بحث اخلاقی ارزش کرامت نفس وَ لَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا.[1] در تبیین این جمله که فرمود: برای من عزّت ظاهری ایجاد مکن مگر این که به همان مقدار در نزد نفْسم ذلت باطنی ایجاد کنی، این سؤال را مطرح کردیم که فرق ذلت باطنی و احساس حقارت چیست که اولی ارزش و دومی ضد ارزش است.
گفتیم قبل از بیان فرق میان این دو خصلت، ارزش و ضد ارزش بودنشان را توضیح میدهیم. در جلسه قبل بیان شد که از نظر روایات و علم روانشناسی، احساس حقارت در واقع احساس بیشخصیتی و بیهویتی است که مبدأ بسیاری از شرور است. در این جلسه هم روایاتی را در این رابطه میخوانیم که احساس کرامت نفس و عزت نفس همان احساس شخصیت و هویت است که مبدأ بسیاری از ارزشهای اخلاقی است.
امیر المؤمنین علیه السلام طبق نقل میفرمایند:
مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسُهُ هانَت عَلَيهِ شَهوَتُهُ.[2] هر كس براى خودش ارزش قائل باشد، شهوتش نزد او بى ارزش مىشود.
افرادی که از کرامت نفس برخوردارند، نه تنها شهوت جنسی نزد آنان بیارزش است؛ بلکه انواع شهوات در نظرشان بیاهمیت میشود. بالاتر از آن، طبق روایتی که از امام سجّاد علیه السلام نقل شده اصلا دنیا و امور مادی برایشان بیارزش میشود:
مَن كَرُمَت عَلَيه نَفسُهُ هانَت عَلَيهِ الدُّنيا.[3] هر كس براى خودش ارزش قائل باشد، دنيا نزد او خوار مىشود.
همچنین در روایت دیگری از امیر المؤمنین علیه السلام چنین نقل شده است که:
مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسُهُ، لَم يُهِنها بِالمَعصِيَةِ.[4] هر كس براى خودش ارزش قائل باشد، آن را با معصيت، بىارزش نمىسازد.
بنا بر این، طبق این سه روایت که به ترتیب خواندیم، انسانی که باشخصیت است به هوس اهمیتی نمیدهد، لذا برای امور مادی که برخاسته از هوسهاست ارزشی قائل نیست و چون هوسرانی و دنیاطلبی زمینه معصیت و گناه است، گناه هم نمیکند.
در تأیید این مطلب به این روایت منقول از امیر المؤمنین علیه السلام اشاره میشود که فرمود:
لَو لَم يَنهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوجَبَ أنْ يَجتَنِبَها العاقِلُ.[5] اگر خداى سبحان [هم] از نارواها نهى نمىكرد، بر خردمند لازم بود كه از آنها دورى كند.
پس انسان عاقل اگر خدا هم او را از تجاوز به حقوق مردم نهی نفرموده بود، باز حق کسی را ضایع نمیکرد.
همچنین در روایت دیگری چنین میفرماید:
الانقِباضُ عَنِ المَحارِمِ مِن شِيَمِ العُقَلاءِ وسَجِيَّةِ الأَكارِمِ.[6] خوددارى از گناهان، از خصوصیات انسانهای عاقل و از ویژگیها و اخلاق انسانهای باکرامت است.
بر اساس این روایت، گناه در واقع دو منشأ دارد: یک منشأ آن بیشخصیتی است و یک منشأ آن هم مخالفت با خدا است.
این جمله معروف هم که از امام حسین علیه السلام در کربلا نقل شده است به همین نکته اشاره دارد، میفرماید:
ألا و إنَّ الدَّعِيَّ ابنَ الدَّعِيِ قَد رَكَزَ بَينَ اثنَتَينِ: بَينَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ، و هَيهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ، يَأبَى اللّهُ لَنا ذلِكَ و رَسولُهُ وَ المُؤمِنونَ، و حُجورٌ طابَت، و حُجورٌ طَهُرَت، و انوفٌ حَمِيَّةٌ، و نُفوسٌ أبِيَّةٌ، مِن أن تُؤثَرَ طاعَةُ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الكِرامِ.[7] «عبیدالله بن زیاد» مرا ميان دو چيز قرار داده است: شمشير و خوارى. خوارى از ما دور است و خداوند، آن را براى ما نمىپذيرد، و نيز پيامبرش و مؤمنان و دامنهايى پاك و پاكيزه و جانهايى غيرتمند و خوددار كه اطاعت از ليئمان را بر مرگى كريمانه، مقدّم نمىدارند.
با دقت در این فرمایش روشن میشود که حضرت برای عدم پذیرش ذلت، دو استدلال میکنند: یکی اینکه این کار خلاف امر خدا است، چنانچه پیغمبر و اهل ایمان اجازه نمیدهند که انسان مؤمن خودش را ذلیل کند، دوم اینکه شخصیت و جانهای غیرتمند و خویشتندار این کار را نمیپسندند. پس گناهان و کارهای زشت هم خلاف کرامت نفس است هم خلاف فرمایش خدا و رسول.
در روانشناسی هم گفته میشود که انسانهای با شخصیت مستقل عمل میکنند، مسؤولیتپذیر هستند، ناکامیها را به خوبی تحمل میکنند و امثال اینها. پس شخصیت داشتن مبنایی است برای ارزشهای اخلاقی.
بحث فقهی موضوع: روایات وجوب حج
یادآوری پس از بحث مقدماتی که در دو سطر در
تحریر آمده بود، سراغ اولین مسئله در کتاب الحج میرویم.
حضرت امام ; در اولین فرع از فروعات مسئله اول میفرمایند:
لا يجب الحج طول العمر في أصل الشرع إلا مرة واحدة.[8] حج در اصل شرع مقدّس در طول عمر جز يك مرتبه واجب نيست.
صاحب
عروة همین مطلب را با اضافاتی آورده است، ایشان میفرمایند:
لا يجب في أصل الشرع إلا مرّة واحدة في تمام العمر، و هو المسمّى بحجّة الإسلام، أي الحجّ الّذي بني عليه الإسلام، مثل الصلاة و الصوم و الخمس و الزكاة. و ما نقل عن الصدوق في العلل من وجوبه على أهل الجدة كلّ عام على فرض ثبوته شاذّ مخالف للإجماع و الأخبار، و لا بدّ من حمله على بعض المحامل، كالأخبار الواردة بهذا المضمون من إرادة الاستحباب المؤكّد، أو الوجوب على البدل، بمعنى أنّه يجب عليه في عامه و إذا تركه ففي العام الثاني و هكذا، و يمكن حملها على الوجوب الكفائيّ، فإنّه لا يبعد وجوب الحجّ كفاية على كلّ أحد في كلّ عام إذا كان متمكّناً بحيث لا تبقى مكّة خالية عن الحجّاج، لجملة من الأخبار الدالّة على أنّه لا يجوز تعطيل الكعبة عن الحجّ، و الأخبار الدالّة على أنّ على الإمام كما في بعضها و على الوالي كما في آخر أن يجبر الناس على الحجّ و المقام في مكّة و زيارة الرسول (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم)، و المقام عنده، و انّه إن لم يكن لهم مال أُنفق عليهم من بيت المال.
[9] حج در اصل شرع در طول عمر فقط یک مرتبه واجب است که به آن حجة الاسلام گویند، یعنی حجی که مثل نماز و روزه و خمس و زکات، اسلام بر آن بنا شده است. پس آنچه از صدوق در
علل نقل شده که حج بر اغنیا هر ساله واجب است، بنا بر فرض ثبوت این قول، حکمی شاذ و مخالف اجماع و روایات است؛ لذا ناچاریم آن را به گونهای حمل کنیم، چنانچه روایات وارده در این مضمون را به یکی از این وجوه حمل میکنیم که یا از آنها اراده استحباب مؤکد شده است، یا حمل بر وجوب بدلی میشود به این معنا که بر غنی هم یک بار در همان سالی که مستطیع شده واجب است، ولی اگر آن را ترک کرد باید در سال دوم انجام دهد و همین طور هر ساله واجب است تا وقتی که آن را انجام دهد. و ممکن است آن را بر وجوب کفایی حمل کنیم، زیرا بعید نیست که از باب کفایت، بر هر کسی که برایش امکان داشته باشد، هر سال حج واجب باشد، تا هیچگاه مکه از حجاج خانه خدا خالی نماند. دلیل این حمل هم اخباری است که دلالت میکند تعطیل کعبه از حج گذارن جایز نیست، همچنین اخباری که دلالت میکند که بر امام ـ چنانچه در برخی از آنها آمده ـ یا بر والی ـ چنانچه در برخی دیگر آمده ـ واجب است که مردم را بر حج و حضور در مکه و زیارت رسول خدا و حضور نزد [قبر] ایشان مجبور کنند و اگر هم پول ندارند از بیت المال به آنها ببخشند.
بحث روایی در اینجا ابتدا ـ به تعبیر صاحب
وسائل ـ روایات دال بر وجوب حج و سپس روایات دال بر یک بار واجب بودن آن و سپس روایات دال بر وجوب هر ساله آن را میخوانیم و در پایان هم روایات دال بر عدم جواز تعطیل حج خانه خدا را خواهیم خواند.
روایات دال بر وجوب حجّ این روایات در باب اول از ابواب «وجوب الحج و شرائطه» تحت عنوان «بَابُ وُجُوبِهِ عَلَى كُلِّ مُكَلَّفٍ مُسْتَطِيعٍ» آمده است که از 21 حدیث آن چند روایت اولی را میخوانیم:
روایت اول مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّٰهِ﴾ قَالَ هُمَا مَفْرُوضَانِ.
[10] شیخ طوسی به اسنادش از «احمد بن محمد بن عیسی الاشعری» و او از «حسین بن سعید» که هر دو «إمامی ثقة جلیل» هستند و او از «فضالة بن أیوب» که بنا بر قولی از اصحاب اجماع است و او از «أبان بن عثمان» که از اصحاب اجماع است و او از «فضل بن أبی العباس» که «إمامی ثقة جلیل» است نقل میکند که امام صادق علیه السلام ذیل آیه «و حج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید» فرمود: هر دو واجب هستند. [یعنی هم حج تمتع و هم عمره تمتع چنانچه توضیح خواهیم داد، هر دو واجب هستند.]
سند این روایت و دو روایت بعدی خوب است و هر سه روایت صحیحه هستند.
روایت دوم مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِمَسَائِلَ بَعْضُهَا مَعَ ابْنِ بُكَيْرٍ وَ بَعْضُهَا مَعَ أَبِي الْعَبَّاسِ فَجَاءَ الْجَوَابُ بِإِمْلَائِهِ سَأَلْتَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾ يَعْنِي بِهِ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ جَمِيعاً لِأَنَّهُمَا مَفْرُوضَانِ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّٰهِ﴾ قَالَ يَعْنِي بِتَمَامِهِمَا أَدَاءَهُمَا وَ اتِّقَاءَ مَا يَتَّقِي الْمُحْرِمُ فِيهِمَا وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى ﴿الْحَجِّ الْأَكْبَرِ﴾ مَا يَعْنِي بِالْحَجِّ الْأَكْبَرِ فَقَالَ الْحَجُّ الْأَكْبَرُ الْوُقُوفُ بِعَرَفَةَ وَ رَمْيُ الْجِمَارِ وَ الْحَجُّ الْأَصْغَرُ الْعُمْرَةُ.
[11] «عمر بن أذینه» میگوید به امام صادق علیه السلام نامهای نوشتم و در آن مسائلی را که برخی از آنها از «ابن بکیر» و برخی هم از «أبی العباس» بود، سؤال کردم که جوابشان به املای آن حضرت رسید. از این آیه سؤال کردم که: «بر مردمی که استطاعت دارند واجب است که برای خدا آهنگ خانه او را کنند»، فرمود: مراد هم حج است و هم عمره، چون هر دو از واجبات هستند، همچنین درباره اين سخن خدا پرسيدم که: «حج و عمره را برای خدا تمام کنید» فرمود: مقصود از تماميّت اين دو، انجام آنها و پرهيز از چيزى است كه مُحرِم در اين دو، از آن پرهيز مىكند. همچنین درباره سخن خدا «الْحَجِّ الْأَكْبَرِ» پرسيدم. فرمود: حجّ اكبر، وقوف در عرفات و رَمْى جَمَرات است و حجّ اصغر، عمره است.
روایت سوم عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّٰهِ﴾ قَالَ هُمَا مَفْرُوضَانِ.
[12] «فضل بن أبی العباس» میگوید: امام صادق علیه السلام ذیل آیه «و حج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید» فرمود: هر دو واجب هستند.
روایت چهارم عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ رَبِّهِ بْنِ عَامِرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ بِشْرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي حَدِيثٍ أَنَّ إِبْرَاهِيمَ أَذَّنَ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي إِبْرَاهِيمُ خَلِيلُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَكُمْ أَنْ تَحُجُّوا هَذَا الْبَيْتَ فَحُجُّوهُ فَأَجَابَهُ مَنْ يَحُجُّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ كَانَ أَوَّلُ مَنْ أَجَابَهُ مِنْ أَهْلِ الْيَمَنِ قَالَ وَ حَجَّ إِبْرَاهِيمُ هُوَ وَ أَهْلُهُ وَ وُلْدُهُ.
[13] در سند این روایت فردی به نام «عقبة بن بشر» وجود دارد که مجهول است لذا روایت ضعیفه است. وی در حدیثی از یکی از دو امام [باقر یا صادق علیهما السلام] نقل میکند که ابراهيم علیه السلام در ميان مردم، به حج، ندا داد و گفت: «اى مردم! منم ابراهيم، خليل خدا. خداوند، به شما فرمان داده است كه اين خانه را حج كنيد»، پس آن را حج كنيد. پس تا روز قيامت، هركسى كه حج مىكند، به او پاسخ داده. اولين كسى كه دعوتش را پاسخ گفت، از اهل يمن بود. و ابراهيم علیه السلام با خانواده و فرزندانش، حج گزاردند.
از این باب به همین چهار روایت اکتفا میکنیم و اگر نیاز بود بعداً برخی دیگر از روایات آن را خواهیم خواند.
روایات دالّ بر یکبار واجب بودن حج در اینجا روایات باب سوم را میخوانیم که عنوان آن که در واقع فتوای صاحب
وسائل است، چنین است:
بَابُ وُجُوبِ الْحَجِّ مَعَ الشَّرَائِطِ مَرَّةً وَاحِدَةً فِي الْعُمُرِ وُجُوباً عَيْنِيّاً.
[14] بابی در اینکه حج در صورت وجود شرائطش یکبار در عمر به صورت وجوب عینی واجب است.
روایت اول أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا كَلَّفَ اللَّهُ الْعِبَادَ إِلَّا مَا يُطِيقُونَ إِنَّمَا كَلَّفَهُمْ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ خَمْسَ صَلَوَاتٍ إِلَى أَنْ قَالَ وَ كَلَّفَهُمْ حَجَّةً وَاحِدَةً وَ هُمْ يُطِيقُونَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ.
[15] «برقی» در کتاب المحاسن با سندی صحیح از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: خداوند، بندگان را به چيزى كه تاب نياورند، موظّف نكرده است. همانا آنان را در شبانهروز، به پنج نماز، موظّف ساخته است تا آنجا که فرمود: و آنها را به یک حج تكليف كرده است در حالی که بیش از آن را طاقت دارند.
شیخ صدوق هم در کتاب
الخصال این روایت را با سند صحیح در مقدمات عبادات آورده است.
روایت دوم مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِالْإِسْنَادِ الْآتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّمَا أُمِرُوا بِحَجَّةٍ وَاحِدَةٍ لَا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ لِأَنَّ اللَّهَ وَضَعَ الْفَرَائِضَ عَلَى أَدْنَى الْقُوَّةِ كَمَا قَالَ ﴿فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ﴾
[16]يَعْنِي شَاةً لِيَسَعَ الْقَوِيَّ وَ الضَّعِيفَ وَ كَذَلِكَ سَائِرُ الْفَرَائِضِ إِنَّمَا وُضِعَتْ عَلَى أَدْنَى الْقَوْمِ قُوَّةً فَكَانَ مِنْ تِلْكَ الْفَرَائِضِ الْحَجُّ الْمَفْرُوضُ وَاحِداً ثُمَّ رَغَّبَ بَعْدُ أَهْلَ الْقُوَّةِ بِقَدْرِ طَاقَتِهِمْ.
[17] شیخ صدوق به اسنادش از «فضل بن شاذان» در دو کتاب
علل الشرائع و
عیون الاخبار این روایت را که معروف به «علل فضل بن شاذان» است، نقل کرده است، وی در پایان روایت يادآورى کرده كه اين علل را در مجالس مختلف از حضرت رضا علیه السلام شنيده و آنها را در دفتری ثبت كرده است.
سابقاً بحث کردیم که برخی فقها این روایت را صحیحه نمیدانند؛ ولی طبق آنچه در نرم افزار اسناد شیخ صدوق آمده است، صحیحه است . البته ما در کتاب
حکمتنامه رضوی راجع به «علل فضل بن شاذان» و «علل محمد بن سنان» بحث مفصل رجالی انجام دادهایم که هر کس مایل است به آنجا رجوع کند .
[18] در این روایت آمده است: در تمام عمر يک مرتبه مأمور به حجّ شدهاند نه بيشتر، براى اينكه خداوند واجبات را به ملاحظه حال پستترين فرد از حيث قدرت و توانائى قرار داده است، چنان كه خود فرموده: «گوسفند قربانى حجّ آنچه ميسّر است» يعنى یک گوسفند، تا هم غنىّ و هم ضعيف بتوانند انجام دهند، و همچنين باقى واجبات همه به ملاحظه كمترين فرد از نظر قدرت تعيين شده است، و از جمله واجبات، حجّ است كه يک مرتبه در تمام عمر فريضه شده، و بعد خداوند ثروتمندان و متمكّنين را به قدر استطاعتشان ترغيب كرده است .
روایت سوم بِالْإِسْنَادِ الْآتِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع كَتَبَ إِلَيْهِ فِيمَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ قَالَ: عِلَّةُ فَرْضِ الْحَجِّ مَرَّةً وَاحِدَةً لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَضَعَ الْفَرَائِضَ عَلَى أَدْنَى الْقَوْمِ قُوَّةً فَمِنْ تِلْكَ الْفَرَائِضِ الْحَجُّ الْمَفْرُوضُ وَاحِداً ثُمَّ رَغَّبَ أَهْلَ الْقُوَّةِ عَلَى قَدْرِ طَاقَتِهِمْ.
[19] همان بحثهای رجالی در این روایت هم وجود دارد. «محمد بن سنان» میگوید امام رضا علیه السلام در پاسخ سؤالاتی که برایم نوشت، فرمود: علّت واجب بودن يکبار حجّ در مدّت عمر اين است كه خداوند متعال در همه واجبات ملاحظه كم قدرتترين مكلّفين را فرموده است، و يكى از آن واجبات حجّ و زيارت خانه خدا است كه وجوبش يك مرتبه در عمر است، آنگاه صاحب قدرتان را بدان ترغيب كرده كه مكرّر بجاى آورند.
صاحب
وسائل در اینجا فتوای شیخ صدوق در
علل[20] را نقل میکند، میفرماید:
قَالَ الصَّدُوقُ فِي الْعِلَلِ جَاءَ هَذَا الْحَدِيثُ هَكَذَا وَ الَّذِي أَعْتَمِدُهُ وَ أُفْتِي بِهِ أَنَّ الْحَجَّ عَلَى أَهْلِ الْجِدَةِ فِي كُلِّ عَامٍ فَرِيضَةٌ ثُمَّ اسْتَدَلَّ بِالْأَحَادِيثِ السَّابِقَةِ وَ عَلَى مَا قُلْنَا لَا تَنَافِيَ بَيْنَهُمَا وَ الظَّاهِرُ أَنَّهُ مُرَادُ الصَّدُوقِ.[21] صدوق در
علل میگوید: «این حدیث به همین شکل آمده است، ولی آنچه من بدان اعتماد کردم و به آن فتوا میدهم این است که حج بر اغنیا در هر سال واجب است.» سپس به احادیثی که گذشت [مراد احادیث باب دوم است که ما در ادامه خواهیم خواند] استدلال کرده است. ولی طبق آنچه ما گفتیم میان این دو گروه از روایات تنافی وجود نخواهد داشت و ظاهراً مراد صدوق هم همان است که ما گفتیم. [وجه جمع صاحب وسائل را هم در ادامه خواهیم خواند.]
روایات دال بر وجوب کفایی هرساله حج به هر حال، طبق سه روایتی که گذشت، حج در طول عمر تنها یک مرتبه واجب است؛ ولی در مقابل روایاتی داریم که دلالت میکند حج هر سال واجب است. این روایات در باب دوم از ابواب «وجوب الحج و شرائطه» آمده است.
عنوان باب که فتوای صاحب وسائل هم هست چنین است:
بَابُ أَنَّهُ يَجِبُ الْحَجُّ عَلَى النَّاسِ فِي كُلِّ عَامٍ وُجُوباً كِفَائِيّاً.
[22] بابی در اینکه انجام حج در هر سال بر مردم واجب کفایی است.
در واقع ایشان میان دو دسته از روایات با فتوا به وجوب کفایی، جمع کرده است و این همان است که در بیان قبلی فرمود مراد شیخ صدوق هم همین است، یعنی شیخ صدوق هم که فرمود: حج هر سال بر اغنیا واجب است منظورش وجوب کفایی است تا هیچگاه حج تعطیل نشود.
بعد از نقل روایات این مطلب را بیشتر توضیح میدهیم.
روایت اول مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْحَجَّ عَلَى أَهْلِ الْجِدَةِ فِي كُلِّ عَامٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّٰهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعٰالَمِينَ﴾ قَالَ قُلْتُ: فَمَنْ لَمْ يَحُجَّ مِنَّا فَقَدْ كَفَرَ قَالَ لَا وَ لَكِنْ مَنْ قَالَ لَيْسَ هَذَا هَكَذَا فَقَدْ كَفَرَ.
[23] «علی بن جعفر» از بردارش امام کاظم علیه السلام نقل میکند که فرمود: خداوند عز و جل حج را بر کسانی که غنی هستند هر ساله واجب کرده است و آن، این سخن خدای متعال است که «و حقّ خداست بر مردم، آهنگ آن خانه كردن، براى هركس كه راهى به سوى آن داشته باشد». عرض کردم: پس اگر یکی از ما حج نرود کافر است! فرمود: نه؛ لکن کسی که بگوید این اینگونه نیست [یعنی حج واجب نیست]، کفر ورزیده است.
دلالت این روایت بر وجوب هر ساله حج برای اغنیا در ظاهر مشکلی ندارد، سند آن هم صحیح است.
روایت دوم عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْحَجَّ عَلَى أَهْلِ الْجِدَةِ فِي كُلِّ عَامٍ.
[24] «حذیفة بن منصور» در این روایت که شبیه روایت قبلی است و فقط استدلال به آیه را ندارد از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: خداوند عز و جل حج را بر کسانی که غنی هستند هر ساله واجب کرده است.
روایت سوم عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْحَجُّ عَلَى الْغَنِيِّ وَ الْفَقِيرِ فَقَالَ الْحَجُّ عَلَى النَّاسِ جَمِيعاً كِبَارِهِمْ وَ صِغَارِهِمْ فَمَنْ كَانَ لَهُ عُذْرٌ عَذَرَهُ اللَّهُ.
[25] «عبد الرحمن بن حَجّاج» میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آيا حج بر توانگر و فقير، واجب است؟ فرمود: حج، بر عهده همه مردم است، چه بزرگ و چه كوچک. پس هر كه عذرى داشته باشد، خداوند او را معذور داشته است.
راویان این حدیث هم همه امامی و ثقه هستند، پس از نظر سندی مشکلی ندارد؛ ولی از نظر دلالی بر وجوب هر ساله دلالتی ندارد، تنها آن را بر همه افراد چه صغیر و چه کبیر واجب کرده است.
روایت چهارم عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي جَرِيرٍ الْقُمِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْحَجُّ فَرْضٌ عَلَى أَهْلِ الْجِدَةِ فِي كُلِّ عَامٍ.
[26] «أبی جریر القمی» در این روایت که صحیح السند از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: حج بر هر شخص غنیای در هر سال واجب است.
شیخ صدوق هم همین روایت را در
علل با سند خودش از «ابن ابی عمیر» نقل کرده است.
روایت پنجم عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْحَجَّ عَلَى أَهْلِ الْجِدَةِ فِي كُلِّ عَامٍ.
[27] این روایت همان روایت دوم است با طریقی دیگر تا «محمد بن سنان».
روایت ششم مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَسَدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ شَيْخٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ: الْحَجُّ وَاجِبٌ عَلَى مَنْ وَجَدَ السَّبِيلَ إِلَيْهِ فِي كُلِّ عَامٍ.
[28] سند این روایت به خاطر «أسد بن یحیی» ضعیف است، علاوه بر آنکه مرفوعه هم هست و معلوم نیست مراد از «شیخ من اصحابنا» کیست؛ ولی مضمون آن شبیه روایات قبلی است.
روایت هفتم در آخرین روایت این باب هم که به صورت مرفوعه از امام صادق علیه السلام نقل شده است، عبارت «فی کل عام» را به عنوان تفسیر آیه 97 آل عمران آورده است.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْمِيثَمِيِّ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَا أَنْزَلَ اللَّهُ ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ﴾ فِي كُلِّ عَامٍ ﴿مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾.
[29] جمع صاحب وسائل میان روایات صاحب
وسائل پس از نقل این روایات سه احتمال را در وجه جمع آنها بیان میکند و احتمال وجوب کفایی را که در عنوان باب هم متذکر شد، ترجیح میدهد. عبارت ایشان چنین است:
أَقُولُ: حَمَلَ الشَّيْخُ هَذِهِ الْأَحَادِيثَ عَلَى الِاسْتِحْبَابِ وَ جَوَّزَ حَمْلَهَا عَلَى إِرَادَةِ الْوُجُوبِ عَلَى طَرِيقِ الْبَدَلِ وَ أَنَّ مَنْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْحَجُّ فِي السَّنَةِ الْأُولَى فَلَمْ يَفْعَلْ وَجَبَ فِي الثَّانِيَةِ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ وَجَبَ فِي الثَّالِثَةِ وَ هَكَذَا وَ الْأَقْرَبُ مَا قُلْنَاهُ مِنَ الْوُجُوبِ الْكِفَائِيِّ وَ يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَيْهِ فِي عَدَمِ جَوَازِ تَعْطِيلِ الْكَعْبَةِ عَنِ الْحَجِّ وَ فِي وُجُوبِ إِجْبَارِ النَّاسِ عَلَيْهِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مَالٌ وَ غَيْرِ ذَلِكَ.
[30] میگویم: شیخ طوسی این احادیث [دال بر وجوب هر ساله] را بر استحباب حمل کرده است. و جایز است آن را بر وجوب علی البدل حمل کنیم، یعنی بر کسی که در سال اول باید حج میرفته ولی نرفته است، در سال دوم واجب است و اگر باز هم انجام نداد در سال سوم واجب است و همین طور [واجب است تا هر سالی که آن را انجام دهد.] البته بهتر همان است که ما گفتیم یعنی حمل بر وجوب کفایی میشود و روایات دال بر عدم جواز تعطیل کعبه از حجگذاری و نیز روایات وجوب اجبار کردن مردم حتی در صورتی که مالی نداشته نباشد و غیر آنها، خواهد آمد.
در اینجا چند روایت از روایات مورد اشاره ایشان یعنی روایات دال بر عدم جواز تعطیل کعبه را میخوانیم.
روایات دالّ بر عدم جواز تعطیل حج این روایات را در باب چهارم از ابواب «وجوب الحج و شرائطه» تحت عنوان «بَابُ عَدَمِ جَوَازِ تَعْطِيلِ الْكَعْبَةِ عَنِ الْحَجِّ» آورده است.
روایت اول مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ الْأَحْمَسِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ تَرَكَ النَّاسُ الْحَجَّ لَمَا نُوظِرُوا الْعَذَابَ أَوْ قَالَ لَنَزَلَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابُ.
[31] در این روایت صحیح السند «حسین الاحمسی» میگوید امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مردم حج را ترك كنند، در نزول عذاب، مهلتى به آنان داده نمىشود يا كه فرمود: عذاب بر آنان فرود مىآيد.
طبق این روایت، یکی از واجبات این است که حج خانه خدا تعطیل نشود.
روایت دوم عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ ص يَقُولُ لِوُلْدِهِ يَا بَنِيَّ انْظُرُوا بَيْتَ رَبِّكُمْ فَلَا يَخْلُوَنَّ مِنْكُمْ فَلَا تُنَاظَرُوا.
[32] این روایت هم صحیحه است. امام صادق علیه السلام میفرماید: علی علیه السلام به فرزندش فرمود: ای فرزندم مراقب خانه پروردگارتان باشید که از حضور شما خالی نشود، که [اگر چنین شد] مهلت داده نمیشوید.
روایت سوم عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع الْبَيْتَ فَقَالَ لَوْ عَطَّلُوهُ سَنَةً وَاحِدَةً لَمْ يُنَاظَرُوا.
[33] این روایت به خاطر «حنان بن سدیر» که واقفی مذهب است، موثقه است.
وی به نقل از پدرش میگوید: در حضور امام باقر علیه السلام خانه خدا را ياد كردم. فرمود: اگر يک سال آن را ترک كنند، مهلت داده نخواهند شد».
روایت چهارم شیخ صدوق هم همین روایت را نقل کرده و بعد از آن فرموده: «وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ لَنَزَلَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابُ.»
[34] روایت پنجم عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي الْمُرَادِيَّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ.
[35] این روایت از نظر سند صحیح است . «أبو بصیر مرادی» از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: تا وقتى كعبه برپاست، دين هم برپاست.
روایت ششم این روایت در
وسائل شماره هشتم است.
عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ نَاساً مِنْ هَؤُلَاءِ الْقُصَّاصِ يَقُولُونَ إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ حَجَّةً ثُمَّ تَصَدَّقَ وَ وَصَلَ كَانَ خَيْراً لَهُ فَقَالَ كَذَبُوا لَوْ فَعَلَ هَذَا النَّاسُ لَعُطِّلَ هَذَا الْبَيْتُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ هَذَا الْبَيْتَ قِيَاماً لِلنَّاسِ.
[36] «عبدالرحمن بن أبی عبدالله» میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: عدهاى از اين داستانگويان مىگويند: اگر كسى يک حجّ به جا آورد و سپس [به جاى رفتن مكرر به حجّ] صدقه بدهد و صله رحم به جا آورد كار بهترى انجام داده است، حضرت فرمود: دروغ مىگويند. اگر مردم اين كار را بكنند اين خانه به تعطيلى كشانده مىشود، در حالى كه خداوند متعال اين خانه را قوام كار مردم قرارداده است.
روایت هفتم این روایت در
وسائل شماره نهم است.
فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ فِي وَصِيَّةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: لَا تَتْرُكُوا حَجَّ بَيْتِ رَبِّكُمْ فَتَهْلِكُوا وَ قَالَ مَنْ تَرَكَ الْحَجَّ لِحَاجَةٍ مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا لَمْ تُقْضَ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى الْمُحَلِّقِينَ.
[37] شیخ صدوق در
عقاب الاعمال روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: در وصيّت امير مؤمنان علیه السلام چنين بود: حجّ خانه پروردگارتان را ترک نكنيد، كه هلاک خواهيد شد و فرمود: هر كس حجّ را به سبب مشكل و نيازى دنيوى ترك كند، تا زمانى كه حاجيان را نبيند [حاجيان از حج برگردند يا خودش به حج رود] نياز و مشكلش برطرف نشود.
روایت هشتم این روایت در
وسائل شماره دهم است.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الرَّضِيُّ فِي نَهْجِ الْبَلَاغَةِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي وَصِيَّتِهِ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخْلُوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا.
[38] سید رضی در نهج البلاغه در ضمن وصیتی از امیر المؤمنین علیه السلام به امام حسن و امام حسین علیهما السلام آورده است: شما را به رعایت تقوای الهی سفارش میکنم تا آنجا که فرمود: خدا را، خدا را، درباره خانه پروردگارتان! تا هستيد، مبادا كه از شما خالى باشد، كه اگر زيارتِ خانه خدا ترك شود، مهلت داده نخواهيد شد.