صاحب عروة در ادامه همان مسئله قبل، در باره صورت اول و سوم میفرماید:
لو علم مَن وظيفته التمتّع ضيق الوقت عن إتمام العمرة و إدراك الحجّ قبل أن يدخل في العمرة هل يجوز له العدول من الأوّل إلى الإفراد؟ فيه إشكال، و إن كان غير بعيد و لو دخل في العمرة بنيّة التمتّع في سعة الوقت و أخر الطواف و السعي متعمّداً إلى ضيق الوقت ففي جواز العدول و كفايته إشكال و الأحوط العدول و عدم الاكتفاء إذا كان الحجّ واجباً عليه.[7]
اگر كسى كه وظيفهاش حج تمتع است، قبل از ورود به عمره، بداند كه براى اتمام عمره و رسيدن به حج وقت تنگ است، آیا جایز است از همان ابتدا به افراد عدول کند؟ در جواز اشکال است، هر چند بعید نیست. و اگر در وسعت وقت، به نيت تمتع برای عمره محرم شود و عمداً طواف و سعى را تأخير اندازد تا وقت تنگ شود، در جواز عدول و كافى بودن آن اشكال است و احتياط آن است كه عدول كند و اگر حج بر او واجب بوده، به آن اكتفاء نکند.
در صورت اول که صاحب عروة جواز عدول را مشکل؛ ولی بعید ندانست، آیت الله خویی و آیت الله گلپایگانی در حاشیه، آن را بعید دانستهاند؛ ولی مرحوم آقا ضیاء آن را اقوا دانسته است.[8]
در صورت سوم نیز که صاحب عروة عدول به حج افراد و کفایت آن را دارای اشکال دانست، آیت الله گلپایگانی میفرماید:
و إن كان غير بعيد.[9]
و در آخرین حاشیه این بخش، آیت الله خویی در بحث احتیاط عدول، مینویسد:
بقصد الأعمّ من إتمامها حجّ إفراد أو عمرة مفردة.[10]
به قصد اعم از حج افراد یا عمره مفرده، عمره را تمام کند.
حکم صورت اول و دومدر صورت اول و دوم که قبل از شروع عمره یا در حین احرام، علم پیدا میکند که برای انجام عمره وقتش تنگ است، دو وجه وجود دارد:
وجه اول، جواز عدول به افراد است، همان طور که صاحب عروة و حضرت امام آن را بعید ندانستند. دلیل آنها اطلاق روایاتی است که حکم ضیق وقت را بیان کردهاند و متن آنها در مسئله بعد میآید.
وجه دوم، عدم وجوب حج است، یعنی در آن سال، بر چنین شخصی نه حج تمتع واجب است و نه حج افراد، زیرا برای تمتع، طبق فرض، وقت ندارد و در واقع با علم به ضیق وقت، کشف میشود که از ابتدا مستطیع نبوده است، چه اینکه یکی از انواع استطاعت، استطاعت زمانی بود. حج افراد نیز بر او واجب نیست، چون حج افراد، وظیفه قریب است نه نائی. بنا بر این، اگر استطاعت مالیاش تا سال بعد باقی بود، بر او واجب میشود.
به نظر ما با وجود روایات، بحثی در جواز عدول نیست و اگر در روایات نیز صورت علم به ضیق وقت بعد از احرام آمده است، حمل بر غالب میشود، زیرا غالباً بعد از رسیدن به مکه متوجه کمبود وقت میشود، بنا بر این، اگر کسی قبل از احرام یا در حین احرام نیز اطمینان پیدا کند که نمیتواند به حج تمتع برسد، میتواند به حج افراد عدول کند و پس از حج افراد، عمره را انجام دهد.
در جواب این استدلال که حج تمتع و افراد هیچ کدام بر او واجب نیست، چون برای اولی تمکن ندارد، دومی نیز وظیفه غیر اوست، پس باید بدون انجام حج، به وطنش برگردد نیز میگوییم: این حکم، خلاف ظاهر آیات و روایات است. در آیه شریفه که میفرماید: ﴿لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ﴾ مطلق حج را فرموده و مشخص نکرده که حج افراد واجب است یا قران یا تمتع.
شریعت اسلام نیز شریعت سمحه و سهله است و کسی که از راه دور برای انجام حج آمده و مثلا در مسجد شجره متوجه میشود که برای انجام عمره فرصت ندارد، اگر بگوییم برگردد و اصلا در آن سال، حج بر او واجب نیست، خلاف سمحه و سهله بودن شریعت است.
حکم صورت سومدر صورت سوم که عمداً طواف و سعی را تأخیر انداخته است نیز دو وجه وجود دارد:
وجه اول وجوب عدول از تمتع به افراد است، زیرا عدول، حکم مضطر است، فرقی هم ندارد در این مضطر شدن گنهکار باشد یا غیر گنهکار، کسی که محرم شده و به خاطر تنگی وقت اضطرار پیدا کرده، جایز است از تمتع به افراد عدول کند. البته ظاهر نصوص، اضطرار غیر عمدی است؛ ولیکن بعد از دقت در نصوص، متفاهم عرفی این است که حکم مضطر، عدول است مطلقا. نظیر کسی که آب برای وضو دارد؛ ولی عمداً آن را میریزد، در اینجا با اینکه گناه کرده، اما حکمش تیمم است. یا کسی که نمازش را تا موقعی که فقط به اندازه یک رکعت وقت دارد، به تأخیر بیاندازد، با اینکه گناه کرده؛ ولیکن نمازش را باید اداءً انجام دهد. همچنین کسی که عمداً کاری کرده که نمیتواند ایستاده نماز بخواند، حکم او خواندن نماز به صورت نشسته است با اینکه به خاطر عاجز کردن خودش از قیام، معصیتکار است.
وجه دوم این است که چون تردید داریم که روایات، شامل اضطرار عمدی هم میشود یا نه، بنا بر این استصحاب ایجاب میکند که عمره تمتع را تمام کند و اگر توانست برود عرفات برای درک وقوف اضطراری، و اگر نتوانست، وقوف اختیاری مشعر را درک کند و اگر آن هم برایش ممکن نبود، وقوف اضطراری مشعر را درک کند؛ به همین جهت است که حضرت امام و صاحب عروة فرمودند: احتیاطا عدول کند و حج خود را هم اعاده کند.
ما نیز با توجه به اینکه نمیدانیم نصوص، واقعا شامل اضطرار عمدی هم میشود یا نه، نمیتوانیم نظری غیر از این داشته باشیم، یعنی عدول میکند، ولیکن اگر حج او حج واجب بوده، احتیاطا آن را اعاده کند.
مسئله هفتممتن مسئله هفتم تحریر الوسیلة چنین است:
الحائض و النفساء إذا ضاق وقتها عن الطهر و إتمام العمرة يجب عليها العدول إلى الافراد و الإتمام ثم الإتيان بعمرة بعد الحج، و لو دخل مكة من غير إحرام لعذر و ضاق الوقت أحرم لحج الافراد، و أتى بعد الحج بعمرة مفردة، و صح و كفى عن حجة الإسلام.[11]
زن حائض يا نفساء در صورتى كه وقتش براى پاک شدن و تكميل عمره تنگ شود بر او واجب است كه به حج افراد عدول نمايد و آن را تمام كند سپس بعد از حج، عمره به جا آورد و اگر به خاطر عذرى بدون احرام داخل مكه شده و وقت ضيق شود براى حج افراد احرام مىبندد و بعد از حج، عمره مفرده به جا مىآورد و صحيح است و كفايت از حجة الاسلام مىكند.
در عروة این مطلب در مسئله چهارم بیان شده و به پنج قول در این باره اشاره شده است، میفرماید:
اختلفوا في الحائض و النفساء إذا ضاق وقتهما عن الطهر و إتمام العمرة و إدراك الحجّ على أقوال:در باره زن حائض یا نفساء هنگامی که وقتشان براى پاک شدن و تكميل عمره و درک حج تنگ شود، در چند قول اختلاف شده است:
قول اول:
أحدها: أنّ عليهما العدول إلى الإفراد و الإتمام، ثمّ الإتيان بعمرة بعد الحجّ لجملة من الأخبار.یک: باید به حج افراد عدول کنند و آن را تمام كنند سپس بعد از حج، عمره به جا آورند، به دلیل گروهی از روایات.
این نظریهای است که حضرت امام نیز آن را پذیرفته بود و صاحب حدائق نیز آن را به مشهور نسبت داده است.[12]
قول دوم:
الثاني: ما عن جماعة من أنّ عليهما ترك الطواف، و الإتيان بالسعي، ثمّ الإحلال و إدراك الحجّ و قضاء طواف العمرة بعده، فيكون عليهما الطواف ثلاث مرات، مرّة لقضاء طواف العمرة، و مرّة للحجّ، و مرّة للنساء، و يدلُّ على ما ذكروه أيضاً جملة من الأخبار.دو: عدهای از فقها قائلند که باید طواف را رها کنند؛ ولی سعی را به جا آورند، سپس از احرام بیرون آمده و حج را به جا آورند و بعداً قضای طواف عمره را نیز انجام دهند. بنا بر این، سه بار باید طواف کنند، یک بار طواف قضای عمره، یک بار طواف زیارت و یکی هم طواف نساء. بر این نظریه نیز برخی از روایات دلالت دارند.
قول سوم:
الثالث: ما عن الإسكافيّ و بعض متأخّري المتأخرين من التخيير بين الأمرين للجمع بين الطائفتين بذلك.سه: از اسکافی و برخی از متأخرین نقل شده که میان این دو کار [عدول به افراد یا انجام قضای طواف] مخیر هستند، چون با این کار میان دو دسته از روایات، جمع میشود.
قول چهارم:
الرابع: التفصيل بين ما إذا كانت حائضا قبل الإحرام فتعدل، أو كانت طاهراً حال الشروع فيه ثمّ طرأ الحيض في الأثناء فتترك الطواف و تتمّ العمرة و تقضي بعد الحجّ، اختاره بعض بدعوى أنّه مقتضى الجمع بين الطائفتين...چهار: تفصیل میان آنجا که قبل از احرام حیض میشود که باید به حج افراد عدول کند و آنجا که در حالت پاکی احرام را شروع کرده ولی در اثنای انجام عمره حیض میشود، در این صورت باید طواف را رها کند و عمره را تمام کند و بعد از حج، طواف را قضا کند. این قول را برخی پذیرفتهاند به این دلیل که میگویند: مقتضای جمع میان دو دسته از روایت چنین است.
قول پنجم:
الخامس: ما نقل عن بعض من أنّها تستنيب للطواف ثمّ تتمّ العمرة و تأتي بالحجّ، لكن لم يعرف قائله و الأقوى من هذه الأقوال هو القول الأوّل.[13]
پنج: از بعضی از فقها نقل شده که قائلند باید برای طواف نایب بگیرد و سپس عمره را تمام کرده و حج را به جا آورد، ولی برای این قول قائلی یافت نشد. اقوا در میان همه این اقوال، همان قول اول است.
همه محشین عروة، نظر صاحب عروة را پذیرفتهاند، مگر آیت الله خویی که قول ششمی را مطرح کرده است. ایشان در آنجا که صاحب عروة قول اول را اقوا دانست، مینویسد:
بل الأقوى هو التفصيل بين ما إذا كان الحيض أو النفاس قبل الإحرام فتحرم لحجّ الإفراد فتأتي به ثمّ تعتمر عمرة مفردة و بين ما إذا كانت حال الإحرام طاهرة ثمّ حاضت أو نفست و لم تتمكّن من الإتيان بالعمرة قبل الحجّ فهي تتخيّر بين أن تعدل إلى الإفراد ثمّ تأتي بعمرة مفردة و بين أن تسعى و تقصّر و تحرم للحجّ و بعد أداء مناسك منى تقضي طواف العمرة ثمّ تأتي بطواف الحجّ...[14]
بلکه اقوا تفصیل میان آنجا است که حیض یا نفاس قبل از احرام اتفاق افتاده باشد که در این صورت برای حج افراد محرم میشود و پس از انجام آن عمره مفرده به جا میآورد و آنجا که در حال احرام پاک بوده و پس از آن حیض یا نفاس شده است و نمیتواند قبل از حج، عمرهاش را تمام کند، در این صورت وی مخیر است میان اینکه به حج افراد عدول کند و عمره مفرده را بعدا به جا آورد و اینکه سعی انجام دهد و تقصیر کند و برای حج محرم شود و بعد از ادای مناسک منا، طواف عمره را قضا کند و پس از آن طواف حج را به جا آورد...
ایشان در ادامه، دلیل این تفصیل را بیان نموده که در آینده به آن میپردازیم.
قبل از بیان روایات مربوط به این بحث، جهت آشنایی با نظرات اهل سنت، فرمایش شیخ طوسی و علامه حلی را نیز میخوانیم. شیخ در الخلاف میفرماید:
لا يجوز إدخال الحج على العمرة، و لا إدخال العمرة على الحج إذا كان أحرم بالحج وحده، بل كل واحد منهما له حكم نفسه. فإن أحرم بالعمرة التي يتمتع بها الى الحج، فضاق عليه الوقت، أو حاضت المرأة جعله حجة مفردة و مضى فيه. و إن أحرم بالحج مفردا ثم أراد التمتع، جاز له أن يتحللثم ينشئ الإحرام بعد ذلك بالحج، فيصير متمتعا. فأما أن يحرم بالحج قبل ان يفرغ من مناسك العمرة، أو بالعمرة قبل أن يفرغ من مناسك الحج، فلا يجوز على حال.و قال جميع الفقهاء يجوز إدخال الحج على العمرة بلا خلاف بينهم. و أما إدخال العمرة على الحج، إذا أحرم بالحج وحده و أراد إدخال العمرة عليه فللشافعي فيه قولان: قال في القديم: يجوز، و به قال أبو حنيفة. و قال في الجديد: لا يجوز، و هو الأصح عندهم. دليلنا: على ما فصلناه: إجماع الفرقة، و أما ما ذكروه فليس في الشرع ما يدل عليه، فوجب نفيه.[15]
وارد کردن حج در عمره [به اینکه قبل از اتمام عمره برای حج محرم شود] جایز نیست، همان طور که وارد کردن عمره در حج، در صورتی که فقط برای حج محرم شده باشد، جایز نیست [به اینکه با احرام حج، بخواهد عمره انجام دهد]؛ بلکه هر کدام حکم مخصوص خود را دارد. پس اگر برای عمره تمتع محرم شود، و وقت بر او تنگ شود یا زن حیض شود، حج خود را حج افراد قرار میدهد و همان را به پایان میرساند [در اینجا استثناءاً حج را بر عمره وارد کرده است] و اگر برای حج افراد محرم شده و بخواهد حج تمتع انجام دهد، میتواند از احرام حج افراد خارج شود و سپس برای حج تمتع، محرم شود. اما اینکه بخواهد قبل از اتمام مناسک عمره، برای حج محرم شود یا قبل از اتمام مناسک حج، برای عمره محرم شود، در هیچ صورت جایز نیست؛ ولی همه فقهای [اهل سنت] بدون اختلاف، گفتهاند: وارد کردن حج در عمره، جایز است [یعنی میتواند قبل از اتمام عمره تمتع، آن را حج افراد قرار دهد]. اما در وارد کردن عمره در حج در آنجا که فقط برای حج محرم شده و بخواهد عمره را در آن وارد کند، شافعی دو نظر داده است: نظر قدیمی او جواز است که ابو حنیفه نیز همان را گفته است؛ ولی نظر جدیدش عدم جواز است که نزد فقهای اهل سنت، این نظر صحیحتر است. دلیل ما ـ همان طور که به تفصیل بیان شد ـ اجماع شیعه است، اما آنچه آنها ذکر کردهاند در شرع دلیلی بر آن وجود ندارد، لذا باید آن را نفی کنیم.
فرمایش علامه در جلسه آینده خواهد آمد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله