بحث اخلاقی
طلب نیرو هنگام خستگی (4)
و أَقوى قُوَّتِكَ فِيَّ إذا نَصِبتُ.[1]
در جلسات قبل، سه نکته در تبیین این فراز نورانی از دعای مکارم الاخلاق بیان شد.
نکته چهارم درباره خطر اوقات فراغت است. آمار نشان میدهد که بسیاری از فسادها در اوقات فراغت اتفاق میافتد. زمانی که مراکز آموزشی تعطیل میشوند، میزان فساد گاه تا هفت برابر افزایش پیدا میکند، از این رو؛ باید برای اوقات فراغت برنامهریزی کرد.
در روایات، مکرر روی این نکته تأکید شده است، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق نقل میفرماید:
إنَّ اللَّهَ يُبغِضُ الصَّحيحَ الفارِغَ، لا في شُغلِ الدنيا ولا في شُغلِ الآخِرَةِ.[2]
خداوند از شخص تندرستِ بيكاره كه نه سرگرم كارِ دنياست و نه سرگرمِ كار آخرت، نفرت دارد.
همچنین از امیر المؤمنین (علیه السّلام) نقل شده که فرمود:
إن يَكُنِ الشُّغُلُ مَجهَدَةً، فَاتِّصالُ الفَراغِ مَفسَدَةٌ.[3]
اگر كارْ مشقّتبار است، بيكارى پيوسته، مايه تباهى است.
بنا بر این، یکی از معانی درخواست نیرو هنگام خستگی، این است که هنگام فراغت، وقتم به بطالت نگذرد، زیرا هم مایه تباه شدن عمرم میشود و هم مبغوض خداوند متعال خواهم شد.
بحث فقهی
موضوع: مسائل اقسام عمره (ادامه مسئله 3)
یادآوری
بحث در مسئله سوم از مسائل اقسام عمره بود. فرع دوم از این مسئله مربوط به سبب هفتم از اسباب وجوب عمره عرضی، یعنی ورود به مکه بود. گفتیم طبق روایات، ورود به حرم بدون احرام جایز نیست، چه رسد به مکه، و این مطلب میان فقهای شیعه مورد اتفاق است، البته مواردی از این حکم استثناء شده است که در فرع سوم به بررسی آنها میپردازیم.
قبل از ورود به فرع سوم و بیان موارد استثناء، فرمایشی را از آیت الله خویی درباره وجوب احرام هنگام ورود به مکه، بیان و نقد میکنیم.
تتمه فرع دوم
آیت الله خویی[4] ذیل این عبارت صاحب عروة که فرمود: «تجب أيضاً لدخول مكّة؛ همچنین عمره برای وارد شدن به مکه واجب میشود» میفرماید:
وجوباً شرطياً بمعنى عدم جواز الدخول إلى مكّة إلّا محرماً، و إذا كان الدخول إلى مكّة واجباً بسبب من الأسباب فالإحرام أيضاً يجب وجوباً مقدمياً عقليّاً لتوقّف الواجب عليه، و أمّا إذا لم يكن الدخول واجباً فلزوم الإحرام حينئذ نظير لزوم الطّهارة في الصلاة المندوبة.[5]
وجوب آن وجوب شرطی است، به این معنا که ورود به مکه جایز نیست، مگر در حالت احرام، پس اگر ورود به مکه به خاطر یکی از اسباب، واجب شود، احرام نیز از باب وجوب مقدمی، عقلا واجب میشود، زیرا وجوب ورود، متوقف بر احرام است؛ ولی اگر ورود، واجب نباشد، لزوم احرام نظیر لزوم طهارت در نماز مستحبی خواهد بود.
طبق این فرمایش، حکم احرام متناسب با حکم ورود به مکه است، یعنی اگر ورود، واجب بود ـ مثلا به خاطر نذر ـ وجوب آن وجوب مقدمی است؛ ولی اگر واجب نبود، وجوبش شرطی است، یعنی احرام بستن، «فی نفسه» واجب نیست؛ بلکه به خاطر وارد شدن به مکه واجب میشود، لذا اگر بدون احرام وارد شد، به خاطر ترک احرام گناهی نکرده؛ بلکه به خاطر ورود بدون احرام گناه کرده است، همان طور که اگر کسی بدون وضو، نماز مستحبی بخواند، به خاطر ترک وضو گناه نکرده، بلکه به خاطر نماز بدون وضو گناه کرده است.
ولی آیت الله فاضل به این فرمایش اشکالی دارند که به نظر ما اشکال ایشان وارد است. میفرماید: بازگشت وجوب شرطی به عدم صحت عمل است، یعنی اگر کسی بدون وضو، نماز مستحبی بخواند، عمل او صحیح نیست، نه اینکه حرام باشد، در حالی که «ما نحن فیه» مثل این مورد نیست؛ بلکه نظیر حرمت مسّ خط قرآن بدون وضو است که برای جواز مسّ، راهی جز وضو گرفتن نیست، در اینجا نیز ورود به مکه بدون احرام، حرام است و راهی برای جواز ورود، به جز احرام نیست. بنا بر این، حکم اصلی، حرمت ورود است که برای رهایی از آن راهی جز محرم شدن نیست، از این رو، احرام بستن عقلا لازم میشود و «فی نفسه» حکم شرعی وجوب ندارد.[6]
ادامه فرع سوم
همان طور که در جلسه قبل بیان شد، از حکم وجوب احرام برای ورود به مکه، برخی موارد استثناء شده است. حضرت امام دو مورد را استثناء کردهاند: 1 ـ کسی که به اقتضای شغلش، مکرر وارد مکه و از آن خارج میشود، مانند هيزمفروش و سبزیفروش؛ 2 ـ بیمار یا مبطون، یعنی کسی که گرفتار ناراحتیهای شکم است.
فعلا بحث در مورد اول است که طبق نظر ایشان مطلق ورود مکرر، موجب جواز نیست؛ بلکه باید مقتضای شغلش باشد، ولی صاحب عروة که فقط همین یک مورد را استثناء کرده است، مطلق ورود مکرر را موجب جواز دانسته است، چه مقتضای شغلش باشد چه نباشد.
در حاشیه عروة ـ چنانکه در جلسه قبل خواندیم ـ آیت الله بروجردی، آیت الله گلپایگانی و آیت الله خویی، در حاشیه خود، درباره این مورد حاشیهای ندارند؛ بلکه فقط یک مورد دیگر را به آن اضافه کردهاند که در فرع بعدی به تفصیل درباره آن بحث خواهیم کرد؛ پس میتوان گفت: نظر این سه بزرگوار و بقیه محشین غیر از حضرت امام، نسبت به مورد اول، همان نظر صاحب عروة است، یعنی مطلق ورود مکرر را استثناء میکنند، ـ البته آیت الله خویی در موسوعة نظر دیگری دارند که خواهد آمد ـ ولی نظر حضرت امام این است که تکرار باید مقتضای شغلش باشد تا مجوز ورود بدون احرام باشد.
بنا بر این، موضوع بحث در اینجا این است که آیا مطلق «من یتکرر الدخول» نیاز به احرام ندارد یا با شرائط خاص ندارد؟
چهار نظریه در این باره مطرح شده است. قبل از بیان این نظریهها، فرمایش شیخ طوسی را در این باره میخوانیم. ایشان در الخلاف در مسئله 223 از مسائل کتاب الحجمینویسد:
من يتكرر دخوله مكة من الحطابة و الرعاة، جاز له دخولها بغير إحرام. و به قال الشافعي. و قال بعض أصحابه: ان للشافعي فيه قولا آخر، و هو أنه يلزم هؤلاء في السنة مرة.[7]
کسی که به طور مکرر وارد مکه میشود از هیزمکشها و چوپانها، میتواند بدون احرام وارد مکه شود، شافعی نیز همین را گفته است. البته برخی از شاگردانش گفتهاند: شافعی در این باره نظر دیگری نیز دارد و آن اینکه آنها باید سالی یک بار با احرام وارد شوند.
ظاهر این عبارت نشان میدهد که شیخ طوسی نیز مطلق «من تکرر الدخول» را مجوز میداند، زیرا در متن روایات سخنی از «رعاة» نیست، در حالی که ایشان آن را در کنار «حطاب» آوردهاند، پس معلوم میشود این موارد از باب مصداق ذکر شده نه اینکه خصوصیتی داشته باشند، اگر چه این احتمال نیز وجود دارد که به جهت شغل بودنشان ذکر شدهاند.
نظریه اول
نظریه اول، استثنای کسی است که برای رفع حوائج عمومی، زیاد وارد مکه میشود. این نظریه را آیت الله خویی مطرح کرده است. اگر چه ایشان در حاشیه عروة چیزی نفرموده و همان نظر صاحب عروة را پذیرفته است؛ ولی در موسوعة میفرماید: دلیل این استثناء، صحیحه «رفاعة» است و در آن نیز فقط «حَطابة»، یعنی هیزمفروشان و «مجتلبة» ذکر شده است که مراد از آن هر کسی است که حوائج اهل شهر ـ اعم از خوراکی مثل سبزیجات و غیر آن مثل هیزم و گچ ـ را از بیرون، وارد شهر میکند، لذا فقط به آنچه در نص آمده اکتفا میشود و تعدی به حوائج شخصی نیاز به دلیل دارد که نداریم.
متن صحیحه مورد اشاره چنین است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْحَطَّابَةَ وَ الْمُجْتَلِبَةَ أَتَوُا النَّبِيَّ ص فَسَأَلُوهُ فَأَذِنَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوا حَلَالًا.[8]
«رفاعة بن موسی» ضمن حدیثی میگوید:
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: برخی از هیزمفروشان و کسانی که وسایل مورد نیاز مردم را میآورند، خدمت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیدند و از ایشان اذن خواستند، ایشان نیز به آنها اجازه داد که بدون احرام وارد [مکه] شوند.
آیت الله خویی میفرماید:
إن ظاهر المشهور حمل ما في الصحيحة على المثال و ذكروا أن المراد به كل من يتكرّر دخوله و إن لم يكن من المجتلبة و الحطّابة و من يجلب الحشيش و الراعي و ناقل الميرة ... و الظاهر أن تجويز الدخول حلالًا لم يكن بعنوان المتكرر مطلقاً، و لا نجزم بشمول النص لكل من يتكرر منه الدخول لعيادة المريض مثلًا، أو كان هو مريضاً يكثر الدخول للمعالجة أو لغرض آخر. أو كان له ضيعة يأتي إليها متكرراً، أو كان مدرساً يتكرر دخوله و نحو ذلك و يحتاج التعميم إلى كل من يتكرر منه الدخول إلى القرينة و لا قرينة، بل المستفاد من النص جواز الدخول حلالًا لكل من يأتي بحوائج البلد من ناقل الميرة و الأطعمة و غيرها كالحطّاب و الجصّاص و الحشّاش و غير ذلك من حوائج النّاس، و أمّا من كان له ضيعة يتكرّر لها دخوله و خروجه، أو كان مريضاً و نحو ذلك ممّن يتكرّر له الدخول لأغراض شخصيّة أو غيرها فلا يشمله النص.[9]
ظاهراً مشهور فقها، آنچه در صحیحه آمده را از باب مثال دانسته و میگویند: مقصود هر کسی که مکرر وارد مکه میشود، هرچند «مجتلبة» یا «حطابة» نیز نباشد، مثل کسی که سبزی میآورد یا مثل چوپانها یا کسی که آذوقه برای مردم میآورد... در حالی که ظاهراً جواز ورود بدون احرام برای مطلق کسانی که مکرر وارد میشوند، نیست و ما یقین نداریم که نص، شامل هر کسی شود که مکرر وارد میشود، مثل کسی که برای عیادت مریض میرود یا مریضی که برای معالجه زیاد وارد میشود یا کسی که در مکه باغی دارد و مکرر به آنجا میرود یا کسی که برای تدریس همواره وارد مکه میشود و مانند آن. تعمیم حکم به هر کسی که مکرر وارد میشود، نیاز به قرینه دارد، در حالی که قرینهای نداریم؛ بلکه آنچه از نص استفاده میشود، جواز ورود بدون احرام، برای هر کسی است که نیازهای مردم شهر مثل آذوقه و خوراکی و هیزم و گچ و سبزی و مانند آن را وارد میکند؛ اما نص شامل کسی که به خاطر اغراض شخصی مکرر وارد میشود، نمیشود مثل اینکه باغی دارد که زیاد به آنجا رفت و آمد میکند یا به خاطر مرض یا مانند آن مکرر میرود.
گفتنی است، فعلا بحث در مورد اول استنثاء و مواردی است که در این صحیحه آمده است؛ وگرنه مریض و مبطون، طبق نصوص دیگر، استثناء شده است.
نظریه دوم
نظریه دوم که نظریه حضرت امام است، استثنای کسی است که به جهت شغلش، مکرر وارد مکه میشود. می فرماید:
لا يجوز دخولها إلا محرما إلا في بعض الموارد: منها من يكون مقتضى شغله الدخول و الخروج كرارا كالحطاب و الحشاش، و أما استثناء مطلق من يتكرر منه فمشكل.[10]
وارد شدن به مكه مگر با احرام جايز نيست مگر در بعضى از موارد [كه بدون احرام جايز است] از جملۀ آن موارد است، كسى كه شغلش اقتضا كند مكررا وارد شود و خارج گردد مانند هيزمفروش و گياهفروش؛ و اما اينكه هر كس كه ورودش به مكه تكرار مىشود، از حرمت ورود به مكه بدون احرام، استثناء شود مورد اشكال است.
بنا بر این، ملاک در این نظریه اقتضای شغل بودن است، چه مربوط به حوائج شخصی باشد، چه حوائج عمومی؛ ولی در نظریه قبلی ملاک، رفع حوائج عمومی بود.
نظریه سوم
این نظریهای است که به مشهور فقها نسبت داده شده است، یعنی استثنای هر کسی که مکرر وارد مکه شود. همان طور که گذشت، نظر صاحب عروة و محشین آن غیر از امام خمینی و نیز ظاهر فرمایش شیخ طوسی، چنین بود. این گروه، موارد مذکور در نصوص، یعنی «حطابة» و «مجتلبة» را از باب مثال دانستهاند.
نظریه چهارم
نظریه چهارم، نظریه فاضل هندی و صاحب وسائل است. در این نظریه، ملاک جواز ورود بدون احرام، ورود در کمتر از یک ماه است. صاحب وسائل در عنوان باب 51 از «ابواب الإحرام» مینویسد:
بَابُ جَوَازِ دُخُولِ مَكَّةَ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ لِمَنْ دَخَلَهَا قَبْلَ مُضِيِّ شَهْرٍ كَالْحَطَّابِ وَ الْحَشَّاشِ.[11]
باب جواز ورود به مکه بدون احرام برای کسی که قبل از گذشت یک ماه، وارد میشود، مانند هیزمفروش و سبزیفروش.
فاضل هندی نیز مینویسد:
يجب على كلّ داخل مكة الإحرام... إلّا المتكرّر دخوله كلّ شهر بحيث يدخل في الشهر الذي خرج، كالحطاب و الحشّاش و الراعي و ناقل الميرة و من له ضيعة يتكرّر لها دخوله و خروجه إليها للحرج.[12]
بر هر کسی که وارد مکه شود، احرام بستن واجب است... مگر کسی که در هر ماه، مکرر وارد میشود، به گونهای که در همان ماهی که در آن از احرام خارج شده، وارد شود، مثل هیزمفروش و سبزیفروش و چوپان و آذوقه آور و کسی که باغی دارد که مکرر به آنجا رفت آمد میکند.
ایشان در ادامه دلیل این استثناء را حرجی بودن آن و نیز صحیحه «رفاعة»، دانسته است.
نقد نظریهها
در نقد نظریه چهارم میگوییم: اولاً در چنین مواردی که ماهی یک بار قرار است محرم شود، حرج نیست، خصوصاً اگر جوان یا دارای قدرت بدنی باشد؛ بله اگر قرار بود هر روز محرم شود، حرج وجود داشت.
ثانیاً در روایت «رفاعة» سخنی مبنی بر گذشت یک ماه وجود ندارد.
نظریه منسوب به مشهور نیز قابل قبول نیست، زیرا دلیل این استثناء صحیحه «رفاعة» است که اعم از کسی که مکرر وارد شود یا غیر مکرر، لذا ملاک، تکرار ورود نیست، کما اینکه اگر هیزمفروش هر چهل روز یک بار یا هر سی و پنج روز یکبار وارد شود، روایت شامل او نیز میشود.
نظریه آیت الله خویی که فرمود نمیتوان از نص تعدی کرد نیز، قابل قبول نیست. چون عرف، تفاوتی میان کسی که شغل او رانندگی است و کسی که نیازهای مردم را میآورد، قائل نیست.
بنا بر این، نظر برگزیده همان نظر حضرت امام است که ملاک در آن اقتضای شغل بود.
مورد دوم
حضرت امام در ادامه این مسئله، مورد دوم از موارد استثنای حرمت ورود به مكه بدون احرام را، شخص مریض و مبطون دانسته است. متن تحریر چنین است:
و منها غير ذلك كالمريض و المبطون مما ذكر في محله.[13]
و از جمله آن موارد است غير آن شخص مانند مريض و مبطون از آنچه در محل خود ذكر شده است.
دلیل این حکم نیز برخی از روایاتی است که در باب پنجاهم از «ابواب الاحرام» آمده است. این روایات را در جلسه قبل خواندیم، لذا به عنوان نمونه فقط به روایت اول آن اشاره میکنیم که میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَدْخُلُ الْحَرَمَ أَحَدٌ إِلَّا مُحْرِماً قَالَ لَا إِلَّا مَرِيضٌ أَوْ مَبْطُونٌ.[14]
«عاصم بن حمید» میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم: آیا کسی میتواند بدون آنکه محرم شود، وارد حرم شود؟ فرمود: نه مگر بیمار یا کسی که شکم درد[15] دارد.
حضرت امام در بخش پایانی این مسئله، سه مطلب دیگر را ذکر کردهاند. دو مطلب آن بحث خاصی ندارد؛ ولی مطلب سوم نیاز به بحث دارد که در فرع مستقل بررسی میشود.
مطلب اول این است که عمره اگر دارای یکی از اسباب هفتگانهای که بیان شد، نباشد، مستحب خواهد بود، و مطلب دوم اینکه تکرار عمره مانند تکرار حج مستحب است، میفرماید:
و ما عدا ذلك مندوب، و يستحب تكرارها كالحج.[16]
و غير اين موارد، عمره مستحب است. و تكرار عمره مانند حج مستحب است.
اما مطلب سوم که بحث دارد مربوط به فاصله میان انجام دو عمره است که در جلسات آینده خواهد آمد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله