بحث اخلاقی
طلب وسعت رزق در سالمندی (3)
وَ اجعَل أوسَعَ رِزقِكَ عَلَيَ إذا كَبِرتُ.[1]
در جلسات قبل، دو نکته در تبیین این فراز نورانی از دعای مکارم الاخلاق، بیان شد. آخرین نکته در این باره این است که با اینکه انسان در جوانی هم نیاز به وسعت رزق دارد، چرا امام(علیه السّلام) از خداوند سبحان میخواهد در سالمندی و سالخوردگی، وسیعترین روزی را نصیب او کند؟
علت این که انسان در سالخوردگی به وسعت روزیِ بیشتری نیازمند است، این است که قوای بدن انسان در ایام پیری ضعیف میشود و فعالیت او رو به کاستی میرود، لذا دیگر نمیتواند تلاشهایی را که در جوانی یا در میانسالی انجام میداد، در سالخوردگی و سالمندی انجام دهد. به همین دلیل، اگر خدا به او کمک نکند و روزیاش را برایش گسترده نکند، خیلی زود، نیازمند دیگران میشود و دیگران باید نیازهای او را برطرف کنند.
بنا بر این، هر چند انسان در جوانی هم نیاز به وسعت رزق دارد؛ ولی در سالخوردگی، نیازش بیشتر است؛ از این رو، در این دعا، وسعت رزق در سنین بالا درخواست شده است، کما اینکه طبق گزارشی، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز این درخواست را زیاد از خداوند داشتند. حاکم نیشابوری به نقل از عایشه میگوید:
إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَدعو: اللَّهُمَّ اجعَل أوسَعَ رِزقِكَ عَلَيَّ عِندَ كِبَرِ سِنّي وَ انقِطاعِ عُمُري.[2]
پيامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) همواره چنين دعا مىكرد: بار خدايا! وسیعترین روزىات را به هنگام سالخوردگى و سپرى شدن ايّام عمرم، برایم قرار ده!
گفتنی است، همان طور که قبلا اشاره شد، مراد از رزق، اعم از رزق مادی و معنوی است، از این رو، نیازمندی سالمندان نیز منحصر در رزقهای مادی نخواهد بود، بلکه شامل رزقهای معنوی مثل مطالعه و تفکر نیز میشود.
بحث فقهی
موضوع: مسائل اقسام عمره (ادامه مسئله 2)
یادآوری
بحث در فرع دوم از مسئله دوم از مسائل اقسام عمره بود. موضوع این فرع این بود که آیا عمره مفرده بر نائی در صورتی که برای آن استطاعت داشته باشد؛ ولی برای حج مستطیع نباشد، واجب است یا نه؟
عدهای از فقها از جمله حضرت امام فرمودند: مشهور، قائل به عدم وجوب هستند و همین هم اقوا است، در مقابل نظر مرحوم آیت الله شاهرودی این بود که با توجه به دو طایفه از روایات، روشن میشود که عمره مفرده حتی بر نائی نیز واجب بالاصاله است.
ادامه فرمایش آیت الله شاهرودی
ایشان ضمن این مباحث، عبارتی از کشف اللثام فاضل هندی مبنی بر عدم وجوب عمره مفرده بر نائی، نقل کردند و آن را اینگونه ردّ کردند که مقتضای ادله، وجوب عمره مفرده است مطلقا، چه حاضر چه نائی؛ و چون انجامش در همه سال صحیح است، هر وقت مستطیع شد باید آن را انجام دهد.
در ادامه، ایشان در قالب «ان قلت» این اشکال را مطرح کردند که بنا بر این که وجوب عمره مفرده، فوریت نداشته باشد، وجوب عمره مفرده بر نائی لغو خواهد بود، زیرا در صورتی که در غیر اشهر حج مستطیع شده باشد، اگر استطاعتش تا زمان حج باقی بماند، وظیفهاش تمتع است که طبق روایات عمره تمتع از عمره مفرده کفایت میکند؛ و اگر قبل از آن بمیرد، گناه و عقابی ندارد، زیرا فرض این است که واجب فوری نبوده و چون تأخیر آن به اذن شارع بوده، بر ذمهاش هم تکلیفی نیست که بخواهد ورثه از اصل مالش خارج کند. بنا بر این، امر به عمره مفرده چه ثمری دارد؟
در جواب، ایشان چند ثمره برای وجوب غیر فوری عمره مفرده بر نائی بیان میکنند. مهمترین ثمره این است که نفس وجوب عمره، حکم شرعی است و اگر آن را قبل از اشهر حج انجام دهد، به تکلیفش عمل کرده و ثواب برده است. افزون بر آن، اگر قبل از رسیدن ایام حج، استطاعتش زائل شود، عمره مفرده بر ذمهاش ثابت میشود، همچنین اگر نشانههای مرگ در او آشکار شود، واجب است به انجام آن وصیت کند.
ثمره دیگر آن این است که اگر علم یا اطمینان برایش حاصل شود که در اشهر حج نمیتواند، حج به جا آورد ـ مثلا میداند که قبل از رسیدن ایام حج توسط سلطان ظالم، کشته میشود یا مثلا در جنگ یا عملیاتی کشته میشود، در این صورت انجام عمره مفرده بر او واجب فوری میشود. اینها همه از ثمرات حکم وجوب عمره مفرده بر نائی است، حتی اگر بپذیریم که فوریت هم ندارد.
ایشان در بحث اثبات فوری بودن عمره که در چند صفحه قبل از این مباحث آوردهاند، میفرمایند: «حق این است که ادله فوریت غیر ظاهر است و فقط میتوان آن را راه اجماع اثبات نمود».[3] به همین جهت، در پاسخ به این اشکال، ثمرات این حکم را بر شمردند؛ ولی ما که ادله فوریت را پذیرفتیم، در پاسخ به این اشکال میگوییم: اینکه حکم به وجوب عمره بی ثمر و لغو است، در جایی است که فوریت را نپذیریم؛ ولی ما اصلا این فرض را قبول نداریم؛ بلکه قائلیم که عمره مفرده مانند حج واجب فوری است.
به هر حال، آیت الله شاهرودی، اگرچه وجوب عمره مفرده بر نائی را اثبات کردند؛ ولی در پایان، با عنایت به اینکه قول مشهور خلاف آن است، این مسئله را نیازمند تأمل بیشتر دانستهاند.[4]
بررسی ادله قائلین به عدم وجوب عمره مفرده بر نائی
فقهایی که قائل به عدم وجوب عمره مفرده بر نائی هستند، حدود پنج دلیل ذکر کردهاند که مهمترین آنها سه دلیلی است که آیت الله خویی آورده است. خلاصه این سه دلیل چنین است:
یک) آیات و روایاتی که بر وجوب عمره دلالت دارد، اطلاق ندارد.
دو) بر فرض قبول اطلاق، با وجود روایات دال بر مرتبط بودن حج و عمره تا روز قیامت، باید از اطلاق دست برداریم.
سه) سیره قطعی بر عدم انجام عمره مفرده از طرف نائی است.
دلیل اول
آیت الله خویی میفرمایند:
المشهور عدم الوجوب بل أرسله بعضهم إرسال المسلمات و هو الصحيح، و ذلك لأنّ ما دلّ على وجوب العمرة لا إطلاق له بحيث يشمل المقام. و الحاصل: بعد ما كانت العمرة على قسمين متمتع بها و مفردة، و لم يذكر في الآية المباركة و لا في الرواية أن خصوص المفردة واجبة، بل المستفاد من الأدلّة أن طبيعي العمرة في الجملة واجب على المسلمين كالحج، و قد عرفنا من الخارج أن عمرة التمتّع فرض النائي و المفردة فرض حاضري مكّة، فحينئذ لا يمكن الاستدلال بإطلاق الروايات على وجوب العمرة المفردة بعنوانها و بخصوصها، و لو شكّ في الوجوب فالأصل البراءة.[5]
مشهور آن است که [عمره مفرده در چنین فرضی که فقط برای عمره استطاعت حاصل شده بر نائی] واجب نیست؛ بلکه برخی آن را از مسلمات دانستهاند و همين صحیح است، و این به خاطر این است که آنچه بر وجوب عمره دلالت دارد، اطلاق ندارد تا مورد ما را شامل شود. نتیجه آنکه: وقتی عمره به دو قسم عمره تمتع و عمره مفرده تقسیم میشود، از طرفی، نه در آیه مبارکه و نه در روایات، اینکه خصوص عمره مفرده واجب باشد، چیزی بیان نشده است؛ بلکه آنچه از ادله استفاده میشود این است که طبیعی عمره فی الجمله بر مسلمانان، مثل حج، واجب است و ما از بیرون میدانیم که عمره تمتع بر نائی فرض است و عمره مفرده بر کسی که در مکه حاضر است، بنا بر این، نمیتوان برای وجوب عمره مفرده به عنوان عمره مفرده به صورت خاص، به اطلاق روایات استدلال کرد، و اگر هم در وجوب آن شک کنیم، اصل برائت از وجوب است.
بنا بر این، آنچه از ادله استفاده میشود یکی وجوب طبیعی عمره است، یکی هم وجوب عمره تمتع بر نائی و عمره مفرده بر بادی، اما در وجوب عمره مفرده بر نائی شک داریم که اصل عدم وجوب آن است.
دلیل دوم
ایشان که ظاهرا خودشان هم دلیل اول را قابل دفاع نمیدانند، ـ زیرا خواهیم گفت که ادله، اطلاق دارند و نوبت به شک نمیرسد که به اصل برائت تمسک شود ـ در ادامه، دلیل محکمتری را اقامه کردهاند، میفرمایند:
و لو فرضنا إطلاق الأدلّة بالنسبة إلى المفردة و المتمتع بها و فرضنا شمولها للنائي و القريب و تمكن النائي من المفردة، فإنه يمكن رفع اليد عن هذا الإطلاق بما دلّ على أنّ العمرة مرتبطة بالحج إلى يوم القيامة، و معنى ذلك أن العمرة بنفسها غير واجبة و العمرة الواجبة إنما هي المرتبطة بالحج خرج من ذلك غير النائي أي حاضري مكّة فإنّ العمرة الثابتة في حقهم غير مرتبطة بالحج، فيبقى النائي تحت إطلاق ما دلّ على أنّ العمرة مرتبطة بالحج.[6]
اگر فرضا بپذیریم که ادله نسبت به عمره مفرده و تمتع، اطلاق دارند و بپذیریم که شامل نائی و قریب میشود، همچنین فرض کنیم که نائی فقط برای عمره مفرده مستطیع میشود، در این صورت ممکن است به وسیله روایاتی که بر ارتباط عمره و حج تا روز قیامت، دلالت دارد، از این اطلاق دست بکشیم. به این صورت که [طبق این روایات] عمره به خودی خود، واجب نیست؛ بلکه عمرهای واجب است که با حج گره خورده باشد، از این حکم، غیر نائی، یعنی کسی که در مکه حاضر است، خارج میشود، زیرا عمره غیر مرتبط با حج در حق این گروه ثابت است؛ ولی نائی تحت اطلاق روایات دال بر مرتبط بودن عمره با حج، باقی میماند.
ایشان در ادامه به دو روایت صحیحه از «حلبی» اشاره میکنند، یکی این روایت است که میفرماید:
وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ قَالَ: إِذَا اسْتَمْتَعَ الرَّجُلُ بِالْعُمْرَةِ فَقَدْ قَضَى مَا عَلَيْهِ مِنْ فَرِيضَةِ الْمُتْعَةِ وَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.[7]
«حلبی» ضمن حدیثی از امام صادق(علیه السّلام) روایت کرده که فرمود: کسی که عمره تمتع را به جا آورد، به وظیفهاش در آنچه از تمتع بر او واجب بوده، عمل کرده است و ابن عباس گفته است: عمره تا روز قیامت همراه حج است.
و یکی هم این روایت است که میفرماید:
وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ...[8]
«حلبی» از امام صادق(علیه السّلام) روایت کرده که فرمود: عمره تا روز قیامت در حج داخل است...
ایشان در مورد روایت اول میفرماید: اینکه امام (علیه السّلام) این جمله را از «ابن عباس» نقل کرده، بیانگر امضا و پذیرش مفاد آن است و پس از نقل هر دو روایت مینویسد:
و المستفاد منهما أن العمرة الواجبة هي العمرة المرتبطة بالحج أي المتمتع بها، ففي كل مورد ثبت الاستقلال فهو و إلّا فلا، نعم العمرة المستحبة غير مرتبطة بالحج، و يستحب الإتيان بها مطلقاً من البعيد و القريب كما في النصوص.[9]
آنچه از این دو روایت استفاده میشود این است که عمره واجب است، عمرهای است که با حج مرتبط است و آن عمره تمتع است [که وظیفه نائی است]. بنا بر این، در هر موردی که ثابت شود، عمره مستقل است [مثل قران و افراد]، مستقل خواهد بود و الا مستقل نیست، بله عمره مستحبی با حج مرتبط نیست و همان طور که در نصوص آمده از دور و نزدیک مطلقا مستحب است.
دلیل سوم
آیت الله خویی، دلیل سوم را اینگونه بیان میکنند:
يضاف إلى ذلك كلّه استمرار السيرة القطعية على عدم الإتيان بها من النائي و لم يتعارف إتيانها من المسلمين حتى من النائب في سنة النيابة مع استطاعته لها، و لو كانت واجبة لكان وجوبها من أوضح الواجبات لأنّها بمنزلة الحج.[10]
افزون بر همه اینها، سیره قطعی بر انجام نشدن عمره مفرده توسط نائی، استمرار دارد و متعارف نیست که مسلمانان آن را انجام دهند، حتی نائب در سفری که برای نیابت از حج رفته، با اینکه برای عمره خودش استطاعت دارد، ولی آن را انجام نمیدهد، در حالی که اگر واجب بود، وجوب آن از روشنترین واجبات بود، چون عمره به منزله حج است.
به هر حال، ایشان انجام عمره را توسط نائی که برای انجام نائب حج شده، متعارف نمیدانند. این در حالی است که صاحب جواهر که ایشان هم قائل به عدم وجوب عمره مفرده بر نائی است، ادعا میکند در زمان ایشان وجوب عمره مفرده بر نائب مستطیع، معروف است. متن عبارت ایشان چنین است:
المعروف الآن في عصرنا من العلماء و غيرهم من وجوب عمرة مفردة على النائبين عن غيرهم مع فرض استطاعتهم المالية معللين له بأن العمرة واجبة على كل أحد و الفرض استطاعتهم لها، فتجب و إن وجب عليهم الحج بعد ذلك مع حصول شرائط وجوبه.[11]
امروزه در عصر ما میان علما و غیر ایشان معروف است که عمره مفرده بر کسانی که از جانب دیگران نائب شدهاند، در صورت استطاعت مالی داشتن، واجب است، به این دلیل که عمره بر هر کسی واجب است و در این فرض نیز آنها برای عمره استطاعت دارند، پس باید عمره را به جا آورند، اگر چه بعد از آن، باید حج را نیز در صورت حصول شرائط وجوبش، انجام دهند.
اشکال به دلیل اول
اینکه فرمودند: ادله وجوب عمره، اطلاق ندارد تا مورد ما را شامل شود؛ سخن صحیحی نیست، زیرا همان طور که قبلا بحث آن گذشت، هم روایات اطلاق دارد و هم آیه شریفه که میفرماید: ﴿لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ﴾.
علاوه بر آن، بر فرض که در اطلاق آیات و روایات تردید کنیم، روایت خاص داریم که عمره مفرده واجب اصلی و مستقل است، چه اینکه در ادامه مباحث روشن خواهد شد.
اشکال به دلیل دوم
اینکه فرمودند: به خاطر وجود روایات دال بر مرتبط بودن عمره و حج، از این اطلاق دست بر میداریم نیز پنج اشکال دارد:
اشکال اول
ما نیز قبول داریم که عمره تمتع با حج مرتبط است، چرا که یکی از اجزای حج تمتع، عمره تمتع است، یعنی همان طور که طواف و سعی و وقوف در عرفات و مشعر و منا واجب است، عمره تمتع نیز واجب است و اصلا عمره تمتع به گونهای با حج پیوند دارد که اگر کسی آن را انجام ندهد، حج او حج تمتع نخواهد بود؛ با این حال، دلیلی بر ارتباط عمره مفرده با حج وجود ندارد. عمره مفرده مستقل از حج است و حتی در روایات فراوانی عمره مفرده در کنار حج قرار گرفته است که معلوم میشود این دو از یکدیگر جدا هستند و ارتباطی میان آنها نیست، مانند این روایت صحیح السند که میفرماید:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّٰهِ﴾ يَكْفِي الرَّجُلَ إِذَا تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ مَكَانَ تِلْكَ الْعُمْرَةِ الْمُفْرَدَةِ قَالَ كَذَلِكَ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَصْحَابَهُ.[12]
«یعقوب بن شعیب» میگوید:
به امام صادق(علیه السّلام) گفتم: اینکه خدای متعال فرموده: «حج و عمره را برای خدا تمام کنید» آیا هنگامی که انسان عمره تمتع را انجام دهد، به جای عمره مفرده کفایت میکند؟ فرمود: رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اینچنین به اصحابش دستور داد.
از اینکه میفرماید: حج تمتع جای عمره مفرده را میگیرد، معلوم میشود که عمره مفرده، داخل در حج نیست، بنا بر این، مراد از دو روایتی که ایشان نقل کردند، پیوند حج با عمره تمتع است نه عمره مفرده.
اشکال دوم
معنای «دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» که در روایات آمده بود این است که حج و عمره به لحاظ اجزا در هم هستند، یعنی اگر کسی عمره تمتع را که با حج تمتع با هم هستند، انجام داد، مجزی از عمره مفرده است، نه اینکه همه عمرهها در حج داخل باشند.
اشکال سوم
لازمۀ داخل شدن مطلق عمره در حج ، این است که برای نایی عمرۀ مفرده مشروع نباشد ، در این صورت اگر وجوب عمره مفرده بر شخص دور از مکه، به گونه مستقل مشروع نباشد، این سخن با فتوا به احتیاط بر انجام عمره مفرده که طرفداران عدم وجوب استقلالی عمره قائلند، نمیسازد. اینکه آنها احتیاط کردهاند، یعنی احتمال دارد که عمره مفرده واجب باشد.
اشکال چهارم
همان طور که گذشت، حضرت امام، صاحب عروة، صاحب جواهر و دیگر فقها تصریح کردند که اگر استطاعت برای یکی از آنها حاصل شود، همان واجب میشود، بدون آنکه به دیگری ارتباطی داشته باشد.
عبارت تحریر چنین بود:
لا يشترط في وجوبها استطاعة الحج بل تكفي استطاعتها فيه و إن لم يتحقق استطاعته، كما أن العكس كذلك، فلو استطاع للحج دونها وجب دونها.[13]
در وجوب عمره، استطاعت داشتن براى حج شرط نيست؛ بلكه استطاعت داشتن براى عمره در وجوب آن كفايت مىكند، اگر چه استطاعت براى حج حاصل نشده باشد، كما اينكه عكس اين مطلب هم همين طور است كه اگر براى حج استطاعت پيدا كرد و براى عمره مستطيع نبود، حج واجب مىشود و عمره وجوب پيدا نمىكند.
اشکال پنجم
صحیحه «نجیه» به روشنی دلالت دارد که عمره مفرده داخل در حج نیست. متن روایت چنین است:
وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ نَجِيَّةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا دَخَلَ الْمُعْتَمِرُ مَكَّةَ غَيْرَ مُتَمَتِّعٍ فَطَافَ بِالْبَيْتِ وَ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ صَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ خَلْفَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع فَلْيَلْحَقْ بِأَهْلِهِ إِنْ شَاءَ وَ قَالَ إِنَّمَا أُنْزِلَتِ الْعُمْرَةُ الْمُفْرَدَةُ وَ الْمُتْعَةُ لِأَنَّ الْمُتْعَةَ دَخَلَتْ فِي الْحَجِّ وَ لَمْ تَدْخُلِ الْعُمْرَةُ الْمُفْرَدَةُ فِي الْحَجِّ.[14]
«نجیة بن حارث» که امامی و ثقه است از امام باقر(علیه السّلام) این طور روایت کرده که فرمود:
وقتی عمرهگذاری که عمرهاش عمره تمتع نیست، وارد مکه شود و طواف خانه خدا را به جا آورد و بین صفا و مروه سعی کند و دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم(علیه السّلام) به جا آورد، اگر خواست میتواند به خانوادهاش ملحق شود و نیز فرمود: عمره مفرده و تمتع با هم نازل شد چون عمره تمتع همراه حج وجود دارد؛ ولی عمره مفرده جدای از حج است.
در واقع، این روایت مفسر آن روایاتی است که به صورت مطلق میفرمود: «دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ».
بنابراین، با وجود این اشکالات، دلیل دوم ایشان هم به نظر ما درست نیست.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله