باید دید در مواردی که آینه عقل قابل پاکسازی و موانع شناخت های عقلی قابل رفع است، زنگارهای این آینه را چگونه می توان زدود و آینه عقل را با چه چیز می توان صیقل و صفا داد.
مسئله رفع موانع شناخت، مهمترین مسئله این بخش از مباحث شناخت شناسی است و برای کسانی که گرفتار تعصب و اسیر سازمان ها و گروه های متعصب اند، این بحث می تواند بسیار مفید و سودمند باشد.
چگونه می توان آینه عقل را غبارروبی کرد و موانع شناخت را از جلو دیده عقل برداشت؟ و چگونه می توان بیماری هوس را علاج کرد؟
غبارروبی آینه عقل، در صورتی که جوهر آن فاسد نشده باشد، دو راه دارد و بیماری هوس که حجاب دیده عقل و مانع شناخت حقایق هستی است، از دو طریق قابل درمان است:
راه اول موعظه و ارشاد و راه دوم بلا و مشکلات است.
غبارروبی آینه عقل به وسیله موعظه
اگر غبار هوس اندک باشد، با آب موعظه و ارشاد، به آسانی می توان این غبار را زدود و آینه عقل را صیقل وصفا داد.
در روایتی از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده است که فرمود:
المَواعِظُ صِقالُ النُّفُوسِ و جَلاءُ القُلُوبِ. [1] اندرزها صیقل جان ها و جلای دل هاست.
همان طور که آینه با زدوده شدن زنگارش درخشان می شود و صورت ها را مطابق با واقع آنها نشان می دهد، آینه عقل و قلب نیز با زدوده شدن زنگارهای آن به وسیله موعظه، پاک و درخشنده می شود و حقایق هستی را، آنچنان که هست، منعکس می نماید.
بسیار بوده اند کسانی که با موعظه و اندرز، موانع شناخت از برابر دیده عقل آنان برداشته شده است و پس از رفع این موانع، حقیقت را یافته، راه تکامل خود را شناخته اند. نمونه این افراد در طول تاریخ بسیار است و در این بحث اعتقادی، ذکر این نمونه ها ضرورتی ندارد.
ولی همان طور که اشاره شد، موعظه و ارشاد برای غبارروبی آینه عقل و رفع موانع شناخت، در صورتی می تواند مفید باشد که غبارها اندک و موانع، محدود باشد. به عبارت دیگر، اگر انسان در آغاز هوسرانی و در گام های نخستِ انجام کارهای ناشایسته باشد، با موعظه و ارشاد قابل اصلاح است؛ ولی اگر غبار هوس و زنگار آینه عقل بسیار باشد، دیگر با داروی پند و اندرز درمان نمی شود، بلکه در این صورت برای پاکسازی این آینه و شفاف نمودن آن، داروی قوی تری لازم است و آن، داروی بلا و مشکلات است.
آتش بلا و حجاب های عقل
آتش بلا و مشکلات و حوداث تلخ، داروی قوی و مؤثری است که با سرعت حجاب ها و موانع شناخت های عقلی را می سوزاند و با از بین بردن این موانع آینه عقل را شفاف و صیقلی می کند و بیماری هوس را درمان و دیده عقل را بینا می سازد.
این دارو از داروی موعظه بسیار قوی تر و مؤثرتر است. زدودن زنگارهای عقل با موعظه، همانند پاکسازی آینه با آب است، و زدودن زنگارهای عقل با بلا همانند پاکسازی شمشیر با آتش است. آری زنگارهای بسیار را جز با آتش نمی توان زدود. بسیار دیده شده است که کسانی که با موعظه و ارشاد و پند و اندرز قابل اصلاح نبوده اند وقتی با حادثه تلخی در زندگی مواجه شده اند و در کوران مشکلات قرار گرفته اند و سرشان به سنگ بلا خورده است، دفعتا حجاب ها از مقابل دیده عقل آنان برخاسته است و از خواب غفلت بیدار شده اند.
فلسفه بلا و مشکلات
اصولاً یکی از رازهای حوادث تلخ و مصائب و مشکلاتی که برای انسان پیش می آید، از دیدگاه اسلام، پاکسازی آینه عقل و بیدار کردن افرادی است که زمینه بیداری دارند. در سوره سجده، در مورد رنجها و دردها و سختی های زندگی می خوانیم:
«وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکبَرِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ. [2]
و حتما به آنان از عذاب نزدیک تر می چشانیم پیش از عذاب بزرگ تر ؛ شاید که باز گردند» .
مقصود از «عذاب نزدیک تر» مصائب و رنج هایی است که انسان در این جهان به آنها مبتلا می شود، و مقصود از «عذاب بزرگ تر» عذاب آخرت و کیفر مجرمان در جهان پس از مرگ است.
خداوند متعال در این آیه کریمه می فرماید: ما گروهی را پیش از آن که به عذاب آخرت و آتش دوزخ که «عذاب اکبر» است، دچار شوند در همین جهان به «عذاب ادنی» که مصائب و رنج های زندگی است، مبتلا می کنیم ؛ چرا؟
دلیل رنج های دنیوی برای این گروه این است که حجاب از دیده عقل آنان برداشته شود و متنبه و متذکر گردند. و بدین رو، پاک شدن آینه عقل و بینا شدن دیده دل و تنبه و تذکر یکی از رازها وفلسفه های مهم بلا از دیدگاه قرآن کریم و اسلام است.
بانگ بیدار باش الهی
بلا برای کسانی که زنده اند ولی در خواب، [3] برای کسانی که عقل دارند ولی در حجاب، و بالاخره برای کسانی که جوهر عقلشان را زنگار هوس به کلی فاسد نکرده است، بانگ بیدار باش الهی و تازیانه تأدیب ربوبی است. امیر المؤمنین علی علیه السلام در حدیثی می فرماید:
إذا رَأیتَ اللّهَ سُبحانَهُ یتابِعُ عَلَیک البَلاءَ فَقَد أیقَظَک. [4] وقتی که می بینی خداوند سبحان پی در پی بر تو بلا می فرستد، بدان که تو را بیدار کرده است.
یعنی بلاها و رنج های زندگی بانگ های بیدار باش الهی است، و شلاق هایی برای تأدیب و تنبه و تذکر مجرمان است که پی درپی بر آنان نواخته می شود.
در حدیثی دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:
إذا أرادَ اللّهُ تعالی بِعَبدٍ خَیراً فَأذْنَبَ ذَنبَا تَبِعَهُ بِنِقمَةٍ و یذَکرُهُ الإسْتِغفارَ. [5] هنگامی که خداوند خیر بنده ای را بخواهد، پس از گناه او را مبتلا به بلایی می کند تا به یاد استغفار و توبه بیفتد.
البته خداوند بی جهت خیر کسی را نمی خواهد؛ خیرخواهی خداوند بر اساس حکمت است و از عمل انسان ریشه می گیرد. عمل انسان است که او را شایسته عنایت الهی می کند و موجب می شود که در موارد لغزشْ خداوند متعال دست او را بگیرد، و اگر خطایی از او صادر شد تنبیهش کند تا آن خطا را تکرار ننماید.
تاریخ، بسیار دیده است کسانی را که بانگ بیدار باش الهی (بلا) آنان را از خواب غفلت بیدار کرده است. بسیار بوده اند کسانی که هیچ پند و اندرزی برای بینا ساختن دیده عقل آنان کارگر نیفتاده، امّا تازیانه بلا آنان را متنبه و متذکر ساخته است. نمونه این افراد پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در میان اعضا و هواداران گروه های مخالف و محارب پس از دستگیری فراوان است.
راستی چه دلیلی دارد؟ کسی که ماه ها و سال ها و بلکه ده ها سال علیه اسلام و انقلاب اسلامی موضعگیری و فعالیت داشته و تا چند روز قبل از دستگیری از هر طریق ممکن برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران استفاده می کرده است، چند روز پس از دستگیری بر صفحه تلویزیون ظاهر می شود و با گریه و اظهار شرمساری و ندامت، مواضع قبلی خود را با دلیل و برهان محکوم می کند! این جهش و تغییر موضع ناگهانی را چگونه می توان توجیه و تحلیل کرد؟ چرا مسائلی را که پس از دستگیری می گوید فهمیدم، قبل از دستگیری نمی فهمید؟
احسان طبری، ایدئولوگ حزب منحله توده که عمر خود را صرف تحقیق و تبیین و ترویج مارکسیسم کرده بود، چرا پس از دستگیری در می یابد که آنچه را تا کنون درست می دانسته، اشتباه بوده است و با برهان، بطلان آنچه را حق می پنداشته اثبات می کند؟!
کیانوری، رهبر حزب منحله توده که یک عمر برای کاخ نشینان کرملین و علیه ملت مسلمان و کشور ایران جاسوسی می کرد، چرا پس از دستگیری احساس گناه و خیانت می کند؟!
اعضا و هواداران کوردل منافقان و فدائیان ضد خلق، که برای دریافت پول بیشتر از اربابان، جهت ادامه حیات ننگین خویش و برای فعال نشان دادن خود، از هیچ جنایتی فروگذار نبوده و نیستند، چرا پس از دستگیری متوجه می شوند که فریب خورده اند؟
آیا این اعترافات به دلیل ترس از شنکجه و زندان و اعدام است؟
آیا صدای آنان در تلویزیون مونتاژ می شود؟!
آیا دارویی به آنان می خورانند که به خیانت های خود اعتراف کنند و دفعتا تغییر موضع دهند؟!
هر چند دشمنان انقلاب اسلامی همه این اتهامات واهی را مطرح کرده اند و چاره ای هم جز این ندارند؛ چون اگر جز این بگویند، باید به حقیقت اعتراف کنند که نه شهامت آن را دارند و نه سیاست آنها اقتضا می کند.
اگر با شکنجه و زندان و تهدید و یا با استفاده از دارو امکان داشت که حکومتی مخالفان خود را وادار به تغییر موضع کند، رژیم سابق ایران و رژیم های فعلی جهان، خیلی زودتر، از این ابزار استفاده می کردند.
حقیقت چیز دیگر است؛ حقیقت این است که جمهوری اسلامی ایران برای پاکسازی آینه عقل و باز کردن دیده دل مجرمان و متنبه کردن آنان از دارویی استفاده می کند که برای رژیم سابق ایران و رژیم های دیروز و امروز جهان استفاده از آن ممکن نبوده و نیست.
دارویی که جمهوری اسلامی برای متنبه کردن مجرمان به کار می بَرد یک ترکیب شیمیایی نیست! بلکه ترکیبی از تلخی زندان توام با موعظه و ارشاد است. ممکن است بپرسید که چرا رژیم های دیگر از این دارو نمی توانند استفاده کنند؟!
پاسخ آن است که تلخی زندان وقتی مجرم را متنبه می کند که رژیم حاکم، خود، مجرم نباشد و داروی موعظه هنگامی مؤثر است که طبیب، واعظ متعظ باشد. منهای این دو شرط نه تنها زندان و یا ارشاد اثر قابل توجهی در اصلاح مجرمان ندارد، بلکه در بسیاری از بزهکاران، به ویژه مجرمان امنیتی، اثر معکوس دارد، و دلیل این که رژیم گذشته ایران نمی توانست و رژیم های فعلی جهان نمی توانند از زندان و ارشاد زندانیان، دارویی برای اصلاح آنان بسازند، این است که فاقد این دو شرط بوده و هستند و به همین دلیل، روز به روز، آمار جرایم در جهان افزایش می یابد.
البته عدّه ای هم هستند که به موانع دائمی شناخت، مبتلا بوده، تحت هیچ شرایطی قابل اصلاح نیستند که بعدا درباره آنان بحث خواهیم کرد. فعلاً سخن در مورد موانع موقت شناخت و مواردی است که جوهرِ آینه عقل به کلی فاسد نشده باشد.
ما معتقدیم که در این موارد موعظه یا بلا و یا ترکیبی از این دو، می تواند آینه عقل را جلا دهد و دیده دل را بینا سازد، همین است که مخالفان و حتی محاربان با انقلاب و جمهوری اسلامی را وامی دارد که مواضع قبلی خود را محکوم کنند، نه چیز دیگر.
چرا احسان طبری به اسلام پیوست؟
احسان طبری، که عمری را در تحقیق و ترویج مارکسیسم گذرانده بود، ضمن نامه ای به روزنامه های رسمی کشور، در پاسخ به این سؤال که چرا پس از دستگیری به اسلام پیوسته است ؟ می گوید:...
خطاست اگر کسانی تصور کنند که انگیزه من در تغییر موضعگیری، ترس از فشار و عذاب، «زپانیات» مفروض و موهوم و لذا گریز بیم زده از ژرفای بی برکت کفر به زاویه پر رحمت اسلام است! چنین تصوری ساده کردن شدید مسئله است.
اکنون نیز تصریح می کنم که انگیزه عمده و اساسی من دایر به انتقاد به مارکسیسم در تئوری و عمل و گسستن از این ایدئولوژی و روی آوردن به اسلام راستین، که امام امت در قول و فعل خود منعکس می کنند، تغییر ژرف و واقعی در بینش به عنوان روشن فکر ایرانی است.
عوامل متعدد عقیدتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در ایجاد این دگرگونی بنیادی در بینش من مؤثر بود که هراس از فشار یاترس از مرگ در عداد آنها نیست.
شک نیست زندان، به ویژه در سن پیری و پس از ابتلا به دو سکته قلبی و مغزی، وجود دیگر نقاهت های مزمن یا حاد دیگرروند مطبوعی نیست و من مدعی نیستم که در زندان، فشار روحی را به خود احساس نکرده ام، برعکس این فشار در بیدار کردن یاخته های مغز و امواج عواطف روح من که به طرز قضاوت های یک نواخت و یک سمته خوگر شده بود، تأثیر فراوان داشت و مرا واداشت تا چشمان خود را به سوی واقعیتی که از آن دور بودم (با آن که با آن رو به رو بودم) باز کنم و نقایص و معایب سازمانی که جزء آن بودم و شیوه تفکر مسلط برآن را از سویی و اسلام اصیل و راستین و انقلابی که امام آن را به مثابه زمینه عقیدتی برای وحدت کلمه در بین مسلمانان عالم ارائه کرده است، از سوی دیگر بشناسم...
در این قسمت از نوشته آقای طبری مجدّدا دقّت کنید:
... این فشار در بیدار کردن یاخته های مغز و امواج عواطف روح من، که به طرز قضاوت های یک نواخت و یک سمته خوگر شده بوده، تأثیر فراوان داشت و مرا واداشت تا چشمان خود را به سوی واقعیتی که از آن دور بودم (با آن که با آن رو به رو بودم) باز کنم...
این همان بانگ بیدار باش الهی است که یاخته های مغز افراد مستعد را سخت تحت تأثیر قرار می دهد و روان هایی را که در خواب غفلت باشند، بیدار می کند و دیده را به سوی حقیقتی که با آن رو به روست، ولی آن را نمی بیند، باز می نماید؛ و این همان واقعیتی است که در احادیث اسلامی به عنوان فلسفه بلا در زمینه های مستعد مطرح شده است که بلا در مورد کسانی که جوهر آینه عقلشان فاسد نشده، موجب پاک شدن این آینه می گردد.
پیش از زندان، غبار تعصب حزبی و سازمانی، آینه عقل را تیره کرده بود. تنها کاری که زندان انجام داده این بوده است که غبار تعصب را زدوده است. و وقتی حجاب کنار رفت، دیده عقل، حقایقی را که تاکنون با آن رو به رو بوده و با همه هوش و ذکاوت و تحصیل و تحقیق، آنها را نمی دیده است، خوب می بیند و لذا تغییر عقیده و موضع می دهد.
این جاست که تلخی، شیرینی می آفریند و ناگوارایی، موجب گوارایی می شود و زندان آزادی می آورد و از درونِ بلا چنان نعمت می جوشد که به گفته امام عسکری علیه السلام بلا را احاطه می کند:
ما مِنْ بَلِیةٍ إلّا وَلِلّهِ فِیهَا نِعمَةٌ تُحِیطُ بِهَا. [6] هیچ بلایی نیست مگر این که خداوند در آن بلا نعمتی قرار داده است که آن را فرا می گیرد.
یعنی هیچ حادثه ناگورای در زندگی انسان رخ نمی دهد مگر این که خداوند در آن حادثه نعمت گوارایی قرار داده است که با موضعگیری صحیح انسان در برابر آن بلا، نعمت نهفته در آن، چنان آن را احاطه می کند که تلخی بلا قابل مقایسه با شیرینی نعمت نیست.
بلا وقتی مایه بیداری باشد، همانند عمل جراحی و داروی تلخی است که بیمار را از مرگ حتمی نجات می دهد. هر اندازه که دارو تلخ و عمل جراحی رنج آور باشد، اگر زندگی و سلامتی انسان به آن بستگی داشته باشد، نعمت است نه نقمت. حوادث تلخ زندگی نیز اگر موجب بیداری و هوشیاری انسان گردد و او را از هلاکت نجات دهد، بلا نیست، بلکه لطف و عنایت و نعمت الهی است.
خلاصه
موانعِ شناخت های عقلی را، اگر موجب فسادِ جوهرِ آینه عقل نشده باشد، از دو راه می توان زدود:
1. موعظه و ارشاد. اگر آینه عقل خیلی غبار نگرفته باشد، با آب موعظه قابل شستشو و غبارروبی است.
2. بلا و مشکلات. بلا و حوادث تلخ زندگی داروی قوی و مؤثری است که با سرعت آینه عقل را پاک و دیده اندیشه را بینا می سازد.
یکی از فلسفه های بلا از دیدگاه اسلام، بیدارسازی افرادی است که زمینه هشیاری دارند. بلا برای کسانی که در خواب غفلت اند، زنگ خطر و تازیانه تأدیب و بانگ بیدار باش الهی است.
تاریخ نمونه هایی بسیار از کسانی که تازیانه بلا آنان را بیدار کرده، ثبت نموده است. هواداران گروه های ضد انقلاب که پس از دستگیری، به واقع، تائب می شوند، نمونه های معاصرند.
دارویی که جمهوری اسلامی برای اصلاح مجرمان به کار می برد، ترکیبی از تلخی زندان توأم با شیرینی موعظه و ارشاد است.
دلیل این که رژیم گذشته ایران نمی توانست و رژیم های فعلی جهان نمی توانند از داروی فوق استفاده کنند این است که تلخی زندان وقتی مجرم را تنبیه و تأدیب می کند که رژیم حاکم، خود مجرم نباشد و داروی موعظه هنگامی مؤثر است که طبیب خود واعظ متعظ باشد.
اگر بلا موجب هشیاری انسان شود، همانند عمل جراحی و داروی تلخی است که انسان را از مرگ حتمی نجات می دهد که در این صورت بلا نیست، بلکه نعمت است.