بحث اخلاقي
شرايط اکمال زيورهاي متقين (4)
وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ و لُزومِ الجَماعَة.[1]
يکي ديگر از اموري که مکمل صفات نيک انسان است و در اين فراز از دعاي مکارم آمده، «لزوم الجماعة» يعني همراه با جماعت بودن است.
براي تبيين اين مکمل صفات نيک بايد اين سه مطلب روشن شود: يک) معناي جماعت در اينجا، دو) خطر جدا شدن از جماعت و تکروي کردن، سه) چگونگي همراه شدن با جماعت.
قطعاً مقصود از «جماعت» در اينجا، اکثريت مطلق مردم نيست، چون قرآن مکرر از اکثريت، بدگويي کرده است، مانند:
?أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ?[2] ، ?أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ?[3] ، ?أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ?[4] .
همچنين، مراد از آن، اکثريت مسلمين نيز نيست، زيرا با وجود اختلافات مذهبي و عقيدتي زيادي که ميان مسلمانها وجود دارد، همراهي با اکثريت آنها معنا ندارد.
بنا بر اين، بايد ديد مراد از «اکثريت» چيست؟ شبيه اين سؤال از پيامبر اکرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اينگونه پرسيده شد:
ما جَماعَةُ امَّتِكَ؟
جماعت امتت کيست؟
در پاسخ فرمود:
مَن كانَ على الحقِّ و إنْ كانوا عَشرَةً.[5]
كسانى كه بر حق باشند؛ هر چند از ده نفر فراتر نروند.
همچنين در روايتي از امير المؤمنين(عليه السّلام) جماعت و تفرقه اين گونه تفسير شده است:
الجَماعَةُ أهلُالحقِّ وإنْ كانوا قَليلًا، والفُرقَةُ أهلُ الباطِلِ و إنْ كانوا كَثيراً.[6]
جماعت، همان پيروان حقّند، گرچه تعدادشان اندك باشد و جدايى، همان باطل گرايانند، هرچند شمارشان فراوان باشد.
بنا بر اين، مراد از اکثريت، اهل حق هستند که مصداق کامل آنها نيز اهلبيت(عليهم السّلام) هستند، چنانکه در روايتي از امير مؤمنان(عليه السّلام) چنين نقل شده است:
أمّا أهلُ الجَماعَةِ فأنا ومَنِ اتَّبعَني و إنْ قَلُّوا، وذلكَ الحقُّ عَن أمرِ اللَّهِ وأمرِ رسولِهِ...[7]
امّا اهل جماعت، منم و كسانى كه پيروان من هستند، هرچند پيروانم اندك باشند و اين حقّ، به دستور خدا و پيامبر او مىباشد...
پس، مقصود از جماعت در اينجا، آن اکثريتي است که همراه امام حق باشند، از اين رو، در زمان حضور معصوم و حاکميت رهبري حق و عدل، ملاک، مردمي هستند که محور آنها امام حق است، انسان نبايد از اين گروه جدا شود، هرچند ممکن است، تعدادشان نسبت به غيرشان کمتر باشد.
در زمان غيبت معصوم نيز ملاک، گروهي است که محورشان وليّ فقيه جامع شرايط است. پس امروز، اگر کسي بخواهد به اين روايت عمل کند و ملازم جماعت باشد، بايد پشت سر مقام معظم رهبري باشد. و اگر کسي از اين مسير جدا شود به ضرر اسلام و حق و نظام اسلامي است.
بحث فقهي
موضوع: مسائل حج مندوب (مسئله 3 تا 7) و مسائل اقسام عمره
يادآوري
بحث در مسئله دوم از مسائل حج مندوب بود. گفتيم در اين مسئله شش فتوا مطرح شده است. در جلسه قبل ادله روايي چهار فتواي اول را خوانديم. اينک دو فتواي ديگر را ميخوانيم و وارد مسائل بعدي ميشويم.
فتواي پنجم و ششم
متن فتواي پنجم چنين بود:
يستحب إحجاج الغير استطاع أم لا.[8]
ديگرى را به حج فرستادن، مستطيع باشد يا نه، مستحب است.
اين مطلب بحثي ندارد و اينکه انسان زمينهساز براي انجام کار خير ديگران از جمله حج خانه خدا شود، کار خوبي است.
در آخرين مطلب از مسئله دوم نيز آمده بود:
يجوز إعطاء الزكاة لمن لا يستطيع الحج ليحج بها.[9]
دادن زكات به كسى كه استطاعت براى حج ندارد تا با اين زكات حج نمايد، جايز است.
يکي از مصارف زکات، «في سبيل الله» است، يکي از بهترين مصاديق «سبيل الله» هم حج است. پس ميتوان از زکات، کساني که نميتوانند حج بروند را حج فرستاد.
مسئله سوم
حضرت امام ميفرمايد:
يستحب لمن ليس له زاد و راحلة أن يستقرض و يحج إذا كان واثقا بالوفاء.[10]
براى كسى كه توشه و مركب ندارد مستحب است كه قرض كند و حج نمايد در صورتى كه اطمينان داشته باشد كه مىتواند آن را اداء نمايد.
برخي از رواياتي را که بر اين مطلب دلالت داشتند، در جلسه قبل خوانديم و نياز به توضيح بيشتر ندارد.
مسئله چهارم
در مسئله چهارم ميفرمايد:
يستحب كثرة الإنفاق في الحج، و الحج أفضل من الصدقة بنفقته.[11]
زياد خرج كردن در حج مستحب است؛ و حج نمودن، از صدقه دادن مخارج حج افضل است.
مراد از «کثرة الانفاق» هزينه کردن زياد براي حج است نه اينکه به حدّ اسراف برسد.
همچنين اگر امر دائر شد ميان اينکه مالش را صدقه بدهد يا با آن به حج برود، طبق رواياتي که ميخوانيم، حج فضيلت بيشتري دارد، البته اگر صدقه ضرورت داشته باشد، چنين نيست، مثلا ازدواج فرزندش مانده و ميخواهد حج مستحبي يا عمره انجام دهد، در اين صورت ازدواج مقدم است، بله در موارد خاص، حج مقدم است و آن زماني است که بيت الله خالي بماند که در اين صورت همان طور که قبلا گذشت، والي بايد هزينه حج را حتي از بيت المال بدهد؛ ولي اين مورد در حال حاضر وجود ندارد.
به هر حال، درباره افضل بودن حج بر صدقه رواياتي وارد شده که در باب 42 از ابواب «وجوب الحج و شرائطه» آمده است. عنوان باب چنين است:
بَابُ اسْتِحْبَابِ اخْتِيَارِ الْحَجِّ الْمَنْدُوبِ عَلَى الصَّدَقَةِ بِنَفَقَتِهِ وَ بِأَضْعَافِهَا وَ عَدَمِ إِجْزَاءِ الصَّدَقَةِ عَنِ الْحَجِّ الْوَاجِبِ.[12]
روايت اول
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَقِيَهُ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي خَرَجْتُ أُرِيدُ الْحَجَّ فَفَاتَنِي وَ أَنَا رَجُلٌ مُمِيلٌ فَمُرْنِي أَنْ أَصْنَعَ فِي مَالِي مَا أَبْلُغُ بِهِ مِثْلَ أَجْرِ الْحَاجِّ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ انْظُرْ إِلَى أَبِي قُبَيْسٍ فَلَوْ أَنَّ أَبَا قُبَيْسٍ لَكَ ذَهَبَةٌ حَمْرَاءُ أَنْفَقْتَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ مَا بَلَغْتَ مَا يَبْلُغُ الْحَاجُّ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْحَاجَّ إِذَا أَخَذَ فِي جَهَازِهِ لَمْ يَرْفَعْ شَيْئاً وَ لَمْ يَضَعْهُ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ مَحَا عَنْهُ عَشْرَ سَيِّئَاتٍ وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجَاتٍ فَإِذَا رَكِبَ بَعِيرَهُ لَمْ يَرْفَعْ خُفّاً وَ لَمْ يَضَعْهُ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ فَإِذَا طَافَ بِالْبَيْتِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ فَإِذَا سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ فَإِذَا وَقَفَ بِعَرَفَاتٍ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ فَإِذَا وَقَفَ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ فَإِذَا رَمَى الْجِمَارَ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ قَالَ فَعَدَّ رَسُولُ اللَّهِ ص كَذَا وَ كَذَا مَوْقِفاً إِذَا وَقَفَهَا الْحَاجُّ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ ثُمَّ قَالَ أَنَّى لَكَ أَنْ تَبْلُغَ مَا يَبْلُغُ الْحَاجُّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ لَا تُكْتَبُ عَلَيْهِ الذُّنُوبُ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ تُكْتَبُ لَهُ الْحَسَنَاتُ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَ بِكَبِيرَةٍ.[13]
در اين روايت صحيح السند امام صادق (عليه السّلام) به نقل از پدرانش ميفرمايد:
عرب باديهنشيني رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) را ملاقات کرد و گفت: ميخواستم حج انجام بدهم ولي از دستم رفت. شخص پولداري هستم، بفرماييد که از مال خودم چه چيزي را بدهم تا به مثل ثواب حاجي برسم؟ حضرت نگاهي به او کرد و فرمود: به اين کوه «ابو قبيس» نگاه کن، اگر همه اين کوه طلاي سرخ شود و براي تو باشد و آن را در راه خدا خرج کني، به ثوابي که حاجي ميبرد، نخواهي رسيد. سپس فرمود: حاجي هنگامي که [به قصد حج] وسايلش را آماده ميکند، چيزي را نميگذارد و بر نميدارد مگر آنکه خداوند براي او ده حسنه مينويسد و ده سيئه از او را پاک ميکند و ده درجه او را بالا ميبرد و زماني که سوار مرکبش ميشود، قدمي بر نميدارد و نميگذارد، مگر آنکه خداوند مثل همين اجر را برايش مينويسد و هنگامي که طواف خانه را ميکند از گناهانش خارج ميشد، همچنين هنگامي که ميان صفا و مروه سعي ميکند، و زماني که در عرفات و در مشعر الحرام وقوف ميکند و آنگاه که رمي جمرات ميکند، از گناهانش خارج ميشود. امام(عليه السّلام) فرمود: رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) همين طور همه مواقفي را که حاجي در آن وقوف ميکند، شمرد و آنها را موجب خروج از گناهان دانست و فرمود: تو چه طور ميتواني به اين ثوابهايي که حاجي درک ميکند، برسي؟ امام صادق(عليه السّلام) فرمود: همچنين تا چهار ماه براي حاجي گناهي نوشته نميشود، بلکه براي او حسنه ثبت ميشود، مگر آنکه گناه کبيرهاي مرتکب شود.
روايت دوم
وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صَلَاةٌ فَرِيضَةٌ أَفْضَلُ مِنْ عِشْرِينَ حَجَّةً وَ حَجَّةٌ خَيْرٌ مِنْ بَيْتٍ مِنْ ذَهَبٍ يُتَصَدَّقُ بِهِ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْهُ شَيْءٌ.[14]
امام صادق (عليه السّلام) فرمود: نماز واجب از بيست حج با فضيلتتر است و انجام يک حج از خانهاي پر از طلا که همه آن صدقه داده شود، بهتر است.
اين روايات و روايات مشابه که در اين باب آمده است، همه بر افضليت حج بر صدقه دلالت دارند.
مسئله پنجم
متن اين مسئله چنين است:
لا يجوز الحج بالمال الحرام، و يجوز بالمشتبه كجوائز الظلمة مع عدم العلم بحرمتها.[15]
حج با مال حرام جايز نيست و حج با مال مشتبه مانند انعامهاى ظالمين جايز است در صورتى كه علم به حرام بودنش نداشته باشد.
دليل اين مسئله روايات باب 52 از ابواب «وجوب الحج و شرائطه» است. در عنوان اين باب که متن مسئله فوق با متن آن تقريبا يکي است، آمده است:
بَابُ وُجُوبِ كَوْنِ نَفَقَةِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ حَلَالًا وَاجِباً وَ نَدْباً وَ جَوَازِ الْحَجِّ بِجَوَائِزِ الظَّالِمِ وَ نَحْوِهَا مَعَ عَدَمِ الْعِلْمِ بِتَحْرِيمِهَا بِعَيْنِهَا.[16]
روايت اول
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ رُوِيَ عَنِ الْأَئِمَّةِ ع أَنَّهُمْ قَالُوا مَنْ حَجَّ بِمَالٍ حَرَامٍ نُودِيَ عِنْدَ التَّلْبِيَةِ لَا لَبَّيْكَ عَبْدِي وَ لَا سَعْدَيْكَ.[17]
شيخ صدوق ميگويد: از ائمه (عليهم السّلام) اين طور روايت شده که فرمودهاند: هركس با مال حرام به حج برود، هنگام لبّيك گفتن، خداوند مىفرمايد: چه لبّيكى؟ و چه خوشامدى؟
روايت دوم
قَالَ وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ حَجُّ صَرُورَتِنَا وَ مُهُورُ نِسَائِنَا وَ أَكْفَانُنَا مِنْ طَهُورِ أَمْوَالِنَا.[18]
شيخ صدوق از امام کاظم(عليه السّلام) روايت کرده که فرمود: ما خانداني هستيم که اوّلين حجّ ما و مهريه زنانمان و كفنهاى ما، از پاکترين مال ماست.
روايت سوم
قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع لَمَّا حَجَّ مُوسَى ع نَزَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ لَهُ مُوسَى ع يَا جَبْرَئِيلُ مَا لِمَنْ حَجَّ هَذَا الْبَيْتَ بِلَا نِيَّةٍ صَادِقَةٍ وَ لَا نَفَقَةٍ طَيِّبَةٍ فَقَالَ لَا أَدْرِي حَتَّى أَرْجِعَ إِلَى رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا رَجَعَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَا جَبْرَئِيلُ مَا قَالَ لَكَ مُوسَى وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا قَالَ: قَالَ يَا رَبِّ قَالَ لِي مَا لِمَنْ حَجَّ هَذَا الْبَيْتَ بِلَا نِيَّةٍ صَادِقَةٍ وَ لَا نَفَقَةٍ طَيِّبَةٍ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ارْجِعْ إِلَيْهِ وَ قُلْ لَهُ أَهَبُ لَهُ حَقِّي وَ أُرْضِي عَلَيْهِ خَلْقِي قَالَ يَا جَبْرَئِيلُ مَا لِمَنْ حَجَّ هَذَا الْبَيْتَ بِنِيَّةٍ صَادِقَةٍ وَ نَفَقَةٍ طَيِّبَةٍ قَالَ فَرَجَعَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ قُلْ لَهُ أَجْعَلُهُ فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى مَعَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً.[19]
شيخ صدوق از امام صادق(عليه السّلام) اين طور روايت کرده که:چون موسى(عليه السّلام) حج گزارد، جبرئيل(عليه السّلام) نازل شد. موسى(عليه السّلام) به او گفت: اى جبرئيل! بهره كسى كه بدون نيّتى صادق و خرجى پاك [و حلال]، اين خانه را زيارت كند، چيست؟ گفت: نميدانم تا به سوي پروردگارم باز گردم. وقتي جبرئيل(عليه السّلام) به سوى خدا بازگشت. خداوند عز و جل فرمود: اي جبرئيل، موسي به تو چه گفت؟ در حالي که خدا به گفته او داناتر بود. جبرئيل عرض کرد: خدايا از من پرسيد: بهره كسى كه بدون نيّتى صادق و خرجى پاك [و حلال]، اين خانه را زيارت كند، چيست؟ خداوند عز و جل فرمود: به سوي او بر گرد و بگو: حقّ خود را به او مي بخشم، خلق خود را از او راضى ميسازم. موسي(عليه السّلام) پرسيد: اى جبرئيل! كسى كه با نيّتى صادق و خرجى پاك [و حلال]، اين خانه را زيارت كند، چه پاداشى دارد؟ جبرئيل(عليه السّلام) به سوى خدا بازگشت. خداوند وحى فرمود كه: به او بگو: او را در ملكوت اعلا، همراه پيامبران، صدّيقان، شهيدان و صالحان قرار مىدهم و اينان چه همراهان خوبىاند!
صاحب وسائل بعد از اين روايت مينويسد:
أَقُولُ: يَأْتِي وَجْهُهُ وَ يَحْتَمِلُ إِرَادَةَ الْمَالِ الْحَلَالِ ظَاهِراً وَ هُوَ فِي نَفْسِ الْأَمْرِ حَرَامٌ أَوْ إِرَادَةَ مَا فِيهِ شُبْهَةٌ كَجَوَائِزِ الظَّالِمِ.[20]
دليل اين مطلب خواهد آمد و احتمال دارد مراد مال حلال ظاهري است در حالي که در واقع حرام است، يا مراد مال شبههناک است مانند جايزهاي رسيده از طرف ظالمان.
روايت چهارم
وَ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ الْأَحْمَرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَرْبَعٌ لَا يَجُزْنَ فِي أَرْبَعٍ الْخِيَانَةُ وَ الْغُلُولُ وَ السَّرِقَةُ وَ الرِّبَا لَا يَجُزْنَ فِي حَجٍّ وَ لَا عُمْرَةٍ وَ لَا جِهَادٍ وَ لَا صَدَقَةٍ.[21]
«ابان» ميگويد: امام صادق (عليه السّلام) فرمود:[صرف كردن] چهار چيز در چهار امر جايز نيست: خيانت [در امانت] و كِش رفتن از غنايم و دزدى و ربا. [اين اموال] قابل مصرف در حجّ و عمره و جهاد و صدقه (زكات) نيستند.
روايت پنجم
متن اين روايت که روايت هفتم اين باب است و بر بخش دوم مسئله دلالت دارد، چنين است:
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَدِيدٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صُونُوا دِينَكُمْ بِالْوَرَعِ وَ قَوُّوهُ بِالتَّقِيَّةِ وَ الِاسْتِغْنَاءِ بِاللَّهِ عَنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ مِنَ السُّلْطَانِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ أَيُّمَا مُؤْمِنٍ خَضَعَ لِصَاحِبِ سُلْطَانٍ أَوْ لِمَنْ يُخَالِفُهُ عَلَى دِينِهِ طَلَباً لِمَا فِي يَدَيْهِ أَخْمَلَهُ اللَّهُ وَ مَقَّتَهُ عَلَيْهِ وَ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ فَإِنْ هُوَ غَلَبَ عَلَى شَيْءٍ مِنْ دُنْيَاهُ وَ صَارَ فِي يَدَيْهِ مِنْهُ شَيْءٌ نَزَعَ اللَّهُ الْبَرَكَةَ مِنْهُ وَ لَمْ يَأْجُرْهُ عَلَى شَيْءٍ يُنْفِقُهُ فِي حَجٍّ وَ لَا عُمْرَةٍ وَ لَا عِتْقٍ.[22]
طبق اين روايت امام صادق (عليه السّلام) ميفرمايد:
دين خود را با پرهيزکاري حفظ کنيد و آن را با تقيه و با بينيازي از درخواست حاجتها از سلطان به خاطر خدا، تقويت کنيد؛ و بدانيد که هر مؤمنى در برابر صاحب قدرتى يا كسى كه مخالف دين اوست، به قصد دست يافتن به چيزى كه در دست اوست، كرنش و خضوع كند، خداوند او را بىنام و نشان گرداند، و براى اين كار بر او خشم گيرد، و او را به خودش واگذارد؛ و اگر هم بر چيزى از دنياى او دست يابد و اندكى از آن به دستش افتد، خداوند بركت را از آن ببَرد. و به خاطر آنچه از آن در حج يا عمره يا آزاد کردن برده خرج کند، اجر نميبرد.
روايت ششم
اين روايت، روايت هشتم باب است، ميفرمايد:
أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص حَمَلَ جَهَازَهُ عَلَى رَاحِلَتِهِ وَ قَالَ هَذِهِ حَجَّةٌ لَا رِيَاءَ فِيهَا وَ لَا سُمْعَةَ ثُمَّ قَالَ مَنْ تَجَهَّزَ وَ فِي جَهَازِهِ عَلَمٌ حَرَامٌ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ الْحَجَّ.[23]
امام صادق (عليه السّلام) از پدرش امام باقر (عليه السّلام) چنين نقل کرده است که رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بار و وسايل خود را بر روى مَركب نهاد و فرمود: اين، حجّى است كه در آن، ريا و خودنمايى نيست، سپس فرمود:هركس خود را براى سفر آماده سازد و در وسايلش [حتّى] پرچم حرامى باشد، خداوند، حجّش را نمىپذيرد.
روايت هفتم
درباره فتوايي که در انتهاي اين مسئله آمده بود نيز اين روايت که روايت نهم باب است را ميخوانيم:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ زُرْعَةَ قَالَ: سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجِبَالِ عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مَالًا مِنْ أَعْمَالِ السُّلْطَانِ فَهُوَ يَصَّدَّقُ مِنْهُ وَ يَصِلُ قَرَابَتَهُ أَوْ يَحُجُّ لِيُغْفَرَ لَهُ مَا اكْتَسَبَ وَ هُوَ يَقُولُ ?إِنَّ الْحَسَن?اتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئ?اتِ? قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْخَطِيئَةَ لَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَةَ وَ لَكِنَّ الْحَسَنَةَ تَحُطُّ الْخَطِيئَةَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِن كَانَ خَلَطَ الْحَرَامَ حَلَالًا فَاخْتَلَطَا جَمِيعاً فَلَمْ يَعْرِفِ الْحَرَامَ مِنَ الْحَلَالِ فَلَا بَأْسَ.[24]
«زرعة» که همان «سماعة بن مهران» است ميگويد:
شخصي از اهالي جبال از امام صادق(عليه السّلام) درباره مردي سؤال كرد که مالى از كارهاى سلطان به دست آورده در حالى كه از همان مال صدقه مىدهد و به خويشان خود احسان مىكند يا حج به جا مىآورد، تا اينكه آنچه حرام و خلاف مرتكب شده است، آمرزيده شود. و مىگويد: «حسنات، سيئات را از بين مىبرد». حضرت فرمود: خطا و گناه، گناه را از بين نمىبرد؛ بلكه كار خوب خطا را از بين مىبرد. سپس فرمودند: اگر حرام با حلال مخلوط شد به گونهاي که نتوان حرام را از حلال تشخيص داد، اشکالي ندارد.
به هر حال، با توجه به اين روايات، اين فتوا قابل قبول است و اينکه ميفرمايد: «لا يجوز الحج بالمال الحرام» به معناي حرمت تکليفي است، اما اينکه آيا حج با مال حرام مجزي است يا نه؟ قبلا بحث آن گذشت و گفتيم اگر لباس احرام يا لباسي که با آن طواف انجام ميدهد يا هزينه قرباني از مال حلال باشد، حج او صحيح و مجزي است؛ ولي اگر اين سه مورد از حرام باشد، علاوه بر حرمت، حج مجزي نيز نخواهد بود.
مسئله ششم
متن اين مسئله چنين است:
يجوز إهداء ثواب الحج إلى الغير بعد الفراغ عنه، كما يجوز أن يكون ذلك من نيته قبل الشروع فيه.[25]
بعد از فارغ شدن از اعمال حج، جايز است ثواب آن را به ديگرى هديه نمايد همچنان كه جايز است كه اين هديه كردن قبل از شروع در حج جزء نيّتش باشد.
در مورد نيت قبل از شروع که واضح است، در مورد نيت بعد از اتمام حج نيز دو روايت در باب 29 از ابواب «النيابة في الحج» آمده است که بر اين مطلب دلالت دارند. عنوان اين باب چنين است:
بَابُ جَوَازِ إِهْدَاءِ ثَوَابِ الْحَجِّ إِلَى الْغَيْرِ بَعْدَ الْفَرَاغِ.[26]
روايت اول
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ مَا رَجَعْتُ مِنْ مَكَّةَ إِنِّي أَرَدْتُ أَنْ أَحُجَّ عَنِ ابْنَتِي قَالَ فَاجْعَلْ ذَلِكَ لَهَا الْآنَ.[27]
«حارث بن مغيرة» ميگويد: وقتي از مکه به مدينه برگشتم به امام صادق (عليه السّلام) گفتم: ميخواهم حجي را از جانب دخترم انجام دهم؟ فرمود: اکنون [ثواب] آن حج را براي او قرار بده.
روايت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ نَوَيْتُ أَنْ أُدْخِلَ فِي حَجَّتِيَ الْعَامَ أَبِي أَوْ بَعْضَ أَهْلِي فَنَسِيتُ فَقَالَ ع الْآنَ فَأَشْرِكْهَا.[28]
شيخ صدوق ميگويد:مردى به امام صادق (عليه السّلام) گفت: فدايت شوم، من نيّت كرده بودم كه پدرم يا يكى از افراد خانوادهام را در حجّ امسال خود شريك سازم، ولى اين كار را فراموش كردم. امام فرمود: هم اكنون ايشان را شريك ساز.
مسئله هفتم
حضرت امام در آخرين مسئله از مسائل حج مندوب ميفرمايد:
يستحب لمن لا مال له يحج به أن يأتي به و لو بإجارة نفسه عن غيره.[29]
براى كسى كه مالى ندارد كه با آن حج نمايد، مستحب است كه حج را بياورد و لو اينكه خود را براى نيابت از ديگرى اجير نمايد.
دليل اين مسئله نيز رواياتي است که در اولين باب از ابواب «النيابة في الحج» آمده است.
روايت اول
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا يُقَالُ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ فَأَعْطَاهُ ثَلَاثِينَ دِينَاراً يَحُجُّ بِهَا عَنْ إِسْمَاعِيلَ وَ لَمْ يَتْرُكْ شَيْئاً مِنَ الْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ إِلَّا اشْتَرَطَ عَلَيْهِ حَتَّى اشْتَرَطَ عَلَيْهِ أَنْ يَسْعَى فِي وَادِي مُحَسِّرٍ ثُمَّ قَالَ يَا هَذَا إِذَا أَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا كَانَ لِإِسْمَاعِيلَ حَجَّةٌ بِمَا أُنْفِقَ مِنْ مَالِهِ وَ كَانَ لَكَ تِسْعُ حِجَجٍ بِمَا أَتْعَبْتَ مِنْ بَدَنِكَ.[30]
«عبد الله بن سنان» ميگويد:
نزد امام صادق (عليه السّلام) بودم که مردي وارد شد. امام (عليه السّلام) به او سي دينار به او داد که به نيابت از [فرزندش] اسماعيل حج انجام دهد و هر چه از احکام عمره و تمتع بود به او گوشزد نمود تا انجام دهد تا اينکه شرط که از وادي «محسر» هم عبور کند. آنگاه فرمود: فلاني! اگر اين حج را انجام دهي از جانب اسماعيل در ازاي مالش يک حج صورت ميپذيرد، ولي براي تو نُه حج در ازاي زحمتي که کشيدي ميباشد.
روايت دوم
وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع رَجُلٌ دَفَعَ إِلَى خَمْسِ نَفَرٍ حَجَّةً وَاحِدَةً فَقَالَ يَحُجُّ بِهَا بَعْضُهُمْ فَسَوَّغَهَا رَجُلٌ وَاحِدٌ مِنْهُمْ فَقَالَ لِي كُلُّهُمْ شُرَكَاءُ فِي الْأَجْرِ فَقُلْتُ لِمَنِ الْحَجُّ فَقَالَ لِمَنْ صَلَّى بِالْحَرِّ وَ الْبَرْدِ.[31]
«علي بن يقطين» ميگويد:
به امام کاظم (عليه السّلام) گفتم: مردي به پنج نفر انجام يک حج را داده است [چه حکمي دارد؟] فرمود: برخي آن را انجام ميدهند و يکي از آنها آن را جايز ميشمارد. امام فرمود: همه آنها در پاداش شريک هستند. پرسيدم: حج از آنِ کيست؟ فرمود: کسي که در گرما و سرما نماز خوانده است.
روايت سوم
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَحُجُّ عَنْ آخَرَ مَا لَهُ مِنَ الثَّوَابِ قَالَ لِلَّذِي يَحُجُّ عَنْ رَجُلٍ أَجْرُ وَ ثَوَابُ عَشْرِ حِجَجٍ.[32]
«ابن مسکان» ميگويد:
به امام صادق (عليه السّلام) گفتم: کسي که به نيابت از فردي حج انجام ميدهد چه پاداشي دارد؟ فرمود: براي چنين فردي که به نيابت از ديگري حج انجام ميدهد، ثواب دَه حج ميباشد.
بنابراين، اين مسئله نيز روشن است و بحث خاصي نداشت.
اقسام عمره
از اينجا به بعد وارد بحث اقسام عمرده ميشويم که بحثهاي سنگين روايي در آن وجود دارد. حضرت امام به تبع صاحب عروة مطالب اين بحث را در سه مسئله مطرح کرده است.
مسئله اول
تنقسم العمرة كالحج إلى واجب أصلي و عرضي و مندوب فتجب بأصل الشرع على كل مكلف بالشرائط المعتبرة في الحج مرة في العمر، و هي واجبة فورا كالحج، و لا يشترط في وجوبها استطاعة الحج بل تكفي استطاعتها فيه و إن لم يتحقق استطاعته، كما أن العكس كذلك، فلو استطاع للحج دونها وجب دونها.[33]
عمره مانند حج به واجب اصلى و واجب عرضى و مستحب تقسيم مىشود. پس عمره در اصل شرع (مقدس اسلام) با شرايطى كه در حج معتبر است بر هر مكلّف در طول عمرش يك مرتبه واجب است، و عمره مانند حج وجوب فورى دارد، و در وجوب عمره، استطاعت داشتن براى حج شرط نيست بلكه استطاعت داشتن براى عمره در وجوب آن كفايت مىكند اگر چه استطاعت براى حج حاصل نشده باشد كما اينكه عكس اين مطلب هم همينطور است، كه اگر براى حج استطاعت پيدا كرد و براى عمره مستطيع نبود، حج واجب مىشود و عمره وجوب پيدا نمىكند.
در اين مسئله، ابتدا به عنوان مقدمه، عمره را مانند حج به سه قسم: واجب اصلي، واجب عرضي و مستحبي تقسيم نمودهاند.
قبل از ورود به اين مباحث لازم است، کلمه «عمره» واژه شناسي شود.
واژه شناسي «عمره»
در لسان العرب راجع به اين کلمه آمده است:
العُمْرة: طاعة الله عز و جل. و العُمْرة في الحج: معروفة، و قد اعْتَمر، و أَصله من الزيارة، و الجمع العُمَر.[34]
عمره به معناي اطاعت خداوند است. عمره در حج نيز معروف است. «قد اعتمر» يعني عمره به جا آورد و ريشه اين کلمه به معناي زيارت است و جمع آن «عُمر» ميباشد.
همچنين راغب در مفردات ميگويد:
الِاعْتِمَارُ و الْعُمْرَةُ: الزيارة التي فيها عِمَارَةُ الودّ، و جعل في الشّريعة للقصد المخصوص.[35]
اعْتِمَار و عُمْرَة» به معناي ديدار و زيارتى است كه استحكام دوستى در آن هست و در شريعت اين کلمه براى هدف مخصوصى قرار داده شده است.
صاحب جواهر نيز درباره «عمره» ميفرمايد:
هي لغة الزيارة أخذا من العمارة، لأن الزائر يعمر المكان بزيارته.[36]
[عمره] در لغت به معناي زيارت است و از «عمارة» گرفته شده است، زيرا زائر آن مکان را با زيارتش آباد ميکند.
اقسام عمره
عمره مانند حج به سه قسم تقسيم ميشود:
1) عمره واجب اصلي که مانند حجة الاسلام در صورت حصول شرايطش تنها يک بار در طول عمر واجب است.
2) عمره واجب عرضي مانند اينکه کسي نذر ميکند عمره به جا آورد يا قسم ميخورد يا مثلا اجير ميشود.
3) عمره مستحب نيز آن است که پس از انجام عمره فريضه انجام ميشود.
به اين تقسيم بندي اشکالي کرده اند و گفته اند: عمره يا واجب اصلي است يا مستحبي، اما واجب عرضي نداريم زيرا آنچه در نذر واجب است، وفاي به نذر است و اين موجب نمي شود که متعلق آن واجب مستقلي محسوب شود، لذا اگر نذر کند عمره مستحبي هم انجام دهد، وفاي به نذر واجب است در حالي که اصل عمره مستحب بوده است. بنا بر اين، ما تقسيم ثلاثي را چون اکثر فقها گفته اند معلوم مي شود از باب تسامح است .
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله