بحث اخلاقی
هنگام ضرورت تنها از خدا کمک خواستن (3)
اللّهُمَّ اجعَلني أصولُ بِكَ عِندَ الضَّرورَةِ.[1]
در تبیین این بخش از دعای مکارم، به این نکته رسیدیم که همه انسانها هنگام اضطرار فطرتاً خدا را میخوانند و خداوند هم خواسته آنها را در این حالت، قطعا اجابت میکند، اما سؤال این است که اگر انسان در این حالت، به صورت فطری سراغ خدا میرود، چرا در این دعا از او خواسته شده: توفیق دهد که هنگام درماندگى، با سرعت و تمام توان سراغ او برویم؟ اینکه تحصیل حاصل است.
پاسخ این است که «اضطرار» مراتبی دارد، در بالاترین مراتب آن، یعنی حالت انقطاع است که امید انسان از همه جا بُریده میشود و توحید فطری او تجلی میکند. در این حالت، انسان مثل شخص غریق است که مرگ را جلوی چشم خود میبیند؛ اما «اضطرار» مراتب پایینتری هم دارد که ممکن است انسان در آن حالت، هنوز به سوی خدا دست دراز نکند. این دعا مربوط به آن مراتب پایینتر است.
گاه انسان، مضطر و گرفتار است، اما هنوز در دلش به فلان شخص یا فلان وسیله امیدوار است، اینجا هنوز آن حالت انقطاع حاصل نشده است، در این حالت است که اگر توفیق الهی با او یار نباشد، به جای آنکه سراغ او برود، دست نیاز به سمت مخلوقات دراز میکند. بنا بر این، این دعا برای این مراتب است، چه اینکه در ذیل دعا آمده است:
لا تَفتِنّي بِالاستِعانَةِ بِغَيرِكَ إذَا اضطُرِرتُ، و لا بِالخُضوعِ لِسُؤالِ غَيرِكَ إذَا افتَقَرتُ، و لا بِالتَّضَرُّعِ إلى مَن دونَكَ إذا رَهِبت.[2]
مرا به كمك گرفتن از غير خودت در هنگام درماندگىام، و تن دادن به خواهش از غير خودت به گاه نيازمندىام، و التماس و زارى به غير خودت به هنگام ترس، مبتلا مكن.
کمک خواستن از دیگران و خواهش و التماس به دیگران، در جایی است که انسان هنوز به صورت کامل، امیدش منقطع نشده است. در این مراتب است که از خدا میخواهیم، فقط به سوی او برویم، البته تمسک و توسل به اسباب و وسائط، بحث دیگری است، زیرا ابتغای وسیله غیر از خوار و ذلیل شدن نزد دیگران است.
بحث فقهی
موضوع: حکم عمره مفرده در اشهر حج
یادآوری
بحث درباره این بود که اگر کسی در اشهر حج عمره مفرده انجام دهد، آیا میتواند یا حتی مستحب است که با همان عمره، حج تمتع انجام دهد یا خیر؟
گفتیم روایات وارده درباره عمرهای که در اشهر حج انجام شده، به پنج دسته تقسیم میشوند:
یک. روایاتی که بر جواز خروج از مکه بعد از انجام آن، دلالت دارند.
دو. روایاتی که بر لزوم اقامت در مکه بعد از انجام آن، دلالت دارند.
سه. روایاتی که بر عدم جواز خروج از مکه دلالت دارند در صورتی که بعد از انجام آن، تا اول ذیحجه در مکه بماند.
چهار. روایاتی که بر عدم جواز خروج از مکه دلالت دارند در صورتی که بعد از انجام آن، روز ترویة را درک کند.
پنج. روایاتی که بر جواز خروج از مکه بعد از آن، حتی در روز ترویة، دلالت دارند.
جمعبندی روایات
طبق قاعده، اگر دسته پنجم، نبود، دسته دوم که بر لزوم بقای در مکه دلالت داشت را به قرینه دسته اول که بر جواز خروج دلالت داشت، حمل بر استحباب میکردیم؛ و این استحباب را با دسته سوم ـ در صورت پذیرش روایتش ـ یا دسته چهارم، تقیید میکردیم و میگفتیم: کسی که در اشهر حج، عمره مفرده انجام دهد، مستحب است در مکه بماند تا حج تمتع را نیز انجام دهد، مگر آنکه هلال ذیحجه یا روز ترویة را درک کند که در این صورت، حق خروج ندارد و واجب است حج تمتع را انجام دهد.
ولی با وجود دسته پنجم، نمیتوانیم این گونه جمعبندی کنیم؛ بلکه باید همه را حمل بر مراتب استحباب کنیم، یعنی کسی که در اشهر حج، عمره مفرده انجام دهد، میتواند هر زمان که خواست از مکه خارج شود؛ ولی مستحب است در مکه بماند تا حج تمتع را نیز انجام دهد و اگر تا اول ذیحجه ماند، مستحب مؤکد است که حج را نیز انجام دهد و اگر تا روز ترویة ماند، تأکید استحباب انجام حج بیشتر است.
بنابراین، مهم دو روایتی است که در دسته پنجم آمده بود و بر خروج امام حسین (علیه السّلام) از مکه در روز ترویة دلالت داشت. در بخش دوم از روایت دوم باب هفتم از «ابواب العمرة» آمده بود که امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع خَرَجَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ كَانَ مُعْتَمِراً.[3]
حسين بن على (علیه السّلام) روز تَرويه از مكّه به سوى عراق بيرون آمد، در حالى كه براى عمره به مكّه آمده بود.
همچنین در روایت سوم این باب، به نقل از «معاویة بن عمار» آمده بود:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيْنَ افْتَرَقَ الْمُتَمَتِّعُ وَ الْمُعْتَمِرُ فَقَالَ إِنَّ الْمُتَمَتِّعَ مُرْتَبِطٌ بِالْحَجِّ وَ الْمُعْتَمِرَ إِذَا فَرَغَ مِنْهَا ذَهَبَ حَيْثُ شَاءَ وَ قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَيْنُ ع فِي ذِي الْحِجَّةِ ثُمَّ رَاحَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ يَرُوحُونَ إِلَى مِنًى وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِي ذِي الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا يُرِيدُ الْحَجَّ.[4]
چگونه ميان [عمره] تمتّع و مفرده فرق بگذارم؟ فرمود: عمره تمتّع به حج مرتبط است [و عمرهگزار تا زمان حج بايد در مكّه بماند]؛ ولى عمره مفرده چون تمام شد، عمرهگزار مىتواند به هر كجا برود و حسين بن على (علیه السّلام) در ذىحجّه، عمره گزارد و سپس، روز تَرويه به سوى عراق رفت، در حالى كه مردم به سوى مِنا مىرفتند و عمره [مفرده] در ذىحجّه براى كسى كه اراده حج ندارد، اشكالى ندارد.
ممکن است گفته شود: همان طور که در کتب مقاتل و تاریخ آمده، امام حسین (علیه السّلام) در حالت اضطرار این کار را کرد، و الا حکم اولی همان است که نباید خارج میشد تا اینکه حج تمتع را انجام دهد؛ ولی در پاسخ میگوییم: ملاک، استدلال امام صادق (علیه السّلام) است، زیرا ایشان برای جواز خروج در جایی که اضطراری در کار نبوده است، به خروج امام حسین (علیه السّلام) استدلال کردهاند، پس اینکه گفته شده امام حسین (علیه السّلام) قربانی کرد یا حج خود را تبدیل به عمره کرد، صحیح نیست و از سخنان عوامانه است.
به هر حال، با توجه به این دو روایت، جواز خروج از مکه برای کسی که در اشهر حج، عمره تمتع انجام داده، روشن میشود، البته صاحب عروة در اینجا این نکته را اضافه کرده که این حکم مخصوص کسی است که حج او، حج مستحبی است، اما کسی که وظیفهاش انجام حج واجب است، حتما باید قبل از حج تمتع، عمره تمتع انجام دهد.
فرمایش صاحب عروة
صاحب عروة پس ذکر روایات مربوطه ابتدا این نکته را بیان میکند که تبدیل عمره مفرده به عمره تمتع، به صورت قهری است، میفرماید:
مقتضاها صحّة التمتّع مع عدم قصده حين إتيان العمرة، بل الظاهر من بعضها أنّه يصير تمتّعاً قهراً من غير حاجة إلى نيّة التمتّع بها بعدها.[5]
مقتضای این اخبار این است که اگر کسی هنگام انجام عمره، قصد حج تمتع نکند، حج تمتع او صحیح است، بلکه از ظاهر برخی از آنها استفاده میشود که عمره مفرده او به صورت قهری به عمره تمتع تبدیل میشود و نیازی به نیست که بعد از انجام عمره مفرده، نیت تمتع کند و آن را عمره تمتع قرار دهد.
بنا بر این، همان طور که در ابتدای این بحث آمده بود، اولین شرط حج تمتع این است که هنگام احرام برای عمره تمتع، نیت حج تمتع را نیز بکند، صاحب عروة میفرماید: از این حکم، یک مورد استنثاء میشود و آن جایی است که در اشهر حج، برای عمره مفرده احرام ببندد، در این صورت، نه تنها لازم نیست هنگام احرام، نیت حج تمتع کند، بلکه وقتی میخواهد برای حج تمتع نیز محرم شود، لازم نیست، نیت کند و بگوید: عمره مفردهای که انجام دادم را عمره تمتع قرار میدهم؛ بلکه طبق روایات، همان عمره مفرده به صورت قهری تبدیل به عمره تمتع میگردد. مثلا در صحیحه «یعقوب بن شعیب» آمده بود:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُعْتَمِرِ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ قَالَ هِيَ مُتْعَةٌ.[6]
از امام صادق (علیه السّلام) درباره کسی که در ماههای حج، عمره [مفرده] انجام داده پرسیدم، فرمود: عمره او عمره تمتع است.
همان طور که گفتیم، مراد از «المعتمر» کسی است که عمره مفرده انجام داده، زیرا اگر مراد عمره تمتع باشد جای سؤال نیست، پس، اینکه میفرماید: عمره مفرده او عمره تمتع است، یعنی خود به خود و به صورت قهری تبدیل میشود.
ایشان در ادامه، همان نکتهای را که اشاره شد، بیان میکنند و میفرمایند:
بل يمكن أن يستفاد منها أنّ التمتّع هو الحجّ عقيب عمرة وقعت في أشهر الحجّ بأيّ نحو أتى بها، و لا بأس بالعمل بها، لكن القدر المتيقّن منها هو الحجّ الندبيّ ففيما إذا وجب عليه التمتّع فأتى بعمرة مفردة ثمّ أراد أن يجعلها عمرة التمتّع يشكل الاجتزاء بذلك عمّا وجب عليه، سواء كان حجّة الإسلام أو غيرها ممّا وجب بالنذر أو الاستيجار.[7]
بلکه ممکن است از این روایات استفاده شود که «تمتع» هر حجی است که بعد از عمرهای واقع شده که در ماههای حج ـ به هر نیتی ـ انجام شده باشد [چه به نیت عمره تمتع و چه به نیت عمره مفرده] و اشکالی در عمل به این حکم مستفاد نیست؛ البته قدر متیقن از این روایات، حج مستحبی است، پس در جایی که حج تمتع بر او واجب است، اگر عمره مفرده انجام داده باشد و بخواهد آن را به عنوان عمره تمتع قرار دهد، مشکل است که بگوییم از آنچه بر عهدهاش بوده، کفایت میکند، چه آن حج واجب، حجة الاسلام باشد، چه غیر آن مثل حجی که به واسطه نذر یا اجاره واجب شده است.
بنا بر این، از نظر ایشان، کسی که میخواهد حج تمتع واجب انجام دهد، حتما باید قبل از آن، عمره تمتع انجام دهد و شرط است که هنگام احرام برای عمره، نیت حج تمتع نیز بکند و در این صورت، نمیتواند قبل از انجام حج، از مکه خارج شود؛ ولی اگر میخواهد حج تمتع مستحبی انجام دهد، دو راه دارد: یکی اینکه، قبل از آن، عمره تمتع انجام دهد که در این صورت، مثل همان تمتع واجب است که باید هنگام احرام برای عمره، نیت حج تمتع نیز بکند، قبل از حج نیز نمیتواند از مکه خارج شود؛ ولی راه دوم این است که در اشهر حج، عمره مفرده انجام دهد، در این صورت، اولا نیاز نیست هنگام احرام، نیت حج کند، ثانیاً میتواند قبل از حج، از مکه خارج شود.
در حاشیه عروة آنجا که فرمود: «لكن القدر المتيقّن منها هو الحجّ الندبيّ» سه تن از محشین حاشیه دارند،[8] آیت الله خوانساری میفرماید:
فيه إشكال.
آیت الله خویی نیز میفرماید:
لكن الروايات مطلقة تشمل من وجب عليه الحجّ أيضاً.
و مرحوم آقا ضیاء عراقی نیز میفرماید:
لا وجه للأخذ بالمتيقّن مع الإطلاق و تماميّة البيان في مقام التخاطب.
بنا بر این، در این که این حکم، مخصوص حج مستحبی است یا حج واجب را نیز شامل میشود اختلاف نظر است.
فرمایش آیت الله خویی
قبل از آنکه اشکال آیت الله خویی به صاحب عروة را بخوانیم، مطلب دیگری که ایشان از روایات استفاده کرده را میخوانیم تا ببینیم میتوان چنین استفادهای کرد یا نه؟
ایشان به جای اینکه میان حج واجب و مستحب، فرق بگذارند، میان آنجا که از اول قصد دارد حج تمتع انجام دهد و غیر آن، تفصیل میدهند، میفرمایند: اگر از اول قصد داشته باشد که میخواهد حج تمتع انجام دهد، هرچند تمتع مستحبی باشد، نمیتواند با عمره مفردهای که در اشهر حج انجام شده، حج تمتع انجام دهد؛ بلکه باید حتما قبل از آن عمره تمتع انجام دهد؛ ولی اگر کسی بدون آنکه قصد تمتع داشته باشد، با نیت عمره مفرده، وارد مکه شد و اتفاقا تا ایام حج در مکه ماند، عمره مفردهاش قهراً تبدیل به عمره تمتع میشود.
عبارت ایشان بعد از بیان این دو صورت، چنین است:
الظاهر أن الروايات ناظرة إلى الصورة الأُولى و هي ما لو لم يكن قاصداً للحج و لكن اتفق له البقاء إلى أيّام الحج، و أمّا إذا كان قاصداً من الأوّل للحج فعمرته المفردة لا تكون مورداً للانقلاب إلى المتعة و لا يجوز له الاكتفاء بذلك، و يشهد لما ذكرنا عدّة من الروايات.[9]
ظاهر این است که روایات، ناظر به صورت اول هستند، یعنی آنجا که به قصد انجام حج نیامده، ولی اتفاقاً تا ایام حج در مکه مانده است؛ اما اگر از اول به قصد انجام حج آمده باشد، عمره مفردهاش تبدیل به عمره تمتع نمیشود و جایز نیست که برای حج به آن اکتفا کند، چند روایت دلیل این مطلب است.
ایشان در ادامه به چهار روایت در این باره، استشهاد میکنند:
روایت اول
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ حَجَّ مُعْتَمِراً فِي شَوَّالٍ وَ مِنْ نِيَّتِهِ أَنْ يَعْتَمِرَ وَ يَرْجِعَ إِلَى بِلَادِهِ فَلَا بَأْسَ بِذَلِكَ وَ إِنْ أَقَامَ إِلَى الْحَجِّ فَهُوَ مُتَمَتِّعٌ لِأَنَّ أَشْهُرَ الْحَجِّ شَوَّالٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ الْحَدِيثَ.[10]
«سماعة بن مهران» از امام صادق (علیه السّلام) روايت كرده كه فرمود:
كسى كه در ماه شوال آهنگ عمره كند و نيتش اين باشد كه عمره به جا آورد و به شهر خود بازگردد، اشکالی بر آن نيست، و اگر تا موسم حج در مكّه اقامت كند، در اين صورت او متمتع است [يعنى بايد نيت حج تمتع كند]، زيرا ماههاى حج، شوال و ذیقعده و ذیحجه است...
آیت الله خویی ذیل این روایت مینویسد:
مورد الرواية من لم يكن مريداً و قاصداً للحج بل كان من قصده الرجوع إلى بلاده و لكن من باب الاتفاق أقام و بقي إلى الحج، فحينئذ حكم (عليه السلام) بانقلاب عمرته إلى عمرة التمتّع، و أمّا إذا كان قاصداً للحج من الأوّل فلا تشمله الرواية.[11]
مورد این روایت، کسی نیست که با اراده و به نیت حج آمده باشد، بلکه کسی است که به قصد برگشت به شهرش آمده؛ ولی از باب اتفاق تا هنگام حج در آنجا مانده است، و در این صورت، امام (علیه السّلام) حکم به تبدیل عمرهاش به عمره تمتع، نموده است، پس روایت شامل آنجا که از اول به قصد حج رفته باشد، نمیشود.
اما به نظر ما، انصاف این است که این روایت ناظر به این نیست که وی به قصد حج وارد شده یا نه، و چون در مقام بیان این مورد نیست، نمیتوان به مفهموش تمسک نمود.
روایت دوم
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيْنَ افْتَرَقَ الْمُتَمَتِّعُ وَ الْمُعْتَمِرُ فَقَالَ إِنَّ الْمُتَمَتِّعَ مُرْتَبِطٌ بِالْحَجِّ وَ الْمُعْتَمِرَ إِذَا فَرَغَ مِنْهَا ذَهَبَ حَيْثُ شَاءَ وَ قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَيْنُ ع فِي ذِي الْحِجَّةِ ثُمَّ رَاحَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ يَرُوحُونَ إِلَى مِنًى وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِي ذِي الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا يُرِيدُ الْحَجَّ.[12]
«معاوية بن عمّار» در این روایت صحیحه میگوید: به امام صادق (علیه السّلام) گفتم:
چگونه ميان [عمره] تمتّع و مفرده فرق بگذارم؟ فرمود: عمره تمتّع به حج مرتبط است [و عمرهگزار تا زمان حج بايد در مكّه بماند]؛ ولى عمره مفرده چون تمام شد، عمرهگزار مىتواند به هر كجا برود و حسين بن على (علیه السّلام) در ذىحجّه، عمره گزارد و سپس، روز تَرويه به سوى عراق رفت، در حالى كه مردم به سوى مِنا مىرفتند و عمره [مفرده] در ذىحجّه براى كسى كه اراده حج ندارد، اشكالى ندارد.
آیت الله خویی میفرمایند: از عبارت پایانی این روایت که فرمود: «لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِي ذِي الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا يُرِيدُ الْحَجَّ» استفاده میشود که اگر اراده حج داشته باشد، عمره مفرده در ذیحجه، از عمره تمتع کفایت نمیکند.
اما به نظر ما، این روایت نیز در مقام بیان قصد و عدم قصد نیست، از کجا میدانیم که امام حسین (علیه السّلام) در قلب شریفشان چه نیتی داشتهاند، شاید میخواستند تا پایان اعمال حج در مکه بمانند؛ ولی بنا بر مصالحی تصمیم گرفتند، حج را انجام ندهند. بنا بر این، همان طور که آیت الله فاضل نیز فرمودهاند: اصلا این روایت، به انقلاب عمره مفرده به عمره تمتع، اشعار هم ندارد.[13]
روایت سوم
وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ بْنِ بِنْتِ إِلْيَاسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا أُهِلَّ هِلَالُ ذِي الْحِجَّةِ وَ نَحْنُ بِالْمَدِينَةِ لَمْ يَكُنْ لَنَا أَنْ نُحْرِمَ إِلَّا بِالْحَجِّ لِأَنَّا نُحْرِمُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ هُوَ الَّذِي وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَنْتُمْ إِذَا قَدِمْتُمْ مِنَ الْعِرَاقِ فَأُهِلَّ الْهِلَالُ فَلَكُمْ أَنْ تَعْتَمِرُوا لِأَنَّ بَيْنَ أَيْدِيكُمْ ذَاتَ عِرْقٍ وَ غَيْرَهَا مِمَّا وَقَّتَ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص...[14]
«حسن بن علی الوشاء» میگوید: امام رضا (علیه السّلام) فرمود:
اگر هلال ماه ذیحجه در آید و ما در مدینه باشیم، ما نباید محرم شویم مگر برای حج، زیرا ما باید از مسجد شجره [که میقات اهل مدینه است و] رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آنجا را میقات قرار داده، محرم شویم، اما شما که از سمت عراق میآیید، هرگاه در ابتدای این ماه وارد شوید، باید عمره به جا آورید، زیرا میقاتی که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای شما قرار داده، «ذات عرق» و غیر آن است که پیش روی شما است...
آیت الله خویی ذیل این روایت مینویسد:
قد دلّت الصحيحة على أنهم حيث يقصدون الحج لا يشرع لهم العمرة المفردة و إنّما عليهم العمرة إلى الحج، فالحكم بالانقلاب يختص بمن لم يكن قاصداً للحج و لكن أراد الحج من باب الاتفاق، و أمّا أهل العراق فيتمكنون من الإحرام للحج متعة من ذات عرق و نحوها و يتمكنون من الرجوع إليها، فيجوز لهم أن يعتمروا عمرة مفردة ثمّ يرجعوا إلى ذات عرق و غيرها و يحرمون منها للتمتع. و أمّا أهل المدينة حيث إنهم يقصدون الحج و لبعد الطريق بينهم و بين مكّة و قلة الوقت فلا يتمكنون من الرجوع إلى ميقاتهم فليس لهم إلّا أن يحرموا من الشجرة، كما أن ليس لهم أن يعتمروا عمرة مفردة بل عليهم أن يعتمروا للحج متعة. و بالجملة: يظهر من الرواية أن انقلاب المفردة إلى المتعة في مورد غير القاصد إلى الحج، و أمّا القاصد إليه فليس له إلّا المتعة فلم تكن عمرته مورداً للانقلاب بل تتعين عليه المتعة.[15]
این صحیحه دلالت میکند که آنها چون به نیت حج آمده بودند، برای آنها عمره مفرده مشروع نبود، بلکه باید عمره تمتع انجام دهند، پس حکم به تبدیل، اختصاص به کسی دارد که به قصد حج نیامده باشد، ولی از باب اتفاق بخواهد حج انجام دهد. بنا بر این، اهل عراق، چون برایشان ممکن بود که از «ذات عرق» و مانند آن برای حج تمتع محرم شوند و میتوانستند از مکه به آنجا بروند، لذا انجام عمره مفرده برای آنها جایز شد، آنها پس از انجام عمره مفرده، به «ذات عرق» یا مانند آن میروند و برای عمره تمتع محرم میشوند؛ ولی اهل مدینه، چون به قصد حج آمده بودند، از طرفی راهشان تا مکه دور بود، زمان هم کم بود، لذا نمیتوانستند به میقاتشان برگردند، لذا آنها فقط باید از مسجد شجره محرم شوند، و جایز نیست که عمره مفرده به جا آورند، بلکه باید فقط عمره تمتع به جا آورند. خلاصه اینکه: از این روایت ظاهر میشود که تبدیل مفرده به تمتع در مورد کسی است که قصد حج نکرده، اما کسی که قصد حج کرده، فقط باید عمره تمتع به جا آورد، و اگر عمره مفرده به جا آورد، عمرهاش به تمتع تبدیل نمیگردد.
بنا بر این، از نظر ایشان، طبق این روایت، اهل مدینه به دلیل اینکه میقاتشان تا مکه فاصله دارد و حدود چهارصد کیلومتر است، فرصت نمیکنند، بین عمره مفرده و حج، برگردند به میقات و عمره تمتع به جا آورند، لذا باید فقط با عمره تمتع وارد شوند؛ ولی اهل عراق، چون میقاتشان با مکه فاصله زیادی ندارد و حدود هشتاد کیلومتر است، میتوانند بعد از عمره مفرده، دوباره به میقات برگردند و با احرام عمره تمتع وارد شوند، از این رو، برای آنها انجام عمره مفرده جایز است. نتیجه آنکه برای هر دو گروه که به قصد حج میخواهند وارد شوند، لازم است که قبل از حج، عمره تمتع به جا آورند، لذا عمره مفرده اهل عراق به عمره تمتع تبدیل نمیشود.
اما در اینجا نیز به نظر ما، از خود روایت چنین مطلبی به دست نمیآید، بلکه باید با این توضیحات که ایشان فرمودند، آن را از روایت استفاده کرد، در حالی که دلیلی ندارد با کمک این توضیحات بخواهیم از اطلاق روشنی که از روایات دیگر به دست میآید، دست بکشیم. از کجای این روایت درمیآید که امام رضا (علیه السّلام) یا اهل عراق به چه قصدی میخواستند وارد مکه شوند؟
بنا بر این، به نظر ما هیچ یک از این روایات در مقام بیان قصد حج یا عدم آن نیست تا قائل به تفصیل شویم، لذا از این جهت، در این مسئله فرقی نیست. بله همان طور که گذشت، صاحب عروة میان حج مستحبی و حج واجب فرق گذاشتند و فرمودند: قدر متیقن این روایات، حج مستحبی است، اما در حج واجب نمیتوان این مطلب را پذیرفت.
اما آیت الله خویی همان طور که در حاشیه عروة نیز اشکال کردند در موسوعة نیز میفرمایند: مقتضای اطلاق روایات این است که مدلول روایات شامل حج واجب نیز میشود و وجود قدر متیقن مانع از اخذ اطلاق نمیشود، چرا که هر مطلقی، قدر متیقن دارد، پس مجرد وجود قدر متیقن، مانع از تمسک به اطلاق نیست.[16] این اشکال را آیت الله فاضل نیز بیان کردهاند.[17]
اما همان طور که آیت الله سبحانی نیز فرمودهاند،[18] این فرمایش آیت الله خویی با آنچه قبل از این بیان فرمودند، سازگار نیست، زیرا از نظر ایشان اگر کسی به قصد حج، وارد مکه نشود؛ بلکه به نیت عمره مفرده بیاید، ولی اتفاقی تا روز هشتم بماند، عمره مفردهاش تبدیل به عمره تمتع میشود، در حالی که طبق این اشکال، باید کسی که به قصد حج نیز وارد، شده نیز عمرهاش تبدیل شود، زیرا معنا ندارد کسی که وظیفهاش انجام حج تمتع واجب است، به قصد حج وارد نشود. خلاصه، این «اطلاق» با قید «بدون قصد حج وارد شدن» منافات دارد.
نظریه مختار
به نظر ما همان فرمایش صاحب عروة صحیح است، زیرا اگر نگوییم، روایات در حج مستحبی ظهور دارند، لااقل اجمال دارند و لذا باید به قدر متیقن آن که حج مستحبی است، اکتفا کنیم؛ و در حج مستحبی نیز به هر نیتی که عمره را انجام داده باشد، عمرهاش به عمره تمتع منقلب میشود.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله