بحث اخلاقی
پرهیز از سرزنش و ملامت (3)
وَ ألبِسْنِي زِينَةَ المُتّقينَ في... تَركِ التَّعيِير.[1]
در تبیین این فراز نورانی که در آن به یکی دیگر از زیورهای مردم صالح و با تقوا اشاره میکند، گفتیم سرزنش کردن دیگران از کارهای ناشایستی است که در مقاطع مختلف زندگی، زیانهای مختلفی را متوجه انسان میکند.
از جمله زیانهای دنیوی این گناه که در روایات اهلبیت (علیهم السّلام) به آن اشاره شده است، بد مُردن است، یعنی کسی که مؤمنی را سرزنش کرده باشد، مرگ او مرگ تلخ و سختی خواهد بود.
مرحوم کلینی روایتی را از امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده که میفرماید:
ما مِن إنسانٍ يَطعَنُ في عَينِ مُؤمِنٍ إلّاماتَ بِشَرِّ ميتَةٍ، و كانَ قَمِناً أن لا يَرجِعَ إلى خَيرٍ.[2]
هيچ انسانى نيست که پيش روى مؤمنى از او بد گويد و طعنه زند، مگر اين كه به بدترين شكل بميرد و سزاوار است كه روى خير و سعادت را نبيند.
این گرفتاری، یعنی مرگ سخت، عقابی است که در آخرین لحظات زندگی شخص سرزنشگر گریبانگیر او میشود و این عقاب در آخرت نیز ادامه خواهد داشت، چه اینکه در روایت دیگری از امام صادق (علیه السّلام) چنین نقل شده است:
مَن عابَ أخاهُ بِعَيبٍ فَهُوَ مِن أهلِ النّارِ.[3]
هر كس برادر مؤمنش را با عيبى، عيبناك نشان دهد، دوزخى است.
بحث فقهی
موضوع:مسائل شرطیت استطاعت (ادامه مسئله 51)
یادآوری
بحث در مسئله پنجاه و یکم از تحریر بود. یعنی حکم حج مسلمان غیر شیعی پس از شیعه شدن. گفتیم مشهور فقهای شیعه قائلند شخص مخالفی که حج را مطابق مذهب خودش به طور صحیح انجام داده، پس از مستبصر شدن، لازم نیست آن را اعاده کند، البته برخی از فقها این قید را هم اضافه کرده بودند که نباید به رکنی از ارکان حج نیز اخلال شده باشد.
اشتراط یا عدم اشتراط «ولایت» در قبولی یا صحت عبادات
این بحث در غیر از حج در بقیه عبادات مثل نماز و روزه و زکات نیز وجود دارد و اصولا منشأ این پرسش که آیا عبادت افراد غیر شیعی که آن را مطابق مذهب خود انجام دادهاند، پس از مستبصر شدن، نیاز به اعاده دارد یا خیر؟ این مسئله است که آیا ولایت از شرایط صحت عمل است یا نه؟
در اینکه ولایت، شرط قبولی اعمال است، شکی نیست، چنانکه در زیارت جامعه میخوانیم:
و بِمُوالاتِكُم تُقبَلُ الطّاعَةُ المُفتَرَضَةُ.[4]
به واسطه ولايت [و دوستى] شماست كه طاعت [و عباداتِ] واجب، پذيرفته مىشود.
اما در اینکه آیا شرط صحت اعمال نیز میباشد یا نه، اجمالاً طبق روایاتی که داریم باید بگوییم: شرط صحت نیز میباشد؛ ولی در چگونگی آن بحث است، یعنی اولاً آیا در زکات و غیر آن فرق است؟ ثانیاً آیا تحقق این شرط به صورت متأخر از عمل، کافی است تا بگوییم اعاده آن، پس از قبول ولایت، لازم نیست یا اینکه به صورت متأخر فایده ندارد و اعاده لازم است؟
برای روشن شدن این مباحث، سراغ روایات این بحث میرویم که میتوان بر اساس ظاهرشان آنها را به سه دسته تقسیم نمود:
دسته اول: روایات بیانگر عدم وجوب اعاده
روایات راجع به این بحث، در ابواب مختلف وسائل آمده است از جمله باب سوم از ابواب «مستحقین للزکاة» است که دو مورد آن را میخوانیم. عنوان باب چنین است:
بَابُ وُجُوبِ إِعَادَةِ الزَّكَاةِ إِذَا دَفَعَهَا إِلَى غَيْرِ الْمُسْتَحِقِّ كَغَيْرِ الْمُؤْمِنِ وَ نَحْوِهِ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ وَ عَدَمِ وُجُوبِ إِعَادَةِ شَيْءٍ مِنَ الْعِبَادَاتِ سِوَاهَا.[5]
بابی در وجوب اعاده زکات هنگامی که آن را به غیر مستحق مانند غیر شیعه و مانند او پرداخت کند در حالی که خودش مخالف است و هنوز شیعه نشده است و اینکه اعاده هیچ یک از عبادات غیر از زکات در چنین حالتی واجب نیست.
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: كُلُّ عَمَلٍ عَمِلَهُ وَ هُوَ فِي حَالِ نَصْبِهِ وَ ضَلَالَتِهِ ثُمَّ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَرَّفَهُ الْوَلَايَةَ فَإِنَّهُ يُؤْجَرُ عَلَيْهِ إِلَّا الزَّكَاةَ فَإِنَّهُ يُعِيدُهَا لِأَنَّهُ يَضَعُهَا فِي غَيْرِ مَوَاضِعِهَا لِأَنَّهَا لِأَهْلِ الْوَلَايَةِ وَ أَمَّا الصَّلَاةُ وَ الْحَجُّ وَ الصِّيَامُ فَلَيْسَ عَلَيْهِ قَضَاءٌ.[6]
این روایت معتبر است: «بُرید بن معاویة عجلی» در ضمن حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) که صاحب وسائل آن را به صورت تقطیع شده، آورده، چنین نقل میکند:
هر عملی را که شخص ناصبی در زمان عدوات و گمراهیاش انجام دهد، سپس خداوند بر او منّت بگذارد و او را با ولایت آشنا سازد، آن عمل پذیرفته میشود مگر زکات که باید آن را دوباره بپردازد، چون آن را در غیر جایگاه خودش قرار داده است، زیرا زکات مخصوص اهل ولایت است، اما نماز و حج و روزه، نیازی به قضا کردن ندارد.
روایت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ بُكَيْرٍ وَ الْفُضَيْلِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُمَا قَالا فِي الرَّجُلِ يَكُونُ فِي بَعْضِ هَذِهِ الْأَهْوَاءِ الْحَرُورِيَّةِ وَ الْمُرْجِئَةِ وَ الْعُثْمَانِيَّةِ وَ الْقَدَرِيَّةِ ثُمَّ يَتُوبُ وَ يَعْرِفُ هَذَا الْأَمْرَ وَ يَحْسُنُ رَأْيُهُ أَ يُعِيدُ كُلَّ صَلَاةٍ صَلَّاهَا أَوْ صَوْمٍ أَوْ زَكَاةٍ أَوْ حَجٍّ أَوْ لَيْسَ عَلَيْهِ إِعَادَةُ شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِعَادَةُ شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ غَيْرِ الزَّكَاةِ لَا بُدَّ أَنْ يُؤَدِّيَهَا لِأَنَّهُ وَضَعَ الزَّكَاةَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهَا وَ إِنَّمَا مَوْضِعُهَا أَهْلُ الْوَلَايَةِ.[7]
در این روایت صحیح السند که «عمر بن اذینة» از پنج نفر از بزرگان روات نقل کرده، از امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) چنین سؤال شده است:
اگر کسی به یکی از این مذاهب باطل مثل خوارج، مرجئه، عثمانیه، قدریه ملحق شود و بعد توبه کند و این امر [امامت] را با اعتقاد کامل بشناسد، آیا [بعد از پذیرش ولایت] باید نمازها، روزهها، زکات و حجی که به جا آورده، همه را اعاده کند یا نیازی به اعاده آنها نیست؟ فرمودند: اعاده هیچیک از آنها لازم نیست مگر زکات که باید دوباره آن را پرداخت کند، زیرا زکات را در غیر محل خودش مصرف کرده، چون محل مصرف آن فقط اهل ولایت است.
بر اساس این روایات صحیح السند، اعاده حجی که توسط مخالف انجام شده، پس از مستبصر شدن او واجب نیست، نه تنها حج بلکه بقیه عبادات او غیر از زکات نیاز به اعاده ندارد، منتها در مورد حج روایات معارض نیز وجود دارد که در دو دسته بعدی آمد است.
دسته دوم: روایات بیانگر وجوب اعاده
در باب 23 از ابواب «وجوب الحج و شرائطه»، صاحب وسائل شش روایت ذکر کرده است که روایتهای شماره چهار، پنج و شش آن بر وجوب اعاده حج در فرض ما دلالت دارد و سه روایت اول آن دالّّ بر استحباب اعاده است که در دسته سوم جای میگیرند. متن سه روایت اول چنین است:
روایت اول
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْخُرَاسَانِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع قَالَ: قُلْتُ إِنِّي حَجَجْتُ وَ أَنَا مُخَالِفٌ وَ حَجَجْتُ حَجَّتِي هَذِهِ وَ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيَّ بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِي كُنْتُ فِيهِ كَانَ بَاطِلًا فَمَا تَرَى فِي حَجَّتِي قَالَ اجْعَلْ هَذِهِ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَ تِلْكَ نَافِلَةً.[8]
شیخ صدوق به اسنادش از «ابی عبدالله الخراسانی» که مجهول است، نقل میکند. پس روایت از نظر سند مشکل دارد. وی میگوید: به امام جواد (علیه السّلام) عرض کردم:
من قبلاً حج انجام دادم در حالی که شیعه نبودم و همین حج را دوباره وقتی که خدا با معرفت شما بر من منت نهاد، انجام دادم و میدانم که آن عقیدهای که داشتم، باطل بود، نظرتان درباره این حجی که دوباره انجام دادم چیست؟ فرمود: این حج را حجة الاسلام و آن را حج مستحبی قرار ده.
اینکه حضرت حج دوم را حج واجب قرار دادند، معلوم میشود، اعاده او به جا بوده و باید این کار را میکرده است.
روایت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ كَذَلِكَ النَّاصِبُ إِذَا عَرَفَ فَعَلَيْهِ الْحَجُّ وَ إِنْ كَانَ قَدْ حَجَّ.[9]
برخی در سند این روایت به خاطر «سهل بن زیاد» اشکال کردهاند، اما روی مبنای ما که وی را توثیق کردیم، سند مشکلی ندارد، چه اینکه به خاطر نقل «بزنطی» از «علی بن ابی حمزة» معلوم میشود قبل از واقفی شدنش از او نقل کرده است. به هر حال، «ابو بصیر» ضمن حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) نقل میکند:
و همچنین ناصبی زمانی که [حق] را بشناسد [و شیعه گردد]، هر چند قبلاً حج انجام داده باشد، باید دوباره آن را انجام دهد.
این روایت تصریح بر وجوب اعاده حج در فرض ما دارد.
روایت سوم
وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: كَتَبَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الْهَمْدَانِيُّ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنِّي حَجَجْتُ وَ أَنَا مُخَالِفٌ وَ كُنْتُ صَرُورَةً فَدَخَلْتُ مُتَمَتِّعاً بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ قَالَ فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَعِدْ حَجَّكَ.[10]
این روایت نیز روی مبنای ما صحیح السند است. «علی بن مهزیار» میگوید:
«ابراهیم بن محمد بن عمران همدانی» به امام جواد (علیه السّلام) نامه نوشت که من زمانی که شیعه نبودم برای اولین بار حج انجام دادم و پس از حج تمتع، عمره نیز انجام دادم [تکلیفم چیست؟] حضرت در پاسخ او نوشتند: حج خود را اعاده کن.
بر اساس این سه روایت که دو تای آن صحیح السند هم بودند، اعاده حج در فرض ما واجب است، از این رو، صاحب وسائل که نظر ایشان استحباب اعاده است، می فرماید :
أَقُولُ: حَمَلَ الشَّيْخُ الْأَخِيرَيْنِ عَلَى الِاسْتِحْبَابِ بِدَلَالَةِ الْأَوَّلَيْنِ...[11]
میگویم: شیخ طوسی دو روایت آخر [یعنی روایت پنج و شش] را به قرینه دو روایت نخست [که در دسته بعدی میخوانیم] بر استحباب حمل کرده است [شیخ روایت سوم را اصلا نقل نکرده است، بلکه از شیخ صدوق نقل شده بود].
روایات بیانگر استحباب اعاده
متن سه روایت اول همین باب که بر استحباب دلالت دارد چنین است:
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ حَجَّ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ هَذَا الْأَمْرَ ثُمَّ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بِمَعْرِفَتِهِ وَ الدَّيْنُونَةِ بِهِ عَلَيْهِ حَجَّةُ الْإِسْلَامِ أَوْ قَدْ قَضَى فَرِيضَتَهُ فَقَالَ قَدْ قَضَى فَرِيضَتَهُ وَ لَوْ حَجَّ لَكَانَ أَحَبَّ إِلَيَّ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ حَجَّ وَ هُوَ فِي بَعْضِ هَذِهِ الْأَصْنَافِ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ نَاصِبٍ مُتَدَيِّنٍ ثُمَّ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ فَعَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ يَقْضِي حَجَّةَ الْإِسْلَامِ فَقَالَ يَقْضِي أَحَبُّ إِلَيَّ الْحَدِيثَ.[12]
شیخ طوسی با سندی صحیح از «برید بن معاویه» نقل کرده که میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) درباره کسی پرسیدم که وقتی این امر [امامت] را نمیشناخت، حج انجام داده است و سپس خداوند با شناساندن آن و متدین کردنش به آن بر او منت گذاشته، آیا بر او حجة الاسلام واجب است یا اینکه فریضهاش را انجام داده است؟ فرمود: فریضهاش را انجام داده است و اگر دوباره حج انجام دهد نزد من محبوبتر است. «برید» میگوید: همچنین درباره کسی پرسیدم که وقتی حج انجام داده در مذهب برخی از این اصناف اهل قبله بوده، یعنی ناصبیای بوده که به عقیده خود متدین بوده است، سپس خدا بر او منت گذاشته و این امر [امامت] را شناخته است، آیا باید حجة الاسلام را قضا کند؟ فرمود: اگر قضا کند نزد من محبوبتر است.
روایت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَسْأَلُهُ عَنْ رَجُلٍ حَجَّ وَ لَا يَدْرِي وَ لَا يَعْرِفُ هَذَا الْأَمْرَ ثُمَّ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بِمَعْرِفَتِهِ وَ الدَّيْنُونَةِ بِهِ أَ عَلَيْهِ حَجَّةُ الْإِسْلَامِ قَالَ قَدْ قَضَى فَرِيضَةَ اللَّهِ وَ الْحَجُّ أَحَبُّ إِلَيَّ.[13]
این روایت نیز صحیحه است. شیخ صدوق به اسنادش از «عمر بن أذینة» نقل میکند که میگوید:
به امام صادق (علیه السّلام) نامه نوشتم و از او درباره کسی سؤال کردم که حج انجام داده در حالی که نسبت به این امر [امامت] نه اطلاعی داشته و نه آن را میشناخته، سپس خداوند با شناساندن آن و متدین کردنش به آن بر او منت گذاشته، آیا باید حجة الاسلام را انجام دهد؟ فرمود: واجب خدا را انجام داده و [البته] اگر دوباره حج انجام دهد، نزد من محبوبتر است.
روایت سوم
وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ مِثْلَهُ وَ زَادَ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ رَجُلٍ هُوَ فِي بَعْضِ هَذِهِ الْأَصْنَافِ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ نَاصِبٍ مُتَدَيِّنٍ ثُمَّ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ فَعَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ أَ يُقْضَى عَنْهُ حَجَّةُ الْإِسْلَامِ أَوْ عَلَيْهِ أَنْ يَحُجَّ مِنْ قَابِلٍ قَالَ يَحُجُّ أَحَبُّ إِلَيَّ.[14]
حدیث قبلی را که شیخ صدوق نقل کرده بود، شیخ کلینی نیز با سندی صحیح از «عمر بن أذینة» روایت کرده است و در آنجا این عبارت نیز در ادامه روایت وجود دارد که:
وی درباره کسی پرسیده که در مذهب برخی از این اصناف اهل قبله بوده، یعنی ناصبیای بوده که به عقیده خود متدین بوده است [و حج انجام داده]، سپس خدا بر او منت گذاشته و این امر [امامت] را شناخته است، آیا حجة الاسلام از طرف او انجام شده است یا اینکه باید سال بعد حج نماید؟ حضرت فرمود: انجام حج نزد من محبوبتر است.
بنا بر این، دستهای از روایات بر عدم وجوب اعاده و دسته دیگر بر وجوب آن و دسته سوم بر استحباب آن دلالت دارند. جمعبندی میان این سه دسته چگونه است؟
جمعبندی روایات
فقها چند وجه برای جمع میان این روایات بیان کردهاند.
وجه اول جمع روایات
وجه اول همان است که در فرمایش صاحب عروة بود که فرمود:
ما دلّ على الإعادة من الأخبار محمول على الاستحباب بقرينة بعضها الآخر من حيث التعبير بقوله (عليه السّلام): يقضي أحبّ إليّ. و قوله (عليه السّلام): و الحجّ أحبّ إليّ.[15]
آن روایاتی که بر اعاده دلالت دارند [دسته دوم] به قرینه روایات دیگر [دسته اول و سوم]، حمل بر استحباب میشوند، چه اینکه در آنها چنین فرموده است: قضا کردن حج نزد من دوستداشتنیتر است یا فرموده: [اعاده] حج برای من محبوبتر است.
وجوه دیگر جمع روایات مذکور، در جلسه آینده خواهد آمد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله