بحث اخلاقی عزت ظاهری و واقعی وَ أَعِزَّنِی وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ.[1] در تبیین این فراز نورانی بیان شد که انسان فطرتاً عزتخواه است و اسلام هم به این خواست فطری انسان پاسخ مثبت داده است. به همین جهت اجازه نمیدهد شخص مؤمن کاری کند که عزت و احترام او در جامعه مخدوش شود. در این رابطه چند نکته قابل توجه است که به آنها اشاره میگردد.
نکته اول این است که از نظر اسلام دو نوع عزت داریم. عزت ظاهری و موقت که منحصر در حیات دنیوی است؛ و عزت واقعی و دائم که علاوه بر دنیا در آخرت نیز ادامه دارد.
خواست اسلام این است که انسان هم در دنیا و هم در آخرت عزت داشته باشد. عزت ظاهری که موقتا در دنیا حاصل میشود کافی نیست، بلکه اگر همراه با عزت در آخرت باشد، مطلوب اسلام خواهد بود.
در دعایی که از امام صادق علیه السلام در وداع ماه رمضان نقل شده، آمده است:
اللّهُمَّ أكرِمني في مَجلِسي هذا كَرامَةً لا تُهينُني بَعدَها أبَدا، و أعِزَّني عِزّا لا تُذِلُّني بَعدَهُ أبَدا.[2][3] خداوندا! در اين جايگاهی كه هستم، مرا چنان گرامى بدار كه پس از آن هرگز خوارم نسازى و چنان عزّتى بخش كه پس از آن هرگز ذليلم نكنى.
نکته دوم این است که اگر عزت دنیا همراه با عزت آخرت نباشد اصلاً ارزشی ندارد.
این جمله از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل شده که میفرماید:
لا تَتَنافَسوا في عِزِّ الدُّنيا و فَخرِها... فَإِنَّ عِزَّ الدُّنيا و فَخرَها إلَى انقِطاعٍ.[4] در كسب عزّت و افتخارات دنيوى با هم به رقابت برنخيزيد [دنبال رأی آوردن و رئیس شدن نباشید]، زيرا كه عزّت و افتخارات دنيا به سر مىآيد.
نکته سوم این است که عزت دنیا اگر بدون عزت آخرت باشد نه تنها ارزشی ندارد، بلکه موجب هلاکت انسان میشود.
از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است که میفرماید:
مَنِ اعتَزَّ بغَيرِ اللَّهِ سبحانه أهلَكَهُ العِزُّ.[5] هر كه بجز از خدا عزّت جويد، آن عزّت او را به هلاكت افكند.
اگر عزت دنیا از ناحیه خدا باشد، هم عزت دنیاست هم عزت آخرت؛ اما اگر عزت غیر الهی بود، تنها عزت دنیاست که عامل هلاکت انسان میشود، یعنی همان ریاست و افتخار دنیایی او را بیچاره میکند. این همان عزتی است که یزید داشت و امثال او دارند.
حضرت زینب سلام الله علیها در آن خطبهای که در مجلس یزید خواند به همین نکته اشاره فرمود. ایشان پس از تلاوت آیه
﴿ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى﴾ [6]فرمود:
أظَنَنتَ يا يَزيدُ... أنَّ بِنا عَلَى اللّهِ هَوانا وبِكَ عَلَيهِ كَرامَةً! و أنَّ ذلِكَ لِعِظَمِ خَطَرِكَ عِندَهُ!... فَمَهلًا مَهلًا، أنَسيتَ قَولَ اللّهِ تَعالى: ﴿وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ﴾[7][8]؟
اى يزيد! آيا گمان بردى [این وضعیتی که ما پیدا کردیم] نشانه خوارىِ ما نزد خدا و كرامت خدا براى توست؟ و اين، از بزرگىِ ارزش تو نزد اوست؟... اندكى بِايست و مهلت بده! آيا سخن خداى متعال را از ياد بردهاى كه فرمود: و كافران نپندارند كه مهلت ما به آنان، برايشان نيكوست. ما به آنها تنها براى آن، مهلت مىدهيم كه بر گناهان خود بيفزايند و آنان، عذابى خوار كننده دارند.
امیدواریم خداوند به همه ما عزت ظاهری و واقعی و دائمی عنایت فرماید.
بحث فقهی موضوع: مالکیت خمس
یادآوری بحث در یکی از مسائل بسیار مهم خمس یعنی تقسیم آن بود. این مسألهای است که مورد ابتلای مراجع تقلید هم است. گفتیم مشهور فقها قائلند بر اساس ظاهر آیه شریفه و برخی روایات، خمس به شش قسم تقسیم میشود یعنی خمس ملک مشاع اصناف سته است؛ ولی برخی فقها خمس را حق وُحدانی میدانند و میگویند جهت خاص که جهت حکومت و امارت باشد مالک خمس است و چنین حقی اولاً و بالذات برای خداست و ثانیاً و بالعرض برای پیامبر و سپس برای ائمه و در زمان غیبت برای ولی فقیه است.
ثمره اختلاف ثمره این اختلاف این است که اگر خمس حق وحدانی باشد، تمام آن در اختیار امام است و علاوه بر برطرف کردن نیازهای این سه صنفی که در آیه آمده، بقیه آن را هر طور که صلاح بداند مصرف میکند؛ ولی طبق قول مشهور باید خمس نصف شود و نصف آن در اختیار امام است و نصف دیگرش مال سادات فقیر از سه صنف دیگر است.
حال در شرایط فعلی که وجوهات نسبتاً زیادی در اختیار مراجع قرار میگیرد، با توجه به تعداد سادات فقیر و نیازهای آنان، طبیعتاً نصف خمس برای آنها زیاد است، لذا طبق نظر مشهور نسبت به زیادی آن مشکل ایجاد میشود.
نقل شده آیت الله شیخ عبدالکریم حائری سهم ساداتی که در اختیارش بود را اول به فقیری میداد، بعد آن را پس میگرفت و به طلبهها میداد یا مثلا از سید فقیری اجازه میگرفت و بعد بنا بر مصالح مصرف میکرد.
ولی اگر گفتیم تمام خمس ملک امام است از این جهت که حاکم و امام است ـ نه ملک شخصی او لذا از او به امام بعد منتقل مىشود نه به ورثه او ـ در این صورت مشکلی به وجود نخواهد آمد، بلکه آن را در مصارفی که مصالح مسلمین است مصرف میکند که یکی از مصارف مسلمین هم تأمین سادات فقیر است.
شاهد اول این قول آیه شریفه است که در جلسه قبل بیان کردیم، اینک روایاتی را میخوانیم که این نظریه را تأیید میکند.
قبل از بیان روایات یک نکته تکمیلی راجع به سهم خدا را متذکر میشویم و آن اینکه همه اموال مال خداست و او مالک حقیقی همه مخلوقات است؛ اما اینکه گفته میشود یک پنجم آن برای خداست به این معناست که حق حاکمیت آن برای خداست و این حق حاکمیت بالعرض برای رسول او و سپس برای ائمه میباشد.
دلالت روایات این مطلب که خمس حق وحدانی است، در روایات روشنتر بیان شده است، هر چند بعضی از روایات ظاهرش این بود که باید شش قسمت شود، ولی روایات زیادی که برخی از آنها صحیح السند هم هستند، بر این مطلب دلالت دارند.
روایت اول عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى فِي رِسَالَةِ الْمُحْكَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ نَقْلًا مِنْ تَفْسِيرِ النُّعْمَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ:
وَ أَمَّا مَا جَاءَ فِي الْقُرْآنِ مِنْ ذِكْرِ مَعَايِشِ الْخَلْقِ وَ أَسْبَابِهَا فَقَدْ أَعْلَمَنَا سُبْحَانَهُ ذَلِكَ مِنْ خَمْسَةِ أَوْجُهٍ وَجْهِ الْإِمَارَةِ وَ وَجْهِ الْعِمَارَةِ وَ وَجْهِ الْإِجَارَةِ وَ وَجْهِ التِّجَارَةِ وَ وَجْهِ الصَّدَقَاتِ فَأَمَّا وَجْهُ الْإِمَارَةِ فَقَوْلُهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍفَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبىٰ وَ الْيَتٰامىٰ وَ الْمَسٰاكِينِ فَجُعِلَ لِلَّهِ خُمُسُ الْغَنَائِمِ .... [9] سید مرتضی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در رساله محکم و متشابه به نقل از تفسير نعمانى از على علیه السلام روايت كرده كه فرمود: اما آنچه در قرآن آمده از بيان وسائل و اسباب زندگانى و درآمدهاى خلق كه خداوند سبحان ما را به آن آگاه گردانيده از پنج راه است: راه امارت (حكومت) راه آباد نمودن، راه كرايه دادن، راه تجارت و راه صدقات. اما بهره بردن از راه امارت از اين آيه شريفه استفاده مىشود: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنمْتُمْ ...» پس در اين آيه شريفه خمس غنائم براى خدا قرار داده شده است [مراد حق حاکمیتی آن و مالکیت تشریعی است و الا همه مال نه فقط خمس آن، ملک تکوینی خداست]...
پس، در این روایت مرسله تصریح شده که خمس حق الامارة است نه اینکه ملک شخصی این اصناف باشد.
روایت دوم مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ:
قَالَ عَلِيٌّ ع الْوَصِيَّةُ بِالْخُمُسِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَضِيَ لِنَفْسِهِ بِالْخُمُسِ.[10] شیخ صدوق به اسنادش از سكونى و او از امام صادق علیه السلام و ایشان از پدرش و امام باقر علیه السلام از پدرانش روايت كرده كه فرمود: على علیه السلام فرمود: وصيت به يك پنجم باشد، زيرا خداوند عز و جل براى خود به خمس راضى شده است.
در این روایت نمیفرماید خداوند برای فقرای از سادات یا غیر آنها راضی شده؛ بلکه میفرماید برای خودش راضی شده است.
روایت سوم مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِي بَصَائِرِ الدَّرَجَاتِ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَرَأْتُ عَلَيْهِ آيَةَ الْخُمُسِ فَقَالَ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ وَ مَا كَانَ لِرَسُولِهِ فَهُوَ لَنَا ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ يَسَّرَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَرْزَاقَهُمْ بِخَمْسَةِ دَرَاهِمَ جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً وَ أَكَلُوا أَرْبَعَةً أَحِلَّاءَ. [11] «محمد بن الحسن الصفار» در بصائر الدرجات از «عمران بن موسى» نقل میکند که آیه خمس را بر موسى بن جعفر علیه السلام خواندم، حضرت فرمود: آنچه براى خداست، براى رسولش مىباشد، و آنچه براى رسول خداست، براى ماست. سپس فرمود: به خدا سوگند خداوند بر مؤمنين روزيشان را آسان گردانيده به پنج درهم كه يك درهم را براى پروردگارشان قرار دهند و چهار درهم ديگر را بطور حلال بخورند.
از این روايت استفاده مىشود كه خمس براى خداوند متعال و پس از آن براى پيامبر و امام است که مراد حق حاکمیت آن است و الا ملکیت تکوینی که همه از آن خداست.
روایت چهارم عَنْهُ [سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ شُجَاعٍ النَّيْسَابُورِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ ع
عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مِنْ ضَيْعَتِهِ مِنَ الْحِنْطَةِ مِائَةَ كُرِّ مَا يُزَكَّى فَأُخِذَ مِنْهُ الْعُشْرُ عَشَرَةُ أَكْرَارٍ وَ ذَهَبَ مِنْهُ بِسَبَبِ عِمَارَةِ الضَّيْعَةِ ثَلَاثُونَ كُرّاً وَ بَقِيَ فِي يَدِهِ سِتُّونَ كُرّاً مَا الَّذِي يَجِبُ لَكَ مِنْ ذَلِكَ وَ هَلْ يَجِبُ لِأَصْحَابِهِ مِنْ ذَلِكَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَوَقَّعَ ع لِي مِنْهُ الْخُمُسُ مِمَّا يَفْضُلُ مِنْ مَئُونَتِهِ.[12] شیخ طوسی به اسنادش نقل میکند که «محمد بن شجاع النیشابوری» که مجهول است میگوید از امام هادى علیه السلام درباره مردی پرسیدم که از زمین کشاورزیاش 100 کُر برداشت کرده... مقدار حقی که برای شما واجب است چه مقدار است؟... حضرت نوشتند: آنچه از مخارج سالش اضافه بياورد خمس آن، مال من است.
در این روایت که قبلاً هم آن را خواندیم، امام همه خمس را به خود نسبت داده است و نفرمود: یک پنجم را نصف کن، نصف آن را به من بده، نصف آن را هم به سادات بده.
روایت پنجم بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ:
قَالَ لِي أَبُو عَلِيِّ بْنُ رَاشِدٍ قُلْتُ لَهُ أَمَرْتَنِي بِالْقِيَامِ بِأَمْرِكَ وَ أَخْذِ حَقِّكَ فَأَعْلَمْتُ مَوَالِيَكَ بِذَلِكَ فَقَالَ لِي بَعْضُهُمْ وَ أَيُّ شَيْءٍ حَقُّهُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أُجِيبُهُ فَقَالَ يَجِبُ عَلَيْهِمُ الْخُمُسُ فَقُلْتُ فَفِي أَيِّ شَيْءٍ فَقَالَ فِي أَمْتِعَتِهِمْ وَ صَنَائِعِهِمْ قُلْتُ وَ التَّاجِرُ عَلَيْهِ وَ الصَّانِعُ بِيَدِهِ فَقَالَ إِذَا أَمْكَنَهُمْ بَعْدَ مَئُونَتِهِمْ.[13] این روایت صحیحه است و قبلاً آن را خواندهایم. «ابو على بن راشد» که «ثقة جلیل» و وکیل امام بوده می-گوید: به حضرت هادى علیه السلام عرض كردم: مرا به قيام به امر خودتان و گرفتن حقتان امر فرموديد، و من دستور شما را به دوستانتان گفتم، برخى از آنان به من گفتند: حق آن حضرت چيست؟ و من نمىدانستم چه جواب آنها را بدهم؟
حضرت فرمودند: بر آنان واجب است كه خمس اموالشان را بپردازند. عرض كردم: در چه چيز بايد خمس بپردازند؟ حضرت فرمودند: در متاعها و صنايعشان.
از اين صحيحه نیز استفاده مىشود كه همه خمس حق امام است.
روایت ششم عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ:
سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ قَالَ الْخُمُسُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ وَ هُوَ لَنَا.[14] امام رضا علیه السلام در پاسخ سوال از آیه خمس فرمودند: خمس براى خدا و رسول است و آن براى ماست.
در این روایت حضرت به روشنی بیان کردند که همه خمس براى خودشان است.
روایت هفتم عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع قَالَ:
الْخُمُسُ مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ... إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَيْسَ فِي مَالِ الْخُمُسِ زَكَاةٌ... لِأَنَّ فُقَرَاءَ النَّاسِ جَعَلَ أَرْزَاقَهُمْ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ... لِذَلِكَ لَمْ يَكُنْ عَلَى مَالِ النَّبِيِّ وَ الْوَلِيِّ زَكَاةٌ... [15] در آخر این مرسله بلند که قبلاً بخشی از آن خواندیم، در مقام علت آوردن براى نبودن زكات در مال خمس حضرت مىفرمايد: و در مال خمس زكات نيست، چون روزی فقيران مردم در اموال مردم قرار داده شده... و به همين جهت بر مال پيامبر و والى زكات نمىباشد.
در این روایت نیز حضرت با عبارت «مال النبی و الولی» همه خمس را براى پيامبر و والى قرار داده است.
روایت هشتم عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع
فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبىٰ قَالَ هُمْ قَرَابَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْخُمُسُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ص وَ لَنَا.[16] در این روایت محمد بن مسلم، از امام باقر علیه السلام درباره آيه شريفه «وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنمْتُمْ...» نقل میکند که حضرت فرمود: ذى القربى خويشان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند و خمس براى خدا و براى رسول و براى ما است.
این روایت نیز به روشنی بر مالکیت امام نسبت به خمس دلالت دارد.
روایت نهم مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ:
سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبىٰ فَقِيلَ لَهُ فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَلِمَنْ هُوَ فَقَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَهُوَ لِلْإِمَامِ فَقِيلَ لَهُ أَ فَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ صِنْفٌ مِنَ الْأَصْنَافِ أَكْثَرَ وَ صِنْفٌ أَقَلَّ مَا يُصْنَعُ بِهِ قَالَ ذَاكَ إِلَى الْإِمَامِ أَ رَأَيْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص كَيْفَ يَصْنَعُ أَ لَيْسَ إِنَّمَا كَانَ يُعْطِي عَلَى مَا يَرَى كَذَلِكَ الْإِمَامُ.[17] بزنطى در این روایت صحیح السند میگوید از امام رضا علیه السلام درباره آيه «وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنمْتُمْ...» سؤال شد که آنچه براى خدا است براى چه كسى مىباشد؟ حضرت فرمود: براى رسول خداست و آنچه براى رسول خداست براى امام است، به حضرت عرض شد: به نظر شما اگر صنفى از اصناف بيشتر باشند و صنفى كمتر چه بايد كرد؟ حضرت فرمود: آن به اختيار امام است، آيا نديديد رسول خدا چگونه عمل مىكرد؟ آيا چنان نبود كه بنا بر آنچه تشخيص مىداد اعطاء مىكرد؟ امام هم چنين مىكند.
این روایت هم صراحت دارد در اينكه همه مال به امام برمىگردد و اوست كه بنا بر آنچه تشخيص مىدهد قسمت مىكند، و تقسيم به شش يا پنج واجب نيست.
روایت دهم مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى كُلِّ امْرِئٍ غَنِمَ أَوِ اكْتَسَبَ الْخُمُسُ مِمَّا أَصَابَ لِفَاطِمَةَ ع وَ لِمَنْ يَلِي أَمْرَهَا مِنْ بَعْدِهَا مِنْ ذُرِّيَّتِهَا الْحُجَجِ عَلَى النَّاسِ فَذَاكَ لَهُمْ خَاصَّةً يَضَعُونَهُ حَيْثُ شَاءُوا وَ حُرِّمَ عَلَيْهِمُ الصَّدَقَةُ.. . [18] در این روايت صحیح السند «عبدالله بن سنان» میگوید امام صادق علیه السلام فرمود: هر كس غنيمت ببرد، يا كاسبى كند، از آنچه بدست آورده خمس آن براى حضرت فاطمه سلام الله علیها و براى كسانى است كه امر او را بعد از او دارند از فرزندان ايشان كه حجتهاى خداوند بر مردماند، و آن خمس مخصوص ايشان بوده، هر جا بخواهند آن را قرار مىدهند و صدقه بر آنها حرام شده است.
ظاهراً مراد از «امر فاطمه» امر امامت و ولايت است و نام حضرت فاطمه سلام الله علیها را تشریفاً بيان فرموده است.
جمعبندی
با توجه به این روایات معلوم میشود که خمس حق واحدى است كه همه آن براى امام به عنوان اينكه امام است مىباشد. بنابراین، خمس ملک منصب امامت است نه شخص امام.
این مطلب را صاحب جواهر نیز از روایات برداشت کردهاند، به همین جهت ضمن بحثی که در این زمینه دارد، میفرماید:
لولا وحشة الانفراد عن ظاهر اتفاق الأصحاب لأمكن دعوى ظهور الأخبار في ان الخمس جميعه للإمام (عليه السلام) و إن كان يجب عليه الإنفاق منه على الأصناف الثلاثة الذين هم عياله، و لذا لو زاد كان له (عليه السلام)، و لو نقص كان الإتمام عليه من نصيبه، و حللوا منه من أرادوا.[19] اگر وحشت تنها ماندن از اجماعى كه فقهاء شيعه دارند نبود امكان ادعاى ظهور روايات در اينكه همه خمس براى امام است وجود داشت، اگر چه بر امام واجب است از آن به اصناف سهگانهاى كه نان خور او هستند بپردازد و لذا اگر اضافه آمد براى امام است، و اگر كم آمد بر امام است كه از سهم خودش آن را كامل كند، و آن را بر هر كس كه بخواهند، حلال كنند.
جمله پایانی ایشان اشاره به روایت نهمی است که خواندیم.
افزون بر این روایات، همه ی روايات تحليل نیز بر این دلالت دارند که خمس حق واحدى است كه براى امام به عنوان اينكه امام است مىباشد، زيرا از اين روايات استفاده مىشود كه امام تنها مرجع در خمس است و همه ی آن براى امام است و اصناف سهگانه هم از باب مصرف خمس مىباشند. از جمله در آن روایت طولانی که از «علی بن مهزیار» خواندیم که میفرمود: امسال خمس متاع را حلال کردم ولی خمس طلا و نقره را چنین نمیکنم
[20] که معلوم میشود این اموال از حقوق حاکمیتی است و اختیارش در دست امام است و در زمان غیبت در اختیار نائب او.