شیطان در فرهنگ قرآن
اللّهُمَّ اجعَل ما يُلقِي الشَّيطانُ في رُوعي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي وَ الحَسَدِ ذِكرا لِعَظَمَتِكَ، و تَفَكُّرا في قُدرَتِكَ، و تَدبيرا عَلى عَدُوِّكَ.[1]
در این فراز که بیست و سومین فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق است، مباحث مهم و کاربردیِ اخلاقی و روانشناسی مطرح شده است.
موضوع دعا در این فراز، القائات شیطانی و تبدیل آن به الهامات ربّانی است، بنا بر این، مباحثی که در تبیین این فراز مورد بررسی قرار میگیرد، عبارت است از: مراد از شیطان، چیستی القائات شیطانی و انواع آن، تأثیرات القائات شیطانی و از همه مهمتر، چگونگی تبدیل آنها به الهامات ربّانی.
در فرهنگ قرآن و حدیث، «شیطان» با «ابلیس» فرق دارد. بر اساس آیات قرآن کریم، ابلیس، اسم شیطان خاصی است که وقتی از دستور خداوند مبنی بر سجده بر حضرت آدم (عَلَیْهِالسَّلامِ) سرپیچی کرد، از درگاه خداوند متعال رانده شد؛ اما شیطان یک مفهوم کلی است که شامل ابلیس و دیگر شیاطین از جن و انس میگردد.
بنا بر این، کلمه «شیطان» در قرآن کریم، چهار کاربرد دارد:
یک: ابلیس
گاه مراد از شیطان، همان ابلیس است، مانند:
﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما﴾.[2]
شيطان آن دو [آدم و حوا] را وسوسه كرد، تا آنچه را از شرمگاههاى آنان از ايشان پنهان بود، برایشان آشكار سازد.
دو: شیاطین جن
گاه مقصود از شیطان، اعم از ابلیس و دیگر شیطانهایی است که از جنس جن هستند، مانند:
﴿وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطينِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعير﴾.[3]
آسمان نزديكتر را به چراغهايى آراستيم و آنها را ابزار رماندن شيطانها كرديم و عذاب آتش سوزان را براى آنان آماده ساختيم.
در این آیه، مقصود از «شیاطین»، شیاطین جن استكه خبرهاى آسمانى را استراق سمع میكردند.
سه: شیاطین انس
در برخی آیات، کلمه شیطان تنها در شیطانهایی از جنس انسان به کار رفته است، مانند:
﴿وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ﴾.[4]
هرگاه با كسانى كه ايمان آوردهاند ديدار كنند، مىگويند ايمان آوردهايم و چون با شيطانهاى خود تنها شوند مىگويند ما با شماييم.
در این آیه، مراد از «شیاطین»، شیاطین انس یا همان رفقای منافقِ منافقین صدر اسلام است.
چهار: شیاطین جن و انس
در برخی آیات نیز مصداق شیطان، اعم از شیاطین جن و انس است، مانند آیه ذیل که در آن دشمنان انبیای الهی، شیطانهای انس و جن معرفی شدهاند:
﴿وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً﴾.[5]
تقدم «الانس» بر «الجن»، میتواند اشاره به این باشد که خطر شیاطین انس برای مکتب انبیا، بیش از شیاطین جن است. بخش دوم آیه نیز اشاره به القائات و وسوسههای شیاطین است که از آن تعبیر به وحی شده است. آنها سخنان «مزخرف»، یعنی سخنانی که ظاهرشان طلایی و فریبنده است را القاء میکنند در حالی که در واقع، مخرب و فاسد هستند.
بحث فقهی
موضوع: حکم ورود به مکه بعد از خروج از آن بدون احرام
یادآوری
بحث در مسئله دوم از مسائل صورت حج تمتع بود. قرار شد در این فرع ده فرع را مطرح کنیم. فرع اول بررسی شد و به این نتیجه رسیدیم که بنا بر احتیاط واجب، بعد از انجام عمره تمتع نباید از مکه خارج شود، مگر در صورت اضطرار و اگر بخواهد خارج شود، باید ابتدا برای حج تمتع محرم شود و بعد خارج شود.
ادامه فرع دوم
فرع دوم در این باره بود که اگر به هر دلیلی ـ عمداً یا اضطراراً یا جهلاً ـ بدون آنکه برای حج تمتع محرم شود از مکه خارج شده باشد تکلیفش چیست؟ آیا وقتی بر میگردد دوباره باید عمره تمتع را تکرار کند یا همان عمرهای که قبلا انجام داده بود کفایت میکند؟
نظر اولیه صاحب عروة این بود که طبق صحیحه «اسحاق بن عمار» که امرِ به احرام را با عبارت «لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةً» تعلیل کرده بود، احرام مجدد به جهت ورود به مکه، مستحب است نه واجب.
آیت الله خویی اشکال کردند که این روایت ناظر به استحباب نیست؛ بلکه در مقام بیان عدم جواز انجام دو عمره در یک ماه است، پس در فرض ما که در همان ماهی که عمره را انجام داده، برنگشته است، باید عمره تمتع را تجدید کند.
حاشیه حضرت امام بر عروة
حضرت امام که در تحریر به این فرع نپرداختهاند، در حاشیه عروة مطلبی را در این باره فرمودهاند. قبل از بررسی حاشیه ایشان، لازم است مروری بر متن عروة داشته باشیم:
ثمّ الظاهر أنّ الأمر بالإحرام إذا كان رجوعه بعد شهر إنّما هو من جهة أنّ لكلّ شهر عمرة لا أن يكون ذلك تعبّداً، أو لفساد عمرته السابقة، أو لأجل وجوب الإحرام على من دخل مكّة، بل هو صريح خبر إسحاق بن عمّار قال: ... و حينئذٍ فيكون الحكم بالإحرام إذا رجع بعد شهر على وجه الاستحباب لا الوجوب، لأنّ العمرة الّتي هي وظيفته كلّ شهر ليست واجبة.[6]
ظاهر آن است که امرِِ به احرام در صورتی که بازگشتش بعد از یک ماه باشد، به خاطر این است که برای هر ماه، یک عمره مستحب است، نه اینکه امر به احرام، تعبدی باشد یا به خاطر باطل بودن عمره قبلیاش باشد یا به خاطر وجوب احرام بر هر کس که وارد مکه میشود، باشد؛ بلکه این [که دلیلش انجام عمره مستحبی در هر ماه است] صریح روایت «اسحاق بن عمار» است که میگوید:... بنا بر این، حکم به احرام زمانی که بعد از یک ماه برگشته است، حکم استحبابی است نه وجوبی، زیرا عمرهای که در هر ماه وظیفه هر شخص است، واجب نیست.
حضرت امام بعد از عبارت «هو صريح خبر إسحاق بن عمّار»، با توجه به صحیحه «حماد» مطلب دیگری را در این رابطه بیان میکنند. ابتدا متن صحیحه «حماد» را بخوانیم، سپس برداشت حضرت امام را از این روایت بیان میکنیم. میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:مَنْ دَخَلَ مَكَّةَ مُتَمَتِّعاً فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ لَمْ يَكُنْ لَهُ أَنْ يَخْرُجَ حَتَّى يَقْضِيَ الْحَجَّ، فَإِنْ عَرَضَتْ لَهُ حَاجَةٌ إِلَى عُسْفَانَ أَوْ إِلَى الطَّائِفِ أَوْ إِلَى ذَاتِ عِرْقٍ خَرَجَ مُحْرِماً وَ دَخَلَ مُلَبِّياً بِالْحَجِّ، فَلَا يَزَالُ عَلَى إِحْرَامِهِ، فَإِنْ رَجَعَ إِلَى مَكَّةَ رَجَعَ مُحْرِماً وَ لَمْ يَقْرَبِ الْبَيْتَ حَتَّى يَخْرُجَ مَعَ النَّاسِ إِلَى مِنًى عَلَى إِحْرَامِهِ؛ وَ إِنْ شَاءَ وَجَّهَهُ ذَلِكَ إِلَى مِنًى. قُلْتُ: فَإِنْ جَهِلَ فَخَرَجَ إِلَى الْمَدِينَةِ أَوْ إِلَى نَحْوِهَا بِغَيْرِ إِحْرَامٍ ثُمَّ رَجَعَ فِي إِبَّانِ الْحَجِّ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ يُرِيدُ الْحَجَّ فَيَدْخُلُهَا مُحْرِماً أَوْ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ؟ قَالَ: إِنْ رَجَعَ فِي شَهْرِهِ دَخَلَ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ وَ إِنْ دَخَلَ فِي غَيْرِ الشَّهْرِ دَخَلَ مُحْرِماً. قُلْتُ: فَأَيُّ الْإِحْرَامَيْنِ وَ الْمُتْعَتَيْنِ مُتْعَتُهُ، الْأُولَى أَوِ الْأَخِيرَةُ؟ قَالَ: الْأَخِيرَةُ هِيَ عُمْرَتُهُ وَ هِيَ الْمُحْتَبَسُ بِهَا الَّتِي وَصَلَتْ بِحَجَّتِهِ... .[7]
«حماد بن عیسی» از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) روایت کرده که فرمود:
اگر کسی در ماههای حج با عمره تمتع وارد مکه شد، نباید از آنجا بیرون رود تا اینکه حج را به جا آورد و اگر کاری برای او در «عسفان» یا «طائف» یا «ذات عرق» پیش آید، با احرام بیرون میرود و با لبیک گفتن برای حج وارد میشود [یعنی بعد از احرام بستن برای حج، خارج میشود و با همان احرام باز میگردد]، پس وی باید پیوسته در احرام بماند. پس اگر به مکه باز گشت، در حالت احرام باز میگردد؛ ولی کنار کعبه نمیرود تا با حاجیان، با همان احرامش به منا رود و اگر خواست موقع برگشتن، به منا میرود و وارد مکه نمیشود. گفتم: اگر از مسئله آگاه نبود و بدون احرام به مدینه یا شهر دیگری رفت، آنگاه در ایام حج و در ماههای آن خواست دوباره حج نماید، آیا با احرام وارد شود یا بدون آن؟ فرمود: اگر در همان ماه بر میگردد، بدون احرام وارد میشود؛ ولی اگر در غیر آن ماه وارد شد، محرم وارد میشود. گفتم: کدام یک از دو احرام و دو عمره، عمره تمتع او محسوب میشود، اولی یا دومی؟ فرمود: دومی، عمره اوست که به آن نگه داشته شده تا به حج او وصل شود... .
حضرت امام پس از نقل بخشی از این روایت مینویسد:
فهذه تدلّ على أنّ العمرة الاولى خرجت عن قابليّة لحوقها بالحجّ فيكون إنشاء العمرة بعد شهر للحوقها بالحجّ و حصول الارتباط بينهما و يحتمل أن تكون العمرة الثانية موجبة لذلك فلو لم يأت بها و لو عصياناً بقيت الأُولى عمرة له و على أيّ حال لا يجوز الدخول بعد شهر بغير إحرام في غير موارد الاستثناء و الأحوط أن يأتي بها بقصد ما في الذمّة.[8]
این [که در این روایت، عمره دوم را عمره تمتع او دانست] دلالت میکند که عمره اولی قابلیت اینکه حج تمتع به آن ملحق شود را ندارد، در نتیجه انجام دوباره عمره بعد از یک ماه، به خاطر آن است که پس از آن، حج انجام شود و میان آن دو ارتباط بر قرار شود. البته این احتمال هم وجود دارد که عمره دوم وقتی موجب چنین ارتباطی میشود که انجام شود؛ ولی اگر عمره دوم را ـ هر چند از روی عصیان ـ ترک کند، عمره اولی به عنوان عمره تمتع او باقی خواهد ماند. به هر حال، ورود به مکه بعد از یک ماه، بدون احرام در غیر از موارد استثناء [مثل خشاب و حطاب]، جایز نیست، و احوط آن است که عمره دوم را به قصد ما فی الذمه انجام دهد.
به هر حال، این نظریه عجیبی است که ایشان در این حاشیه مطرح کردهاند و بر اساس آن، عمره اول بلا تکلیف میماند تا اینکه وضعیت عمره دوم مشخص شود، اگر عمره دوم انجام شد، اولی عمره مفرده میشود و اگر عمره دوم انجام نشد، عمره اول، به عنوان عمره تمتع، برای او باقی میماند؛ در حالی که این برداشت، خلاف ظاهر روایت است.
آیت الله بروجردی نیز در آنجا که صاحب عروة عمره دوم را مستحب دانستند، اینگونه حاشیه دارند:
استحبابها من حيث هي لا ينافي عروض ما تصير واجبة بسببه و هو لزوم دخول الحرم بغير إحرام لولاها في غير موارد الاستثناء.[9]
مستحب بودن ذاتی عمره دوم، با آنجا که به خاطر سببی که موجب واجب شدن آن شود، منافاتی ندارد و در این فرض، سبب وجوب آن این است که لازمه انجام ندادنش، ورود بدون احرام به حرم در غیر موارد استثناء است.
بنا بر این، آیت الله بروجردی نیز به نوعی، برداشت استحباب عمره را از روایت «اسحاق بن عمار» پذیرفتهاند؛ ولی معتقدند منافاتی میان وجوب عرضی با استحباب ذاتی نیست.[10]
نظریه نهایی صاحب عروة
این مباحث همه، در باره نظر ابتدایی صاحب عروة بود که اگر پس از عمره تمتع خارج شود برای ورود به مکه، احرام واجب نیست، بلکه مستحب است؛ اما ایشان در ادامه از این نظر عدول کرده و نظر نهایی خود را اینگونه بیان میکنند:
لكن في جملة من الأخبار كون المدار على الدخول في شهر الخروج أو بعده كصحيحتي حماد و حفص بن البختري و مرسلة الصدوق و الرضوىّ، و ظاهرها الوجوب.[11]
ولی در شماری از روایات، ملاک [وجوب یا عدم وجوب عمره]، این دانسته شده که آیا ورودش [به مکه] در ماهی است که در آن خارج شده یا در ماه بعد از آن؟ مثل صحیحه «حماد» و صحیحه «حفص بن البختری» و مرسله صدوق و مرسله رضوی؛ و ظاهر این اخبار نیز وجوب عمره است.
طبق این ملاک، اگر در همان ماهی که از مکه خارج شده، در همان ماه برگردد، نیازی به عمره مجدد نیست؛ ولی اگر در غیر آن ماه وارد شود، باید دوباره عمره تمتع را به جا آورد، بر خلاف ملاکی که در روایت «اسحاق بن عمار» آمده بود که ملاک را ماهی دانسته بود که در آن عمره تمتع انجام شده است.
ایشان برای اثبات این ملاک به چهار روایت استناد کرده است. صحیحه «حماد» را پیش از این خواندیم. متن سه روایت دیگر نیز چنین است:
صحیحه «حفص بن البختری»
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ قَضَى مُتْعَتَهُ وَ عَرَضَتْ لَهُ حَاجَةٌ أَرَادَ أَنْ يَمْضِيَ إِلَيْهَا قَالَ فَقَالَ فَلْيَغْتَسِلْ لِلْإِحْرَامِ وَ لْيُهِلَّ بِالْحَجِّ وَ لْيَمْضِ فِي حَاجَتِهِ فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى الرُّجُوعِ إِلَى مَكَّةَ مَضَى إِلَى عَرَفَاتٍ.[12]
«حفص بن بختری» در این روایت صحیحه میگوید:
امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) درباره کسی که عمره تمتعاش را انجام داده و برایش حاجتی پیش آمده که میخواهد برود و آن را انجام دهد، فرمود: باید برای احرام حج غسل کند و تلبیه بگوید و به دنبال نیازش برود، پس اگر نتوانسب به مکه برگردد، به عرفات برود.[13]
مرسله صدوق
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ ع إِذَا أَرَادَ الْمُتَمَتِّعُ الْخُرُوجَ مِنْ مَكَّةَ إِلَى بَعْضِ الْمَوَاضِعِ فَلَيْسَ لَهُ ذَلِكَ لِأَنَّهُ مُرْتَبِطٌ بِالْحَجِّ حَتَّى يَقْضِيَهُ إِلَّا أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ لَا يَفُوتُهُ الْحَجُّ وَ إِنْ عَلِمَ وَ خَرَجَ وَ عَادَ فِي الشَّهْرِ الَّذِي خَرَجَ فِيهِ دَخَلَ مَكَّةَ مُحِلًّا وَ إِنْ دَخَلَهَا فِي غَيْرِ ذَلِكَ الشَّهْرِ دَخَلَهَا مُحْرِماً.[14]
شیخ صدوق میفرماید:
امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) فرمود: متمتّع چون قصد آن كند كه از مكّه به سوى بعضى از اماكن خارج شود، اين كار براى او روا نيست، زيرا كه او در گرو حجّ است تا آنگاه كه آن را به جا آورد، مگر آنكه بداند كه با اين خروج، حجّ از او فوت نمیشود، پس چون اين مطلب را دانست، و از مكّه خارج شد، و در همان ماه كه خارج شده بود، بازگردد، در حالت غیر احرام وارد مکه شود؛ ولی اگر در غير آن ماه داخل شد، محرم داخل میگردد.
روایت فقه رضوی
مضمون این روایت شبیه مرسله صدوق است، لذا متن آن را نمیخوانیم.[15]
بنا بر این، صاحب عروة میخواهد بگوید: ما بر اساس تعلیلی که در روایت «اسحاق بن عمار» آمده بود، یعنی «لکل شهر عمرة»، میخواستیم قائل به استحباب عمره شویم؛ ولی این تعلیل با آنچه در این روایات به عنوان ملاک آمده منطبق نیست، چون در آنها ملاک، ماه خروج دانسته شده نه ماهی که در آن عمره تمتع انجام شده است.
در نتیجه، دلیلی ندارد از ظهور امر در وجوب، رفع ید کنیم، مگر اینکه بگوییم: آنچه در این روایات آمده، مورد غالبی است، یعنی غالبا این طور است که کسی که میخواهد خارج شود، بلا فاصله بعد از انجام عمره تمتع خارج میشود؛ ولی ایشان، خودشان این احتمال را بعید دانستهاند. متن فرمایش ایشان پس از آنکه فرمود: «ظاهر این روایات وجوب عمره است» چنین است:
إلّا أن تحمل على الغالب من كون الخروج بعد العمرة بلا فصل، لكنّه بعيد، فلا يترك الاحتياط بالإحرام إذا كان الدخول في غير شهر الخروج.[16]
مگر آنکه این روایات بر مورد غالب که بلا فاصله بعد از عمره، خروج اتفاق میافتد، حمل شوند؛ ولی این حمل بعید است، بنا بر این اگر در غیر از ماهی که در آن، خارج شده، وارد شود، احتیاط در احرام عمره ترک نمیشود.
برای تبیین فرق این دو ملاک، یعنی ماه انجام عمره تمتع یا ماه خروج از مکه، میگوییم: زمان انجام عمره و خروج و ورود شخص، از سه حال خارج نیست:
1 ـ هر سه کار در یک ماه انجام میشود، مثلا در ماه شوال عمره تمتع به جا میآورد و از مکه خارج میشود و در همان ماه نیز بر میگردد، در این صورت، طبق هر دو ملاک، نیازی به عمره نیست.
2 ـ انجام عمره و خروج در این ماه و ورود در ماه دیگر انجام میشود، مثلا در ابتدای ماه شوال عمره تمتع به جا میآورد و از مکه خارج میشود؛ ولی در ماه ذی قعده بر میگردد. در این صورت نیز، طبق هر دو ملاک، باید دوباره عمره تمتع انجام دهد، زیرا ورودش، در غیر ماه انجام عمره و نیز غیر ماه خروج اتفاق افتاده، فقط اینکه طبق ملاک اول، یعنی ماه انجام عمره، ممکن است فاصله میان دو عمره از سی روز نیز بیشتر شود، مثلا در همین مثالی که بیان شد، اگر آخر ذی قعده وارد شود، فاصله دو عمره او، قطعا بیش از سی روز میشود.
3 ـ انجام عمره در این ماه و خروج و ورود در ماه دیگر انجام میشود، مثلا در ماه شوال، عمره تمتع به جا میآورد؛ ولی در ماه ذی قعده خارج میشود و باز میگردد، در این صورت، طبق ملاک اول باید دوباره عمره انجام دهد، چون در غیر از ماهی وارد شده که در آن، عمره انجام داده بود؛ ولی طبق ملاک دوم، نیازی به انجام عمره مجدد نیست، زیرا ماه خروج و ورودش یکی است.
اشکال آیت الله خویی
آیت الله خویی به این فرمایش اینگونه اشکال میکنند[17] که در «صحیحه حماد» نیامده است که معیار، ماه خروج از مکه است، زیرا در آن آمده «إِنْ رَجَعَ فِي شَهْرِهِ دَخَلَ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ»، این عبارت در صورتی بر سخن شما دلالت دارد که ضمیر «ها» در «شهره» را به «خروج» برگردانید؛ ولی قرینهای بر این مطلب وجود ندارد؛ بلکه بعید نیست به قرینه صحیحه «اسحاق بن عمار» که در آن آمده بود: «إِنْ كَانَ فِي غَيْرِ الشَّهْرِ الَّذِي تَمَتَّعَ فِيهِ»، ضمیر به «تمتع» برگردد، یعنی اگر در همان ماهی که عمره تمتع را انجام داده بازگردد، بدون احرام وارد میشود و الا با احرام. در این صورت، مورد این صحیحه با صحیحه «اسحاق بن عمار» یکسان خواهد بود.
ممکن است گفته شود: عبارت «فَإِنْ جَهِلَ فَخَرَجَ إِلَى الْمَدِينَةِ» در سؤال راوی، قرینهای است بر اینکه مرجع ضمیر، «خروج» است؛ ولی خواهیم گفت: در این صورت، چون در معنای روایت هر دو احتمال وجود دارد، روایت مجمل خواهد بود و نمیتوان به آن استدلال کرد.
بنا بر این، صحیحه «حماد» حداقل به خاطر اجمال، دلالتی ندارد، در مورد سه روایت دیگر نیز میگوییم: صحیحه «حفص» اصلا ارتباطی با این بحث ندارد و هیچ گونه دلالتی بر ملاک بودن ماه خروج در آن وجود ندارد. مرسله صدوق نیز هر چند در آن آمده بود: «عَادَ فِي الشَّهْرِ الَّذِي خَرَجَ فِيهِ» که بر این مطلب دلالت دارد؛ ولی مشکل سندی دارد و مانند آن است روایتی که در فقه رضوی آمده است.
آیت الله خویی در ادامه میفرماید: در این بحث روایت دیگری از «حفص» و «ابان» وجود دارد که ممکن است بر مدعای صاحب عروة دلالت داشته باشد. متن این روایت چنین است:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَخْرُجُ فِي الْحَاجَةِ مِنَ الْحَرَمِ قَالَ إِنْ رَجَعَ فِي الشَّهْرِ الَّذِي خَرَجَ فِيهِ دَخَلَ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ وَ إِنْ دَخَلَ فِي غَيْرِهِ دَخَلَ بِإِحْرَامٍ.[18]
شیخ طوسی به اسنادش از «حسین بن سعید» که امامی، ثقه و جلیل است و او از «محمد بن ابی عمیر» که جزء سه نفری است که «لا یروی و لا یرسل الا عن ثقة» و او از «حفص بن بختری» که امامی و ثقه است و همچنین از «ابان بن عثمان» که از اصحاب اجماع است و آن دو از شخص مجهولی نقل کرده که گفت:
امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) درباره کسی که برای حاجتی از حرم خارج شده، فرمود: اگر در همان ماهی که برگشته که در آن خارج شده، میتواند بدون احرام وارد شود؛ ولی اگر در غیر آن ماه وارد شود، باید با احرام وارد شود.
آیت الله خویی میفرماید: این روایت هم سنداً ضعیف است هم دلالتاً. ضعف سندش که روشن است، چون «عن رجل» دارد، از نظر دلالت نیز چون ظاهرش در باره حکم اهل مکه یا کسی است که مقیم آنجا شده و به خاطر حاجتی میخواهد از مکه خارج شود. حکم چنین شخصی این است که اگر قبل از یک ماه از زمان خروجش بر گردد، بدون احرام بر میگردد؛ ولی اگر بعد یک ماه برگردد، باید محرم بر گردد، در حالی که بحث ما در مورد کسی است که وظیفهاش حج تمتع است و پس از انجام عمره و قبل از حج، میخواهد خارج شود، بنا بر این این مرسله نیز کلا از بحث ما اجنبی است.[19]
جمعبندی و نتیجه این فرع این است که:
1 ـ اگر در همان ماهی که عمره تمتع انجام داده برگردد، تجدید عمره تمتع لازم نیست.
2 ـ اگر در ماه دیگری وارد شود، باید عمره تمتع انجام دهد.
3 ـ اگر نخواهد حج تمتع انجام دهد، مثلا حج او مستحبی بوده و پس از انجام عمره، خارج شد و پس از آن پشیمان شد که حج تمتع مستحبی انجام دهد، در این صورت اگر در غیر ماهی که عمره را در آن انجام داده، برگردد، باید برای ورود به مکه عمره مفرده به جا آورد.
همان طور که ملاحظه شد، در این فرع و فرع قبلی، یکی از روایات مهم «مرسله شیخ صدوق» بود. به همین مناسبت و نیز به جهت اهمیت و کاربردی که بحث حجیت یا عدم حجیت مرسلات صدوق دارد، طی چند جلسه آینده، این مطلب را مورد بررسی قرار میدهیم.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله