بحث اخلاقی
جدایی از کسی که از خدا جداست (2)
و لَا [تَبتَلِيَنّي] مُجامَعَةِ مَن تَفَرَّقَ عَنکَ.[1]
در تبیین این فراز، اشاره شد که این جمله میتواند راهکاری باشد برای آنچه در فراز قبلی آمده بود، یعنی برای اینکه انسان به کاری که خلاف محبت خداست، مبتلا نشود باید از کسی که با خدا پیوند ندارد جدا شود. راهکار دیگر آن نیز در فراز بعدی خواهد آمد.
نکته دیگر در ارتباط با این فراز این است که در این جمله به یکی از مهمترین معیارهای انتخاب دوست اشاره شده است و آن این است که دوست انسان باید کسی باشد که با خدا پیوند دارد و دوستی و محبتش با ما به خاطر خدا باشد. کسی که با خدا ارتباطی ندارد، شایستگی دوستی و رفاقت ندارد. در روایتی از امام علی (علیه السّلام) چنین نقل شده است:
مَن لَم تَكُن مَوَدَّتُهُ فِي اللّهِ فَاحذَرهُ؛ فَإِنَّ مَوَدَّتَهُ لَئيمَةٌ، و صُحبَتَهُ مَشؤومَةٌ.[2]
هركه دوستىاش خدايى نباشد، از او بپرهيز، كه دوستىاش پليد است و مصاحبت با او شوم.
همچنین در روایت دیگری از امام صادق (علیه السّلام) چنین نقل شده است:
انظُر إلى كُلِّ مَن لا يُفيدُكَ مَنفَعَةً في دينِكَ فَلا تَعتَدَّنَّ بِهِ، و لا تَرغَبَنَّ فى صُحبَتِهِ؛ فَإِنَّ كُلَّ ما سِوَى اللّهِ تَبارَكَ و تَعالى مُضمَحِلٌّ وَ خيمٌ عاقِبَتُهُ.[3]
بنگر، هركه در دينت به تو سودى نمىرساند، به او توجّه مكن و به مصاحبت او رغبت منما؛ زيرا هرچه جداى از خداوند تبارك و تعالى است، نابود شونده و بد فرجام است.
بنا بر این، یکی از معیارهای انتخاب دوست این است که محبت و دوستی برای خدا باشد، اگر چنین باشد، مبارک و مفید است؛ ولی اگر چنین نباشد هم به دین انسان ضرر میرساند هم موجب بد فرجامی و نامبارکی خواهد شد.
بحث فقهی
موضوع: اقسام حج (ادامه مسئله 4)
یادآوری
بحث در چهارمین و آخرین مسئله از اقسام حج بود. موضوع این مسئله این بود که میقات مقیم در مکه برای احرام عمره تمتع، در صورتی که وظیفه او حج تمتع باشد، کجاست؟ قول اول که عدهای از بزرگان فقهای قدما آن را پذیرفته بودند، این بود که باید به میقات محل زندگی خودش برگردد. دلیل اول این گروه را که تمسک به روایات عامهای که بر تقسیم مواقیت دلالت داشت، خواندیم و اینک دلیل دوم.
دلیل دوم
دلیل دوم این گروه، روایاتی است که میگویند: ناسیِ احرام و جاهل به آن واجب است برای احرام بستن به میقات بلاد خودشان برگردند. این روایات در باب چهاردهم از «ابواب المواقیت» آمده است. عنوان باب چنین است:
بَابُ أَنَّ مَنْ تَرَكَ الْإِحْرَامَ وَ لَوْ نِسْيَاناً أَوْ جَهْلًا وَجَبَ عَلَيْهِ الْعَوْدُ إِلَى الْمِيقَاتِ وَ الْإِحْرَامُ مِنْهُ فَإِنْ تَعَذَّرَ أَوْ ضَاقَ الْوَقْتُ فَإِلَى أَدْنَى الْحِلِّ فَإِنْ أَمْكَنَ الزِّيَادَةُ فَعَلَ فَإِنْ تَعَذَّرَ فَمِنْ مَكَانِهِ.[4]
بابی درباره کسی که احرام را اگرچه از روی فراموشی یا جهالت، ترک کرده که باید به میقات برگردد و از آنجا محرم شود، پس اگر معذور بود یا وقت تنگ بود، باید به نزدیکترین منطقه خارج از حرم، برود، البته اگر میتوانست بیشتر برود، باید برود، و اگر [از رفتن به «ادنی الحل» نیز] معذور بود، از همان مکانی که قرار دارد، محرم شود.
در روایت اول این باب آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَنْ يُحْرِمَ حَتَّى دَخَلَ الْحَرَمَ قَالَ قَالَ أَبِي يَخْرُجُ إِلَى مِيقَاتِ أَهْلِ أَرْضِهِ فَإِنْ خَشِيَ أَنْ يَفُوتَهُ الْحَجُّ أَحْرَمَ مِنْ مَكَانِهِ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ فَلْيَخْرُجْ ثُمَّ لْيُحْرِمْ.[5]
«حلبی» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) درباره شخصی پرسیدم که فراموش کرده محرم شود تا اینکه وارد حرم میشود؟ فرمود: پدرم فرمود: به میقات اهل منطقه خودشان بر میگردد؛ ولی اگر میترسد که اگر برگردد، حج او فوت میشود، از هر جایی که هست، محرم شود، پس اگر میتواند از حرم خارج شود، خارج میشود و از آنجا محرم میشود.
همچنین در روایت هفتم این باب که آن هم صحیحه و از «حلبی» نقل شده است، میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَرَكَ الْإِحْرَامَ حَتَّى دَخَلَ الْحَرَمَ فَقَالَ يَرْجِعُ إِلَى مِيقَاتِ أَهْلِ بِلَادِهِ الَّذِي يُحْرِمُونَ مِنْهُ فَيُحْرِمُ فَإِنْ خَشِيَ أَنْ يَفُوتَهُ الْحَجُّ فَلْيُحْرِمْ مِنْ مَكَانِهِ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ فَلْيَخْرُجْ.[6]
«حلبی» میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) درباره شخصی پرسیدم که داخل حرم شده است، ولی هنوز احرام نبسته است؟ فرمود: باید به همان میقاتی که هموطنانش از آنجا محرم میشوند، بر گردد و محرم شود؛ ولی اگر میترسد که [اگر به میقات برگردد] حج از او فوت میشود، باید از همان مکانی که در آن هست، محرم شود و اگر میتواند که از حرم خارج شود [و در آنجا محرم شود] باید خارج شود.
ظاهرا هر دو روایت یکی است، زیرا علاوه بر آن که هر دو از امام صادق (علیه السّلام) نقل شدهاند، در مضمون نیز شباهت زیادی دارند، این قسمت از سند آنها، یعنی «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ» نیز در هر دو مشترک است، منتها اولی را شیخ کلینی نقل کرده و دومی را شیخ طوسی.
به هر حال، عبارت «مِيقَاتِ أَهْلِ أَرْضِهِ» در روایت اول و عبارت «مِيقَاتِ أَهْلِ بِلَادِهِ الَّذِي يُحْرِمُونَ مِنْهُ» در این روایت، دلالت دارد که اگر کسی از روی فراموشی یا به هر دلیلی، بدون احرام وارد حرم شود، باید به میقات مربوط به هموطنانش برود نه هر میقاتی که بخواهد. و چون نسیان یا جهالت خصوصیتی ندارد، در بحث ما که مقیم مکه شده نیز برای احرام باید به میقات محل زندگی خودش برگردد.
مرحوم صاحب حدائق با توجه به این دو دلیل (روایات عامه و روایات مربوط به ناسی و جاهل به احرام) از این نظریه به شدت دفاع میکند و سپس اتفاق نظر قدما و عدم نقل اقوال دیگر در این باره را دلیلی بر این میداند که استفاده دو قول دیگر از روایات، خلاف تحقیق و تأمل در روایات است. بخشی از عبارت ایشان چنین است:
من الظاهر ان اتفاق الأصحاب ـ و لا سيما أصحاب الصدر الأول ـ من ما يؤذن بكون ذلك مذهب أهل البيت (عليهم السلام) فان مذهب كل إمام إنما يعلم بنقل شيعته و اتباعه، و أقوال أصحاب الصدر الأول و ان لم تصل إلينا سوى عبارة الشيخ المفيد في المقنعة إلا ان من تقدمنا من الأصحاب الذين وصلت إليهم الأقوال ممن تقدمهم و وقعت بأيديهم مصنفاتهم ـ و لا سيما من تصدى منهم لضبط الأقوال و الخلاف في المسائل ـ لو اطلعوا على ما خالف هذا القول الذي اتفقت كلمتهم عليه لنقوله، كما هي العادة الجارية و الطريقة المستمرة في نقل الأقوال و التنبيه على الخلاف و الوفاق في كل مسألة.[7]
روشن است که فقهای امامیه اتفاق نظر دارند ـ خصوصا فقهای صدر اول ـ کسانی که نظر آنها بیانگر مذهب اهلبیت (علیهم السّلام) است، زیرا مذهب هر امامی، از نقل آن مذهب توسط پیروان و شیعیان او معلوم میشود؛ و هر چند از اقوال فقهای صدر اول، فقط عبارت شیخ مفید در المقنعة به ما رسیده است؛ ولی فقهای از قدما که اقوال گذشتگان به آنها رسیده بود و نوشتههای آنان در دستشان بود ـ خصوصاً کسانی که متصدی گردآوری اقوال مختلف و نظرات مخالف در مسائل بودند ـ اگر بر غیر از این نظری که بر آن اتفاق نظر دارند، اطلاع مییافتند، حتما آن را نقل میکردند، کما اینکه چنین کاری، عادت جاری و روش مستمر آنان در نقل اقوال و تذکر به مخالف و موافق داشتن در هر مسئله است.
اشکال
اولا این احادیث (هم احادیث عامه، هم این احادیث مربوط به ناسی و جاهل به احرام) در واقع، برای تبیین وظیفه کسی است که از خارج از مکه وارد مکه میشود؛ ولی موضوع بحث حج کسی است که داخل مکه است.
ثانیا لسان این روایات نیز، لسان تسهیل است نه تحدید و حصر، یعنی کسی که از روی فراموشی یا جهالت، بدون احرام وارد حرم شده، باید به یکی از مواقیت برگردد، اما برای اینکه راحتتر باشد، به همان میقات خودشان برگردد، نه اینکه بخواهد سختگیری کند و بگوید: حتما باید به آنجا برگردد و رفتن به میقات دیگر برایش جایز نباشد.
مؤید این مطلب نیز حدیث چهارم از همین باب است که میفرماید:
وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ كَانَتْ مَعَ قَوْمٍ فَطَمِثَتْ فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِمْ فَسَأَلَتْهُمْ فَقَالُوا مَا نَدْرِي أَ عَلَيْكِ إِحْرَامٌ أَمْ لَا وَ أَنْتِ حَائِضٌ فَتَرَكُوهَا حَتَّى دَخَلَتِ الْحَرَمَ فَقَالَ ع إِنْ كَانَ عَلَيْهَا مُهْلَةٌ فَتَرْجِعُ إِلَى الْوَقْتِ فَلْتُحْرِمْ مِنْهُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهَا وَقْتٌ فَلْتَرْجِعْ إِلَى مَا قَدَرَتْ عَلَيْهِ بَعْدَ مَا تَخْرُجُ مِنَ الْحَرَمِ بِقَدْرِ مَا لَا يَفُوتُهَا.[8]
در این روایت صحیحه «معاویة به عمار» میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) درباره زنی پرسیدم که همراه کاروان حجی بود و عادت ماهیانه شد، کسی را فرستاد و از همکاروانیهای خود وظیفهاش را جویا شد؛ ولی آنها گفتند: ما نمیدانیم که آیا باید محرم شوی یا چون حائض هستی نباید محرم شوی، لذا او با همان حالت وارد حرم شده است، [تکلیف چیست؟] حضرت فرمود: اگر فرصت دارد باید به میقات برگردد و از آنجا محرم شود؛ ولی اگر وقت ندارد، باید پس از خروج از حرم تا آنجا که میتواند بر گردد، تا جایی که حج او فوت نشود.
اینکه فرمود: «فَتَرْجِعُ إِلَى الْوَقْتِ» و مثلا نفرمود: «فترجع الی میقات اهله» قرینهای است بر اینکه برگشتن به میقات محل زندگی، وظیفه وجوبی نیست، بلکه از باب تسهیل است.
دلیل سوم
سومین دلیل این گروه روایتی است که در خصوص همین مورد وارد شده و راوی آن «سماعة بن مهران» است. گفتنی است، ایشان در این باره سه روایت نقل کرده است که این روایت، اولین آنها است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُجَاوِرِ أَ لَهُ أَنْ يَتَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ قَالَ نَعَمْ يَخْرُجُ إِلَى مُهَلِّ أَرْضِهِ فَيُلَبِّي إِنْ شَاءَ.[9]
«شیخ کلینی» از «حسین بن محمد بن عامر» و او از «معلی بن محمد البصری» و او از «حسن بن علی الوشاء» و او از «ابان بن عثمان» و او از «سماعة بن مهران» نقل کرده که:
از امام کاظم (علیه السّلام) درباره کسی که مقیم مکه شده پرسیدم که آیا میتواند حج تمتع به جا آورد؟ فرمود: بله، به محل شروع احرام هموطنانش بر میگردد و تلبیه میگوید اگر خواست.
این روایت ـ که به قرینه روایاتی که در مسائل قبلی گذشت، بر این فرض حمل میشود که هنوز اقامتش دو سال نشده است ـ هم به لحاظ سندی و هم به لحاظ دلالی مورد بحث است.
از نظر سندی، مرحوم نجاشی که از رجالیون بزرگ و خِرّیت فن است درباره «معلی بن محمد» فرموده:
مضطرب الحدیث و المذهب و کتبه قریبة.[10]
برخی با توجه به این عبارت، وی را تضعیف کردهاند؛ ولی آیت الله خویی میفرمایند: این عبارت دلالتی بر ضعف او ندارد، زیرا اضطراب در حدیث به معنای نقل روایات عجیب و غریب [مثل نقل معجزات ائمه (علیهم السّلام)] است. پس طعنی نیست که موجب تضعیف شود، اضطراب در مذهب نیز اگر شخص ثقه باشد، مشکلی ایجاد نمیکند. ثقه بودن وی نیز به این دلیل است که او جزء رجال کتاب کامل الزیارات است.[11]
ظاهرا اعتقاد به اینکه همه رجال اسناد کامل الزیارات توثیق عام دارند، اعتقادی است که گفته شده آیت الله خویی در اواخر عمر شریف خود از آن بر گشتند و همان نظر محدث نوری را پذیرفتند که تنها مشایخ او که حدود 32 نفرند توثیق میشوند. بر این اساس، هر چند عبارت نجاشی دالّ بر ضعف نیست؛ ولی هنوز ثقه بودن «معلی بن محمد» ثابت نشده است، مگر آنکه از راه دیگر آن را ثابت کنیم و آن کثرت روایات اوست. یکی از نکاتی که رجالیون اخیر ظاهرا زیاد روی آن تأکید دارند، این است که اگر کسی زیاد روایت نقل کرده باشد و رُوات بعدی نیز مورد قبول باشد، قرینهای است بر ثقه بودن وی. نام «معلی بن محمد» نیز در کتب اربعه در سند بیش از 700 روایت وجود دارد و «حسین بن محمد بن عامر» که امامی و ثقه است، بیش از 99 درصد آنها را از وی روایت کرده است.[12] علاوه بر آن، ابن غضائری که معمولا راویان را تضعیف میکند، با اینکه در باره او گفته: از ضعفا روایت میکند؛ ولی ادامه کلام او میتواند قرینهای بر قبول روایات وی باشد، زیرا مینویسد:
يعرف حديثه و ينكر. و يروي عن الضعفاء و يجوز أن يخرج شاهدا.[13]
به هر حال، از نظر ما سند، مشکلی ندارد و روایت موثقه است.
اما از نظر دلالی، در عبارت «ان شاء» سه احتمال وجود دارد:
1 ـ «إن شاء أن یخرج إلی مهل أرضه»، یعنی متعلق مشیت، خروج است.
2 ـ «إن شاء أن یتمتع»، یعنی متعلق مشیت، حج تمتع است.
3 ـ «إن شاء أن یلبّی»، یعنی متعلق مشیت، تلبیه است.
احتمال سوم قطعا معنا ندارد، زیرا تلبیه اختیاری نیست؛ بلکه واجب است و نمیشود کسی محرم شود؛ ولی تلبیه نگوید.
احتمال اول نیز صحیح نیست، زیرا خروج از مکه در همه اقوال واجب است، پس معنا ندارد بگوید: اگر خواست خارج شود و اگر نخواست خارج نشود.
بنا بر این، فقط احتمال دوم صحیح است که راوی میپرسد: آیا انجام تمتع برای او جایز است؟ میفرماید: بله جایز است، اما هرگاه بخواهد آن را انجام دهد باید به میقات محل زندگیاش بر گردد.
بر اساس این تحلیل، هرچند دلیل اول و دوم این گروه پذیرفته نشد؛ ولی بر اساس این روایت، ملاک در محرم شدن، احرام از میقات محل زندگی خواهد بود نه هر میقاتی، در نتیجه روایات مطلقی به آنها برای اثبات قول دوم استناد خواهد شد، تقیید میشوند، یعنی مراد از آن روایاتی که ملاک را هر میقاتی دانستهاند، میقات محل زندگی هر ملکف است.
این مطالب را آیت الله حکیم در مستمسک این گونه بیان نمودهاند:
و استشكل في الرياض في الخبر بضعف السند بالمعلى بن محمد البصري: و ضعف الدلالة من جهة أن قوله (ع): «إن شاء» ظاهر في عدم الوجوب. لكن ضعف السند- لو تمَّ- منجبر بالعمل. و قوله (ع): «إن شاء» ظاهر في أنه راجع إلى التمتع، لا إلى الخروج. لأن الظاهر أن عدله: «و إن لم يشأ لم يخرج»، و ذلك إنما يصح فيما يجوز فعله و تركه- و هو التمتع- لا فيما لا بد من فعله أو فعل غيره، كما في أحد أفراد الواجب، و هو الخروج. و لعله ظاهر بأقل تأمل. و على هذا يكون مقيداً لإطلاق المطلق من النصوص المستدل بها على القول الثاني.[14]
صاحب ریاض به این روایت اشکال کرده که سندش به خاطر «معلی بن محمد البصری» ضعیف است، دلالتش نیز به جهت عبارت «ان شاء» که ظهور در عدم وجوب دارد، ضعیف است؛ ولی ضعف سند ـ اگر صحیح باشد ـ با عمل اصحاب جبران میشود، عبارت «ان شاء» نیز ظهور در این دارد که به «تمتع» بر میگردد نه به «خروج»، زیرا ظاهرا طرف دیگر آن این میشود که «اگر نخواست، خارج نمیشود» و این مطلب در جایی صحیح است که انجام و ترک، هر دو جایز باشد ـ که همان تمتع باشد ـ [یعنی اگر خواست تمتع انجام دهد، خارج میشود و اگر نخواست تمتع انجام دهد، خارج نمیشود] نه در جایی مثل «خروج» که چارهای جز انجام آن نیست، حالا یا باید خود آن را انجام دهد یا فعل دیگر، [یعنی یا باید به میقات شهر خودش خارج شود یا به میقات دیگر] نظیر آنجا که باید یکی از افراد واجب، را انجام دهد. این مطلب با کمترین دقتی روشن میشود. بنا بر این، این روایت اطلاق روایات مطلقی که بر قول دوم به آنها استدلال میشود را مقید میکند.
خلاصه اینکه، بحث در خروج و عدم خروج از مکه نیست، بلکه بحث در این است که آیا باید به میقات شهر خودش خارج شود یا میقات دیگر؟ روایت میفرماید: وقتی حج تمتع بر او واجب میشود، باید به سمت میقات شهر خودش خارج شود.
اشکال
آیت الله خویی به این استدلال اشکال میکند. ایشان اشکال سندی صاحب ریاض را وارد نمیداند؛ ولی اشکال دلالی ایشان را وارد دانسته است، زیرا میفرماید: متعلق «ان شاء»، «خروج» است و در این صورت، ظهور در عدم وجوب دارد، یعنی خروج به میقات شهر خودش جایز است نه واجب، بر فرض هم که متعلق آن، «تمتع» باشد، با روایات دیگر که بر عدم تعیین میقات خاص و جواز اکتفا بر هر میقاتی دلالت دارند، در تعارض است، مثل این روایت که راوی آن نیز «سماعة بن مهران» است، میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ حَجَّ مُعْتَمِراً فِي شَوَّالٍ وَ مِنْ نِيَّتِهِ أَنْ يَعْتَمِرَ وَ يَرْجِعَ إِلَى بِلَادِهِ فَلَا بَأْسَ بِذَلِكَ وَ إِنْ هُوَ أَقَامَ إِلَى الْحَجِّ فَهُوَ مُتَمَتِّعٌ لِأَنَّ أَشْهُرَ الْحَجِّ شَوَّالٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ فَمَنِ اعْتَمَرَ فِيهِنَّ وَ أَقَامَ إِلَى الْحَجِّ فَهِيَ مُتْعَةٌ وَ مَنْ رَجَعَ إِلَى بِلَادِهِ وَ لَمْ يُقِمْ إِلَى الْحَجِّ فَهِيَ عُمْرَةٌ وَ إِنِ اعْتَمَرَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ أَوْ قَبْلَهُ وَ أَقَامَ إِلَى الْحَجِّ فَلَيْسَ بِمُتَمَتِّعٍ وَ إِنَّمَا هُوَ مُجَاوِرٌ أَفْرَدَ الْعُمْرَةَ فَإِنْ هُوَ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَتَّعَ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَلْيَخْرُجْ مِنْهَا حَتَّى يُجَاوِزَ ذَاتَ عِرْقٍ أَوْ يُجَاوِزَ عُسْفَانَ فَيَدْخُلَ مُتَمَتِّعاً بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَإِنْ هُوَ أَحَبَّ أَنْ يُفْرِدَ الْحَجَّ فَلْيَخْرُجْ إِلَى الْجِعْرَانَةِ فَيُلَبِّي مِنْهَا.[15]
«سماعة بن مهران» از امام صادق (علیه السّلام) روايت كرده كه فرمود:
كسى كه در ماه شوال آهنگ عمره كند و نیتش اين باشد كه عمره را به جا آورد و به شهر خود بازگردد، اشکالی در آن نيست، و اگر تا موسم حج در مکه اقامت كند، در اين صورت او متمتّع است. [يعنى بايد نیت حج تمتع كند] زيرا ماههاى حج، شوال و ذی القعده و ذی الحجة است، پس كسى كه در اين ماهها عمره به جا آورد و تا ایام حج در مکه اقامت كند، عمرهاش عمره تمتع است، و كسى كه به شهر خود بازگردد و تا موسم حج اقامت نكند، عمرهاش عمره مفرده است، پس اگر در ماه رمضان يا قبل از آن عمره به جا آورد و تا موسم حج اقامت كند، متمتع نيست، بلكه او مجاوری است كه عمرهاى مفرده به جا آورده است، پس در صورتى كه خوش داشته باشد كه در ماههاى حج، حج تمتع به جا آورد، باید از مكه خارج شود، تا از محل «ذات عرق» يا «عُسفان» بگذرد، و آنگاه در حال عمره تمتع وارد مکه شود، ولى در صورتى كه خوش داشته باشد كه حج خود را به صورت افراد در آورد، باید به «جِعرانه» بیاید و از آنجا تلبيه بگوید.
در این روایت با عبارت: «فَلْيَخْرُجْ مِنْهَا حَتَّى يُجَاوِزَ ذَاتَ عِرْقٍ أَوْ يُجَاوِزَ عُسْفَانَ» وظیفه او خروج به یکی از مناطق «ذات عرق» یا «عُسفان» دانسته شده که ظاهرش این است که میقات خاصی مدّ نظر نیست، لذا با روایت قبلی که فرمود: «يَخْرُجُ إِلَى مُهَلِّ أَرْضِهِ» در تعارض است.
آیت الله خویی پس از نقل این روایت به عنوان روایت معارض با روایت قبلی مینویسد:
و المتفاهم منه جواز الإحرام من أي ميقات شاء، لعدم خصوصية لذات عِرق أو عُسفان، فإنّ المستفاد منه بحسب الفهم العرفي جواز الخروج إلى ميقات من المواقيت و إن لم يكن ميقات بلده و أهله، و الرواية قد اشتملت على التجاوز عن ذات عرق و التجاوز عن عُسفان و لم يعلم لنا إلى الآن أن عُسفان واقع في أي مكان و بأي مقدار يبعد عن مكّة، و كيف يحرم منه مع أنه ليس من حدود الحرم و لا من المواقيت، و لكن ذلك غير ضائر في دلالة الرواية على التخيير. و قد روي أن النبي (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم) اعتمر ثلاث عمر أحدها من عُسفان.[16]
از این روایت جواز احرام از هر میقاتی که بخواهد، فهمیده میشود، زیرا «ذات عرق» یا «عسفان» خصوصیتی ندارد، پس به حسب فهم عرفی، از این روایت جواز خروج به یکی از مواقیت هر چند میقات شهرش نباشد، استفاده میشود. البته در روایت آمده که باید از «ذات عرق» یا «عسفان» بگذرد، در حالی که ما تا الآن نمیدانیم که «عسفان» در کجا واقع شده و فاصلهاش تا مکه چه مقدار است و چگونه از آنجا محرم میشود، در حالی که نه از حدود حرم است و نه از میقاتها؛ ولی با این حال، در دلالت روایت بر تخییر [میان دو منطقه و عدم تعیین یک میقات] مشکلی ایجاد نمیکند، چه اینکه روایت شده که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یکی از سه عمرهاش را از «عسفان» انجام داد.
خلاصه اینکه، از نظر آیت الله حکیم، متعلق «ان شاء» در روایت اول «سماعة»، «تمتع» است، پس روایات مطلق با این روایت مقید میشوند و در نتیجه، قول اول، یعنی احرام از میقات محل زندگی، ثابت میشود؛ ولی از نظر آیت الله خویی، متعلق آن، «خروج» است که در این صورت، دلالتی بر وجوب ندارد؛ بلکه بر جواز دلالت دارد، بر فرض هم که متعلقش «تمتع» باشد، این روایت با روایات دیگر مثل روایت دوم «سماعة» در تعارض خواهد بود که هر دو ساقط میشوند، در نتیجه برای اثبات قول اول، دلیلی باقی نخواهد ماند.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله