اگر زنگارهای هوس به قدری زیاد باشد که در عمق عقل نفوذ کند، آینه حقایق نمای عقل چنان آلوده و کثیف می شود که آتش بلا نیز نمی تواند آن را صیقل دهد. در این صورت نه داروی شفا بخش موعظه اثر دارد و نه فریاد بیدار باش بلا آگاهی آفرین است و این جاست که حجاب ها و موانع شناخت های عقلی، غیر قابل رفع است.
کسی که چنان عمیق در خواب غفلت فرو رفته است که تازیانه بلا نیز او را بیدار و هشیار نمی کند، با هیچ موعظه و اندرزی بیدار نخواهد شد ؛ چرا که بیدارسازی از طریق بلا، بیدارسازی با فریاد است و بیدار کردن با موعظه، بیدار کردن با صدای آرام. از این رو، اگر کسی با فریادِ بیدار باش الهی بلا بیدار نشد، قطعا با آواز آرام پند و اندرز هشیار نخواهد شد؛ به فرموده امیر المؤمنین علیه السلام:
کیفَ یراعِی النَّبأةَ مَن أصَمَّتْهُ الصَّیحَةُ. [1] کسی که از شنیدن فریاد کر است، چگونه می تواند صدای آهسته را بشنود.
در حدیثی دیگر از آن حضرت نقل شده است:
مَن لَم ینفَعْهُ اللّهُ بِالبَلاءِ و التَّجارِبِ، لَم ینتَفِعْ بِشَی ءٍ مِنَ العِظَةِ. [2] کسی که خداوند، او را به وسیله بلا و تجربه ها بهره مند نسازد، از هیچ موعظه ای سود نمی برد.
زیرا وقتی داروی بلا، که از داروی وعظ قوی تر است، نتواند دیده عقل را بینا سازد، داروی موعظه قطعا نمی تواند سودمند و شفابخش واقع شود.
این حدیث فشرده و خلاصه تمام مطالبی است که درباره رفع موانع شناخت، همچنین موانع غیر قابل رفع مطرح کردیم، با این توضیح که:
گاهی موانع شناخت های عقلی و زنگارهای آینه عقل به حدی اندک است که با موعظه و یا به تعبیر امام: «بشی من العظة» (با چیزی از پند و اندرز) برطرف می شود.
و گاه زنگار آینه عقل بیشتر است که در این صورت با تازیانه بلا و تجربه های حاصل از خوردن این تازیانه، آینه عقل غبارروبی می شود. در این حالت نیز داروی موعظه همراه با تازیانه بلا در هشیاری انسان مؤثر است.
و گاهی آدمی، چنان در لجنزار شهوات فرو می رود که با تازیانه بلا نیز هشیار نمی گردد. این جاست که به فرمایش امام علیه السلام، داروی موعظه نیز اثر نمی بخشد.
کسی که به راه نادرست رفت و سرش به سنگ خورد، ولی متوجه نگشت و بازنگشت؛ کسی که خطا کرد و به زندان افتاد، ولی داروی تلخ زندان او را شفا نداد، کسی که مرتکب اعمال ناشایست شد، ولی حوادث تلخ و ناگوار زندگی او را متذکر و هشیار نساخت؛ چنین بیماری، هیچ گاه شفا نخواهد یافت، و چنین خوابی هرگز بیداری نخواهد داشت، و چنین مجرمی اصلاح پذیر نیست، و چنین جانوری آدم نمی شود.
نمونه مشخص بیمارانی را که دچار موانع غیر قابل علاج شناخت های عقلی شده اند، در زندان ها در میان هواداران گروهک های ضد انقلاب، کم و بیش می توان یافت.
بسیاری از اعضا و هواداران این گروهک ها پس از دستگیری و خارج شدن از حصارهای خانه های تیمی و شکسته شدن قالب های سازمانی، هشیار می شوند و دیده عقل آنان بینا می گردد، ولی تعدادی از آنان چنان گرفتار تعصب و لجاج اند که زندان در آزاد سازی ایشان از بند سازمان و رفع موانع شناخت های عقلی و جلا دادن آینه عقل شان کمترین اثری ندارد.
این دسته از زندانیان در زندان نیز، همچون بیرون زندان نمی توانند بفهمند که تلاش های آنان در خدمت دشمنان ملت و اسلام است؛ گرچه در عالم خیال، خود را خدمت گزار خلق تصور می کنند. به گفته قرآن کریم، بیشترین زیان عملی و بدترین عاقبت اخروی، نصیب این گونه افراد است:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَـلاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعًا. [3]
(ای پیامبر !) بگو: آیا شما را از زیانکارترین افراد آگاه سازیم؟
آنان که تلاششان در زندگی دنیا تباه شده است و اما می پندارند که درست کردارند» .
و به گفته امام علی علیه السلام کلاسهای عقیدتی و ارشادی برای این مجرمان کمترین سودی ندارد.
بر سیه دل، چه سود خواندن وعظ ؟ نرود میخ آهنین در سنگ
ممکن است چنین افرادی در کلاس های ارشادی شرکت کنند، ولی شرکت آنان طبق برنامه و نقشه باشد، و به گفته قرآن کریم در تبیین ویژگی های منافقان:
«وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْاْ إِلَی شَیـطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ. [4] وقتی مؤمنان را ملاقات می کنند می گویند: «ما هم ایمان آورده ایم»، ولی وقتی با شیاطین خود خلوت می کنند می گویند: ما تنها (مسلمانان را) مسخره می کنیم!» .
تعصّب ناشی از گروه گرایی، اینان را گرفتار چنان حماقتی کرده است که با اعجاز هیچ پیامبری بر سر عقل نخواهند آمد! حضرت عیسی علیه السلام در وصف ایشان و هم سلکانشان فرموده است:
داوَیتُ المَرضی فَشَفَیتُهُم بِإذنِ اللّهِ، وأبْرأتُ الأکمَهَ والأبْرَصَ بِإذِنِ اللّهِ، وعالَجْتُ المَوتی فَأحییتُهُم بِإذنِ اللّهِ، وعالَجتُ الأحْمَقَ فَلَم أقدِرْ عَلی إصلاحِهِ. [5] من بیماران مختلف را مداوا کردم و به اذن خداوند آنان را درمان نمودم، کورهای مادرزاد و افراد مبتلا به پیسی را شفا دادم؛ به اذن خداوند مردگان را معالجه کردم و به اذن خداوند زندگی را به آنان باز گرداندم، ولی نتوانستم احمق را معالجه کنم!
شخصی از حضرت پرسید که مقصود شما از احمقی که قادر به علاج و اصلاح او نیستید کیست؟ عیسی علیه السلام پاسخ داد:
المُعجِبُ بِرَأیهِ و نَفسِهِ الَّذی یرَی الفَضلَ کلَّهُ لَهُ لا عَلَیهِ و یوجِبُ الحَقَّ کلَّهُ لِنَفسِهِ و لا یوجِبُ عَلَیهَا حَقّا؛ فَذاک الأحمَقُ الَّذی لا حِیلَةَ فِی مُداوَاتِهِ. [6] کسی که گرفتار خود پسندی است و فقط رأی و عقیده خود را قبول دارد و در همه موارد برتری را برای خود می بیند و هیچ کس را بهتر از خود نمی شناسد و در همه جا حق را با خود می داند و هیچ حقی را بر خود ایجاب نمی نماید، این شخص، احمقی است که راهی برای معالجه و درمان او وجود ندارد.
هواداران متعصّب گروهک های ضد انقلاب گرفتار چنین حماقتی هستند و راهی برای پاکسازی آینه عقل و معالجه آنان وجود ندارد و لذا موانع شناخت های عقلی برای آنان دائم و پایدار است.
هشیاری به هنگام مرگ
افراد متعصب و لجبازی را که موانع شناخت های عقلی در آنان قابل رفع نیست، می توان به دو دسته تقسیم کرد:
دسته اول کسانی هستند که با «عذاب استیصال» یعنی بلایی که مرگ و هلاکت در پی دارد، هشیار می شوند و دست از تعصب و لجاجت برمی دارند و به حق اعتراف می کنند.
دسته دوم کسانی هستند که با «عذاب استیصال» و پای چوبه دار هم متنبه نمی شوند و به حق اعتراف نمی کنند.
فرعون زمان موسی علیه السلام از دسته اول، و ابو جهلِ معاصر پیامبر اسلام(ص) و ابو جهلیانِ زمان ما از دسته دوم اند.
فرعون و هوادارانش از کسانی بودند که هوا و هوس و تعصّب و لجاجت، آنان را دچار موانع دائمی و غیر قابل رفع شناخت های عقلی ساخته بود. نه مواعظ موسی علیه السلام [7]، نه استدلال های [8] او برای اثبات توحید، نه معجزات آن حضرت برای اثبات نبوّتش، [9] و نه بلاها و مشکلات اقتصادی [10] و اجتماعی [11] که در نتیجه مخالفت با موسی گریبانگیر آنان می شد، هیچ یک، آنان را هشیار نساخت، ولی تازیانه «عذاب استیصال» به گفته قرآن کریم، رئیس و رهبر آنان، یعنی فرعون، را هشیار نمود.
فرعون که با آن همه مواعظ و معجزاتِ موسی علیه السلام و با آن همه بلا و مشکلات بیدار نمی شد، هنگامی که در تعقیب موسی و هوادارانش در رود نیل به دام مرگ افتاد، در چند قدمی غرق و مرگ، دست از تعصب و لجاج برداشت و بیدار شد و به حق اعتراف کرد:
«إِذَآ أَدْرَکهُ الْغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَـهَ إِلَا الَّذِی ءَامَنَتْ بِهِ بَنُواْ إِسْرَ ءِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ. [12]
(فرعون) به هنگام غرق شدن گفت: ایمان آوردم که خدایی جز آن که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند، وجود ندارد و من ازمسلمانان هستم» .
فرعون که خود مدعی خدایی بود و برای اثبات این مدعا خون های بسیاری ریخته و جنایات بی شماری مرتکب شده بود و به منظور تداوم آن جنایات، پیامبر خدا را تعقیب نمود تا او و هوادارانش را که مزاحم خود می دید هلاک سازد، در همین حال، وقتی خود را در کام مرگ و عذاب استیصال دید، هشیار گردید و خداشناس شد ! ولی دیگر خیلی دیر شده بود و این هشیاری برای نجات او سودی نداشت، و پاسخ او همان بود که خداوند می فرماید:
«ءَآلْئنَ وَ قَدْ عَصَیتَ قَبْلُ وَ کنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ. [13]
آیا اکنون (که مرگ را در برابر خود می بینی)؟! و حال آن که پیش از این نافرمانی می کردی و از مفسدان بودی» .
بدتر از فرعون!
اگر کسی بپرسد که آیا کسی بدتر و ناپاک تر از فرعون معاصر حضرت موسی علیه السلام، هست یا خیر؟ باید گفت که پاسخ مثبت است. آری، بدتر از فرعون هم وجود دارد! همان طور که ملاحظه شد، وقتی که فرعون مرگ را در برابر خود دید، دست از تعصب برداشت و به حق اعتراف کرد. بدتر از فرعون کسانی هستند که عذاب استیصال هم آنان را هشیار نمی کند و به هنگام مرگ هم دست از لجاجت برنمی دارند! مانند ابو جهل معاصر پیامبر اسلام(ص) و ابو جهلیان معاصر.
ابن عباس می گوید: پس از پایان جنگ بدر پیامبر اسلام(ص) کنار کشته های دشمن ایستاد و فرمود: «خداوند پاداش بدی به شما دهد؛ شما افرادی هستید که مرا به دروغگویی متهم کردید در حالی که راستگو بودم، و به خیانت متهم نمودید و حال آن که امین بودم.» سپس رو به جنازه ابو جهل کرد و فرمود:
اِنَّ هذا اَعْتَی عَلَی اللّهِ مِن فِرعَون! به تحقیق که استکبار این شخص بر خدا و سرکشی او از فرعون هم بیشتر بود!
و در توضیح مطلب دلیل این که ابو جهل مستکبرتر و بدتر از فرعون بود را این گونه عنوان فرمود که فرعون وقتی یقین به مرگ و هلاکت خود نمود، دست از تعصّب برداشت و اعتراف به یگانگی خدا کرد ؛ ولی ابو جهل وقتی یقین به هلاکت خود نمود، باز هم دست از تعصب و لجاجت برنداشت و بت های خود «لات» و «عزّی» را [به یاری ]فراخوند. [14]
ابو جهل های معاصر!
اعضا و هواداران گروهک های ضد انقلاب که از بت های دستساز خویش، که به غلط نام آنها را رهبر نهاده اند، کورکورانه تقلید می کنند و تا پای چوبه اعدام دست از هواداری آنها برنمی دارند، در واقع ادامه دهندگان راه ابو جهل، و ابو جهل های معاصرند که از فرعونِ مدعی الوهیت فاسدتر و مفسدتر هستند، اینان با تازیانه عذاب استیصال هم بیدا نمی شوند.
تازیانه ای که همه را بیدار می کند!
ولی یک تازیانه هست که همه را بیدار می کند، و آن تازیانه مرگ است!
النّاسُ نِیامٌ فَإذا ماتُوا إنتَبَهُوا. [15] مردم در خواب هستند و آنگاه که بمیرند بیدار می شوند.
کسانی که با فریادها و هشدارهای پیامبران، با تازیانه بلاها و مشکلات و حتی با تازیانه عذاب استیصال، بیدار نمی شوند، تنها با شلاق مرگ به خود می آیند. تازیانه مرگ حجاب غفلت را می درد و با کنار رفتن این حجاب، انسان با حقایقی رو به رو می شود که مدام در برابر او بود، ولی آنها را نمی دید. قرآن کریم، خطاب به مجرمانی که با تازیانه مرگ بیدار شده اند، در صحنه قیامت می فرماید:
«لَّقَدْ کنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَـذَا فَکشَفْنَا عَنک غِطَـآءَک فَبَصَرُک الْیوْمَ حَدِیدٌ. [16]
به تحقیق که تو از این روز غافل بودی، ولی اکنون که حجابت را از تو برداشته ایم، دیده ات تیزبین و دقیق است» .
انسان تا وقتی در دنیاست، زنگار کردارهای ناشایست، حجابی از غفلت بر دیده عقلش می نهد و این حجاب ها نمی گذارد موقعیت خود را در هستی دریابد و بفهمد که کیست ؟ و فلسفه خلقت و وجود او چیست ؟ و کجا می خواهد برود؟ حجاب غفلت مانع از آن است که برای زندگی جاوید خود سرمایه گذاری کند. هنگام مرگ، حتما حجاب غفلت کنار می رود، ولی چه فایده دارد؟!
امید آن که عنایات الهی ما را مدد کند و پیش از آن که تازیانه مرگ بیدارمان کند، دعوت ها و هشدارهای پیامبران خدا ما را هشیار سازد.
خلاصه
موانع غیر قابل رفعِ شناخت های عقلی عبارت از زنگارهایی از تعصب است که در نتیجه کثرت هوسرانی در عمق آینه عقل نفوذ می کند و این آینه حقیقت نما را به کلی فاسد می نماید.
اگر تازیانه بلا نتواند زنگارهای تعصب را از آینه عقل بزداید، موعظه و اندرز، بلکه اعجاز هیچ پیامبری نمی تواند این آینه را پاک کند.
افرادی که دچار موانع شناخت های عقلی شده اند، گاه با تازیانه عذاب استیصال هشیار می شوند، و گاه موانع به قدری است که باتازیانه عذاب استیصال نیز به خود نمی آیند.
هشیاری با عذاب استیصال برای نجات انسان مفید واقع نمی شود.
افراد متعصب و لجبازی که تا پای مرگ هم دست از تعصب و لجاجت برنمی دارند از فرعون بدترند.
کسانی که با هشدار پیامبران الهی و با تازیانه انواع بلاها، و حتی با تازیانه عذاب استیصال بیدار نمی شوند، تازیانه مرگ آنان را هشیار می کند.
[1] نهج البلاغة: خطبه 4.
[2] همان: خطبه 176. نیز ر. ك: میزان الحكمة: باب 4140 (كسى كه از موعظه سودى نمى گیرد).
[3] كهف: آیه 103 و 104.
[4] بقره: آیه 14.
[5] الاختصاص: ص 221.
[6] همان.
[7] «فَقُلْ هَل لَّكَ إِلَى أَن تَزَكَّى * وَ أَهْدِیكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى» (نازعات: آیات 18 و 19) «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّینًا لَّعَلَّهُ یتَذَكَّرُ أَوْ یخْشَى» (طه: آیه 44).
[8] «قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا یـمُوسَى * قَالَ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى كُلَّ شَىْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» (طه: آیه 49 و50).
[9] «وَ لَقَدْ ءَاتَینَا مُوسَى تِسْعَ ءَایـتِ بَینَـتٍ...» (اسرا: آیه 101).
[10] «وَلَقَدْ أَخَذْنَآءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَ تِ لَعَلَّهُمْ یذَّكَّرُونَ»(اعراف: آیه 130).
[11] «فَأَرْسَلْنَا عَلَیهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ ءَایـتٍ مُّفَصَّلَـتٍ فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ»(اعراف: آیه 133).
[12] یونس: آیه 90.
[13] یونس: آیه 91.
[14] الأمالى، طوسى: ص 310 ح 626.
[15] خصائص الأئمّة علیهم السلام: ص 112 به نقل از امام على علیه السلام.
[16] ق: آیه 22.