بحث اخلاقی
طلب نیرو هنگام خستگی (1)
و أَقوى قُوَّتِكَ فِيَّ إذا نَصِبتُ.[1]
یکی دیگر از درخواستهایی که در دعای نورانی مکارم الاخلاق از خداوند سبحان طلب شده، این است که: خدایا! بیشترین نیروی خود را هنگام خستگی به من عنایت کن.
کلمه «نَصِبتُ» از باب «تَعِبَ یَتعَبُ» و به همان معناست، یعنی درماندگی و خستگی.[2]
چند نکته در تبیین این فراز قابل توجه است:
نکته اول اینکه ظاهراً این جمله اشاره به آیات پایانی سوره انشراح است. در این آیات، خطاب به پیامبر گرامی آمده است:
﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ﴾.[3]
پس چون فراغت يافتى، به طاعت بکوش و با اشتياق، به سوى پروردگارت روى آور.
در ابتدای این سوره، خداوند چند نعمت را به ایشان یادآور میشود:
﴿أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ * الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ * وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ﴾.[4]
آيا به دلت گشايش نداديم؟ و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتيم؟ همان كه برايت كمرشكن بود، و نامت را بلندآوازه کردیم.
سپس در دو آیه بر همراهی دشواری و آسانی تأکید نموده و پس از آن، به عنوان نتیجه میفرماید: تو نیز در قبال این نعمتهایی که به تو عطا شده، بیکار نباش؛ بلکه از هر کاری که فارغ شدی، در همان حال نیز خود را برای عبادت به زحمت بینداز و آن فرصت را هم برای رغبت به خدا قرار ده.
در این دعا نیز که مقدمه برای دعای بعدی است، از خدا میخواهیم بیشترین نیرو و توانایی را هنگام خستگی و ناتوانی به ما عنایت کند تا در همان وقت، برای عبادت نشاط پیدا کنیم نه اینکه عبادتمان با کسالت انجام شود.
بحث فقهی
موضوع: مسائل اقسام عمره (ادامه مسئله 2)
یادآوری
بحث در این بود که آیا عمره مفرده بر نائی در صورتی که برای آن استطاعت داشته باشد؛ ولی برای حج مستطیع نباشد، واجب است یا نه؟
ادله قائلین به وجوب را با استفاده از فرمایش آیت الله شاهرودی بررسی کردیم. در جلسه قبل سراغ ادله طرفداران عدم وجوب رفتیم و گفتیم آیت الله خویی برای این مطلب به سه دلیل تمسک کردهاند. یکی از استدلالهای ایشان این بود که بر فرض پذیرش اطلاق آیات و روایاتی که بر وجوب عمره دلالت دارد، با وجود روایات دال بر مرتبط بودن حج و عمره تا روز قیامت، باید از این اطلاق، دست برداریم؛ ولی به نظر ما این استدلال پنج اشکال داشت که آنها را بیان کردیم و لذا این استدلال را نپذیرفتیم.
دلیل دوم
استدلال دیگر بر عدم وجوب عمره مفرده بر نائی، نفی اطلاق آیات و روایات دالّ بر وجوب عمره است. متن فرمایش آیت الله خویی را در جلسه قبل خواندیم. ایشان میفرمایند: عمره دو قسم است: عمره تمتع و عمره مفرده. با در نظر داشتن این تقسیم، با دو مقدمه ثابت میشود که آیات و روایاتی که درباره عمره وارد شدهاند، اطلاق ندارند.
مقدمه اول اینکه در آیات و روایات، بر وجوب عمره مفرده تصریح نشده است؛ بلکه فی الجمله بر وجوب طبیعی عمره دلالت دارند، یعنی همان طور که طبیعی حج واجب شده، طبیعی عمره نیز واجب شده است.
مقدمة دوم اینکه ما از خارج دو چیز را میدانیم، یکی اینکه بر نائی عمره تمتع واجب است و بر حاضر عمره مفرده.
نتیجه اینکه نمیتوانیم به اطلاق آیات و روایات برای اثبات وجوب عمره مفرده بر نائی تمسک کنیم، چون آنها فقط بر وجوب طبیعی آن دلالت داشتند و اگر در وجوب آن شک کنیم، سراغ اصل برائت میرویم و میگوییم: اصل عدم وجوب عمره مفرده بر نائی است.[5]
اشکال
به نظر میرسد، به این استدلال نیز چهار اشکال وارد است.
اشکال اول
اشکال اول این است که اطلاق آیات؛ بلکه بالاتر از اطلاق، ظهور آنها در وجوب عمره مفرده، خصوصا با تفسیری که در روایات آمده است، قابل انکار نیست. آیه میفرماید: ﴿وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ﴾[6] یا ﴿أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ﴾.[7]
در صحیحه «عمر بن اذینة» آیه اول به حج و عمره تفسیر شده است و تردیدی نیست که مقصود از عمره در برابر حج، عمره مفرده است، زیرا عمره تمتع داخل در حج و مخلوط با آن است. متن صحیحه چنین است:
وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾ يَعْنِي بِهِ الْحَجَّ دُونَ الْعُمْرَةِ قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ يَعْنِي الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ جَمِيعاً لِأَنَّهُمَا مَفْرُوضَانِ.[8]
«عمر بن اذینة» میگوید: از امام صادق (علیه السّلام) درباره این سخن خدای متعال پرسیدم که «برای خداست به عهده مردم، حج خانه او، هركس كه بتواند راهى بِدان بيابد»، آیا مراد حج است و شامل عمره نمیشود؟ فرمود: نه؛ بلکه مراد هم حج است و هم عمره، چون هر دو از واجبات هستند.
همچنین در صحیحه «یعقوب بن شعیب» که در تفسیر آیه دوم وارد شده، تصریح شده که عمره تمتع از عمره مفرده کفایت میکند و اگر عمره مفرده واجب نبود، چنین اجزایی معنا نداشت. متن صحیحه چنین است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّٰهِ﴾ يَكْفِي الرَّجُلَ إِذَا تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ مَكَانَ تِلْكَ الْعُمْرَةِ الْمُفْرَدَةِ قَالَ كَذَلِكَ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَصْحَابَهُ.[9]
«یعقوب بن شعیب» میگوید: به امام صادق(علیه السّلام) گفتم: اینکه خدای متعال فرموده: «حج و عمره را برای خدا تمام کنید» آیا هنگامی که انسان عمره تمتع را انجام دهد، به جای عمره مفرده کفایت میکند؟ فرمود: رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اینچنین به اصحابش دستور داد.
بنا بر این، آیات فوق، با در نظر گرفتن این روایات، اگر دلالت بر وجوب عمره مفرده نداشته باشند، لااقل ظهور در آن دارند.
اشکال دوم و سوم
اشکال دوم این است که «اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند». روایاتی که عمره مفرده را بر حاضر واجب کردهاند، در مقام تقسیم حج، به تمتع و افراد و قران هستند، و اثبات وجوب عمره مفرده در قران و افراد، بر عدم وجوب آن بر نائی دلالت ندارد.
پس ما نیز قبول داریم که بر حاضر، عمره مفرده واجب است و بر نائی، عمره تمتع؛ ولی از روایات دالّ بر این مطلب، استفاده نمیشود که بر نائی عمره مفرده واجب نیست، زیرا منافاتی میان آنها نیست، چون میتواند بر نائی، هر دو واجب باشد، بله، اگر عمره تمتع را انجام دهد، مجزی از عمره مفرده اوست؛ ولی این بر عدم وجوب عمره مفرده دلالتی ندارد؛ بلکه خود، دلیلی بر مستقل بودن وجوب عمره است و از همین جا اشکال سوم نیز روشن میشود، زیرا وجوب عمره مفرده بر نائی به روشنی از روایاتی که بر اجزای عمره تمتع از عمره مفرده دلالت دارند، استفاده میشود.
به عنوان نمونه میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا اسْتَمْتَعَ الرَّجُلُ بِالْعُمْرَةِ فَقَدْ قَضَى مَا عَلَيْهِ مِنْ فَرِيضَةِ الْعُمْرَةِ.[10]
هنگامی که انسان عمره تمتع را به جا آورد، در واقع عمره فریضه را به جا آورده است.
یا میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْعُمْرَةُ مَفْرُوضَةٌ مِثْلُ الْحَجِّ فَإِذَا أَدَّى الْمُتْعَةَ فَقَدْ أَدَّى الْعُمْرَةَ الْمَفْرُوضَةَ.[11]
عمره، مثل حج واجب است، و وقتی عمره تمتع ادا شود، عمره واجب نیز ادا شده است.
بنا بر این، کسی که عمره تمتع انجام میدهد، معلوم است که نائی است، زیرا حج تمتع وظیفه نائی است و چون عمره تمتع که فرع و جایگزین عمره مفرده است، واجب و مجزی است، به طریق اولی، وقتی برای عمره مفرده که اصل است، مستطیع باشد، باید آن را انجام دهد.
اشکال چهارم
ایشان در مقدمه اول فرمودند: در آیات و روایات، بر وجوب عمره مفرده تصریح نشده است؛ بلکه فی الجمله بر وجوب طبیعی عمره دلالت دارند؛ ولی به نظر ما از بررسی روایات مشخص میشود که مراد از «عمره» در روایاتی که آن را بدون قید «تمتع» و «مفرده» مطرح کردهاند، عمره مفرده است؛ لذا این روایات بر وجوب عمره مفرده ظهور دارند. مثلا میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع فِي كُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةٌ.[12]
در این روایت صحیح السند «عبد الرحمن بن حجاج» از امام صادق(علیه السّلام) روایت کرده که فرمود:
در کتاب علی(علیه السّلام) آمده که در هر ماه یک عمره است.
مراد از «عمره» در این روایت، عمره مفرده است، زیرا عمره تمتع را نمیتوان در غیر از ایام حج انجام داد.
همچنین میفرماید:
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ يَدْخُلُ مَكَّةَ فِي السَّنَةِ الْمَرَّةَ وَ الْمَرَّتَيْنِ وَ الْأَرْبَعَةَ كَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ إِذَا دَخَلَ فَلْيَدْخُلْ مُلَبِّياً وَ إِذَا خَرَجَ فَلْيَخْرُجْ مُحِلًّا قَالَ وَ لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةٌ فَقُلْتُ يَكُونُ أَقَلَّ فَقَالَ فِي كُلِّ عَشَرَةِ أَيَّامٍ عُمْرَةٌ ثُمَّ قَالَ وَ حَقِّكَ لَقَدْ كَانَ فِي عَامِي هَذِهِ السَّنَةِ سِتُّ عُمَرٍ قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ كُنْتُ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بِالطَّائِفِ وَ كَانَ كُلَّمَا دَخَلَ دَخَلْتُ مَعَهُ.[13]
«علی بن ابی حمزه» میگوید: از امام کاظم (علیه السّلام) پرسیدم: کسی که در سال، یک یا دو و یا چهار مرتبه وارد مکه می شود چه وظیفهای دارد؟ فرمود: وقتی وارد میشود، لبیک گوید و به هنگام خروج، از احرام خارج شود. فرمود: هر ماه یک عمره دارد. گفتم: کمتر هم می شود؟ فرمود: برای هر ده روز، یک عمره است. آنگاه فرمود: به حقی که تو بر آن اعتقاد داری سوگند! من امسال شش عمره انجام دادم. گفتم: برای چه؟ فرمود: در طائف با «محمد بن ابراهیم» بودم و هر وقت وارد مکه میشد، من هم با او وارد می شدم.
کلمه «عمره» در این روایت و روایات دیگر این باب، ظهور در عمره مفرده دارند. بنا بر این، اگر این ظهور را بپذیریم، این روایاتی که دال بر وجوب عمره است، نص در وجوب عمره مفرده میشوند، مگر آنکه بگوییم در این موارد، جمله «لکل شهر» قرینهای است بر اینکه مراد، عمره مفرده است، ولی در مواردی که قرینهای در کار نیست، اعم از مفرده و تمتع است.
دلیل سوم
محکمترین دلیلی که بر عدم وجوب عمره مفرده بر نائی اقامه شده، سیره متشرعه است. همان طور که در جلسه قبل خواندیم، آیت الله خویی در این باره میفرمایند:
يضاف إلى ذلك كلّه استمرار السيرة القطعية على عدم الإتيان بها من النائي و لم يتعارف إتيانها من المسلمين حتى من النائب في سنة النيابة مع استطاعته لها، و لو كانت واجبة لكان وجوبها من أوضح الواجبات لأنّها بمنزلة الحج.[14]
افزون بر همه اینها، سیره قطعی بر انجام نشدن عمره مفرده توسط نائی، استمرار دارد و متعارف نیست که مسلمانان آن را انجام دهند، حتی نائب در سفری که برای نیابت از حج رفته، با اینکه برای عمره خودش استطاعت دارد، ولی آن را انجام نمیدهد، در حالی که اگر واجب بود، وجوب آن از روشنترین واجبات بود، چون عمره به منزله حج است.
میتوان، جمله پایانی ایشان را یک دلیل مستقل محسوب کرد که اگر عمره که به منزله حج است، واجب بود، وجوب آن روشن بود و همه آن را میدانستند و نیازی به استدلال کردن نداشت.
آیت الله سبحانی، سیره مستمره میان مسلمانان را این دانستهاند که اگر نائی برای عمره مستطیع شود، ولی عمداً آن را ترک کند و از دنیا برود یا قبل از اشهر حج استطاعتش زائل شود، بر عهده او مستقر نمیشود، همچنین حکم به فسق کسی که آن را تا زمان حج به تأخیر بیاندازد، نمیشود، اینها نشان میدهد که عمره مفرده وظیفه حاضر است نه نائی.[15]
اشکال
اشکال بخش اول فرمایش ایشان که فرمودند: «سیره این بوده که نائی، عمره مفرده را انجام نمیداده» این است که دلیلی برای این ادعا ذکر نکردهاند؛ بلکه با توجه به فتاوای قدما، چه بسا اگر کسی استطاعت داشته، آن را انجام میداده است.
و نکته مهم این است که در زمان سابق، استطاعت برای عمره، جدای از استطاعت برای حج نبوده است، یعنی اگر کسی توانایی رفتن به مکه و انجام عمره را داشت، معمولاً توانایی انجام حج را نیز داشته است و مثل امروزه نبوده که هزینه عمره مفرده کمتر از هزینه حج باشد. بنابراین، اثبات چنین سیرهای و متصل کردن آن به زمان معصومین، مشکل است.
بخش دوم فرمایش ایشان نیز دو اشکال دارد. ایشان فرمودند: «متعارف نیست که نائب در سفری که برای نیابت از حج رفته، با اینکه برای عمره خودش استطاعت دارد، آن را انجام دهد».
اشکال اول اینکه ممکن است گفته شود: عمره مفرده بر کسی واجب است که پیش از رسیدن به مکه مستطیع شود، بنا بر این، دلیل اینکه نائبها آن را انجام نمیدادند این بوده نه اینکه اصلا عمره مفرده بر نائی واجب نبوده است.
اشکال دوم اینکه، اثبات اینکه نایبها برای خودشان پس از حج نیابتی، عمره انجام نمیدهند، مشکل است، بلکه آنچه ملاحظه میشود، خلاف آن است و معمولاً کسی که به عنوان نایب رفته مکه، برای خودش هم عمره مفرده را انجام میدهد.
علاوه بر این، طبق فرمایش صاحب جواهر متعارف میان علما و مردم وجوب عمره مفرده بر نائبها است، ایشان میفرماید:
المعروف الآن في عصرنا من العلماء و غيرهم من وجوب عمرة مفردة على النائبين عن غيرهم مع فرض استطاعتهم المالية معللين له بأن العمرة واجبة على كل أحد و الفرض استطاعتهم لها، فتجب و إن وجب عليهم الحج بعد ذلك مع حصول شرائط وجوبه.[16]
امروزه در عصر ما میان علما و غیر ایشان، معروف است که عمره مفرده بر کسانی که از جانب دیگران نائب شدهاند، در صورت استطاعت مالی داشتن، واجب است، به این دلیل که عمره بر همه افراد واجب است و در این فرض نیز آنها برای عمره استطاعت دارند، پس باید عمره را به جا آورند، اگر چه بعد از آن، باید حج را نیز در صورت حصول شرائط وجوبش، انجام دهند.
به هر حال، اثبات سیره مبنی بر عدم اتیان عمره مفرده توسط نائی، به سادگی ممکن نیست، آن هم سیره متصله به زمان معصوم.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله