بسم الله الرحمن الرحیم
بحث اخلاقی
اصلاح عیوب (2)
اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّي إِلَّا أَصْلَحْتَهَا.[1]
در تبیین این فراز نورانی گفتیم برای اصلاح کردن عیوب در کنار دعا و درخواست از خداوند، باید اقداماتی را نیز انجام دهیم و اولین گام هم شناخت عیوب و ضعفهای اخلاقی و عملی است.
در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم آمده است:
إذا أرادَ اللَّهُ بِعَبدٍ خَيراً فَقَّهَهُ في الدِّينِ، و زَهَّدَهُ في الدنيا، و بَصَّرَهُ عُيوبَهُ.[2]
هرگاه خداوند، خوبى بندهاى را بخواهد، او را دينشناس مىگردانَد و به دنيا بىاعتنايش مىسازد و او را نسبت به عيبهايش بينا مىكند.
از آنجا که افعال خدا بدون حکمت نیست، پس خیرخواهی خدا برای بندگان ریشه در عمل خود آنان دارد و سه خصلت دینشناسی، بیرغبتی به مظاهر دنیوی و بصیرت نسبت به عیوب خویشتن، نشانههای بندهای است که خدا خیر او را خواسته است.
بر این اساس، بصیرت نسبت به عیوب و دیدن ضعفها از جمله الطاف الهی است که یکی از راههای کسب آن درخواست از خداوند متعال است. در حدیث معراج آمده است که هر گاه بنده به شكم خويش گرسنگى دهد و زبانش را نگه دارد، خداوند به او حكمت مىآموزد که اگر مؤمن باشد حکمتش برای او نور و برهان و شفا و رحمت میشود، در نتیجه:
يَعلَمُ ما لَم يَكُن يَعلَمُ، ويُبصِرُ ما لَم يَكُن يُبصِرُ، فَأَوَّلُ ما ابَصِّرُهُ عُيوبَ نَفسِهِ حَتّى يُشغَلَ بِها عَن عُيوبِ غَيرِهِ، وابَصِّرُهُ دَقائِقَ العِلمِ حَتّى لا يَدخُلَ عَلَيهِ الشَّيطانُ.[3]
آنچه را نمىدانسته است، خواهد دانست و آنچه را نمىديده است، خواهد ديد. نخستين چيزى را كه به او نشان مىدهم، عيبهاى خود اوست تا بدين سبب، از پرداختن به عيبهاى ديگران باز مانَدو دقايق علم را به او نشان مىدهم تا شيطان به وجود او راه نيابد.
بنا بر این، اولین راه اصلاح عیوب، شناخت آنهاست که در صورتی که انسان مورد لطف و عنایت حضرت حق قرار گیرد، آنها را میشناسد و میبیند. پس همین که انسان در فکر ضعفهای خود باشد و بداند که عیبهایی در او وجود دارد، خود از الطاف الهی است و به تعبیر مرحوم فیض کاشانی، خود نوعی هوشیاری است، که البته نباید به آن اکتفا شود:
به غفلت رفـت عمر و فـکر غفلـت ندانسـتم چه سان آمد چه سان شـد
اگر چه فکر غفلت هوشـیاری استولی راضـی به آن کی میتوان شـد[4]
محاسبه نفس
دومین راه برای شناخت عیوب محاسبه نفس است. اینکه انسان به حساب خودش برسد به قدری اهمیت دارد که طبق روایتی صحیح السند عدم تکرار روزانه این کار موجب خارج شدن انسان از شمار شیعیان کامل میشود. امام کاظم علیه السلام میفرماید:
لَيسَ مِنّا مَن لَم يُحاسِب نَفسَهُ في كُلِ يَومٍ.
از ما نيست كسى كه هر روز به حساب اعمال خود رسيدگى نكند.
محاسبه نفس موجب میشود انسان به عیوب خود پی ببرد و سپس به فکر تدارک و اصلاح آنها بیافتد، چنانچه در روایتی از امیر المؤمنین علیه السلام میخوانیم:
مَن حاسَبَ نفسَهُ وقَفَ على عُيوبِهِ، و أحاطَ بذُنوبِهِ، و اسْتَقالَ الذُّنوبَ، و أصْلَحَ العُيوبَ.[5]
هر كه به محاسبه نفْس خود پردازد به عيبهايش آگاه شود و به گناهانش پى ببرد و گناهان را جبران كند و عيبها را برطرف سازد.
خداوند توفیق شناخت عیوب خود را به همه ما عنایت فرماید.
بحث فقهی
موضوع: حجّ صبیّ بالغ شده قبل از مشعر
یادآوری
بحث در مسائل مربوط به شرط اول از شرائط وجوب حج یعنی بلوغ و مباحث مربوط به حجّ صبیّ بود. تا کنون پنج مسئله از این مسائل را مورد بررسی قرار دادیم و اینک ادامه مسائل.
مسئله ششم
لو حج الصبي المميز و أدرك المشعر بالغا و المجنون و عقل قبل المشعر يجزئهما عن حَجّة الإسلام على الأقوى و إن كان الأحوط الإعادة بعد ذلك مع الاستطاعة.[6]
اگر بچه مميّز حج نمايد و به مشعر الحرام درحالىكه بالغ شده است برسد، و همچنين اگر ديوانه حج كند و قبل از مشعر عاقل شود، بنابر اقوى حج هر دو از حَجّة الاسلام كفايت مىكند، اگر چه احتياط آن است كه بعد از آن در صورت استطاعت، حج را اعاده كند.
فرض این است که کودک ممیز یا مجنون همه اعمال حج تا وقوف در مشعر را به نیت استحباب و به صورت صحیح انجام دادهاند، حال قبل از وقوف در مشعر کودک بالغ و مجنون عاقل شده است، در اینجا آیا این حج آنها از حَجّة الاسلام کفایت میکند یا خیر؟ حضرت امام فتوا دادند که بنا بر اقوا کفایت میکند، هرچند احتیاط اعاده آن در صورت استطاعت است.
نظر صاحب عروة
صاحب عروة در مسئله هفتم از مسائل مربوط به شرط بلوغ و عقل مینویسند:
قد عرفت أنّه لو حجَّ الصبيّ عشر مرّات لم يجزه عن حَجّة الإسلام، بل يجب عليه بعد البلوغ و الاستطاعة، لكن استثنى المشهور من ذلك ما لو بلغ و أدرك المشعر فإنّه حينئذٍ يجزي عن حَجّة الإسلام، بل ادّعى بعضهم الإجماع عليه، و كذا إذا حجّ المجنون ندباً ثمّ كمل قبل المشعر، و استدلّوا على ذلك بوجوه.[7]
قبلاً دانستی که اگر کودک ده بار هم حج انجام دهد از حَجّة الاسلام او کفایت نمیکند، بلکه بعد از بلوغ و مستطیع شدن دوباره باید آن را انجام دهد؛ ولی مشهور از این حکم این صورت را استثنا کردهاند که کودک بالغ شود و مشعر را درک کند، در این صورت از حَجّة الاسلام او کفایت میکند، بلکه بر این استثنا ادعای اجماع شده است. همچنین است هنگامی که مجنون حج را به صورت مستحبی انجام داده و قبل از مشعر عقلش کامل شود. مشهور برای این استثنا به چند وجه استدلال کردهاند.
ایشان در ادامه پس از بیان سه دلیل برای این حکم ـ که بعداً آنها را میخوانیم ـ و اشکال به هر سه آنها میفرمایند:
فالقول بالإجزاء مشكل، و الأحوط الإعادة بعد ذلك إن كان مستطيعاً بل لا يخلو عن قوّة.[8]
پس قول به اجزا مشکل است و احوط اعاده حج بعد از بلوغ است اگر مستطیع بود، بلکه اعاده آن خالی از قوت نیست.
بنا بر این، نظر صاحب عروة غیر از نظر امام خمینی است و ایشان وجوب اعاده و عدم اجزای این صورت را خالی از قوت نمیدانند. در حاشیه عروة چهار تن از محشین یعنی حضرت امام، آقا ضیاء عراقی، آیت الله سید عبدالهادی شیرازی و آیت الله نائینی بر خلاف صاحب عروة قائل به اجزا شدهاند؛ ولی بقیه محشین نظر ایشان را قبول کردهاند.
قبل از بررسی ادله این حکم با نظر برخی از قدما هم آشنا میشویم.
نظر شیخ طوسی
مرحوم شیخ طوسی در این مسئله قائل به اجزا هستند. ایشان در کتاب الخلاف پس از قول به صحت احرام صبی و عبد میفرمایند:
ان كملا قبل الوقوف، تعين إحرام كل واحد منهما بالفرض، و أجزأه عنحَجّة الإسلام. و به قال الشافعي.[9]
اگر [شرائط صبی یا عبد] قبل از وقوف کامل شود [یعنی صبی بالغ شود و عبد آزاد شود] بر هر یک از آنها احرام حج واجب معین میشود و دیگر از حَجّة الاسلام کفایت میکند. شافعی نیز همین قول را قائل شده است.
ایشان در المبسوط هم درباره صبی، عبد و مجنون میفرمایند:
إن بلغ الصبي أو أعتق العبد أو رجع إليه العقل قبل أن يفوته المشعر الحرام فوقف بها أتى بباقي المناسك فإنه يجزيه عن حَجّة الإسلام.[10]
اگر کودک بالغ شود یا عبد آزاد شود یا عقل مجنون به او بازگردد و این در زمانی باشد که هنوز وقوف در مشعر الحرام از آنها فوت نشده است و آنها در آن وقوف کنند و بقیه مناسک را هم انجام دهند، این حجشان از حَجّة الاسلام آنها کفایت میکند.
نظر ابن حمزه
ابن حمزه نیز قائل به اجزاء شده است. ایشان در کتاب الوسیله درباره صبی میفرمایند:
الصبي إذا حج به وليه و قد عقل الإحرام أمره بالإحرام و الاجتناب عما يجب على المحرم الاجتناب عنه و يأمره بقضاء المناسك فإن بلغ قبل الوقوف بالموقفين أو بأحدهما أجزأ حجه عن حَجّة الإسلام و إن لم يبلغ لم يجزئ عنها و عليه حَجّة الإسلام إن بلغ مستطيعا أو وجد الاستطاعة بعد ذلك.[11]
هنگامی که ولیّ کودک او را حجّ میدهد اگر عقل کودک میرسد که احرام ببندد، او را به احرام بستن امر میکند و از آنچه که بر محرم حرام است او را نهی میکند، همچنین او را به انجام مناسک امر میکند، پس اگر قبل از وقوف در عرفات و مشعر یا یکی از آنها بالغ شود، حج او از حَجّة الاسلام کفایت میکند، ولی اگر بالغ نشود از حَجّة الاسلام کفایت نمیکند لذا اگر در حالی که مستطیع هست بالغ شود یا بعد از بلوغ مستطیع شود باید حَجّة الاسلام را انجام دهد.
نظر محقق حلّی
ایشان اجزا را همراه با تردید بیان کردهاند و نتوانستهاند فتوا به اجزا دهند که میتوان گفت قائل به احتیاط واجب شدهاند. فرمایش ایشان چنین است:
لو دخل الصبي المميز و المجنون في الحجّ ندبا ثمّ كمل كلّ واحد منهما في المشعر أجزأ عن حَجّة الإسلام على تردد.[12]
اگر کودک ممیز و مجنون وارد حج مستحبی شوند و در مشعر کامل شوند، بنا بر تردید از حَجّة الاسلام آنها کفایت میکند.
نظر علامه حلی
علامه در تذکرة قائل به اجزا شده و نسبت به آن ادعای اجماع کرده است. ایشان ابتدا حکم اکمال شرائط بعد از وقوف را بیان میکنند سپس به مسئله مورد بحث میپردازند. متن فرمایش ایشان در مسئله 25 چنین است:
لو حجّ الصبي أو العبد فبلغ أو أعتق في أثناء الحجّ، فإن كان زوال العذر بعد الوقوف بالمشعر الحرام لم تجزئهما عن حَجّة الإسلام ـ و هو قول العلماء ـ لأنّ معظم العبادة وقع حالة النقصان... و إن بلغ الصبي أو أعتق العبد قبل الوقوف بالمشعر، فوقف به أو بعرفة معتقا و فعل باقي الأركان، أجزأ عن حَجّة الإسلام، و كذا لو بلغ أو أعتق و هو واقف عند علمائنا أجمع.[13]
اگر کودک یا عبد حج انجام دهد و در اثنای حج کودک بالغ و عبد آزاد شود، در صورتی که زوال عذر بعد از وقوف در مشعر الحرام باشد، حج آنها از حَجّة الاسلام کفایت نمیکند. این قول همه علما [حتی اهل سنت] است، زیرا بیشتر اعمال حج در حالت نقصان واقع شده است... و اگر کودک قبل از وقوف در مشعر بالغ یا عبد آزاد شود و در آنجا یا در عرفه در حالی که آزاد است وقوف کند و بقیه اعمال را هم انجام دهد، حج او از حَجّة الاسلام کفایت میکند، همچنین است اگر در حال وقوف کودک بالغ شود یا عبد آزاد شود، این حکم مورد پذیرش همه علمای ماست.
نظر صاحب حدائق
صاحب حدائق در این باره مینویسند:
لو دخل الصبي أو المجنون في الحج تطوعا ثم كمل في أثناء الحج فان كان في أثناء الوقوف بالمشعر أتم تطوعا و لم يجزئه عن حَجّة الإسلام قولا واحدا كما نقله في التذكرة... و ان كان قبل الوقوف بالمشعر فالمشهور انه يدرك الحج بذلك و يجزئه عن حَجّة الإسلام، و ذكره الشيخ و أكثر الأصحاب، و نقل فيه العلامة في التذكرة الإجماع.[14]
اگر کودک یا مجنون حج مستحبی انجام دهند، سپس در اثنای آن کامل شوند، اگر در اثنای وقوف در مشعر کامل شوند، آن را به همان صورت مستحبی تمام میکنند و این از حجةالاسلام آنها کفایت نمیکند و در اینجا ـ چنانچه در تذکرة نقل شده ـ فقط همین یک نظر وجود دارد... و اگر قبل از وقوف در مشعر کامل شوند، مشهور میگویند در این صورت حج را درک کردهاند و از حَجّة الاسلام آنها کفایت میکند. این نظر شیخ و اکثر اصحاب است و علامه هم در تذکرة نسبت به آن ادعای اجماع کرده است.
ایشان در ادامه به ادلهای که مشهور برای این حکم بیان کردهاند، اشاره کرده و در آنها اشکال میکند. ما نیز بعد از نقل این اقوال آنها را بررسی میکنیم. سپس با بیان اینکه تنها دلیل مشهور ادعای اجماع است؛ ولی چون فقهایی مثل شهید ثانی هم که به آن اعتماد کردهاند، این اجماعات را مورد طعن قرار دادهاند، در نهایت قول به عدم اجزا را ظاهر میدانند. متن فرمایش ایشان چنین است:
و بالجملة فإني لم أقف لهم على دليل في المسألة إلا ما يدعى من الإجماع، و عليه اعتمد شيخنا الشهيد الثاني في المسالك فقال: ... و المعتمد الاجزاء تعويلا على الإجماع المنقول و عدم العلم بالمخالف على وجه يقدح فيه. انتهى. و فيه انه قد طعن في مسالكه في هذا الإجماع في غير موضع كما سنشير اليه ان شاء الله تعالى. و حينئذ فالظاهر هو عدم الاجزاء.[15]
بنا بر این، مجموعاً در این مسئله سه نظر وجود دارد:
یک) اجزا که نظر مشهور فقهاست.
دو) اجزا بنا بر احتیاط واجب که نظر محقق در شرائع بود.
سه) عدم اجزا که نظر صاحب حدائق بود و مرحوم فیض کاشانی هم در کتاب مفاتیح خود آن را برگزیده است.
بررسی ادله مسئله
در اینجا سراغ ادله میرویم تا ببینیم میتوان نظر مشهور را پذیرفت یا نه. مشهور برای اثبات اجزای حج کودکی که قبل از وقوف در مشعر بالغ شده یا حج مجنونی که قبل از وقوف عاقل شده است به سه دلیل تمسک کردهاند:
دلیل اول: روایات مربوط به عبد
اولین دلیل قائلین به اجزاء روایاتی است که دلالت میکند اگر عبد قبل از ادراک مشعر آزاد شود از حَجّة الاسلام او کفایت میکند. این روایات که در باب «أَنَّ الْمَمْلُوكَ إِذَا حَجَّ فَأَدْرَكَ أَحَدَ الْمَوْقِفَيْنِ مُعْتَقاً أَجْزَأَهُ عَنْ حَجّة الْإِسْلَامِ» آمده چنین است:
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ شِهَابٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَعْتَقَ عَشِيَّةَ عَرَفَةَ عَبْداً لَهُ قَالَ يُجْزِي عَنِ الْعَبْدِ حَجّة الْإِسْلَامِ وَ يُكْتَبُ لِلسَّيِّدِ أَجْرَانِ ثَوَابُ الْعِتْقِ وَ ثَوَابُ الْحَجِّ.[16]
این روایت صحیح السند است. شیخ صدوق به اسنادش از «حسن بن محبوب» که «إمامیٌ ثقةٌ جلیل» است و او از «شهاب بن عبد ربّه» که توثیق شده است از امام صادق علیه السلام نقل میکند که حضرت درباره شخصی که عبدش را در شب عرفه آزاد کرده فرمود: [این حج] از حَجّة الاسلام عبد کفایت میکند و برای مولای او هم دو پاداش نوشته میشود، ثواب آزاد کردن بنده و ثواب حج.
روایت دوم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَمْلُوكٌ أُعْتِقَ يَوْمَ عَرَفَةَ قَالَ إِذَا أَدْرَكَ أَحَدَ الْمَوْقِفَيْنِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ.[17]
شیخ صدوق به اسنادش از «معاویة بن عمار» روایت کرده که میگوید: از امام صادق علیه السلام درباره بندهای که روز عرفه آزاد شده سؤال کردم، حضرت فرمود: اگر یکی از دو موقف را درک کند، حجّ را درک کرده است.
شیخ طوسی نیز همین مطلب را با عبارت «رُوی فی العبد» آورده است که صاحب وسائل آن را یک روایت به شمار آورده است.
روایت سوم
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ شِهَابٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَعْتَقَ عَشِيَّةَ عَرَفَةَ عَبْداً لَهُ أَ يُجْزِي عَنِ الْعَبْدِ حَجّة الْإِسْلَامِ قَالَ نَعَمْ.[18]
این روایت در کافی نقل شده که «شهاب بن عبد ربّه» میگوید: از امام صادق علیه السلام در مورد شخصی که بندهاش را در شب عرفه آزاد کرده پرسیده شد که ایا از حَجّة الاسلام بنده کفایت میکند؟ فرمود: بله.
روایت چهارم
جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ الْمُحَقِّقُ فِي الْمُعْتَبَرِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي مَمْلُوكٍ أُعْتِقَ يَوْمَ عَرَفَةَ قَالَ إِذَا أَدْرَكَ أَحَدَ الْمَوْقِفَيْنِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ وَ إِنْ فَاتَهُ الْمَوْقِفَانِ فَقَدْ فَاتَهُ الْحَجُّ وَ يُتِمُّ حَجَّهُ وَ يَسْتَأْنِفُ حَجّة الْإِسْلَامِ فِيمَا بَعْدُ.[19]
محقق حلی در کتاب المعتبر به صورت مرسل از «معاویة بن عمار» نقل کرده که میگوید: امام صادق علیه السلام درباره بندهای که در روز عرفه آزاد شده فرمود: اگر یکی از دو موقف را درک کند، حج را درک کرده است و اگر یکی از دو موقف از او فوت شود، حج نیز از او فوت شده و حجش را به پایان میبرد و دوباره در سالهای آینده حَجّة الاسلام را به جا میآورد.
وجه استدلال به این روایات چنین است که طبق آنها میتوان این کبرای کلی را برداشت کرد که هر کس وقوف را بدون عذر درک کرده باشد، حج او از حَجّة الاسلام کفایت میکند «من ادرک احد الموقفین فقد ادرک الحج». در بحث ما نیز کودک یا مجنون بدون عذر وقوف را درک کردهاند پس کافی است.
اشکال
اولاً کبرای کلی در مورد عبد است یعنی «المملوک اذا ادرک احد الموقفین فقد ادرک الحج» و تسری این حکم به صبی و مجنون قیاس است. ثانیاً قیاس آن هم قیاس مع الفارق است زیرا مملوک بالغ بوده و مانع او عدم حرّیتش بوده که بر طرف شده است، ولی در بحث ما مانع عدم بلوغ و عدم عقل است.[20]
دلیل دوم: صحت انشای حجّ در آن زمان
دلیل دوم دلیلی است که علامه در المنتهی آورده است. وی در این باره میفرماید:
لو بلغ فی اثناء الحج... إن أدرك أحد الموقفين بالغا ففي الإجزاء تردّد. و لو قيل به، كان وجها؛ لأنّه زمان يصحّ إنشاء الحجّ فيه، فكان مجزئا بأن يجدّد نيّة الوجوب.[21]
خلاصه اینکه زمان قبل از مشعر، زمانی است که میشود در آن انشاء حج کرد، صبی نیز در این زمان بالغ شده و نیت استحبابیاش را به نیت حج واجب بر میگرداند و حجاش مجزی است.
دلیل اینکه گفته شده در این زمان، انشای حج صحیح است هم روایاتی است که دلالت میکند اگر کسی موفق نشده بود که از مکه برای حج احرام ببندد، از هر کجا که برایش ممکن شد، محرم میشود.[22]
اشکال
اشکال این استدلال این است که نهایت چیزی که این نصوص ثابت میکند این است که این زمان برای فرد بالغی که از اول نیت حَجّة الاسلام کرده بوده، صلاحیت انشاء دارد؛ اما برای اثبات اینکه این حکم برای صبی، نمیتوان بدان استدلال کرد.
دلیل سوم: روایات زمان ادراک حج
عمده دلیل قائلین به اجزاء روایاتی است که در باب 23 از «ابواب الوقوف بالمشعر» آمده است که دلالت میکند بر این که اگر کسی مشعر را درک کند، حج را درک کرده است. چند مورد از این روایات چنین است:
روایت اول
عَنْهُ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْحَدِّ الَّذِي إِذَا أَدْرَكَهُ الرَّجُلُ أَدْرَكَ الْحَجَّ فَقَالَ إِذَا أَتَى جَمْعاً وَ النَّاسُ فِي الْمَشْعَرِ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ وَ لَا عُمْرَةَ لَهُ وَ إِنْ لَمْ يَأْتِ جَمْعاً حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَهِيَ عُمْرَةٌ مُفْرَدَةٌ وَ لَا حَجَّ لَهُ فَإِنْ شَاءَ أَقَامَ وَ إِنْ شَاءَ رَجَعَ وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.[23]
شیخ طوسی به اسنادش از «حسین بن سعید» و او از «محمد بن فضیل» که متهم به غلو است، ولی بنا بر تحقیق توثیق شده، نقل میکند که میگوید: از ابا الحسن علیه السلام [که ظاهراً امام کاظم علیه السلام است] درباره مرزی سؤال کردم که اگر شخص آن را درک کند، حج را درک کرده است. حضرت فرمود: اگر زمانی که به «جمع» [یکی از نامهای مشعر] میرسد ـ در حالی که مردم در آنجا هستند ـ قبل از طلوع خورشید باشد، حج را درک کرده، ولی عمره برای او محسوب نمیشود، و اگر تا زمان طلوع خورشید به «جمع» نرسد، عمره مفرده برایش محسوب میشود نه حجّ، پس میتواند بماند و میتواند برگردد، ولی سال بعد باید حج بگذارد.
طبق این روایت ملاک حج درک قبل از طلوع خورشید مشعر الحرام است و بعد از آن عمره مفرده محسوب میشود.
روایت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ يَوْمَ النَّحْرِ مِنْ قَبْلِ زَوَالِ الشَّمْسِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ.[24]
«جمیل بن دراج» از امام صادق علیه السلام اینگونه نقل کرده است که کسی که مشعر الحرام را قبل از ظهر روز عید قربان درک کند، حج را درک کرده است.
شبیه این روایت در روایات 6، 8، 10، 11، 12 و 14 این باب هم وارد شده است. در این روایات ملاک حج قبل از ظهر روز عید دانسته شده نه قبل از طلوع خورشید که در جای خود باید نحوه جمع میان آنها بحث شود. چنانچه در روایت سیزدهم این باب در گزارشی از کشّی به این اختلاف اشاره شده است. وی به نقل از «محمد بن نصير» و «محمد بن عيسى» نقل کرده که «یونس بن عبدالرحمن» میگوید: «عبدالله بن مسکان» فقط این حدیث را از امام صادق علیه السلام شنیده است که «مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ». بعد «محمد بن عیسی» میگوید: البته اصحاب ما آن را اینگونه نقل کردهاند: «مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ». همچنین میگوید این روایت را «محمد بن عمیر» هم برایم نقل کرده که فکر کنم اینگونه گفت: «مَنْ أَدْرَكَهُ قَبْلَ الزَّوَالِ مِنْ يَوْمِ النَّحْرِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ».[25]
به هر حال، این روایات مطلق است و شامل صبی و مجنون هم میشود. پس اگر صبی قبل از طلوع خورشید یا قبل از ظهر در مشعر حضور پیدا کند، حج او مجزی است.
اشکال
در اینجا مباحث زیادی مطرح شده است، ولی ما به یک اشکال روشن آن اکتفا میکنیم و آن این است که صحت حجّ غیر از کفایت از حَجّة الاسلام است، در حالی که اگر هم اطلاق این روایات را قبول کنیم، طبق آنها حج کسی که مشعر را درک کرده است، صحیح است اما اینکه آیا از حَجّة الاسلام او هم کفایت میکند یا نه؟ تازه اول الکلام است.
بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم این روایت بر مجزی بودن از حَجّة الاسلام دلالت دارد، هر چند ظاهراً مشهور فقها از این روایات چنین برداشتی کردهاند که فتوا به اجزا دادهاند و شاید حضرت امام هم بر اساس این روایات با کمک فهم مشهور اجزاء را اقوا دانستند. این در حالی است که فقهایی مثل آیت الله بروجردی که به مشهور اعتنای زیادی دارند هم در اینجا قائل به اجزاء نشدهاند، از این رو، ما نیز همان احتیاط صاحب عروة را میپذیریم که بنا بر احتیاط واجب کودکی که قبل از مشعر بالغ میشود باید بعد از بلوغ در صورت استطاعت حَجّة الاسلام را به جا آورد.