بدیهی است که حواس پنجگانه در صورتی قادر به درک محسوسات هستند که مانعی در مقابل نداشته باشند. چشم در صورتی می بیند و گوش در صورتی می شنود و سایر حواس در صورتی شناخت های ویژه خود را تولید می کنند که مانعی در برابر آنها وجود نداشته باشد.
انواع موانع حسّی
موانع حسّی را به دو دسته می توان تقسیم کرد:
دسته اول: موانع شناختن؛
دسته دوم: موانع درست شناختن.
و هر یک از این دو دسته را به دو نوع می توان تقسیم کرد:
نوع اول: موانع موقت؛
نوع دوم: موانع دائم.
بنا بر این، موانع شناخت حسی، مجموعا چهار نوع است:
1. موانع موقت شناخت؛
2. موانع دائمی شناخت؛
3. موانع موقت درست شناختن؛
4. موانع دائمی درست شناختن.
نوع اول، موانعی است که حس را به طور کلی نابود نمی کند، بلکه موقتا از ادراک آن جلوگیری می نماید، مثل این که چیزی جلو چشم انسان را بگیرد و موقتا مانع دیدن او شود، و یا تزریق آمپولی به قسمتی از بدن او موجب گردد آن قسمت از بدن به طور موقت بی حس شود.
نوع دوم، موانعی است که در صورت بروز آنها یک یا چند حس به طور دائم تعطیل می شود؛ مانند بیماری هایی که موجب کوری یا کری و یا زایل شدن سایر حواس می گردد.
نوع سوم، موانعی است که موقتا مانع درست شناختن می شود؛ مانند این که کسی چشم خود را به حالتی در آورد که یکی را دوتا ببیند که در این صورت حس بینایی تعطیل نمی شود، ولی کار خود را درست انجام نمی دهد. لذا این تغییر حالت چشم، مانع درست شناختن است، نه مانع شناختن، و نیز مانعیتش موقت است نه دائم؛ زیرا به محض این که چشم به حالت طبیعی باز گردد، واقع بینی به آن باز خواهد گشت.
و چهارمین نوع، موانعی است که نمی گذارد انسان هیچ گاه واقعیات را آن گونه که هست، بشناسد؛ مانند کسی که چشمانش لوچ [1] است و از آن رو همیشه یکی را دوتا می بیند و هیچ گاه موفق به تشخیص واقعیات از طریق حس باصره نمی شود.
[1] لوچ: اَحوَل، چپ چشم، چشم گشته، كج چشم، كسى كه چشمش پیچیده باشد. مثال از سعدى:
خویشتن را بزرگ پندارى راست گفتند: یك، دو بیند لوچ
[فرهنگ عمید]