بحث اخلاقی
مصونیت از کوردلی (1)
و لَا [تَبتَلِيَنّي] العَمى عَن سَبيلِك.[1]
در ادامه تبیین فرازهای نورانی دعای مکارم، پس از درخواست مبتلا نشدن به تنبلی در عبادت خدا، از او میخواهیم که ما را از نابینایی دیدن راهش مصون بدارد.
یکی از آفتهای مهم اخلاقی، این است که انسان از دیدن راه خدا محروم باشد. برای تبیین این آفت اخلاقی باید به این پرسشها، پاسخ دهیم:
1 ـ مراد از نابینایی و کوری که مانع دیدن راه خداست، چیست؟
2 ـ چه چیزی موجب کوری انسان از دیدن راه خدا میشود؟
3 ـ «راه خدا» در فرهنگ قرآن و حدیث به چه چیزی اطلاق میگردد؟
در پاسخ به سؤال اول میگوییم: در فرهنگ قرآن و حدیث، کوری دو معنا دارد؛ کوری ظاهری و باطنی. در آیه زیر به هر دو معنا اشاره شده است:
﴿أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾.[2]
آيا در زمين نگشتهاند تا آنان را دلهايى باشد كه بدان دريابند يا گوشهايى كه بدان بشنوند؟ زيرا [تنها] چشمها نابينا نمىشوند؛ بلكه آن دلها كه درون سينهها جا دارند [نيز] نابينا مىگردند.
در روایات نیز این مطلب بیان شده که انسان علاوه بر چشم ظاهری برای دیدن امور محسوس، چشم باطنی برای مشاهده امور نامحسوس نیز دارد. در روایتی از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که مضمونش، هم از طریق اهل سنت و هم از طریق شیعه نقل شده است، آمده:
ما مِن عَبدٍ إلّافي وَجهِهِ عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الدُّنيا، وعَينانِ في قَلبِهِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ، فَإِذا أرادَ اللَّهُ بِعَبدٍ خَيراً فَتَحَ عَينَيهِ الَّتي في قَلبِهِ، فَأَبصَرَ بِهِما ما وُعِدَ بِالغَيبِ و مِمّا غيبَ، فَآمَنَ الغَيبَ بِالغَيبِ.[3]
هيچ بندهاى نيست، جز اين كه دو چشم در صورت اوست كه با آنها امور دنيا را مىبيند و دو چشم در دلش كه با آنها امور آخرت را مشاهده مىكند. هر گاه خداوندْ خوبى بندهاى را بخواهد، دو چشم دل او را مىگشايد و او را به وعدههاى غيبى و آنچه غايب است، بينا مىسازد؛ پس او با غيب، به غيب ايمان مىآورد.
خیرخواهی خدا همان هدایت پاداشی اوست که در پی عمل به هدایت عمومی نصیب انسان میگردد و در این حالت، خدا دست او را میگیرد و به مقصد میرساند و به تعبیر این روایت، چشم دل او را میگشاید تا با آن، چیزهایی را ببیند که چشم ظاهر توانایی دیدن آنها را ندارد. البته دیدن با چشم باطن مراتب دارد و کسانی که به مقامات و کمالات بالای معنوی میرسند، ایمانشان به غیب با شهود قلبی است نه با دیده عقل و ظاهر.
بحث فقهی
موضوع: اقسام حج (6)
یادآوری
بحث در فرع سوم از فروع مطرح شده در مقدمه مسائل اقسام حج بود. در این فرع گفته شد: اگر کسی شک کند که منزلش داخل حدّ است، یا خارج از آن، یعنی در فاصله کمتر از هشتاد کیلومتری مکه قرار دارد یا بیش از آن، واجب است فحص نماید و به وظیفهاش هر چه بود، عمل کند؛ اما در صورتی که فحص ممکن نباشد، باید احتیاط کند.
گفتیم: آیت الله خویی سه راه برای احتیاط بیان کرده است که دو راه آن را میخوانیم. در جلسه قبل راه اول را خواندیم و آن این بود که به نیت جامع حج و عمره محرم شود و پس از انجام عمره، دوباره به نیت حج محرم شود و مناسک آن را انجام دهد و در نهایت دوباره عمره مفردهای انجام دهد.
این روش، یک مشکل داشت و آن اینکه در تقصیر عمره اول، امر دائر میشود میان وجوب و حرمت؛ ولی این مشکل اینگونه حل میشود که به مقتضای احتیاط، تقصیر میکند و در عین حال، کفاره نیز میدهد.
طریق دوم احتیاط
راه دومی که آیت الله خویی برای احتیاط بیان کردهاند این است که از میقات به نیت عمره تمتع محرم میشود و پس از فراغت از آن، یک بار از همان مکه برای حج تمتع محرم میشود و قبل از انجام مناسک، یک بار هم پس از خروج به سمت یکی از مواقیت از آنجا برای حج محرم میشود، و بعد از انجام مناسک حج، در نهایت دوباره عمره مفردهای نیز به جا میآورد. در این صورت، اگر وظیفه واقعیاش تمتع بوده، احرام دومش ملغی میشود و اگر وظیفهاش افراد بوده، عمره اولش ملغی میشود، پس در هر صورت، یقین میکند که ذمهاش فارغ شده است.
گفتنی است، یکی از احکام حج، این است که اگر کسی با احرام وارد مکه شود تا زمانی که حج انجام ندهد، حق خروج از مکه را ندارد، حتی اگر محلّ شده باشد؛ و به اصطلاح، وی «مرتهن بالحج» است؛ بله خروج او برای انجام حاجات ضروری اشکالی ندارد. در این روش نیز خروج او از مکه برای عمل به احتیاط و اینکه یقین کند که به وظیفهاش عمل کرده، از روشنترین حاجات و کارهای ضروری است، لذا مشکلی ایجاد نمیشود.
بنا بر این، این روش در مقایسه با روش قبل، بهتر است، چون نیازی به پرداخت کفاره ندارد؛ از این رو، آیت الله خویی پس از بیان آن مینویسد:
و هذا الوجه أوجه من الأوّل و لعله متعيّن.[4]
بنا بر این، اگر فحص ممکن نباشد، باید بدین شکلی که بیان شد، احتیاط کند تا بریء الذمه شود.
فرع چهارم
حضرت امام در ادامه مباحث اقسام حج مینویسد:
ثم إن ما مرّ انما هو بالنسبة إلى حجة الإسلام، و أما الحج النذري و شبهه فله نذر أيّ قسم شاء، و كذا حال شقيقيه، و أما الافسادي فتابع لما أفسده.[5]
آنچه گذشت [که وظیفه حاضر، انجام قران یا افراد است و وظیفه بادی، تمتع] نسبت به حجة الاسلام است؛ اما در حج نذرى و شبيه آن، شخص [چه حاضر باشد و چه بادی] میتواند هر نوع حجّى را كه مىخواهد نذر نمايد، و همچنين است حال هر دو عِدل آن (یعنی حجی که با عهد و قسم واجب میشود) و اما حجّ افسادى، تابع حجّى است كه آن را فاسد كرده است.
حضرت امام درباره حج مستحبی تصریح نکرده است؛ ولی صاحب عروة تصریح کرده که کسی که میخواهد حج ندبی انجام دهد، چه حاضر باشد، چه بادی، میتواند مثل حج نذری، هر یک از اقسام سهگانه را که بخواهد انجام دهد.
در مورد حجی که باطل شده، روشن است که باید قضای آن را مطابق اصل انجام دهد. همچنین در مورد حج نذری و حجی که با عهد یا قسم واجب شده نیز اگر آن را مقید کرده و مثلا گفته «نذر میکنم حج تمتع انجام دهم» در این صورت، چه حاضر باشد و چه بادی، باید مطابق نذرش حج تمتع به جا آورد و اگر به صورت مطلق نذر کرده، میان انجام هر یک از انواع حج، مخیر است.
اما در مورد حج مستحبی روایات زیادی وارد شده است که آنها را در دو بخش میخوانیم.
بخش اول
بخش اول روایاتی است که دلالت میکند شخص حاضر اگر حجة الاسلامش را که قران یا افراد بوده، انجام داده باشد، میتواند حج تمتع را به جا آورد و حتی انجام آن نسبت به دو نوع دیگر، افضل است.
این روایات را صاحب وسائل در باب چهارم از ابواب «اقسام الحج» آورده که عنوانش چنین است:
بَابُ اسْتِحْبَابِ اخْتِيَارِ حَجِّ التَّمَتُّعِ عَلَى الْقِرَانِ وَ الْإِفْرَادِ حَيْثُ لَا يَجِبُ قِسْمٌ بِعَيْنِهِ وَ إِنْ حَجَّ أَلْفاً وَ أَلْفاً وَ إِنْ كَانَ قَدِ اعْتَمَرَ فِي رَجَبٍ أَوْ رَمَضَانَ وَ إِنْ كَانَ مَكِّيّاً أَوْ مُجَاوِراً سِنِينَ وَ اسْتِحْبَابِ اخْتِيَارِ الْقِرَانِ عَلَى الْإِفْرَادِ إِذَا لَمْ يَجُزْ لَهُ التَّمَتُّعُ.[6]
باب مستحب بودن انتخاب حج تمتع از میان انواع سه گانه حج در جایی که هیچ یک از آنها به صورت خاص بر او واجب نباشد، این انتخاب مستحب است، هرچند هزاران حج تمتع انجام داده باشد و در ماه رجب یا رمضان نیز عمره به جا آورده باشد و حتی سالها ساکن مکه یا مجاور آن بوده باشد، همچنین برای کسی که انجام حج تمتع جایز نیست [یعنی شخص حاضری که میان افراد و قران، مخیر است]، مستحب است از میان آن دو، حج قران را انتخاب نماید.
در این باب، 24 روایت نقل شده که فقط به خواند روایت شماره دوم و سوم آن اکتفا میکنیم.
روایت اول
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ بَعْضَ النَّاسِ يَقُولُ جَرِّدِ الْحَجَّ وَ بَعْضَ النَّاسِ يَقُولُ اقْرِنْ وَ سُقْ وَ بَعْضَ النَّاسِ يَقُولُ تَمَتَّعْ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ وَ قَالَ لَوْ حَجَجْتُ أَلْفَ عَامٍ لَمْ أَقْرَبْهَا إِلَّا مُتَمَتِّعاً.[7]
شیخ کلینی از برخی از اصحاب و او از «احمد بن محمد بن عیسی» و او از «علی بن الحکم» و نیز از «عبدالرحمن بن ابی نجران» که هر سه امامی، ثقه و جلیل هستند، و هر دو، از «صفوان بن مهران جمال» که او نیز امامی و ثقه است، نقل نموده است، پس روایت صحیحه است. وی میگوید:
به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم که برخی از مردم میگویند: حج جداگانه به جا آور (یعنی حج افراد که بدون قربانی انجام میشود) و برخی دیگر میگویند: قربانی را با خود همراه کن و بیاور (یعنی حج قران انجام بده) و عدهای دیگر میگویند: حج تمتع انجام بده، حضرت فرمود: اگر هزار سال حج گزارم، جز با حج تمتع به خانه خدا نزدیک نمیشوم.
روایت دوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُمْ (عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رُبَّمَا حَجَجْتُ عَنْ أَبِيكَ وَ رُبَّمَا حَجَجْتُ عَنْ أَبِي وَ رُبَّمَا حَجَجْتُ عَنِ الرَّجُلِ مِنْ إِخْوَانِي وَ رُبَّمَا حَجَجْتُ عَنْ نَفْسِي فَكَيْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ تَمَتَّعْ فَقُلْتُ إِنِّي مُقِيمٌ بِمَكَّةَ مُنْذُ عَشْرِ سِنِينَ فَقَالَ تَمَتَّعْ.[8]
شیخ کلینی از برخی از اصحاب و او از «احمد بن محمد بن عیسی» و او از «موسی بن قاسم» که هر دو «امامی ثقة جلیل» هستند، نقل کرده است، پس این روایت نیز صحیح است. «موسی بن قاسم» میگوید:
به اما جواد(علیه السّلام) عرض کردم: گاهی به نیابت از پدرتان [امام رضا(علیه السّلام)]، گاهی به نیابت از پدر خودم و گاهی به نیابت از یکی از برادرانم و گاهی برای خودم حج انجام میدهم، اینک چگونه حجی به جا آورم؟ فرمود: حج تمتع. عرض کردم: مدت ده سال است که ساکن مکه هستم، [باز هم تمتع به جا آورم؟] فرمود: حج تمتع به جا آور.
انّ المقيم بمكة عشر سنين، من مصاديق الحاضر و واجبه هو الإفراد، لكن لمّا أتى به سابقا بشهادة قوله: «ربّما حججت عن نفسي» أمر بالتمتع.
وجه دلالت این روایت این است که کسی که ده سال در مکه اقامت دارد از مصادیق «حاضر» است که وظیفهاش حج قران یا افراد است، ولی چون وظیفهاش را قبلا انجام داده ـ چنانکه میگوید: «رُبَّمَا حَجَجْتُ عَنْ نَفْسِي» ـ سفارش به انجام حج تمتع میشود، بنا بر این، برای شخص حاضری که قبلا به وظیفهاش عمل کرده، انجام حج تمتع نه تنها جایز؛ بلکه افضل است.
بخش دوم
بخش دوم روایاتی است که بر جواز حج افراد یا قران برای شخص نائی دلالت دارد به این شرط که قبلا حج تمتع که وظیفهاش بوده را انجام داده باشد. در اینجا نیز به ذکر دو روایت اکتفا میکنیم، یعنی روایت شماره 17 و 18 از همان باب.
روایت اول
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ غَيْرِهِمَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي قَرَنْتُ الْعَامَ وَ سُقْتُ الْهَدْيَ فَقَالَ وَ لِمَ فَعَلْتَ ذَلِكَ التَّمَتُّعُ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ لَا تَعُودَنَّ.[9]
شیخ طوسی به اسنادش از «موسی بن قاسم» که امامی، ثقه و جلیل است و او از «صفوان بن یحیی» و نیز از «ابن ابی عمیر» که هر دو از اصحاب اجماع و از مشایخ ثلاث هستند و همچنین از غیر آن دو، و همه آنها از «عبدالله بن سنان» که او نیز امامی، ثقه و جلیل است، نقل کردهاند. بنا بر این، روایت صحیحه است. «عبدالله بن سنان» میگوید:
به امام صادق (علیه السّلام) گفتم: امسال حج قران انجام دادم و قربانی را همراه خودم بردم. حضرت فرمود: چرا این کار را کردی، تمتع ـ به خدا سوگند ـ بهتر است، دیگر این کار را تکرار نکن.
بر اساس این روایت، انجام حج تمتع برای کسی که انجام حج قران برایش جایز است، افضلیت دارد.
روایت دوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ ابْنِ الْمُغِيرَةِ كُلِّهِمْ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ نَحْنُ بِالْمَدِينَةِ إِنِّي اعْتَمَرْتُ فِي رَجَبٍ وَ أَنَا أُرِيدُ الْحَجَّ فَأَسُوقُ الْهَدْيَ أَوْ أُفْرِدُ الْحَجَّ أَوْ أَتَمَتَّعُ قَالَ فِي كُلٍّ فَضْلٌ وَ كُلٌّ حَسَنٌ قُلْتُ فَأَيُّ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَقُولُ لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةٌ تَمَتَّعْ فَهُوَ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَهْلَ مَكَّةَ يَقُولُونَ إِنَّ عُمْرَتَهُ عِرَاقِيَّةٌ وَ حَجَّتَهُ مَكِّيَّةٌ وَ كَذَبُوا أَ وَ لَيْسَ هُوَ مُرْتَبِطاً بِحَجَّةٍ لَا يَخْرُجُ حَتَّى يَقْضِيَهُ.[10]
شیخ طوسی به اسنادش از «موسی بن قاسم» که امامی، ثقه و جلیل است و او از چهار نفر از اصحاب اجماع، یعنی «صفوان بن یحیی»، «حماد بن عیسی»، «محمد بن ابی عمیر» و «عبدالله بن مغیرة» و آنها همه از «معاویة بن عمار» که او نیز امامی، ثقه و جلیل است، نقل کردهاند. وی میگوید:
به امام صادق (علیه السّلام) ـ وقتی در مدینه بودیم ـ گفتم: من در ماه رجب عمره به جا آوردهام و میخواهم حج نیز به جا آورم، آیا حج قران انجام دهم یا افراد یا تمتع؟ فرمود: در هر یک فضیلتی است و همه آنها خوب است، گفتم: کدامیک بهتره است؟ فرمود: علی (علیه السّلام) میفرمود: «برای هر ماه عمرهای است»، حج تمتع به جا آور، چرا که آن ـ به خدا قسم ـ افضل است، سپس فرمود: اهالی مکه میگویند: عمره او عراقی (یعنی عمره مفرده) بود؛ ولی حج او حج مکی (یعنی قران یا افراد) بود، در حالی که دروغ میگویند، مگر او [با انجام عمره مفرده] با حج مرتبط نشده، پس نمیتواند از مکه خارج شود مگر اینکه آن را به جا آورد.
این روایت در کنار روایاتی که وظیفه نائی را حج تمتع میداند، حمل بر حج ندبی میشود و بر اساس آن، کسی که وظیفهاش حج تمتع است، میتواند هر یک از اقسام سهگانه حج را به جا آورد، هرچند انجام تمتع برای او نیز بافضیلتتر است.
ذیل این روایت نیز مربوط به بحثی است که در آینده خواهیم داشت که کسی که به صورت محرم وارد مکه میشود، حق خروج اختیاری از آن را بدون انجام حج ندارد.
مسئله اول
حضرت امام پس از بیان مقدمهای که فروعاتش را بررسی کردیم، در مسئله اول مینویسد:
من كان له وطنان أحدهما دون الحد و الآخر خارجه أو فيه لزمه فرض أغلبهما، لكن بشرط عدم إقامة سنتين بمكة، فإن تساويا فان كان مستطيعا من كل منهما تخير بين الوظيفتين و إن كان الأفضل اختيار التمتع، و إن كان مستطيعا من أحدهما دون الآخر لزمه فرض وطن الاستطاعة.[11]
كسى كه دو وطن دارد كه يكى از آنها در كمتر از حد و ديگرى در خارج از حد يا در سر حدّ مىباشد، لازم است كه در هر كدام كه بيشتر سكونت دارد، وظیفه مربوط به آن را انجام دهد به شرطى كه دو سال در مكه اقامت نكرده باشد. پس اگر سکونت در هر دو وطنش مساوى باشد، چنانچه از هر دو وطن مستطيع باشد بين دو وظيفه مخيّر خواهد بود، اگر چه افضل آن است كه تمتع را اختيار نمايد و اگر از يكى از آنها مستطيع باشد نه ديگرى، لازم است وظيفه وطن استطاعت را انجام دهد.
اگر کسی مثلا یک وطنش مکه است و یک وطنش مدینه، یا اقامتش در مکه بیشتر از دو سال است یا کمتر از آن، در صورت اول، عنوان «حاضر» بر وی اطلاق میشود و وظیفهاش حج قران یا افراد است، هرچند مدت اقامتش در مدینه نیز بیش از دو سال باشد؛ ولی در صورت اول، سه حالت متصور است:
1ـ اقامتش در مکه بیش از اقامتش در مدینه است، مثلا هشت ماه از سال را در مکه و بقیهاش را در مدینه سکونت دارد؛ در این صورت، وظیفهاش حج قران یا افراد است.
2 ـ اقامتش در مدینه بیش از اقامتش در مکه است، در این حالت، وظیفهاش حج تمتع است.
3 ـ اقامتش در هر دو مکان یکسان است، مثلا شش ماه در مکه و شش ماه در مدینه سکونت دارد، در این صورت، برای انجام حج یا از هر دو وطنش استطاعت دارد که میان انواع حج مخیر است، هرچند افضل این است که تمتع را انتخاب کند، یا اینکه فقط از یکی از آنها استطاعت دارد، در این صورت، اگر از مکه استطاعت دارد، باید حج قران یا افراد انجام دهد و اگر از مدینه استطاعت دارد، باید حج تمتع به جا آورد.
توضیح بیشتر هر یک از این صور در جلسات آینده خواهد آمد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله