حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله ، ثمره تلاشى نو در جهت توسعه فرهنگ قرآن و حديث و دومين [1] اثرِ به انجام رسيده در اين پژوهشكده است كه به بركت سال پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله [2] و به منظور آشنايى هر چه بيشتر جهانيان و بويژه پژوهشگران با چهره ملكوتىِ خاتم پيامبران ، تقديم مى گردد .
اين حكمت نامه ، سخنان حكيمانه آن بزرگ ترين حكيم الهى را كه منابع معتبر اسلامى گزارش كرده اند ، در كنار آياتى كه خداوند متعال بر قلب مقدّسش فرود آورده ، با نظمى دل نشين و سهل الوصول ، در زمينه هاى : معرفت شناسى ، جهان شناسى ، انسان شناسى ، اعتقادات ، اجتماعيّات ، تربيت ، سياست ، اقتصاد و بهداشت ، ارائه مى كند .
اين حكمت نامه ، افزون بر تبيين راه هاى تكامل و كاميابى مادّى و معنوى انسان ، سند روشنى است بر نبوّت خاتم انبيا ؛ زيرا سخنانى در اين سطح و با اين عمق ، بدون ارتباط با مبدأ وحى ، از كسى كه حتى يك روز به مدرسه نرفته و يك ساعتْ استاد نديده ، عقلاً امكان پذير نيست .
به سخن ديگر ، هر انسان آگاه و منصفى اين حكمت نامه را بخواند و بداند كه گوينده آن ، اُمّى و درس نخوانده است ، ترديدى در ارتباط او با مبدأ وحى نخواهد كرد و به تعبير دقيق قرآن كريم :
«وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِى إِلَى صِرَ طِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ . [3] و كسانى كه از دانشْ بهره يافته اند ، مى دانند آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ، حق است و به راه آن عزيزِ ستوده [صفات] ، راهبرى مى كند» .
گفتنى است كه آيه «وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَا وَحْىٌ يُوحَى» [4] به همه رهنمودهاى پيامبر صلى الله عليه و آله اعتبارِ وحيانى مى بخشد ، و بدين سان ، همه حكمت هاى نبوى ، مشمول عبارت «ما أُنزِلَ إِلَيْكَ» در آيه قبل مى شوند كه آشنايى اهل علم و آگاهى با آنها ، ايمان به صحت آنها و صداقت پيامبر خدا را به همراه دارد .
1 . متن اين حكمت نامه ، برگرفته از ميزان الحكمة و ساير دانش نامه هايى است كه تاكنون توسّط پژوهشكده علوم و معارف حديث ، تأليف و ترجمه شده اند . [5] از اين رو ، در ميان موضوعات مطرح در اين كتاب ، آن دسته از عناوين كه كار تحقيق آنها در اين پژوهشكده به پايان رسيده است ، از ديگر عناوين ـ كه تنها از ميزان الحكمة اخذ گرديده اند ـ ، كامل ترند .
2 . با عنايت به نكته ياد شده ، ترجمه حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله نيز برگرفته از كتاب هاى مورد اشاره است . بنا بر اين ، همه محقّقان و مترجمان اين كتاب ها ، در تأليف ، تحقيق و ترجمه اثر حاضر نيز سهيم اند .
3 . به اعتقاد ما ، احاديث روايت شده از اهل بيت پيامبر خدا نيز احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله اند ، چنان كه از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود :
حَديثى حَديثُ أبى ، وحَديثُ أبى حَديثُ جَدّى ، وحَديثُ جَدّى حَديثُ الحُسَينِ ، وحَديثُ الحُسَينِ حَديثُ الحَسَنِ ، وحَديثُ الحَسَنِ حَديثُ أميرِالمُؤمِنين عليهم السلام ، وحَديثُ أميرِ المُؤمِنينَ حَديثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَحَديثُ رَسولِ اللّهِ قَولُ اللّهِ عز و جل . [6] حديث من ، حديث پدرم و حديث پدرم ، حديث جدّم و حديث جدّم ، حديث حسين و حديث حسين ، حديث حسن و حديث حسن ، حديث امير مؤمنان و حديث امير مؤمنان ، حديث پيامبر خدا و حديث پيامبر خدا ، حديث خداوند عز و جلاست .
ليكن در اين مجموعه ، تنها احاديثى ذكر مى شوند كه در منابع حديثى ، مستند به شخص پيامبر صلى الله عليه و آله باشند ، تا كتاب ، براى همه مذاهب اسلامى ، بيشتر قابل بهره بردارى باشد .
4 . حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله ، در بسيارى موارد ، براى آشنايى پژوهشگران با فهم دقيق سخنان آن بزرگوار (و به اصطلاح : «فقه الحديث») ، توضيح ، تحليل و جمع بندى هايى ارائه مى نمايد [7] كه اميدواريم سودمند افتد .
5 . يكى از آداب مهمّ نقل حديث، چگونگى نسبت دادن آن به پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام است . كلينى رحمه الله از امام على عليه السلام روايت كرده است كه :
إذا حَدَّثتُم بِحَديثٍ فَأسنِدوهُ إلَى الَّذى حَدَّثَكُم ؛ فَإِن كانَ حَقّا فَلَكُم و إِن كانَ كَذِبا فَعَلَيهِ . [8] هنگامى كه حديثى را نقل مى كنيد ، آن را به كسى كه آن را روايت نموده ، نسبت دهيد ، كه اگر درست باشد ، به سود شماست و اگر دروغ باشد ، به زيان راوى است .
بنا بر اين ، براى رعايت احتياط ، توصيه اكيد داريم كه كسانى كه مى خواهند از اين كتاب يا ساير كتب روايى ، حديثى نقل كنند ، آن را مستقيما به پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام نسبت ندهند ؛ بلكه حديث را از طريق منبعى كه آن را روايت كرده است ، به آنان منسوب نمايند . براى نمونه ، نگويند : «پيامبر صلى الله عليه و آله چنين فرمود» يا : «امام عليه السلام چنين فرمود» ؛ بلكه بگويند : «فلان كتاب، از پيامبر صلى الله عليه و آله چنين روايت كرده است» و يا بگويند : «از پيامبر صلى الله عليه و آله چنين روايت شده است» .
اكنون كه اين كتاب به پايان رسيده است ، حقيقتا خامه و بيان خود را بسى ناتوان تر از آن مى بينم كه سپاس خداوند را به جاى آورم ؛ سپاس به خاطر آن كه در سالى كه نام «پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله » زينت بخش آن است ، در مدّتى كوتاه ، توفيق تدوين حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله را عنايت فرمود ، به گونه اى كه در شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان 1427 (24 مهرماه 1385) متن اوليه آن تنظيم گرديد و شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان 1428 (12 مهرماه 1386) ملاحظه نهايى آن پايان يافت : [9] فكيف لى بتحصيل الشكر و شكرى إيّاك يفتقر إلى شكر ، فكلّما قلتُ : «لك الحمد» ، وَجَبَ لذلك أن أقول : «لك الحمد» .
از همه فضلاى عزيزى كه در اين خدمت به آستان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سهيم بوده اند ، صميمانه سپاس گزارم ، بويژه از فاضل گرامى جناب آقاى مجتبى فرجى كه زحمت جابه جايى و تنظيم مصادر روايات اين اثر را متحمّل شدند ، و نيز فاضل ارجمند جناب آقاى مرتضى خوش نصيب كه نقد آن را بر عهده گرفتند . همچنين از دوست عزيز و گران قدرم فاضل فرهيخته حجّة الاسلام و المسلمين دكتر محمّدعلى مهدوى راد كه با قلم زيباى خود ، درآمد اين حكمت نامه را آراستند ، قدردانى و تشكّر مى كنم و براى همه عزيزان ، از خداوند متعال ، پاداشى درخور فضل حضرتش مسئلت مى نمايم .
إلهى! فكما غذّيتنا بلطفك و ربّيتنا بصنعك فتمّم لنا سوابغ النّعم ، يا ذا الجود و الكرم!
محمّدى رى شهرى
12 / 7 / 1386
شب بيست و سوم رمضان 1428
... بَعَثَ اللّهُ سُبحانَهُ مُحَمَّدا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ... مَأخُوذا عَلَى النَّبِيِّينَ ميثاقُهُ ، مَشهورَةً سِماتُهُ ، كَريماً ميلادُهُ . و أهلُ الأرضِ يَومَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ ، و أهواءٌ مُنتَشِرَةٌ ، وَطَرائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ ، بَينَ مُشَبِّهٍ للّهِِ بِخَلقِهِ ، أو مُلحِدٍ فِى اسمِهِ ، أو مُشيرٍ إلى غَيرِهِ . فَهداهُم بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ ، و أنقَذَهُم بِمَكانِهِ مِنَ الجَهالَةِ . [10] ... خداوند سبحان ، محمّد ، پيامبر خدا را فرستاد ... در حالى كه از پيامبران [قبلى ]برايش پيمان گرفته بود. نشانه هاى پيامبرى اش آشكار شد و روز ولادتش با كرامتى عظيم ، همراه بود . در اين هنگام ، مردم روى زمين ، به كيش و آيين ، پراكنده بودند و هر كس را عقيده و آيين و رسمى ديگر بود : پاره اى خدا را به آفريدگانش تشبيه مى كردند ، پاره اى او را به نام هايى منحرف مى خواندند و جماعتى مى گفتند كه : اين جهانِ هستى ، آفريده ديگرى است . خداوند ، با رسالت محمّد صلى الله عليه و آله آنان را از گم راهى رهانيد و ننگِ جهالت را از آنان زُدود .
قرن ها از برانگيخته شدن آخرين فرستاده خداوند ، پيامبر مهر ، صميميت و صلابت ، عيسى مسيح عليه السلام گذشته بود . جامعه انسانى دست خوش دگرگونى هاى فكرى و عقيدتى و دگرسانى هاى اخلاقى و اجتماعىِ شگفتى شده بود . مردمان در خواب غفلت فرو رفته بودند و تار و پود حقيقت ، چنان از هم گسسته شده و رشته دين ، سست و نااستوار و پايه هاى باور ، ناپايدار گشته بود كه انسان ها گرفتار سلطه شيطان شده ، فرمان ديو مى بردند و به آبشخور جهل زاى ابليس ، وارد مى شدند و با مستى بر مى آمدند . تخمِ كين مى كاشتند و بيرق فتنه بر مى افراشتند و با گرفتار آمدن در امواج فتنه ، سرگردان و حيرت زده ، درمانده و نادان و فريفته شيطان ، راه به هيچ مقصود استوار و مقصود شايسته اى نمى بردند .
در چنين هنگامه اى ، [11] پس از روزگارانى كه از هدايت گسترىِ عيسى مسيح عليه السلام مى گذشت ، خداوند ، محمّد صلى الله عليه و آله را با دينى آشكار ، قوانين و مقرّراتى استوار ، نشانه هايى پايدار ، انوارى درخشان و مشعلى فروزان ، دانشى انباشته ، گسترده ، زداينده جهل و ايجاد كننده بيدارى ، بُرنايى ، هوشمندى و باورهاى ژرف ، با صلابت برانگيخت [12] تا جامعه اى «قرآنى» ، سرشار از ارزش هاى الهى ـ انسانى و آكنده از مكرمت هاى اخلاقى پديد آورَد و انسان را به سوى مقصد والا و مقصود اعلا ، رهنمون شود . محمّد صلى الله عليه و آله خود ، جلوه اين حقايق آسمانى ، تبلور آموزه هاى قرآنى ، و تجسّم عينى ارزش هاى الهى ـ اخلاقى بود . [13] پيامبر خدا ، زيباترين ، دل پذيرترين ، كامل ترين و برترين چهره انسانىِ آفريده خداوند بود . تأمّل در سيره او ، درنگريستن به شخصيت او ، و تدبّر در خُلق و خوى او ، انسان را شگفت زده و متحيّر مى سازد . پيامبر خدا ، به واقع ، در دشتستان تاريخ ، چونان بلندترين قلّه اى است كه هر آن كه از معبر تاريخ گذشته ، به ناچار نگاهش به او خيره گشته است ، مگر اين كه چونان كوردلانِ گريزان از حقيقت ، چشم خود را بر زيباترين جلوه هستى نيز بسته باشد .
به ديگر سخن ، پيامبر خدا ، چونان آفتاب در اوج نيم روز است . مگر مى شود چشم داشت و آن همه نورافشانى ، پرتوآفرينى و گرمازايى را نديد و حس نكرد؟! مگر اين كه چون شب پره خويانى بود كه از شعاع شگفت و شگرف آفتاب ، فرار مى كنند و ديدن حقيقت را بر نمى تابند . آيا درازناىِ تاريخ و پهنه گيتى ، چهره اى چنين شكوهمند به خود ديده است؟! از على عليه السلام بشنويد كه بى گمان در نماياندن شخصيت و چهره پيامبر خدا ، يگانه است و بى همتا :
مَن رَ آهُ بَديهَةً هابَهُ ، ومَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أحَبَّهُ ، يَقولُ ناعِتُهُ : لَم أرَ قَبلَهُ ولا بَعدَهُ مِثلَهُ . [14] هر كس بدون سابقه قبلى وى را مى ديد، هيبتش او را مى گرفت و هر كه با وى معاشرت مى كرد و او را مى شناخت ، دوستدارش مى شد. هر كه مى خواست او را وصف كند، مى گفت : نظير او را در گذشته و حال نديده ام.
بدين سان ، طبيعى است كه اين چهره نورانى ، جهانى شود و پرتو شخصيت او بر تمام شخصيت هاى جهان ، سايه افكند و تمام قهرمانان و بزرگان ، اين قلّه هاى افراشته تاريخ بشر ، در برابر عظمت و والايى او سر فرود آورند و زمينه تحقّق وعده الهى در جهانى شدن اين آيين ، و سيطره آموزه هاى دين اين چهره بى بديل تاريخ ، شكل گيرد كه خداوند فرمود :
«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ . [15] او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است ، پيروز گرداند» .
اين همه ، چيزى نبوده و نيست كه بر هوشمندان تاريخ ، پوشيده مانَد ؛ آنانى كه چگونگى روند حقايق را مى دانستند و چه سانىِ نفوذ انديشه و كلام را در مى يافتند ، چه آنان كه مى يافتند ، ولى بر نمى تافتند و از ره ستيز بر مى آمدند ، و چه آنان كه مى يافتند و بر مى تافتند و از سرِ خضوع ، بدان اذعان مى داشتند و در برابر عظمت آن ، سر فرود مى آوردند . اكنون از هر كدام از اين دو رويكرد ، به يك نمونه بنگريد :
وليد بن مغيره ، سرسخت ترين و خيره سرترين دشمن پيامبر صلى الله عليه و آله ، پس از شنيدن آياتى گفت :
وَ اللّهِ لَقَد سَمِعتُ مِن مُحَمَّدٍ آنِفا كَلاما ما هُوَ مِن كَلامِ الإِنسِ و لا مِن كَلامِ الجِنِّ و أنَّ لَهُ لَحَلاوةً و أنَّ عَلَيهِ لَطَلاوَةً و أنَّ أعلاهُ لَمُثمِرٌ و أنَّ أسفَلَهُ لَمُغْدِقٌ و أنَّهُ لَيَعلو و لا يُعلى عَلَيهِ . [16] به خداوند سوگند ، در همين روزها سخنى را از محمّد شنيدم كه نه از جنس كلام جنيان و نه انسيان بود. آن كلام ، شيرينى و جذابيتى ويژه دارد . شاخ و برگش پربار و ريشه هايش جوشان است . او هماره بر فراز مى نشيند و چيزى برتر از آن نمى رود .
و انيس بن جُناده ، از چيره زبان ترين شاعران روزگار جاهلى و از جمله ناقدان محافل شعر آن روزگاران ، پس از تصريح به اين كه سخن ارائه شده از پيامبر خدا را با برترين شعرها و سخن ها به ميزان نقد نهاده است ، مى گويد :
فَما يَلتَئِمُ عَلى لِسانِ أحَدٍ بَعدى أنَّهُ شِعرٌ ، وَ اللّهِ أنَّهُ لَصادِقٌ و أنَّهُم لَكاذِبونَ . [17] پس از من ، بر زبان كسى نخواهد گذشت كه آن شعر است . به خداوند سوگند كه قرآن ، حقيقت دارد و آنان دروغگويند .
چنين بود كه پيراسته دلان ، سر در گرو حق گذاشته ، بر گرد شمع وجود پيامبر خدا ، چونان پروانه گِرد آمدند و سر از پا ناشناخته ، در دفاع از او كوشيدند . آن روزگاران و پس از آن ، بر گذرگاه تاريخ ، سياه دلان و تيره جانان در برابر او و آموزه هاى والايش صف كشيدند ، با روش هاى گوناگون ، عليه شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و تحريف و وارونه سازى چهره زيباى او تلاش كردند و از دورترين روزگاران تا سده هاى اخير و شكل گيرى و گسترش پژوهش خاورشناسان ، از ساختن و پراكندن دروغ ها ، افسانه ها و سخنان ياوه ، كوتاه نيامدند و تا توانستند ، در اين راه كوشيدند . [18] پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و ارائه چهره اى ناب و خردمندانه از اسلام و ايجاد جاذبه و كشيدن انبوه انديشه ها ، خامه ها ، فكرها و جريان ها به سوى آموزه هاى والاى قرآن و اسلام ، روند اين تلاش ها و كوشش ها و كشش هاى شيطانى و ديومنشانه در جهت تحريف چهره پيامبر خدا ، بسى افزون شد . كتاب آيات شيطانى ، از جمله نمونه هاى زشت و پَلشت همين جريان بود و اهانت هاى مكرّر به آن چهره پاك و تابناك خدايى در قالب كاريكاتور و ... در همين جهت و با همين سمت و سو شكل گرفت . بر اين همه بايد سخنان يكسر دروغ و اهانت آميز پاپ را افزود كه بى گمان ، آبشخورش همان جريانِ آغاز شده از روزگاران كهن ، و انگيزه اش انگيزه هاى شيطانى و ستيهنده با پيامبر خداست . اكنون بايد مسلمانان مؤمن و هوشمند ، با حزم انديشى تمام ، اين جريان ها را بپايند و بدانند كه حملات جريانِ ياد شده ، بويژه پس از پيروزى شگفت آور و خيره كننده «حزب اللّه لبنان» بر رژيم تا بُن دندان مسلّح اسرائيل ، با همراهى و همدستى صهيونيزم بين الملل ، تشديد شده ، گسترده تر خواهد گشت .
اعلام «سال پيامبر اعظم» ، [19] فرصت بسيار مناسبى است كه عالمان ، محقّقان و سختكوشان قبيله قلم ، با تمام توان به آوردگاه توطئه ها و تهاجم فرهنگى و شبيخون فكرى برنامه ريزى شده دشمنان اسلام ، وارد شوند و با ترسيمى زيبا از چهره پيامبر صلى الله عليه و آله بر پايه منابع و مصادر اصيل و آموزه هاى ارجمند و تعاليم قويم قرآنى و اسلامى ، با ارائه ابعاد مختلف سيره والاى آن بزرگوار و آن شخصيت بى بديل و ناپيدا كرانه ، جهانيان را با شخصيت آفتابگون و معارف و حقايق درياوار نبوى آشنا سازند و مشعلى فروزان ، فرا راه بشر قرار دهند .
[1] نخستين اثر ، پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله از نگاه قرآن و اهل بيت عليهم السلام بود كه در نيمه اوّل سال 1385 منتشر شد .
[2] گفتنى است كه در سال 1385 هجرى شمسى بر پايه تقويم هجرى قمرى ، دوبار سالگرد وفات پيامبر خدا تكرار شده و به همين مناسبت ، رهبر فرزانه انقلاب اسلامى ، اين سال را «سال پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله » ناميده است .
[3] سبأ : آيه 6 .
[4] نجم : آيه 3 ـ 4 .
[5] مانند : دانش نامه ميزان الحكمة ، دانش نامه عقايد اسلامى ، دانش نامه احاديث پزشكى ، اهل بيت در قرآن ف و حديث ، دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث ، حج و عمره در قرآن و حديث ، خير و بركت در قرآن و حديث ، توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث ، گفتگوى تمدّن ها در قرآن و حديث ، پيامبر اعظم از نگاه قرآن و اهل بيت ، ماه خدا در قرآن و حديث .
[6] الكافى : ج 1 ص 53 ح 14 ، روضة الواعظين : ص 233 .
[7] تعداد اين توضيح ها و تحليل ها ، بيش از دويست عنوان در حجمى بيش از نهصد صفحه است .
[8] . الكافى : ج 1 ص 52 ح 7 .
[9] ر . ك : ج 11 ص 289 (شب بيست وسوم) ، 309 (علم آموزى و عبادت) و 311 (بهترين اعمال در شب قدر) .
[10] نهج البلاغة : خطبه 1 .
[11] آنچه آمد ، اندكى بود از نمادها و نمودهاى فرهنگى ، اعتقادى و اخلاقى بسيارِ جامعه جاهلى در آستانه ظهور محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله .
[12] ر . ك : نهج البلاغة : خطبه هاى 1 و 2 و 94 و 133 و 158 .
[13] مسند ابن حنبل : ج 6 ص 91 ، الطبقات الكبرى : ج 1 ص 364 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 89 .
[14] الغارات : ج 1 ص 167 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 194 ح 33 .
[15] توبه : آيه 33.
[16] مجمع البيان : ج 5 ص 387 .
[17] الإصابة : ج 3 ص 339 ، الشفا بتعريف حقوق المصطفى : ج 1 ص 371 .
[18] براى نمونه ، ر.ك : محمّد در اروپا (داستان هزار سال افسانه سازى و دروغ پردازى در غرب) ، مينو صميمى ، ترجمه : عبّاس مهر پويا ؛ الاستشراق فى السيرة النبويّة ، عبد اللّه محمّد الأمين النعيم .
[19] اين نام گذارى، زمينه ساز كشش ها و كوشش هاى عالمان، نويسندگان، پژوهشيان و مراكز تحقيق ف و پژوهش شد تا براى نگارش ، تدوين و سامان دادن آثار و مجموعه هايى درباره آن رسول بيدارى و آزادى، همّت گمارند . در اين ميان ، مجموعه حكمت نامه پيامبر اعظم ، در جمع و تدوين و عرضه سخنان گوهرنشان و حكمت هاى آفتابگونِ پيامبر خدا ، از لونِ ديگرى است. در اين مجموعه ، حكمت هاى نبوى، در قالب موضوعات مختلف و با چينشى دقيق و كارآمد، سامان يافته است . آنچه در پى مى آيد، گزارشى است تفصيلى و گاه تحليلى از اين مجموعه گسترده و درون مايه ارجمند و آموزنده آن .