بحث اخلاقی
طلب نیرو هنگام خستگی (6)
و أَقوى قُوَّتِكَ فِيَّ إذا نَصِبتُ.[1]
صحبت در پنجمین نکته از نکاتی بود که در تبیین این فراز نورانی بیان میکردیم و آن اینکه بهترین برنامه برای پر کردن ایام فراغت چیست؟ گفتیم برای تبیین این نکته، توجه به این چند مقدمه ضروری است:
یک) انسان تمایل دارد در اوقات فراغت، احساس شادی کند.
دو) یکی از عوامل شادی، مأنوس شدن با کسی است که از جمال و کمالی برخوردار است و انسان از انس با او لذت میبرد.
سه) خداوند سبحان، جمال مطلق و کمال مطلق است و به همین جهت، اهل معرفت که با او مأنوس هستند، از بهترین لذتها برخوردارند.
در تکمیل این مقدمه میگوییم: هر چه انسان خدا را بهتر بشناسد، با او مأنوستر میشود در نتیجه لذت و سرور بیشتری میبرد تا جایی که عبادت خدا موجب آسایش و راحت جانشان میگردد. در روایتی نقل شده که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هنگام اذان میفرمود:
يا بِلالُ أقِمِ الصَّلاةَ، أرِحنا بِها.[2]
اى بلال! [با گفتن اذان] نماز را به پا دار و با آن، ما را آسودگى (شادمانى) بخش.
همچنین از امیر المؤمنین (علیه السّلام) در تبیین «حیّ علی الفلاح» چنین نقل شده است:
اعجَلوا إلى سُرورِ الدُّنيا وَ العُقبى.[3]
بشتابيد به سوى شادمانىِ دنیا و آخرت.
و از این بالاتر، این روایتی است که از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره نماز وارد شده که میفرماید:
إنَّ اللَّهَ تَعالى جَعَلَ قُرَّةَ عَيني فِي الصَّلاةِ، وحَبَّبَها إلَيَّ كَما حُبِّبَ إلَى الجائِعِ الطَّعامُ، وإلَى الظَّمآنِ الماءُ، فَإِنَّ الجائِعَ إذا أكَلَ الطَّعامَ شَبِعَ، وإذا شَرِبَ الماءَ رَوِيَ، وأنا لا أشبَعُ مِنَ الصَّلاةِ.[4]
خداوند متعال، روشنىِ چشم مرا در نماز نهاده است و آن را محبوب من ساخته، همانگونه كه خوراك براى گرسنه و آب براى تشنه گوارا گشته است. همانا گرسنه پس از خوردنِ غذا، سير مىشود و تشنه پس از نوشيدن آب، سيراب مىگردد؛ ولى من از نماز، سير نمىشوم.
البته این مطالب برای امثال ما قابل درک و فهم نیست؛ بلکه کسی این لذت را درک میکند که آن را بچشد، وقتی چنین شد، آنگاه به جایی میرسد که برای رسیدن به آن خود را به مشقت میاندازد:
﴿طه * ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى﴾.[5]
طه! ما قرآن را بر تو نازل نكرديم تا در رنج افتى.
بنا بر این، معنای اینکه خطاب به ایشان فرمود: ﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ﴾ این نیست که هنگام فراغت خود را برای عبادت به سختی و تعب بیانداز، بلکه به این معناست که هنگام احساس کسالت و خستگی، خستگی خود را با نماز رفع کن!
بحث فقهی
موضوع: مسائل اقسام عمره (ادامه مسئله 3)
یادآوری
بحث در آخرین فرع از مسئله سوم از مسائل اقسام عمره بود. موضوع بحث فاصله میان انجام دو عمره مستحبی بود. گفتیم در میان فقهای شیعه چهار قول وجود دارد: 1 ـ سالی یک بار، 2 ـ ماهی یک بار، 3 ـ ده روز یک بار 4 ـ عدم اعتبار فاصله.
در بررسی ادله این اقوال، دلیل قول چهارم و اشکال آن را بیان کردیم. اینک بررسی ادله بقیه اقوال.
دلیل قول «ده روز یک بار»
دلیل قول سوم یعنی جواز عمره در هر ده روز که قول ابن جنید، شیخ طوسی و جمع دیگری از فقها بود، روایتی است که «علی بن حمزة بطائنی» آن را نقل کرده است.
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ يَدْخُلُ مَكَّةَ فِي السَّنَةِ الْمَرَّةَ وَ الْمَرَّتَيْنِ وَ الْأَرْبَعَةَ كَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ إِذَا دَخَلَ فَلْيَدْخُلْ مُلَبِّياً وَ إِذَا خَرَجَ فَلْيَخْرُجْ مُحِلًّا قَالَ وَ لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةٌ فَقُلْتُ يَكُونُ أَقَلَّ فَقَالَ فِي كُلِّ عَشَرَةِ أَيَّامٍ عُمْرَةٌ ثُمَّ قَالَ وَ حَقِّكَ لَقَدْ كَانَ فِي عَامِي هَذِهِ السَّنَةِ سِتُّ عُمَرٍ قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ كُنْتُ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بِالطَّائِفِ وَ كَانَ كُلَّمَا دَخَلَ دَخَلْتُ مَعَهُ.[6]
شیخ کلینی از «علی بن ابراهیم» و او از پدرش «ابراهیم بن هاشم» که هر دو جلیل و ثقه هستند و او از «اسماعیل بن مرار» که «علی التحقیق» ثقه است و او از «یونس بن عبدالرحمن» که ثقه است و او از «علی بن ابی حمزه بطائنی» که از سران واقفه است، نقل کرده است که گفت:
از امام کاظم (علیه السّلام) پرسیدم: کسی که در سال، یک یا دو و یا چهار مرتبه وارد مکه میشود چه وظیفهای دارد؟ فرمود: وقتی وارد میشود، لبیک گوید و به هنگام خروج، از احرام خارج شود. فرمود: هر ماه یک عمره دارد. گفتم: کمتر هم میشود؟ فرمود: برای هر ده روز، یک عمره است. آنگاه فرمود: به حقی که تو بر آن اعتقاد داری سوگند! من امسال شش عمره انجام دادم. گفتم: برای چه؟ فرمود: در طائف با «محمد بن ابراهیم» بودم و هر وقت وارد مکه میشد، من هم با او وارد میشدم.
اشکال
آیت الله خویی میفرماید: این روایت به دلیل وجود «علی بن ابی حمزه بطائنی» که مشهور به کذب است، مشکل دارد.[7]
پاسخ
فرموده آیت الله حکیم،[8] اولاً احتمال دارد مراد از «علی بن ابی حمزة»، «ابو حمزة ثمالی» باشد که ثقه است، نه «بطائنی».
ثانیاً اگر «بطائنی» هم باشد، طبق مبنای برخی از فقها ـ که ما نیز این مبنا را قبول داریم ـ این روایت معتبر است، زیرا این گونه روایات که امثال «یونس بن عبدالرحمن» که از بزرگان اصحاب ائمه است از او نقل کردهاند، مربوط به قبل از انحراف عقیدتی وی میباشد.
بنابراین این روایت به نظر ما معتبر است، اما باید ببینیم چگونه میتوان آن را با دیگر روایات جمع نمود؟
دلیل قول «یک بار در سال»
دلیل قولی که میگفت: هر سال یک بار عمره مستحب است، دو روایت از روایات باب ششم از «ابواب العمرة» است. در روایت ششم این باب که روایت صحیحه است، میفرماید:
وَ [محمد بن الحسن بإسناده] عَنْهُ [مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: الْعُمْرَةُ فِي كُلِّ سَنَةٍ مَرَّةٌ.[9]
امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
در هر سال یک عمره است.
در روایت هفتم این باب که آن هم صحیحه است، آمده است:
وَ [محمد بن الحسن بإسناده] عَنْهُ [مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا تَكُونُ عُمْرَتَانِ فِي سَنَةٍ.[10]
امام باقر (علیه السّلام) فرمود:
در یک سال، دو عمره انجام نمیشود.
اشکال
اولاً این دو روایت مربوط به عمره تمتع است. صاحب وسائل نیز بعد از نقل این دو روایت مینویسد:
حَمَلَهُمَا الشَّيْخُ عَلَى عُمْرَةِ التَّمَتُّعِ لِمَا مَرَّ.
شیخ طوسی آنها را به خاطر روایات قبلی، بر عمره تمتع حمل نموده است.
ثانیاً اگر این حمل را هم نپذیریم، چون مفاد آن بر خلاف سیره قطعی است، قابل عمل نیست، زیرا سیره این بوده که در سال بیش از یک عمره انجام شده است. افزون بر آن، کسی هم طبق آن فتوا نداده است، مگر آنچه از «ابن عقیل» نقل شده که چنین نسبتی نیز ثابت نیست.
ثالثاً این دو روایت، معارض روایات متظافره، بلکه متواترهای است که بر استحباب عمره در هر ماه دلالت دارد. این روایات را در ادامه میخوانیم.
بنا بر این، یا باید بر عمره تمتع حمل شوند یا باید طرد شوند.
دلیل قول «ماهی یک بار»
اما دلیل قول دوم که آیت الله خویی آن را به مشهور نسبت داده است، روایات فراوانی است که برخی ادعای تواتر آنها را کردهاند. این روایات، اکثر روایات باب ششم از «ابواب العمرة» است. عنوان این باب چنین است:
بَابُ اسْتِحْبَابِ الْعُمْرَةِ الْمُفْرَدَةِ فِي كُلِّ شَهْرٍ بَلْ فِي كُلِّ عَشَرَةِ أَيَّامٍ وَ أَنَّهُ لَا تَصِحُّ عُمْرَةُ التَّمَتُّعِ فِي السَّنَةِ إِلَّا مَرَّةً وَاحِدَةً.[11]
بابی در استحباب عمره مفرده در هر ماه بلکه در هر ده روز و اینکه عمره تمتع فقط یک بار در سال، صحیح است.
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع فِي كُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةٌ.[12]
روایت صحیحه است و اصطلاحاً در سندش تحلیل است، یعنی «ابو علی اشعری» از دو نفر نقل کرده است و از آنجا دارای دو سند شده است. «عبد الرحمن بن حجاج» از امام صادق(علیه السّلام) روایت کرده که فرمود:
در کتاب علی(علیه السّلام) آمده که در هر ماه، یک عمره است.
روایت دوم
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَقُولُ فِي كُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةٌ.[13]
این روایت موثقه است، چون «حسن بن علی بن فضال» و «یونس بن یعقوب» فطحی مذهب، ولی ثقه هستند و هر دو نیز قبل از مرگشان از عقیده خود برگشتهاند. وی میگوید: شنیدم که امام صادق(علیه السّلام) فرمود:
على(علیه السّلام) مىفرمود: در هر ماه، يک عمره است.
روایت سوم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةٌ.[14]
این روایت صحیح السند، روایت چهارم این باب است. طبق آن امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
على (علیه السّلام) مىفرمود: در هر ماه، يک عمره است.
روایت چهارم
وَ عَنْهُ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةٌ.[15]
این روایت، روایت پنجم از این باب است. «یونس بن یعقوب» میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که فرمود: على (علیه السّلام) مىفرمود: در هر ماه، يک عمره است.
روایت پنجم
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع السَّنَةُ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً يُعْتَمَرُ لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةٌ.[16]
این روایت صحیح السند، روایت هشتم این باب است. «اسحاق بن عمار» میگوید:
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: سال، دوازده ماه است. براى هر ماه، يک عمره انجام مىشود.
روایت ششم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةٌ قَالَ قُلْتُ: أَ يَكُونُ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ؟ قَالَ: لِكُلِّ عَشَرَةِ أَيَّامٍ عُمْرَةٌ.[17]
این روایت، تقطیع شده همان موثقه «بطائنی» است که از امام کاظم (علیه السّلام) نقل کرده که فرمود:
برای هر ماه یک عمره است. گفتم: آیا کمتر از آن هم میشود؟ فرمود: برای هر ده روز، یک عمره است.
روایت هفتم
عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُمْرَةِ مَتَى هِيَ قَالَ يَعْتَمِرُ فِيمَا أَحَبَّ مِنَ الشُّهُورِ.[18]
این روایت، روایت دهم باب است که طبق آن «علی بن جعفر» در کتابش از برادرش امام کاظم (علیه السّلام) آورده که:
از ایشان درباره عمره پرسیدم که چه زمانی انجام میشود؟ فرمود: در هر ماهی از ماهها که دوست داشته باشد، انجام دهد.
البته این روایت دلالتی بر بحث ما که «ماهی یک بار» باشد، ندارد.
روایت هشتم
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ: لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةٌ.[19]
در آخرین روایت این باب نیز «بزنطی» از امام رضا (علیه السّلام) چنین نقل کرده است:
برای هر ماه، عمرهای است.
در روایات فوق دو تعبیر آمده بود، یکی «فی کل شهر» و یکی «لکل شهر». طبق تعبیر اول، فاصله میان دو عمره باید یک ماه باشد، ولی طبق تعبیر دوم، با نو شدن هر ماه میتوان یک عمره انجام داد، لذا اگر مثلا آخر ماه رجب عمره انجام دهد، میتواند دوباره اول ماه شعبان نیز عمره انجام دهد، با اینکه میان آنها کمتر از یک ماه فاصله شده است. از این رو، باید ببینیم کدام یک از این دو مفهوم، از این روایات استفاده میشود.
فرمایش آیت الله خویی
آیت الله خویی تعبیر دوم، یعنی «لکل شهر» را برداشت کردهاند و برای اثبات این نظریه این طور استدلال میکنند که طبق این روایات، مطلوبیت عمره محدود به یک ماه شده است، بنا بر این، در هر ماه، فقط یک عمره مشروع و مستحب است و عمره دیگر چون امر ندارد، مشروع نیست. پس، تعبیر «لکل شهر عمرة» نظیر «لکل رکعة سورة» است، یعنی همان طور که در هر رکعت نمیتوان بیشتر از یک سوره خواند، در هر ماه نیز بیش از یک عمره مشروع نیست.[20]
فرمایش آیت الله حکیم
آیت الله حکیم پس از تقسیم روایات به سه دسته: دال بر «یک ماه»، «ده روز» و «یک سال» به مستند هر یک از اقوال چهارگانه میپردازد. در مورد نظریه اول، مینویسد:
على الطائفة الأولى عول القائلون بالشهر، و لم يعولوا على خبر علي بن أبي حمزة لضعفه، لاشتمال سنده على جملة من الضعفاء، و لا على الطائفة الثالثة و إن صحت أسانيدها، لمعارضتها بالطائفة الأولى- التي لا يبعد أن تكون متواترة إجمالًا- الموجب لطرحها، أو حملها على عمرة التمتع، كما عن الشيخ.
قائلین به اعتبار یک ماه، بر دسته اول روایات، تکیه کردهاند، آنها بر خبر «علی بن ابی حمزه» به خاطر ضعفش تکیه نکردهاند، چراکه سند آن مشتمل بر چند نفر از ضعفا است، همچنین بر دسته سوم، با اینکه سندشان صحیح است، اعتماد نکردهاند، زیرا این دسته با دسته اول که بعید نیست اجمالا متواتر باشند، در تعارض است، لذا موجب طرح این دسته یا ـ همان طور که شیخ فرموده ـ حمل آنها بر عمره تمتع میشود.
و در مورد نظریه دوم که ده روز را معتبر میداند، میفرماید:
أما القائلون بالعشر فعولوا على خبر علي بن أبي حمزة، لرواية الصدوق له في الفقيه بسنده اليه، و سنده صحيح. و هو إن كان الثمالي فهو ثقة، و إن كان البطائني فالظاهر اعتبار حديثه، لرواية جمع كثير من الأعاظم عنه، و فيهم جمع من أصحاب الإجماع، و جماعة ممن نصوا على أنهم لا يروون إلا عن ثقة، و لغير ذلك من القرائن المذكورة في كتب الرجال.
اما قائلین به اعتبار ده روز، بر روایت «علی بن ابی حمزة» تکیه کردهاند، زیرا شیخ صدوق آن را در الفقیه با سند خودش روایت کرده است، در حالی که سند شیخ صدوق به او، صحیح است. و او اگر «ابو حمزه ثمالی» باشد که ثقه است و اگر «بطائنی» هم باشد، ظاهراً حدیث او معتبر است، زیرا جمع کثیری از اعاظم از او روایت کردهاند که در میان آنها گروهی از اصحاب اجماع و برخی از کسانی هستند که تصریح شده که آنها از غیر از ثقه روایت نمیکنند، علاوه بر آن قرائن دیگر بر اعتبار حدیث او وجود دارد که در کتب رجال آمده است.
بنا بر این، از نظر آیت الله حکیم، روایت «علی بن ابی حمزه» ردّ نمیشود، ولی باید ببنیم در ادامه میان آن و طایفه اول، چگونه جمع میکند. ایشان در مورد نظریه سوم، یعنی اعتبار یک سال نیز مینویسد:
أما القائل بالسنة- إن ثبت- فمستنده الطائفة الثالثة، التي عرفت لزوم طرحها أو التصرف فيها.
اما قائل به اعتبار یک سال ـ اگر ثابت شود که قائل دارد [یعنی انتساب این قول به ابن عقیل، ثابت نیست] ـ مستندش دسته سوم روایات است که گفتیم یا باید آنها را طرح کنیم یا در آنها تصرف کنیم.
و بالاخره در مورد نظریه چهارم که فصل را معتبر نمیداند، مینویسد:
أما القول الأخير فوجهه حمل الطائفتين الأولتين على الفضل- على اختلاف مراتبه- لعدم ظهورهما في المنع من التوالي. بل ظاهر قولهم (ع): «لكل شهر عمرة» - كما في جملة منها-: أن ذلك من وظائف الشهر، فهي تتأكد من حيث الزمان، ففي الشهر آكد منها في العشرة. و يقتضيه الارتكاز العرفي في باب الطاعات و الخيرات فإنها كلما طال العهد بها اشتد تأكدها. و الجمع بين الشهر و العشر- في خبر ابن أبي حمزة- لا بد أن يحمل على ذلك. و لأجله يمكن الجمع بينها و بين صحيح الحلبي المتقدم في أخبار السنة بذلك، فيحمل أيضاً على التأكد في السنة، على نحو يكون أشد تأكداً فيها من الشهر.
اما قول اخیر [عدم اعتبار فاصله]، دلیلش حمل دو دسته اول بر فضیلت داشتن با توجه به اختلاف مراتبش است، زیرا هیچ کدام از آنها در این ظهور ندارد که نباید عمره به صورت پشت سر هم انجام شود، بلکه ظاهر عبارت «لکل شهر عمرة» ـ کما اینکه در برخی از روایات آمده بود ـ این است که عمره از اعمال ماهانه است، و از حیث زمان مورد تأکید است، بنا بر این، انجام عمره ماهی یک بار تأکید بیشتری دارد نسبت به ده روز یک بار. ارتکاز عرفی در باب طاعات و خیرات نیز این را اقتضا دارد، چرا که هر چه زمان انجام عمره بیشتر طول بکشد، تأکید بر انجامش نیز شدیدتر خواهد بود. و اینکه در روایت «ابن ابی حمزة» نیز میان ماه و ده روز جمع شده بود، نیز بر همین مطلب حمل میشود. و بر همین اساس، میتوان میان این روایت و صحیحه حلبی که بر سالی یک بار دلالت داشت، جمع نمود، یعنی آن را نیز بر تأکید استحباب در هر سال حمل کرد، به این صورت که تأکید انجام عمره در یک سال، شدیدتر از انجامش در ماه است.
بنا بر این، ایشان میان سه دسته از روایات این طور جمع کرده که هر کدام متناسب با اختلاف مراتب در فضیلت وارد شده است، به این صورت که در مرحله اول، تأکید بر انجام عمره در هر ده روز است و در مرحله بعد، هر ماه یک عمره، تأکید شده است و در مرحله آخر، سالی یک بار تأکید فراوان شده است.
ایشان در پایان، این طور نتیجه میگیرند:
بالجملة: الجمع العرفي بين النصوص المذكورة يقتضي ذلك، فلا يدل على المنع من التوالي، فلا مانع من الأخذ بإطلاقات الحث عليها و الترغيب إليها الظاهرة في استحبابها مطلقاً. و مقتضاها الاستحباب في كل يوم و في اليوم أكثر من مرة أيضاً.[21]
خلاصه: جمع عرفی میان نصوصی که ذکر شد، این را اقتضا دارد [که حمل بر اختلاف مراتب فضیلت شوند]، پس هیچ یک از آنها بر منع توالی دلالتی ندارد، از این رو، مانعی ندارد که حتی به اطلاق روایاتی که بر انجام عمره ترغیب میکنند نیز تمسک شود، چرا که ترغیب به عمره، ظهور در استحبابش دارد مطلقا. و مقتضای استحباب عمره به صورت مطلق این است که در هر روز بیش از یک بار نیز مستحب باشد.
بر این اساس، طبق نظر آیت الله خویی روایات، محبوبیت عمره را به یک ماه محدود کردهاند؛ ولی طبق نظر آیت الله حکیم، مراد تحدید محبوبیت مؤکد است، نظیر استحباب سه روز روزه گرفتن در هفته و در ماه است که دومی تأکیدش بیشتر است.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله