بسم الله الرحمن الرحیم
بحث اخلاقی
استعاذه ابزار رهایی از دام شیطان
و عَمِّرْني ما كانَ عُمري بِذْلَةً في طاعَتِكَ، فإذا كانَ عُمري مَرتَعاً لِلشَّيطانِ فَاقبِضْني إلَيكَ.[1]
سخن در تبیین این فراز نورانی به اینجا رسید که چه کنیم تا عمر ما مرتع و چراگاه شیطان نشود؟ این سؤال یک پاسخ اجمالی دارد و یک پاسخ تفصیلی.
پاسخ اجمالی آن در قرآن بیان شده است و آن بندگی خداست:
﴿إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ﴾[2]
بىگمان تو بر بندگان من چيرگى ندارى.
پاسخ تفصیلی آن این است که بندگان راستین الهی ابزارهایی دارند که شیطان به خاطر وجود آن ابزارها توانایی گمراه کردن آنها را ندارد. یکی از آن ابزار «ایمان» است که توضیح آن در جلسه قبل بیان شد. یکی دیگر از آنها دعاست.
در روایتی از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است که میفرماید:
أكثِرِ الدُّعاءَ تَسلَمْ مِن سَوْرَةِ الشَّيطانِ.[3]
«سورة» به معنای چیرگی و غضب است،[4] یعنی بسيار دعا كن تا از سیطره شيطان، در امان باشى.
یکی از انواع دعا هم استعاذه و پناهجویی از شرّ شیطان و وسوسههای اوست که در قرآن کریم و همچنین در روایات خیلی مورد توجه قرار گرفته است. ما آیات و روایات مربوط به استعاذه را در کتاب نهج الذکر جمعآوری کردهایم و در آنجا مباحث مربوط به آن را مفصل تبیین کردهایم.
خداوند متعال خطاب به پیامبرش میفرماید:
﴿وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ * وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ﴾[5]
و بگو: پروردگارا! از وسوسههاى شيطانها به تو پناه مىآورم. و به تو پناه مىآورم ـ پروردگارا! ـ از اينكه آنان نزد من باشند.
در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز آمده است:
مَن قالَ حينَ يُصبِحُ: «أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» اجيرَ مِنَ الشَّيطانِ حَتّى يُمسِيَ.[6]
هر كس كه چون صبح كند، بگويد: «به خداىِ شنواى دانا پناه مىبرم از شیطان رانده شده»، تا شب، از گزند شيطان در پناه خدا خواهد بود.
اما سؤال این است که آیا تنها گفتن این ذکر با زبان کافی است یا در کنار استعاذه چیزهای دیگری را نیز باید رعایت کند؟ توضیح آن در جلسه آینده خواهد آمد.
بحث فقهی
موضوع: حکم وضوی صبیّ غیر ممیز برای طواف
یادآوری
بحث در مسئله اول از مسائل مربوط به شرائط وجوب حجة الاسلام بود. گفتیم در این مسئله که راجع به حجّ صبی غیر ممیز بود چهار فرع قابل بحث است، یکی بحث جواز یا عدم جواز مُحرم کردن صبی غیر ممیز بود که گفتیم بنا بر نظر همه فقهای شیعه جایز است، بحث دوم مربوط به فرق یا عدم فرق میان صبی یا صبیه در این حکم بود که گفتیم میان آنها فرقی نیست و اینک فرع سوم و چهارم را مورد بررسی قرار میدهیم.
عدم الحاق مجنون به صبی
در فرع سوم این مسئله مورد بحث است که آیا مجنون هم ملحق به صبی میشود تا بر ولیّ او محرم کردنش مستحب باشد یا نمیشود؟
صاحب عروة هر چند الحاق آن را به خاطر نبودن نصی خاص در این رابطه، خالی از اشکال ندانست؛ ولی آن را ملحق دانست و فرمود ولیّ او مستحق ثواب خواهد بود. این در حالی است که چنانچه گفتیم، آیت الله بروجردی و حضرت امام احرام مجنون را به نیت رجای مطلوبیت جایز دانستند.
به نظر ما هم چون دلیل قرصی وجود ندارد، از طرفی فرق میان صبی و مجنون در این حکم خیلی روشن نیست، لذا به نیت رجای مطلوبیت اشکالی ندارد.
این فرع بحث بیشتری نمیطلبد و به همین مقدار اکتفا میکنیم.
چگونگی احرام صبیّ غیر ممیّز
در فرع چهارم این بحث مطرح میشود که مراد از احرام صبی چیست؟ آیا خود او مُحرم میشود یا اینکه ولیّ او به نیابت از طرف صبی محرم میشود؟
طبق ادلهای که بعداً میخوانیم خود کودک مُحرم میشود، چنانچه در عبارت حضرت امام نیز چنین آمده بود:
يستحب للولي أن يحرم بالصبي غير المميز فيجعله مُحرما.[7]
براى ولىّ مستحب است كه بچه غير مميّز را به احرام وادارد، به اين ترتيب كه او را مُحرم نمايد.
حال که قرار است خود کودک مُحرم شود، این سؤال پیش میآید که اگر کودک به قدری کوچک باشد که نتواند اعمال را خودش انجام دهد، حکم چیست؟ در جواب میگوییم طبق روایاتی که خواهیم خواند، قاعده کلی این است که هر عملی را که خود کودک قادر به انجامش باشد، ولیّ او به او امر میکند که انجام دهد و هر عملی را که نتواند انجام دهد، ولیّ از طرف او انجام میدهد. پس مثلاً به بچه دو ـ سه ساله لباس احرام میپوشانند و طواف و سعی را به او میگویند که انجام دهد، ولی چون نمیتواند نیت کند یا نماز طواف بخواند، از طرف او نیت میکنند و نماز به جا میآورند و همین طور بقیه اعمال را اگر خودش توانست که انجام میدهد و الّا ولیّ به نیابت از او انجام میدهد.
این یک قاعده کلی است، اما در این فرع دو مطلب مورد بحث قرار گرفته است، یکی بحث نیت کردن و یکی هم بحث وضو گرفتن برای طواف.
نیت صبیّ برای احرام
برخی از فقها از جمله صاحب جواهر فرمودهاند که ولیّ نیت را بر زبان جاری کند. متن عبارت ایشان درباره کیفیت احرام صبی غیر ممیز چنین است:
فكيفيته أن ينوي الولي الإحرام بالطفل بالعمرة أو الحج، فيقول: اللهم إني أحرمت بهذا إلى آخر النية.
کیفیت احرام صبی اینگونه است که ولیّ احرام کودک برای عمره یا حج را نیت میکند و بگوید: «اللهم إنی أحرمت بهذا إلی...».
ایشان دلیلی برای این کار ذکر نکردهاند؛ ولی آیت الله حکیم در مستمسک دلیل آن را استحباب تلفظ نیت ذکر کرده است.[8] یعنی چون بر زبان جاری کردن نیت در خصوص حجّ مستحب است، در اینجا نیز مستحب است که ولیّ نیت احرام صبی را به زبان جاری کند. ولی در جواب ایشان گفته شده ادله استحباب تلفظ مربوط به جایی است که شخص خودش میخواهد حج انجام دهد نه آنجا که از طرف دیگری میخواهد نیت کند. بنا بر این، برای صبی دلیلی وجود ندارد و در صورت عدم تلفظ نیت نیز کفایت میکند.[9]
صاحب جواهر در ادامه به این مطلب اشاره میکنند که مراد از احرام صبی این نیست که از طرف او و به نیابت از او انجام شود؛ بلکه باید خود صبی حضور داشته باشد و اعمالی را که میتواند انجام دهد. این مطلب را از کتاب دروس شهید اول نقل میکنند و سپس آن قاعده کلی را که گفتیم از قواعد علامه بیان میکنند. متن عبارت ایشان چنین است:
و في الدروس أنه يكون حاضرا مواجها له و يلبسه ثوبي الإحرام و يجنبه ما يجنب المحرم، و يلبي عنه إن لم يحسنها و إلا أمره، بل في القواعد و غيرها «ان كل ما يتمكن الصبي من فعله من التلبية و الطواف و غيرهما فعله، و إلا فعله الولي عنه» و لعل خبر زرارة فيه إشارة إلى ذلك.
در دروس آمده که باید صبی حضور داشته باشد و خودش مُحرم شود و لباسهای احرام را بپوشد و از محرامات او را اجتناب دهند و اگر نمیتواند تلبیه بگوید، ولیّ از طرف او بگویند و الّا او را امر کند که تلبیه را بگوید. بلکه در قواعد و غیر آن چنین آمده که «هر کاری را که صبی میتواند انجام دهد مثل تلبیه و طواف و مانند آن، خودش انجام دهد و آنچه را نمیتواند انجام دهد، ولیّ او به نیابت از او انجام دهد.» شاید روایت زرارة هم به این قاعده اشاره دارد.
روایت مورد اشاره ایشان را در بحث روایی خواهیم خواند تا ببینیم میتوان از آن قاعده فوق را برداشت کرد یا خیر؟
وضوی صبی برای طواف
شکی نیست که طواف نیاز به طهارة دارد و باید با وضو انجام شود چه اینکه نقل شده: «الطَّوافُبِالبَيتِصَلاة».[10] حال سؤال این است که هنگامی که ولیّ میخواهد کودک غیر ممیز را طواف دهد، آیا خود او یا کودک نیاز به وضو دارد یا خیر؟
در اینجا چهار احتمال وجود دارد و به چهار احتمال هم فتوا دادهاند:
یک) هر دو وضو داشته باشد.
دو) وضوی ولیّ کافی است.
سه) وضو دادن طفل کافی است.
چهار) وضوی هیچ کدام لازم نیست.
قبل از بیان ادله قائلین به هر یک از این وجوه، روایات این باب را میخوانیم. صاحب وسائل در باب هفدهم از ابواب «أقسام الحج» هشت روایت را تحت این عنوان آورده است: «بابكَيْفِيَّةِحَجِّالصِّبْيَانِوَالْحَجِّبِهِمْوَجُمْلَةٍمِنْأَحْكَامِهِمْ». این روایات را میخوانیم تا ببینیم کدام یک از این وجوه با آنها تطبیق بیشتری دارد.
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ مَعَنَا صَبِيّاً مَوْلُوداً فَكَيْفَ نَصْنَعُ بِهِ فَقَالَ مُرْ أُمَّهُ تَلْقَى حَمِيدَةَ فَتَسْأَلُهَا كَيْفَ تَصْنَعُ بِصِبْيَانِهَا فَأَتَتْهَا فَسَأَلَتْهَا كَيْفَ تَصْنَعُ فَقَالَتْ إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَأَحْرِمُوا عَنْهُ وَ جَرِّدُوهُ وَ غَسِّلُوهُ كَمَا يُجَرَّدُ الْمُحْرِمُ وَ قِفُوا بِهِ الْمَوَاقِفَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ فَارْمُوا عَنْهُ وَ احْلِقُوا رَأْسَهُ ثُمَّ زُورُوا بِهِ الْبَيْتَ وَ مُرِي الْجَارِيَةَ أَنْ تَطُوفَ بِهِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ. [11]
کلینی از «ابو علی احمد بن ادریس قمی» و او از «محمد بن عبد الجبار» و او از «صفوان» و او از «عبدالرحمن بن حجاج» که همه آنها امامی و ثقه هستند، نقل کرده است. بنا بر این، سند روایت، سند بسیار خوبی است. «عبدالرحمن» ضمن حدیثی میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: [در سفر حج] همراه ما بچهای است که تازه متولد شده، با او چه کنیم؟ فرمود: مادرش را بفرست نزد «حمیدة» [همسر حضرت] تا از او سؤال کند که با کودکش چه کند. مادرش نزد ایشان رفت و پرسید چه کنم؟ ایشان فرمود: وقتی روز ترویه شد او را مُحرم کن و لباسهایش را در بیاور و او را غسل بده همان طور که مُحرم این کار را میکند و در مواقف او را نگه دار، سپس وقتی روز عید فرا رسید از طرف او رمی کن و سرش را حلق کن، سپس او را به زیارت خانه خدا ببر و به کنیزت دستور بده تا او را بین صفا و مروه طواف دهد.
این روایت که آن را شیخ طوسی نیز با سند دیگری نقل کرده است، مربوط به حجّ بچه کوچکی است که تازه به دنیا آمده بوده است، همچنین از این روایت معلوم میشود که حمیده که همسر امام صادق علیه السلام است به مسائل حج مسلّط بوده است.
روایت دوم
بِالْإِسْنَادِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غِلْمَانٍ لَنَا دَخَلُوا مَعَنَا مَكَّةَ بِعُمْرَةٍ وَ خَرَجُوا مَعَنَا إِلَى عَرَفَاتٍ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ قَالَ قُلْ لَهُمْ يَغْتَسِلُونَ ثُمَّ يُحْرِمُونَ وَ اذْبَحُوا عَنْهُمْ كَمَا تَذْبَحُونَ عَنْ أَنْفُسِكُمْ.[12]
کلینی با همان سند قبلی از «صفوان» و او از «اسحاق بن عمار» نقل میکند که میگوید: از امام صادق علیه السلام درباره پسر بچههایی سؤال کردم که به عزم عمره با ما وارد مكه شدند و بعد از پايان عمره، بدون احرام در مراسم عرفات حاضر شدهاند. حضرت فرمود: به آنها بگو غسل كنند و لباس احرام بپوشند و همان طور كه خودتان قربانى مىكنيد، بايد عوض آنان نيز قربانى كنيد.
این روایت که سند آن نیز خوب است مربوط به بچهای است که کمی بزرگتر است و دیگر تازه متولد نیست.
روایت سوم
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: انْظُرُوا مَنْ كَانَ مَعَكُمْ مِنَ الصِّبْيَانِ فَقَدِّمُوهُ إِلَى الْجُحْفَةِ أَوْ إِلَى بَطْنِ مَرّ وَ يُصْنَعُ بِهِمْ مَا يُصْنَعُ بِالْمُحْرِمِ وَ يُطَافُ بِهِمْ وَ يُرْمَى عَنْهُمْ وَ مَنْ لَا يَجِدُ الْهَدْيَ مِنْهُمْ فَلْيَصُمْ عَنْهُ وَلِيُّهُ.[13]
شیخ صدوق به اسنادش از «معاوية بن عمار» نقل میکند که امام صادق علیه السلام فرمود: كودكانى را كه با شما بودند در نظر بگيريد، و ايشان را به جحفه يا بطن مرّ[14] ببريد، و میباید مراسمى را كه در باره محرم بكار مىبندند در باره ايشان بكار بندند، و ايشان را طواف دهند، و جمرات را از جانب ايشان رمى كنند، و هر كدام از ايشان كه قربانى ندارد باید وليّاش از جانب او روزه بگیرد.
این روایت هم صحیحه است.
روایت چهارم
قَالَ الصَّدُوقُ وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَضَعُ السِّكِّينَ فِي يَدِ الصَّبِيِّ ثُمَّ يَقْبِضُ عَلَى يَدَيْهِ الرَّجُلُ فَيَذْبَحُ.[15]
شیخ صدوق به صورت مرسل نقل میکند که امام سجاد علیه السلام چاقو را در دست کودک میگذاشت، سپس دیگری دست کودک را میگرفت و ذبح میکرد.
از این روایت معلوم میشود، بچه به اندازهای بوده که میتوانسته چاقو را در دستش نگه دارد.
روایت پنجم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ وَ هُوَ صَغِيرٌ فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ لَبَّوْا عَنْهُ وَ يُطَافُ بِهِ وَ يُصَلَّى عَنْهُ قُلْتُ لَيْسَ لَهُمْ مَا يَذْبَحُونَ قَالَ يُذْبَحُ عَنِ الصِّغَارِ وَ يَصُومُ الْكِبَارُ وَ يُتَّقَى عَلَيْهِمْ مَا يُتَّقَى عَلَى الْمُحْرِمِ مِنَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ وَ إِنْ قَتَلَ صَيْداً فَعَلَى أَبِيهِ.[16]
شیخ صدوق به اسنادش از «زرارة» نقل میکند که یکی از امام باقر يا امام صادق علیهما السلام فرمود: هرگاه كسى كودك خُردسال خود را به حج آورد، به او دستور دهد كه «لبّيك» گويد و حج را برد خود لازم كند. اگر خوب نتوانست لبّيك بگويد، خودش از طرف او لبّيك گويد و او را طواف دهد و از طرف او نماز بخواند. گفتم: كودكان، چيزى ندارند كه قربانى كنند. فرمود: بزرگترها از جانب كودكان، قربانى كنند و روزه بگيرند و كودك را از آنچه بر مُحرِمْ حرام است، از لباس و بوى خوش، پرهيز دهند و اگر صيدى را كُشت، كفّارهاش بر پدر اوست.
این همان روایت صحیح السندی است که صاحب جواهر فرمود: شاید قاعده کلی که علامه بیان فرمود از آن برداشت شده است. جالب آنکه برخی همین روایت را دلیلی برای قول دوم و برخی هم آن را برای قول سوم دانستهاند.
روایت ششم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَيُّوبَ أَخِي أُدَيْمٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيْنَ يُجَرَّدُ الصِّبْيَانُ فَقَالَ كَانَ أَبِي يُجَرِّدُهُمْ مِنْ فَخٍّ.[17]
شیخ صدوق به اسنادش از «أیوب بن الحسن» که ثقه و برادر «أدیم بن الحسن» است نقل میکند که گفت: از امام صادق علیه السلام سؤال شد که از کجا لباس بچهها را در میآورند؟ فرمود: پدرم لباس آنها را از منطقه فخّ در میآورد.
این روایت هم صحیحه است.
روایت هفتم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ مَعِي صِبْيَةً صِغَاراً وَ أَنَا أَخَافُ عَلَيْهِمُ الْبَرْدَ فَمِنْ أَيْنَ يُحْرِمُونَ قَالَ ائْتِ بِهِمُ الْعَرْجَ فَلْيُحْرِمُوا مِنْهَا فَإِنَّكَ إِذَا أَتَيْتَ بِهِمُ الْعَرْجَ وَقَعْتَ فِي تِهَامَةَ ثُمَّ قَالَ فَإِنْ خِفْتَ عَلَيْهِمْ فَأْتِ بِهِمُ الْجُحْفَةَ.[18]
شیخ صدوق به اسنادش از «یونس بن یعقوب» که امامی و ثقه است و او از پدرش که مجهول الحال است نقل میکند، لذا سند روایت ضعیف است. راوی میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم همراه ما دختربچههای خردسالی هستند که درباره آنها از سرما میترسم، از کجا مُحرمشان کنم؟ فرمود: آنها را به «عَرج»[19] بیاور و از آنجا محرمشان کن، چرا که وقتی آنها را به «عَرج» بیاوری، در «تهامة»[20] قرار گرفتی، سپس فرمود: اگر باز هم نسبت به آنها میترسی، آنها را به «جُحفه» بیاور.
روایت هشتم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الثَّانِيَ ع عَنِ الصَّبِيِّ مَتَى يُحْرَمُ بِهِ قَالَ إِذَا اثَّغَرَ. [21]
شیخ کلینی به اسنادش از «علی بن مهزیار» و او از «محمد بن فضیل» نقل میکند که میگوید: از امام جواد علیه السلام درباره صبی پرسیدم که چه زمانی میتوان او ار مُحرم کرد؟ فرمود: هنگامی که دندانهای شیری او بریزد و بخواهد دوباره بروید.
این روایت زمان محرم کردن صبی را هنگام روییدن دندانهای جدید میداند که در جمع این روایات میتوان گفت این روایت بر استحباب بیشتر آن حمل میشود، یعنی بچه را از زمان تولد میتوان محرم کرد ولی بهتر است تا زمان ریختن دندانهای شیری او به تأخیر بیاندازد.
اینها روایاتی بود که در این باب وارد شده بود. در اینجا سراغ اقوال بیان شده در رابطه با طهارت طواف در احرام صبی غیر ممیز میرویم.
قول اول: لزوم طهارت صبیّ و ولیّ
علامه حلی در تذکرة این قول را انتخاب کرده است، وی میفرماید:
و عليه أن يتوضّأ للطواف و يوضّئه. فإن كانا غير متوضّئين، لم يجزئه الطواف. و إن كان الصبي متطهّرا و الولي محدثا، لم يجزئه أيضا، لأنّ الطواف بمعونة الولي يصحّ، و الطواف لا يصحّ إلّا بطهارة. و إن كان الوليّ متطهّرا و الصبي محدثا، فللشافعية وجهان: أحدهما: لا يجزئ... و الثاني: أنّه يجزئ.[22]
و بر ولیّ است که برای طواف وضو بگیرد و صبی را هم وضو دهد. پس اگر هر دو بی وضو باشند، طواف کافی نیست و اگر صبی با طهارت باشد و ولیّ محدث، باز کافی نیست، زیرا طواف با همکاری ولیّ صحیح است و طواف هم بدون طهارت صحیح نیست. و اگر ولیّ با طهارت باشد و صبی محدث، شافعیه دو نظر دارند: یکی اینکه کافی نیست و دوم اینکه کافی است.
استدلال ایشان در صورتی که صبی فقط با وضو باشد، در واقع استدلال نیست؛ بلکه استحسانی است که قابل دفاع نیست و دلیلی ندارد که چون طواف با همکاری ولیّ صحیح است باید ولی هم با طهارت باشد.
قول دوم: کفایت طهارت ولیّ
صاحب جواهر بعد از نقل فرمایش علامه در تذکرة هرچند دلیل بهتری برای لزوم طهارت هر دو بیان میکنند، ولی در نهایت با اشاره به خبر زرارة قائل به اکتفای طهارت ولی میشوند. عبارت جواهر چنین است:
قلت: لا ريب في أن الأحوط طهارتهما، معا، لأنه المتيقن من هذا الحكم المخالف للأصل، و ان كان يقوى في النظر الاكتفاء بطهارة الولي كما يومي اليه ما في خبر زرارة من الاجتزاء بالصلاة عنه، و لعله فرق بين أفعال الحج نفسها و شرائطها، فيجب مراعاة الصوري منه في الأول دون الثاني، فتأمل جيدا.[23]
میگویم: شکی نیست که احوط طهارت هر دو با هم میباشد، زیرا این حکم مخالف اصل است و باید به قدر متیقن اکتفا کرد، هر چند اکتفا به طهارت ولیّ در نظر قویتر است، چنانچه آنچه در خبر زارره آمده بود که نماز ولیّ به نیابت از صبی کافی است، بدان اشاره دارد. و شاید فرق میان خود افعال حج [مثل طواف] با شرائط آن [مثل طهارت] در همین باشد که مراعات صوری در اولی واجب است و در دومی واجب نیست.
حضرت امام نیز همین نظر را پذیرفتند، و فرمودند: اگر صبی نتواند نماز بخواند، ولیّ خودش از طرف او نماز بخواند، اگر چه احتياط آن است كه خود بچه هم صورت وضو و نماز را بجا آورد، و احتياط بيشتر آن است كه اگر بچه توانايى از آوردن صورت وضو نداشت، خود ولىّ او را وضو دهد.
به هر حال، دلیل این قول این عبارت روایت پنجم است که فرمود: «فَإِنْلَمْيُحْسِنْأَنْيُلَبِّيَلَبَّوْاعَنْهُوَيُطَافُبِهِوَيُصَلَّىعَنْهُ» که وقتی نماز ولیّ به نیابت از صبی را کافی میداند، معلوم میشود که طهارت او برای طواف و نماز کافی است و نیازی به وضو دادن صبی نیست.
قول سوم: کفایت طهارت صبیّ
قول سوم این است که وضوی طفل کافی است، پس وقتی طفل بتواند حتی صورت وضو را انجام دهد، باید انجام دهد و اگر قادر به آن هم نباشد، ولیّ به نیابت از او انجام میدهد. این نظر صاحب عروة و بیشتر محشین عروة است. ایشان فرمودند: «ولابدّمنأنيكونطاهراًومتوضّئاًولوبصورةالوضوءوإنلميمكنفيتوضّأهوعنه».
آیت الله حکیم که از محشین عروة است در مستمسک دلیل آن را همان قاعده کلی میداند که هر کاری را که صبی خودش بتواند انجام دهد باید خودش انجام دهد و آنچه را قادر به انجامش نیست، ولیّ به نیابت از او انجام میدهد. ایشان این قاعده را مستفاد از روایات خصوصاً روایت زاررة میداند.[24]
قول چهارم: عدم لزوم طهارت هیچ یک
این نظریه آیت الله خویی است در جایی که طفل قابلیت وضو گرفتن نداشته نباشد. ایشان پس از نقل سه قولی که گذشت، مینویسند:
أقول: إن تمكن الطفل من الوضوء و لو بتعليم الولي إياه و إحداثه و إيجاده فيه فهو و إن لم يكن الطفل قابلًا للوضوء، فلا دليل على وضوئه صورة، و ما ورد من إحجاج الصبي إنما هو بالنسبة إلى أفعال الحجّ كالطواف و السعي و الرمي و نحو ذلك، و أمّا الأُمور الخارجية التي اعتبرت في الطواف، فلا دليل على إتيانها صوره، فإنّ الأدلّة منصرفة عن ذلك، و إنما تختص بأفعال الحجّ، كما أنه لا دليل على أنّ الولي يتوضأ عنه فيما إذا لم يكن الطفل قابلًا للوضوء، فإنّ الوضوء من شرائط الطائف لا المطوّف و المفروض أن الولي غير طائف و إنما يطوف بالصبي، فدعوى أنه ينوب عنه فيالوضوء لا وجه لها، لأن النيابة ثابتة في أفعال الحجّ لا في شرائطها. فالصحيح عدم اعتبار الوضوء حينئذ لا على نفس الطفل و لا على الولي.[25]
توضیح این عبارت در جلسه آینده خواهد آمد.