بحث اخلاقی
پیوند با کسی که با خدا پیوند دارد (1)
و لَا [تَبتَلِيَنّي] مُفارَقَةِ مَنِ اجتَمَعَ إلَيك.[1]
در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق از خداوند درخواست شده که خدایا! مرا به جدایی از کسی که به تو پیوسته است، مبتلا مکن.
همان طور که قبلا اشاره شد این فراز و فراز قبل از آن دو راهکار برای آنچه در فراز قبل از آنها آمده بود، میباشد. در آنجا از خداوند متعال، مبتلا نشدن به انجام کاری که بر خلاف محبت اوست، درخواست شد. اولین راهکار برای اینکه انسان دچار چنین مشکلی نشود و از انجام کار خلاف محبت خدا مصون بماند این است که با کسی که از خدا بُریده، دوستی نکند، همان که در فراز قبلی آمده بود، راه دیگر، این است که انسان با کسانی دوستی و رفت و آمد کند که با خدا پیوند دارند. این دو راهکار سبب میشود انسان راهِ محبت الهی را طی کند و از این راه، منحرف نشود.
شیخ طوسی در امالی این روایت را از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل فرموده است:
مَا استَفادَ امرُؤٌ مُسلِمٌ فائِدَةً بَعدَ فائِدَةِ الإِسلامِ مِثلَ أخٍ يَستَفيدُهُ فِي اللّهِ عز و جل.[2]
هيچ مسلمانى پس از بهره اسلام آوردن بهرهاى همچون برادرى خدايى، به دست نياورده است.
مطلب بسیار مهمی در این روایت مطرح شده است، زیرا بهره بردن از کسی که رفاقت او با ما برای خدا است، بعد از اسلام، بالاترین بهرهها دانسته شده است، اما مشکل اینجاست که چنین دوست و همنشینی خیلی کم پیدا میشود، متأسفانه بیشتر دوستیها به خاطر خدا نیست؛ بلکه به دلیل منافع مادی است، شاید به همین دلیل است که در مصباح الشریعة که منسوب به امام صادق (علیه السّلام) است، چنین سفارش شده است:
احذَر أن تُؤاخِيَ مَن أرادَكَ لِطَمَعٍ أو خَوفٍ أو أكلٍ أو شُربٍ، وَ اطلُب مُؤاخاةَ الأَتقِياءِ و لَو في ظُلُماتِ الأَرضِ و إن أفنَيتَ عُمُرَكَ لِطَلَبِهِم؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل لَم يَخلُق عَلى وَجهِ الأَرضِ أفضَلَ مِنهُم بَعدَ النَّبِيِّينَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم وَ الأَولِياءِ، و ما أنعَمَ اللّهُ عَلَى العَبدِ بِمِثلِ ما أنعَمَ بِهِ مِنَ التَّوفيقِ لِصُحبَتِهِم؛ قالَ اللّهُ عز و جل: ﴿الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ﴾[3] .[4]
از برادرى كردن با كسى كه تو را به طمع چيزى يا از سر ترس يا خواهشى و يا به خاطر خورد و خوراك مىخواهد، بپرهیز؛ بلکه برادرى پرهيزگاران را بجوى، هر چند براى جستن آنها در اعماق زمين فرو روى و هر چند عمر خود را در اين راه صرف كنى، زيرا خداوند عز و جل، بر گستره زمين، پس از پيامبران (صلوات اللّه عليهم) و اوليا، كسى برتر از آنان نيافريده است و خداوند به بندهاى نعمتى همانند توفيق مصاحبت با آنان، نداده است. خداوند عز و جل مىفرمايد: «آن روز، دوستان جز پرهيزگاران دشمن يكديگرند».
بحث فقهی
موضوع: اقسام حج (ادامه مسئله 2)
یادآوری
بحث در مسئله چهارم از مسائل اقسام حج بود. موضوع این مسئله این بود که اگر وظیفه مقیم در مکه، حج تمتع باشد، از کجا باید محرم شود؟ گفتیم سه قول در این باره مطرح شده است:
1 ـ احرام از «مُهََلّ ارضه» یعنی فقط میقات محل زندگی مکلف.
2 ـ احرام از هر یک از مواقیت کفایت میکند.
3 ـ احرام از «ادنی الحلّ» کافی است.
بحث در دلیل سوم و مهمترین دلیل قول اول یعنی موثقه «سماعة بن مهران» بود که در پاسخ سؤال او که آیا مجاور میتواند حج تمتع به جا آورد، آمده بود:
نَعَمْ يَخْرُجُ إِلَى مُهَلِّ أَرْضِهِ فَيُلَبِّي إِنْ شَاءَ.[5]
آیت الله خویی در پاسخ به استدلال آیت الله حکیم که متعلق «ان شاء» را «أَ لَهُ أَنْ يَتَمَتَّعَ» دانست، ـ یعنی مجاوری که میخواهد حج تمتع به جا آورد، باید به میقات شهر خودش برگردد نه هر میقاتی ـ فرمودند: اولا متعلق آن «یَخْرُجُ» است، یعنی مجاوری که باید حج تمتع به جا آورد، اگر خواست به میقات شهر خودش بر میگردد، پس دلالتی بر وجوب ندارد، لذا احرام از بقیه مواقیت نیز برای او جایز است. ثانیاً اگر هم به تمتع بازگردد، این روایت با روایات دالّ بر عدم تعیین میقات خاص از جمله روایت دیگری از «سماعة بن مهران» در تعارض خواهد بود، زیرا در این روایت آمده بود:
إِنْ هُوَ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَتَّعَ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَلْيَخْرُجْ مِنْهَا حَتَّى يُجَاوِزَ ذَاتَ عِرْقٍ أَوْ يُجَاوِزَ عُسْفَانَ فَيَدْخُلَ مُتَمَتِّعاً بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ.[6]
در صورتى كه [مجاور] خوش داشته باشد كه در ماههاى حج، حج تمتع به جا آورد، باید از مكه خارج شود، تا از محل «ذات عرق» يا «عُسفان» بگذرد، و آنگاه در حال عمره تمتع وارد مکه شود.
از این روایت تخییر میان میقاتها استفاده میشود نه تعیین یک میقات.
ادامه بررسی دلیل سوم قول اول
آیت الله فاضل، ابتدا همان اشکال دلالی صاحب ریاض و آیت الله خویی را بیان میکنند که تعلیق حکم بر مشیت، با وجوب، قابل جمع نیست و معنا ندارد گفته شود: «أقیموا الصلاة إن شئتم». سپس جواب آیت الله حکیم به این اشکال را مطرح میکنند که متعلق «ان شاء» نمیتواند «خروج» باشد؛ بلکه باید «تمتع» باشد. در ادامه، به این جواب، اشکال میکنند و جواب دیگری را خودشان مطرح میکنند. در نهایت نیز استدلال به این روایت برای اثبات قول اول را تمام میدانند.
ایشان جواب آیت الله حکیم را اینگونه ردّ میکنند که متعلق «إن شاء» میتواند «خروج» باشد و در عین حال، از آن وجوب برداشت شود، زیرا تعلیق حکم به وجوب تخییری با مشیت منافاتی ندارد، خصوصا اگر یکی از دو واجب مشقت بیشتری داشته باشد.[7] مثلا پیرمرد است و اگر بخواهد به «مهل ارضه» برود، مشقت دارد، لذا به عِدل دیگر واجب، یعنی به میقات دیگر میرود.
ظاهرا این اشکال، اشکال بدی نیست؛ ولی ایشان میفرمایند: ملاحظه روایات دیگر ما به این رهمنون میسازد که متعلق «ان شاء» همان «تمتع» است نه «خروج»، از جمله این دو روایت است:
روایت اول، همان روایت دوم «سماعة» است که آیت الله خویی مفاد آن را با روایت مورد بحث، یعنی روایت اول «سماعة» در تعارض دانست. ذیل این روایت آمده بود:
إِنِ اعْتَمَرَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ أَوْ قَبْلَهُ وَ أَقَامَ إِلَى الْحَجِّ فَلَيْسَ بِمُتَمَتِّعٍ وَ إِنَّمَا هُوَ مُجَاوِرٌ أَفْرَدَ الْعُمْرَةَ فَإِنْ هُوَ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَتَّعَ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَلْيَخْرُجْ مِنْهَا حَتَّى يُجَاوِزَ ذَاتَ عِرْقٍ أَوْ يُجَاوِزَ عُسْفَانَ فَيَدْخُلَ مُتَمَتِّعاً بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَإِنْ هُوَ أَحَبَّ أَنْ يُفْرِدَ الْحَجَّ فَلْيَخْرُجْ إِلَى الْجِعْرَانَةِ فَيُلَبِّي مِنْهَا.[8]
اگر در ماه رمضان يا قبل از آن عمره به جا آورد و تا موسم حج اقامت كند، متمتع نيست، بلكه او مجاوری است كه عمرهاى مفرده به جا آورده است، پس در صورتى كه دوست داشته باشد كه در ماههاى حج، حج تمتع به جا آورد، باید از مكه خارج شود، تا از محل «ذات عرق» يا «عُسفان» بگذرد، و آنگاه در حال عمره تمتع وارد مکه شود، ولى در صورتى كه دوست داشته باشد كه حج خود را به صورت افراد در آورد، باید به «جِعرانه» بیاید و از آنجا تلبيه بگوید.
تعبیر «إِنْ هُوَ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَتَّعَ» و در مقابل، «إِنْ هُوَ أَحَبَّ أَنْ يُفْرِدَ الْحَجَّ» در این روایت، به روشنی دلالت میکند که شخص میان انجام تمتع یا افراد مخیر است، پس معلوم میشود، مراد از «إن شاء» در روایت مورد بحث نیز، تخییر میان انجام تمتع و غیر آن است نه خروج و عدم خروج.
روایت دوم نیز این روایت صحیحه است که میفرماید:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِم) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِيهِ سَهْلٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُعْتَمِرِ [المقیم] بِمَكَّةَ يُجَرِّدُ الْحَجَّ أَوْ يَتَمَتَّعُ مَرَّةً أُخْرَى فَقَالَ يَتَمَتَّعُ أَحَبُّ إِلَيَّ وَ لْيَكُنْ إِحْرَامُهُ مِنْ مَسِيرَةِ لَيْلَةٍ أَوْ لَيْلَتَيْنِ.[9]
«اسحاق بن عبدالله» میگوید:
از امام کاظم (علیه السّلام) درباره کسی که در مکه عمره مفرده انجام داده [یا طبق نسخه دیگر: کسی که مقیم مکه است] سؤال کردم که آیا حج افراد انجام دهد یا بار دیگر عمره تمتع را با حج تمتع انجام دهد؟ فرمود: انجام حج تمتع نزد من محبوبتر است و در این صورت، باید احرامش از فاصله یک یا دو شب مانده به مکه انجام شود.
در این روایت نیز تعبیر «يَتَمَتَّعُ أَحَبُّ إِلَيَّ» مؤید مخیر بودن شخص در انجام حج تمتع است.
آیت الله فاضل میفرماید: علاوه بر این دو روایت، در خود روایت مورد بحث نیز سؤال راوی مؤید این مطلب است که وی مخیر میان حج تمتع یا افراد است، زیرا پرسید: «أَ لَهُ أَنْ يَتَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ» یعنی برای مجاور انجام تمتع جایز است یا نه؟ بنا بر این، این قرائن نشان میدهد که متعلق «ان شاء»، «لَهُ أَنْ يَتَمَتَّعَ» در سؤال راوی است که تخییر میان تمتع و افراد یا قران را نتیجه میدهد. در این صورت، باید بگوییم: روایت ظهور در حج مستحبی دارد، زیرا کسی که مقیم مکه شده است، دو حالت بیشتر ندارد: یا دو سال از اقامتش گذشته که باید قران یا افراد انجام دهد، یا هنوز اقامتش دو سال نشده که باید تمتع انجام دهد، پس تخییر معنا ندارد، بله اگر حج مستحبی باشد، وی میان آنها مخیر است، هر چند انجام تمتع ـ چنانکه گذشت ـ افضل است. حال، اگر حج تمتع را اختیار کرد، طبق این روایت باید به میقات شهرش برود نه هر میقاتی که بخواهد و وقتی در حج مستحبی باید فقط به میقات شهر خودش برود، در حج واجب به طریق اولی باید چنین کند، در نتیجه این روایت بر قول اول دلالت دارد و با دو روایتی که به عنوان دلیل دوم ذکر شد، یعنی ناسی و جاهل به احرام، نیز تأیید میشود.[10]
اشکال
ما نیز بر خلاف آیت الله خویی، قبول داریم که متعلق «إن شاء» تمتع است نه خروج؛ ولی با توجه به سایر روایاتی که برای احرام حج تمتع، احرام از همه میقاتها را تجویز کردهاند، میگوییم: احرام از میقات محل زندگی برای تسهیل است نه تحدید حکم، کما اینکه در مورد جاهل و ناسی نیز همین را گفتیم. خلاصه اینکه با توجه به این احتمال که لسان روایات، لسان تسهیل است، ما از این روایت، چنین ظهوری را نمیفهمیم که باید حتما به میقات اهل شهر خودش برود.
بنا بر این، دلیل سوم برای اثبات قول اول نیز دلیل قاطعی نیست، لذا به نظر ما این نظریه ثابت نیست که مقیم در مکه که وظیفهاش حج تمتع است، باید حتما از محل احرام بستن هموطنانش محرم شود، بلکه چنانکه در ادامه خواهیم دید، روایات بر مطلق مواقیت ظهور دارند.
قول دوم
قول دوم این بود که احرام از مطلق مواقیت، کافی است. عدهای از فقها مثل شیخ طوسی در النهایة یا محقق حلی قائل به این قول هستند. مرحوم شیخ با اینکه در الخلاف قول اول را فرمود؛ ولی در النهایة مینویسد:
من جاور بمكّة سنة واحدة أو سنتين، جاز له أن يتمتّع فيخرج الى الميقات و يحرم بالحجّ متمتّعا.[11]
کسی که یک یا دو سال مقیم مکه شود، جایز است که حج تمتع انجام دهد، پس به سمت میقات خارج شده و از آنجا برای حج تمتع محرم میشود.
همچنین محقق حلی میفرماید:
لو أقام من فرضه التمتع بمكة سنة أو سنتين لم ينتقل فرضه و كان عليه الخروج إلى الميقات إذا أراد حجة الإسلام.[12]
اگر کسی که وظیفهاش حج تمتع است، یک یا دو سال در مکه اقامت کند، وظیفهاش منتقل نمیشود و باید ـ اگر بخواهد حجة الاسلام انجام دهد ـ به سمت میقات خارج شود.
این قولی است که صاحب عروة آن را اقوا دانستند.
دلیل این قول این چند روایت است:
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ أَنْ تُحْرِمَ مِنَ الْمَوَاقِيتِ الَّتِي وَقَّتَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تُجَاوِزْهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ الْحَدِيثَ.[13]
«معاویة بن عمار» در این روایت صحیحه میگوید:
از تماميّت حج و عمره، آن است كه از ميقاتهايى احرام ببندى كه پيامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تعيين كرده است و جز با حالت احرام، از آنها نگذرى.
در این روایت به صورت مطلق، احرام از میقات را فرموده و آن را مقید به میقات اهل شهر خودش نکرده است.
روایت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: ... إِنِ اعْتَمَرَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ أَوْ قَبْلَهُ وَ أَقَامَ إِلَى الْحَجِّ فَلَيْسَ بِمُتَمَتِّعٍ وَ إِنَّمَا هُوَ مُجَاوِرٌ أَفْرَدَ الْعُمْرَةَ فَإِنْ هُوَ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَتَّعَ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَلْيَخْرُجْ مِنْهَا حَتَّى يُجَاوِزَ ذَاتَ عِرْقٍ أَوْ يُجَاوِزَ عُسْفَانَ فَيَدْخُلَ مُتَمَتِّعاً بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَإِنْ هُوَ أَحَبَّ أَنْ يُفْرِدَ الْحَجَّ فَلْيَخْرُجْ إِلَى الْجِعْرَانَةِ فَيُلَبِّي مِنْهَا.[14]
«سماعة بن مهران» از امام صادق (علیه السّلام) روايت كرده كه فرمود:
اگر در ماه رمضان يا قبل از آن عمره به جا آورد و تا موسم حج اقامت كند، متمتع نيست، بلكه او مجاوری است كه عمرهاى مفرده به جا آورده است، پس در صورتى كه خوش داشته باشد كه در ماههاى حج، حج تمتع به جا آورد، باید از مكه خارج شود، تا از محل «ذات عرق» يا «عُسفان» بگذرد، و آنگاه در حال عمره تمتع وارد مکه شود، ولى در صورتى كه خوش داشته باشد كه حج خود را به صورت افراد در آورد، باید به «جِعرانه» بیاید و از آنجا تلبيه بگوید.
در این روایت با عبارت: «فَلْيَخْرُجْ مِنْهَا حَتَّى يُجَاوِزَ ذَاتَ عِرْقٍ أَوْ يُجَاوِزَ عُسْفَانَ» وظیفه او را خروج به یکی از مناطق «ذات عرق» یا «عُسفان» دانسته است، پس معلوم میشود میقات خاصی ملاک نیست. البته درباره این روایت بحثی هست که در ادامه خواهد آمد.
روایت سوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ دَخَلَ مَكَّةَ بِحَجَّةٍ عَنْ غَيْرِهِ ثُمَّ أَقَامَ سَنَةً فَهُوَ مَكِّيٌّ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَحُجَّ عَنْ نَفْسِهِ أَوْ أَرَادَ أَنْ يَعْتَمِرَ بَعْدَ مَا انْصَرَفَ مِنْ عَرَفَةَ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يُحْرِمَ مِنْ مَكَّةَ وَ لَكِنْ يَخْرُجُ إِلَى الْوَقْتِ وَ كُلَّمَا حَوَّلَ رَجَعَ إِلَى الْوَقْتِ.[15]
«حریز بن عبدالله» در این روایت مرسل، از امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده که فرمود:
کسی که برای انجام حج به نیابت از دیگری وارد مکه شود و یک سال در آن اقامت کند، او اهل مکه است، پس اگر بخواهد از طرف خودش حج انجام دهد یا پس از پایان مراسم عرفه، عمره انجام دهد، نمیتواند از مکه احرام ببندد؛ ولی باید به میقات برود و همین طور هر گاه به مکه برود، باید به میقات برگردد.
در این روایت نیز عبارت: «يَخْرُجُ إِلَى الْوَقْتِ» مطلق است و هر میقاتی را شامل میشود، چه میقات شهر خودش و چه میقات دیگر.
بر اساس این روایات که دو تای آن صحیح السند نیز بود، قول دوم اثبات میگردد و از آنجا که روایت اول، مربوط به این فرض که از مکه خارج میشود نیست، روایت سوم نیز مرسله است، تنها مستند این قول، موثقه «سماعة» است.
اشکال
آیت الله فاضل که نظریه اول را انتخاب کردند، در مورد موثقه دوم «سماعة» میفرمایند: در صورتی برای اثبات قول دوم، میتوان به این روایت تمسک کرد که بگوییم: هر یک از «ذات عرق» و «عُسفان» میقاتی از میقاتهای تعیین شده باشند و ذکر آنها نیز از باب مثال باشد. ولی مشکل اینجاست که هرچند «ذات عرق» میقات اهل عراق تعیین شده، اما «عُسفان» اصلا میقات نیست، بنا بر این، مضمون این روایت خلاف اجماع است و نمیتوان به آن عمل کرد.[16]
پاسخ
طبق آنچه ما در نقشه ملاحظه کردیم «عسفان» محاذی «ذات عرق» است، پس ظاهرا در این روایت میخواهد بفرماید: یا از میقات محرم شود یا از محاذی میقات، از این رو، هم اشکال آیت الله فاضل دفع میشود هم ضعف فرمایش آیت الله خویی مشخص میشود که ذیل این روایت فرمودند:
الرواية قد اشتملت على التجاوز عن ذات عرق و التجاوز عن عُسفان و لم يعلم لنا إلى الآن أن عُسفان واقع في أي مكان و بأي مقدار يبعد عن مكّة، و كيف يحرم منه مع أنه ليس من حدود الحرم و لا من المواقيت.[17]
در روایت آمده که باید از «ذات عرق» یا «عسفان» بگذرد، در حالی که ما تا الآن نمیدانیم که «عسفان» در کجا واقع شده و فاصلهاش تا مکه چه مقدار است و چگونه از آنجا محرم میشود، در حالی که نه از حدود حرم است و نه از میقاتها.
البته همان طور که ایشان در ادامه این سخن فرمودهاند، این مشکل، مانعی برای استدالال به این روایت برای اثبات قول دوم نیست، زیرا به هر حال، امام (علیه السّلام) یک میقات خاص را مشخص نکرده است.
بنا بر این، نمیتوان به این سادگی روایت معتبر را ردّ کرد؛ بلکه ما بر اساس همین روایت، قول دوم را اثبات میکنیم، علاوه بر اینکه دو روایت دیگر نیز مؤید آن خواهد بود.
قول سوم
قول سوم کفایت احرام از «أدنی الحل» است، یعنی نزدیکترین محلی که خارج از حرم محسوب شود. صاحب مدارک این قول را قوی دانسته است، ایشان پس از بیان نظر اصحاب مبنی بر اینکه باید در صورت امکان از میقات محرم شود و اگر متعذر بود از «ادنی الحل» محرم شود و اگر از آنجا هم برایش ممکن نبود، از خود مکه محرم شود، مینویسد:
و يحتمل قويّا الاكتفاء بالخروج إلى أدنى الحلّ مطلقا، لصحيحة عمر بن يزيد ... و صحيحة الحلبي ... و لا ريب أن الاحتياط يقتضي المصير إلى ما ذكره الأصحاب.[18]
به احتمال قوی خروج به «ادنی الحل» مطلقا کافی است [چه متعذر باشد چه نباشد]، به دلیل صحیحه «عمر بن یزید» و «حلبی»... البته بدون شک، مقتضای احتیاط همان است که اصحاب فرمودهاند.
به هر حال، باید مدرک روایی این قول که دو روایت صحیحه است را بررسی کنیم.
روایت اول
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا فَقَالَ لَا لَيْسَ لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا قَالَ قُلْتُ: فَالْقَاطِنِينَ بِهَا قَالَ إِذَا أَقَامُوا سَنَةً أَوْ سَنَتَيْنِ صَنَعُوا كَمَا يَصْنَعُ أَهْلُ مَكَّةَ فَإِذَا أَقَامُوا شَهْراً فَإِنَّ لَهُمْ أَنْ يَتَمَتَّعُوا قُلْتُ مِنْ أَيْنَ قَالَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْحَرَمِ قُلْتُ مِنْ أَيْنَ يُهِلُّونَ بِالْحَجِّ فَقَالَ مِنْ مَكَّةَ نَحْواً مِمَّا يَقُولُ النَّاسُ.[19]
«حلبی» در این روایت صحیح السند، میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) درباره اهل مکه پرسیدم که آیا میتوانند حج تمتع به جا آورند؟ فرمود: نه، برای اهل مکه جایز نیست که حج تمتع انجام دهند، پرسیدم: برای اهالی غیر مکه که در آن اقامت میکنند چی؟ فرمود: اگر یک یا دو سال در آنجا اقامت کنند، همان کاری که اهل مکه میکنند، انجام میدهند، پس اگر [مثلا فقط] یک ماه اقامت کردهاند، باید حج تمتع به جا آورند. پرسیدم: از کجا حج انجام دهند؟ فرمود: از حرم خارج میشوند، پرسیدم: از کجا برای حج تلبیه میگویند: فرمود: از مکه مانند آنچه عامه میگویند.
اینکه فرمود: «يَخْرُجُونَ مِنَ الْحَرَمِ» به این معناست که احرام از «ادنی الحلّ» مثل مسجد تنعیم کفایت میکند.
روایت دوم
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُجَاوِرُ بِمَكَّةَ إِذَا دَخَلَهَا بِعُمْرَةٍ فِي غَيْرِ أَشْهُرِ الْحَجِّ فِي رَجَبٍ أَوْ شَعْبَانَ أَوْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ مِنَ الشُّهُورِ إِلَّا أَشْهُرَ الْحَجِّ فَإِنَّ أَشْهُرَ الْحَجِّ شَوَّالٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ مَنْ دَخَلَهَا بِعُمْرَةٍ فِي غَيْرِ أَشْهُرِ الْحَجِّ ثُمَّ أَرَادَ أَنْ يُحْرِمَ فَلْيَخْرُجْ إِلَى الْجِعْرَانَةِ فَيُحْرِمُ مِنْهَا ثُمَّ يَأْتِي مَكَّةَ وَ لَا يَقْطَعِ التَّلْبِيَةَ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى الْبَيْتِ ثُمَّ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ وَ يُصَلِّي الرَّكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَيَطُوفُ بَيْنَهُمَا ثُمَّ يُقَصِّرُ وَ يُحِلُّ ثُمَّ يَعْقِدُ التَّلْبِيَةَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ.[20]
این روایت، روایت سوم از «سماعة بن مهران» است که در این بحث میخوانیم. وی از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده فرمود:
کسی که مقیم مکه شده هنگامی که با نیت عمره و در غیر ماههای حج وارد مکه شود، مثلا در ماه رجب یا شعبان یا رمضان یا ماههای دیگر غیر از ماههای حج، چرا که ماههای حج، ماه شوال و ذی قعده و ذی حجة است، کسی که به نیت عمره در غیر این ماهها وارد مکه شود و بخواهد محرم شود؛ باید به جعرانه برود و از آنجا محرم شود و سپس به مکه بازگردد و لبیک گفتن را تا هنگامی که نگاهش به خانه کعبه افتاد، قطع نکند، سپس طواف میکند و دو رکعت نماز طواف را در مقام ابراهیم (علیه السّلام) به جا میآورد، بعد از آن سعی صفا و مروه را به جا آورده و تقصیر میکند و از احرام خارج میشود، سپس روز ترویه، دوباره تلبیه میگوید.
روایت سوم
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ مِنْ مَكَّةَ لِيَعْتَمِرَ أَحْرَمَ مِنَ الْجِعْرَانَةِ أَوِ الْحُدَيْبِيَةِ أَوْ مَا أَشْبَهَهَا.[21]
«عمر بن يزيد» در این روایت صحیحه از امام صادق (علیه السّلام) روايت كرده است كه فرمود:
كسى كه به قصد عمره از مكه خارج شود، از جعرانه یا حديبيه یا مانند آنها محرم مىشود.
«جعرانه» و «حدیبیة» که در این دو روایت آمده است، در خارج از حرم قرار دارند؛ ولی به میقاتها نمیرسند، پس طبق این دو روایت نیز «ادنی الحلّ» کفایت میکند.
آیت الله خویی در باره این قول و سه روایت فوق مینویسد:
و أمّا القول الآخر و هو الإحرام من أدنى الحل فتدل عليه جملة من الأخبار أهمّها صحيح الحلبي، قال: ... و أوضح منه دلالة موثقة سماعة ... فإنها صريحة الدلالة في الخروج إلى أدنى الحل و هو الجِعرانة و الإحرام منه. و استدلوا أيضاً بصحيح عمر بن يزيد ... و يشكل بأن مورده العمرة المفردة لا الحج للمقيم في مكّة، فالعمدة صحيح الحلبي.[22]
اما قول دیگر، احرام از «ادنی الحل» است که بعضی از روایات بر آن دلالت دارند، مهمترین انها صحیحه حلبی است که میفرماید:... و واضحتر از آن به لحاظ دلالت، موثقه «سماعة» است که میفرماید:... دلالت این روایت بر خروج به «ادنی الحل» که «جعرانه» باشد و محرم شدن از آنجا، صریح است. همچنین برای اثبات این قول، به صحیحه «عمر بن یزید» که میفرماید: ... استدلال کردهاند؛ ولی اشکال آن، این است که مورد آن عمره مفرده است نه حج تمتع مقیم در مکه، بنا بر این، عمده دلیل این قول، صحیحه حلبی است.
آیت الله خویی پس از این عبارت، به جمعبندی میان هر سه دسته از روایات میپردازد که مستند اقوال سهگانه بودند. میفرماید:
فيقع الكلام في الجمع بين الروايات. إن قلنا بسقوط حجية الخبر بالاعراض عنه فصحيحة الحلبي ساقطة، و إن لم نقل بذلك كما هو الصحيح عندنا مضافاً إلى أنه قد عمل جماعة بالصحيحة فهي صريحة في جواز الإحرام من أدنى الحل. و أمّا موثق سماعة الأوّل الدال على الخروج إلى ميقات بلده و مهلّ أرضه فظاهره الوجوب، و مقتضى القاعدة رفع اليد عن ظاهر هذا بصراحة صحيحة الحلبي الدالّة على كفاية أدنى الحل فيحمل الموثق على الاستحباب... فالنتيجة هي التخيير و جواز الإحرام من أدنى الحل، و الأفضل الإحرام من أحد المواقيت المؤقتة، و أفضل منه الإحرام من ميقات بلده.[23]
بنا بر این، نوبت به جمع میان روایات میرسد، پس اگر ما قائل به سقوط حجیت خبر با اعراض مشهور از آن شویم، صحیحه حلبی [که مستند قول سوم بود] از حجیت ساقط است [زیرا مشهور از آن اعراض کردهاند] ولی اگر چنین نگوییم، ـ کما اینکه به نظر ما صحیح همین است [که اعراض مشهور موجب سقوط حجیت نمیشود] علاوه بر آنکه گروهی نیز به آن عمل کردهاند ـ در این صورت، صحیحه حلبی در جواز احرام از «ادنی الحل» صراحت دارد، اما از طرف دیگر، موثقه اول «سماعة» که بر خروج از میقات شهر خودش دلالت داشت، ظهور در وجوب دارد که مقتضای قاعده در این موارد این است که به خاطر صراحت صحیحه حلبی که بر کفایت «ادنی الحل» دلالت داشت، از ظهور موثقه «سماعة» دست بکشیم و آن را بر استحباب حمل کنیم... در نتیجه ما قائل به تخییر و جواز احرام از «ادنی الحل» میشویم و در عین حال، احرام از یکی از مواقیت را افضل میدانیم، و بهتر از آن احرام از میقات شهر خودش میباشد.
ظاهراً تنها فقیهی که هر سه نظریه را جایز میداند، آیت الله خویی است؛ ولی حضرت امام و صاحب عروة احرام از هر یک از مواقیت را در حالت عادی واجب میدانند، البته احرام از میقات محل زندگی خودش را احوط دانستند و حضرت امام این احتیاط را نیز خالی از قوت ندانست.
اما در جایی که احرام از میقات برایش ممکن نباشد، هم حضرت امام و هم صاحب عروة میفرمایند:
يكفي الرجوع الى أدنى الحل، و الأحوط الرجوع الى ما يتمكن من خارج الحرم مما هو دون الميقات، و إن لم يتمكن من الخروج إلى أدنى الحل أحرم من موضعه، و الأحوط الخروج الى ما يتمكن.[24]
برگشتن تا ادنى الحل كفايت مىكند و احتياط آن است كه به آنجايى كه از خارج حرم تمكن دارد و نرسيده به ميقات است، برگردد، و اگر نمىتواند تا ادنى الحل خارج شود از همان موضع و جاى خودش محرم شود و احتياط آن است كه تا جايى كه مىتواند، برود.
بنا بر این، ما نیز به تبع ایشان، روایات دالّ بر کفایت از «ادنی الحل» را بر حالت تعذر حمل میکنیم، البته ما قوت داشتن احتیاط نسبت به احرام از میقات شهرش را قبول نداریم، زیرا موثقه اول «سماعة» را دارای اشکال دانستیم، با این حال، احوط بودنش را قبول داریم.
اما سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا در همین حالت که متعذر از رفتن به میقات است، نیز فرمودند: احتیاطا باید تا جایی که ممکن است به سمت میقات برگردد؟ و صورت سوم، یعنی آنجا که از رفتن به «ادنی الحل» نیز متعذر است، فرمودند: احتیاطا باید تا جایی که امکان دارد از مکه خارج شود؟ آیا این احتیاط دلیل خاصی دارد؟
آیت الله خویی و آیت الله فاضل ظاهرا دلیلی برای این احتیاط نیافتهاند؛ لذا به صاحب عروة و حضرت امام اشکال کردهاند که دلیلی بر جواز احرام از غیر از مواقیت نداریم،[25] پس در غیر موارد منصوصه، احرام جایز نیست تا رسد به اینکه بخواهیم آن را احتیاط واجب بدانیم.[26]
ولیکن ظاهراً دلیل این احتیاط این روایت است که قبلا خواندیم، میفرماید:
عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ كَانَتْ مَعَ قَوْمٍ فَطَمِثَتْ فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِمْ فَسَأَلَتْهُمْ فَقَالُوا مَا نَدْرِي أَ عَلَيْكِ إِحْرَامٌ أَمْ لَا وَ أَنْتِ حَائِضٌ فَتَرَكُوهَا حَتَّى دَخَلَتِ الْحَرَمَ فَقَالَ ع إِنْ كَانَ عَلَيْهَا مُهْلَةٌ فَتَرْجِعُ إِلَى الْوَقْتِ فَلْتُحْرِمْ مِنْهُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهَا وَقْتٌ فَلْتَرْجِعْ إِلَى مَا قَدَرَتْ عَلَيْهِ بَعْدَ مَا تَخْرُجُ مِنَ الْحَرَمِ بِقَدْرِ مَا لَا يَفُوتُهَا.[27]
در این روایت صحیحه «معاویة به عمار» میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) درباره زنی پرسیدم که همراه کاروان حجی بود و عادت ماهیانه شد، کسی را فرستاد و از همکاروانیهای خود وظیفهاش را جویا شد؛ ولی آنها گفتند: ما نمیدانیم که آیا باید محرم شوی یا چون حائض هستی نباید محرم شوی، لذا او با همان حالت وارد حرم شده است، [تکلیف چیست؟] حضرت فرمود: اگر فرصت دارد باید به میقات برگردد و از آنجا محرم شود؛ ولی اگر وقت ندارد، باید پس از خروج از حرم تا آنجا که میتواند بر گردد، تا جایی که حج او فوت نشود.
این روایت، تصریح دارد که در صورت کمبود وقت، تا جایی که میتواند برای احرام از حرم خارج شود، بنا بر این، احتیاط بدون دلیل نیست.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله