بحث اخلاقی
طلب نیرو هنگام خستگی (2)
و أَقوى قُوَّتِكَ فِيَّ إذا نَصِبتُ.[1]
نکته اوّلی که در تبیین این فراز از دعای مکارم الاخلاق بیان شد این بود که به نظر میرسد، درخواست تقویت نیرو هنگام خستگی، به آیه ﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ﴾[2] اشاره دارد. اگر چه مخاطب این آیه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است؛ ولی با توجه به اینکه قرآن از باب «إیّاک أعني و اسمَعي یا جارِه»[3] نازل شده، مقصود، همه مسلمانان است و اختصاص به ایشان ندارد.
بنابراین، هر کس که از کارهای ضروری خود فارغ میشود، خوب است به شکرانه نعمتهای الهی، خود را با جدّ و جهد به عبادت وادار کند.
نکته دوم، پاسخ به این سؤال است که آیا مقصود این است که انسان هیچ گاه راحتی و فراغت نداشته باشد؟ بلکه باید تمام فرصت خود را صرف کارهای لازم کند و وقتی آن کار تمام شد، مشغول عبادت شود؟
در پاسخ میگوییم: خیر چنین نیست؛ بلکه در روایات به مؤمن سفارش شده که وقت خود را تقسیم کند.[4] طبق نقل، امیر المؤمنین(علیه السّلام) میفرماید:
إنّ ليلَكَ و نَهارَكَ لا يَستَوعِبانِ لِجَميعِ حاجاتِكَ فَاقسِمْها بينَ عَمَلِكَ و راحَتِكَ.[5]
همانا شب و روز تو فرصت كافى براى رسيدن به همه امور و نيازهايت نيست؛ پس آنها را ميان كار و استراحت خود تقسيم كن.
انسان نیاز به استراحت دارد و اگر استراحت نداشته باشد، کارهای دیگر خود را نیز نمیتواند، انجام بدهد. در برخی روایات که مربوط به تقسیمبندی ساعات است، به این مطلب تصریح شده که زمان اختصاص یافته براى استراحت، كمكى است برای دیگر زمانها و در واقع مقدمهای است برای انجام دیگر کارها.[6]
البته آیه فوق میتواند به این مطلب اشاره داشته باشد که هنگام تقسیم ساعات، بهترین زمان را برای اشتغال به عبادت قرار بده. در روایت دیگری از مولا امیر المؤمنین (علیه السّلام) نقل شده که خطاب به مالک اشتر، فرمود:
اجعَلْ لنفسِكَ فيما بينَكَ و بينَ اللَّهِ أفضَلَ تِلكَ المَواقيتِ و أجزَلَ تِلكَ الأقسامِ.[7]
بهترين اوقات هر روز و بيشترين بخش از آن را براى رابطه ميان خود و خدا قرار ده.
معمولا انسان، پس از فراغت از کارها، خسته میشود و اگر خدا به او نیرو ندهد، با حالت کسالت و خستگی به عبادت میپردازد؛ از این رو، در این دعا از خداوند میخواهیم، هنگام خستگی، به ما توان و نیرویی ببخشد که بتوانیم با شادابی به عبادت او بپردازیم.
بحث فقهی
موضوع: مسائل اقسام عمره (ادامه مسئله 2 و مسئله 3)
یادآوری
بحث در حکم عمره مفرده بر نائی بود که اگر فقط برای عمره مستطیع شود، واجب است آن را انجام دهد یا میتواند تا ایام حج صبر کند؟
قائلین به عدم وجوب، سه دلیل اقامه کردهاند. دلیل اول و دوم آنها را در جلسات قبل خواندیم و پاسخ دادیم. بحث در مهمترین دلیل آنها یعنی، تمسک به سیره مستمره بود.
در این باره، فرمایش آیت الله خویی را خواندیم و آن را ردّ کردیم. در اینجا تمسک به سیره را طبق فرمایش آیت الله سبحانی و آیت الله خوانساری پی میگیریم.
فرمایش آیت الله سبحانی و خوانساری
همان طور که در جلسه قبل اشاره شد، آیت الله سبحانی میفرماید: سیره مستمره میان مسلمانان این است که اگر نائی برای عمره مستطیع شود، ولی عمداً آن را ترک کند و از دنیا برود یا قبل از اشهر حج استطاعتش زائل شود، انجام آن را بر عهده او مستقر نمیدانند.[8]
البته قبل از ایشان، مرحوم آیت الله خونساری در جامع المدارک این نکته را بیان کردهاند. ایشان پس از آنکه اشکالی در وجوب فی الجمله عمره ندانستند، میفرمایند:
إنّما الإشكال في أنّه مع استطاعة المكلّف للعمرة و عدمها للحجّ هل تجب بالاستقلال أو يكون وجوبها منوطا باستطاعته للحجّ؟ قد يستظهر من أخبار الباب الأوّل بدعوى إطلاق الأخبار و الآية و يستبعد هذا من عدم التعرّض لخروج العمرة من أصل المال إذا مات المكلّف و لم يأت بالعمرة مع استطاعته لها و عدم التعرّض لوجوبها على الأجير، مع أنّه بعد قضاء العمل قادر على العمرة المفردة فلا يبعد أن يقال بعدم الإطلاق و إنّ الآية و الأخبار في مقام أصل التّشريع كالأمر بالصّلاة و الصّوم و الزّكاة في الكتاب العزيز.[9]
اشکال در این است که اگر مکلف برای عمره مستطیع شود؛ ولی برای حج مستطیع نباشد، آیا عمره مستقلا واجب میشود یا اینکه وجوبش مشروط به استطاعت برای حج است؟ ممکن است واجب بودنش از اخبار باب اول، استظهار شود به اینکه گفته شود اخبار و آیه اطلاق دارد؛ ولی این گفته بعید است، زیرا کسی چنین نگفته که اگر مکلف در حالی که برای عمره مستطیع بوده، از دنیا برود، هزینه آن از اصل مالش خارج میشود، همچنین کسی، انجام عمره را بر اجیر واجب نکرده است، با اینکه او بعد از عمل به مقتضای اجاره [و انجام حج استیجاری] قادر بر انجام عمره مفرده برای خودش میباشد، بنا بر این، بعید نیست که بگوییم: آیات و روایات اطلاق ندارند؛ بلکه آنها در مقام اصل تشریع عمره هستند، همانند امر به نماز و روزه و زکات در قرآن.
خلاصه کلام ایشان این است که اگر کسی اطلاق اخبار را بپذیرد، باید به دو چیز ملتزم شود، یکی استقرار عمره بر عهده مکلفی که برای آن استطاعت داشته؛ ولی قبل از انجامش از دنیا رفته؛ دوم، وجوب عمره بر کسی که حج نیابتی انجام میدهد، در حالی که کسی چنین فتوایی نداده است.
اشکال
اشکال اول ما به این فرمایش این است که در صورت پذیریش اطلاق ـ که ما آن را پذیرفتیم ـ چه اشکالی دارد که بگوییم: عمره مفرده هم مانند حج، بر ذمه چنین شخصی مستقر میشود؟ کما اینکه صاحب جواهر در پاسخ به صاحب کشف اللثام چنین فتوایی را متجه دانسته است.
ایشان در بحث اینکه وجوب عمره، مشروط به استطاعت برای حج است یا خیر؟ میفرمایند: کلامات فقها دارای تشویش است، زیرا از یک طرف وجوب هر یک از عمره و حج را مستقل از دیگری میدانند؛ ولی از طرف دیگر، به این امور ملتزم نمیشوند که اولاً اگر کسی فقط برای عمره مستطیع شود و قبل از ایام حج بمیرد، عمره بر او مستقر میشود و باید از اصل مالش برای او نائب بگیرند، ثانیاً اگر کسی برای عمره و حج، با هم مستطیع شد و قبل از ایام حج وارد حرم شد، چون احتمال دارد قبل از ایام حج بمیرد یا استطاعت حج او زائل شود، باید حتما نیت عمرة الاسلام کند و نمیتواند نیت عمره مستحبی کند، به هر حال، اگر شما وجوب عمره را مستقل میدانید، باید این لوازم را هم بپذیرید. متن فرمایش ایشان در این قسمت، چنین است:
لو وجبت لكان من استكمل الاستطاعة لها فمات قبل أدائها و قبل ذي الحجة يجب استيجارها عنه من التركة، و لم يذكر ذلك في كتاب و لا خبر، و إن المستطيع لها و للحج إذا أتى الحرم قبل أشهر الحج نوى بعمرته عمرة الإسلام، لاحتمال أن يموت أو لا تبقى استطاعته للحج الى وقته.[10]
اگر عمره [به صورت مستقل] واجب باشد، باید در مورد کسی که برای عمره مستطیع شده؛ ولی قبل از انجام آن و قبل از ذی حجه از دنیا رفته، واجب باشد که از اصل مالش، برایش اجاره کنند، در حالی که چنین چیزی نه در قرآن و نه در روایات وارد نشده است، همچنین کسی که برای عمره و حج مستطیع شده و قبل از اشهر حج وارد حرم شده و میخواهد عمره انجام دهد، باید نیت عمرة الاسلام کند، چرا که ممکن است بمیرد یا استطاعتش برای حج تا رسیدن زمان آن باقی نماند.
ایشان در ادامه، در پاسخ به این اشکال، کلامی را از کشف اللثام نقل کرده و به آن اشکال میکنند، میفرماید:
و رده في كشف اللثام بأن المستطيع لهما فرضه عمرة التمتع أو قسيميه و ليس له الإتيان بعمرة الإسلام إلا عند الحج، فما قبله كالنافلة قبل فريضة الصبح مثلا و احتمال الموت أو فوت الاستطاعة غير ملتفت اليه.[11]
این مطلب در کشف اللثام اینگونه ردّ شده است که وظیفه کسی که برای حج و عمره مستطیع شده، عمره تمتع است یا هر دوی آنها [عمره تمتع و مفرده]، لذا لازم نیست عمرة الاسلام را به جا آورد، مگر در ایام حج، در این صورت، عمرهای که قبل از حج به جا میآورد، شبیه نافلهای است که قبل از نماز صبح میخواند و این احتمال که ممکن است بمیرد یا قبل از ایام حج، استطاعتش زائل شود نیز، احتمال ضعیفی است که به آن توجه نمیشود.
ایشان در پاسخ به این فرمایش مینویسد:
كأنه مبني على ما ذكره سابقا من أنه لو استطاع للعمرة دون الحج وجبت خاصة لذلك أي لأن كلا منهما نسك مستقل برأسه، ثم قال: نعم لا تجب المبادرة إليها قبل أيام الحج، لاحتمال أن يتجدد له استطاعته أيضا، و هو كما ترى كلام خال عن التحصيل بعد ظهور ما سمعته من الأدلة في وجوبها، و أنها كالحج حتى في الفورية، فالمتجه التزام إخراجها من التركة مع الاستطاعة لها و التمكن من أدائها و لو قبل أشهر الحج و نية كونها عمرة الإسلام، بل لا وجه لدعوى وجوبها و عدم وجوب المبادرة إليها قبل أيام الحج للاحتمال المزبور.[12]
گویا این مطلب مبتنی بر این سخن ایشان است که قبلا فرمود: «اگر کسی بدون آنکه برای حج مستطیع شود، برای عمره استطاعت پیدا کند، فقط عمره بر او واجب است» به این معنا که هر یک از حج و عمره، عبادت مستقلی محسوب میشود. [در حالی که] ایشان در ادامه میفرماید: «بله، [با اینکه عمره با حصول استطاعت به صورت مستقل واجب میشود، ولی] لازم نیست، قبل از ایام حج، مبادرت به انجام آن کند، چون احتمال دارد، برای حج نیز استطاعت پیدا کند» اما چنانکه روشن است، این سخن، سخن دقیقی نیست، زیرا ادلهای که بیان شد در وجوب مبادرت به انجام عمره و اینکه عمره حتی در فوریت مانند حج است، ظهور داشتند، بنا بر این، بهتر آن است که بگوییم: در صورت حصول استطاعت برای عمره و امکان انجام آن قبل از اشهر حج، [اولا اگر از دنیا رفت] هزینهاش از اصل مال خارج شود، [ثانیاً اگر وارد حرم شد] نیت عمرة الاسلام کند؛ بلکه دلیلی ندارد از یک طرف بگوییم: عمره واجب است، از طرف دیگر بگوییم: چون احتمال مرگ یا زوال استطاعت وجود دارد، مبادرت به انجام آن، لازم نیست.
بنا بر این، با وجود روایات دال بر وجوب عمره مفرده، التزام به استقرار بر عهده میتی که برای آن مستطیع بوده و نیز وجوب آن بر نائب، اشکالی ندارد.
اشکال دوم
اشکال دیگر این است که احتمال دارد تنزیل عمره به منزله حج، تنها از جهت وجوب باشد نه از همه جهات، کما اینکه در فرمایش آیت الله شاهرودی نیز بود. پس، اینکه عمره مانند حج واجب است را قبول داریم، چون دلیل داریم؛ ولی دلیلی بر اینکه عمره مانند حج، مستقر شود، نداریم.
فرمایش آیت الله فاضل
مرحوم آیت الله فاضل نیز در این باره استدلالی دارند. ایشان به عنوان سومین دلیل بر عدم وجوب عمره مفرده بر نائی، میفرمایند:
الثالث: انه مع كون العمرة المفردة مبتلى بها، و الاستطاعة بالإضافة إليها كثيرة جدّا، خصوصا مع عدم تقيدها بوقت خاص، فلو كانت واجبة على النائي المستطيع لها لكان اللازم بلوغه من الوضوح و الظهور مثل ظهور وجوب الحج، خصوصا مع شمول أية الحج، التي وقع فيها التعبير بالكفر للعمرة أيضا، كما عرفت، فالشك في الوجوب دليل على عدمه، كما هو ظاهر. و قد انقدح من جميع ذلك: ان الأقوى ما عليه المشهور، لكن الاحتياط حسن في كلّ حال.[13]
دلیل سوم: با در نظر گرفتن اینکه عمره مفرده، مبتلی به افراد بوده و اینکه حصول استطاعت برای آن خیلی اتفاق میافتاده، خصوصا اینکه انجامش نیز وقت معینی ندارد، اگر بر نائی هنگامی که فقط برای مستطیع میشود، واجب بود، باید وجوب آن در روشنی و ظهور مثل وجوب حج میبود، به ویژه آنکه آیه حج نیز شامل آن میشود، آیهای که در آن برای تارک عمره نیز، تعبیر به کفر شده است، بنا بر این، [وقتی وجوبش باید چنین روشن و واضح باشد] اگر در آن شک شود، روشن است که همین شک، دلیل بر عدم وجوب است. از همه آنچه گذشت، معلوم میشود که اقوا همان است که مشهور میگوید [عدم وجوب]، هر چند احتیاط در هر حال، نیکوست.
این استدلال در فرمایش آیت الله خویی نیز با این تعبیر آمده بود:
لو كانت واجبة لكان وجوبها من أوضح الواجبات لأنّها بمنزلة الحج.[14]
اشکال
اولاً اینکه فرمودند: حصول استطاعت برای عمره بدون مستطیع شدن برای حج، خیلی اتفاق میافتاده را قبول نداریم، زیرا همان طور که گفتیم معمولا کسی که برای انجام عمره استطاعت پیدا کند، برای حج نیز استطاعت دارد، خصوصا در زمان قدیم که مسافرتشان طول میکشیده و از وسایل نقلیه امروزی خبری نبوده است.
ثانیاً، اینکه فرمودند: مشهور قائل به عدم وجوب هستند را نیز قبول نداریم، زیرا استفاده این مطلب از سخن فقها خصوصاً قدما، مشکل است.
بنا بر این، همان طور که در پاسخ آیت الله خویی عرض کردیم، ابهامی در بیان قرآن، روایات و فتاوای فقهای سلف نیست؛ و اینکه چرا در آنها به این مورد به خصوص اشاره نشده، ممکن است به این دلیل باشد که هر کس مستطیع برای عمره میشده، برای حج هم مستطیع بوده، لذا مسئله مورد اشاره قرار نگرفته است.
نظریه مختار
با در نظر گرفتن همه آنچه تا کنون بیان شد، به نظر ما همان نظر آیت الله بروجردی و آیت الله شیرازی بهتر است، یعنی اگر با وجود شهرت قدمایی و صراحت یا ظهور ادله، باز هم نتوانیم به وجوب عمره مفرده بر نائی، فتوا بدهیم، احتیاط واجب آن است که اگر کسی که وظیفهاش حج تمتع است، در غیر ایام حج برای عمره مفرده مستطیع شد، آن را انجام دهد نه اینکه منتظر بماند تا مثلا ده سال دیگر که نوبتش شد، همراه حج، عمره تمتع را انجام دهد.
مسئله سوم
حضرت امام در آخرین مسئله از مسائل اقسام عمره چند فرع را مطرح کرده است. در فرع اول مینویسد:
قد تجب العمرة بالنذر و الحلف و العهد و الشرط في ضمن العقد و الإجارة و الإفساد و إن كان إطلاق الوجوب عليها في غير الأخير مسامحة على ما هو التحقيق.[15]
گاهى عمره به واسطه نذر و قسم و عهد و شرط در ضمن عقد و اجير شدن و باطل كردن آن واجب مىشود، اگر چه تعبير و اطلاق وجوب بر آن در غير مورد اخير، بنا بر تحقيق، از روى مسامحه است.
تا اینجا بحث درباره قسم اول از اقسام سهگانه عمره، یعنی عمره واجب اصلی بود. در این فرع سراغ عمره واجب عرضی میرود و ابتدا شش مورد از اسباب وجوب عمره را بیان میکند و در ادامه که فرع بعدی است، مورد هفتمی را نیز ذکر میکند. این شش مورد عبارتند از: 1 ـ نذر، 2 ـ قسم، 3 ـ عهد، 4 ـ شرط ضمن عقد، مثلا ضمن بیع خانهای یا ضمن عقد نکاح شرط میکند که عمرهای نیز انجام دهد، 5 ـ اجاره، یعنی از طرف کسی اجیر میشود که از جانب او عمره انجام دهد، 6 ـ افساد، یعنی کسی که عمره خود را باطل کرده است که باید دوباره آن را به جا آورد.
میفرماید: اطلاق وجوب برای پنج مورد اول مسامحه است، زیرا ـ چنانکه قبلا هم گفتیم ـ خود عمره، مستحب است؛ ولی به خاطر عمل به نذر یا قسم یا عهد یا شرط یا عقد اجاره واجب میشود، پس وفای به این موارد واجب است نه عمره، بر خلاف مورد آخر، یعنی افساد که خود عمره واجب میشود.
صاحب عروة نیز در این باره میفرماید:
قد تجب العمرة بالنذر و الحلف و العهد و الشرط في ضمن العقد و الإجارة و الإفساد.[16]
گاهى عمره به واسطه نذر و قسم و عهد و شرط در ضمن عقد و اجير شدن و باطل كردن آن واجب مىشود.
چون ایشان به این نکته که تعبیر وجوب برای پنج مورد اول، از روی مسامحه است، اشاره نکرده، حضرت امام در حاشیه این نکته را متذکر شدهاند، و چون در حاشیه مسئله اول، این اشکال را مطرح کرده بودند، در اینجا میفرمایند:
قد مرّ منّا الإشكال في صيرورة المنذور و شبهه واجباً و الأمر سهل.[17]
اشکال ما در اینکه عمره با نذر و مانند آن واجب شود، گذشت، البته مشکل خاصی نیست.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله