خاطرۀ دیگری که حجة الاسلام و المسلمین سید موسی موسوی (1) نقل کردند، به این شرح است:
شهید حاج حسین روح الأمین را شاید بتوان با مجموعۀ خصوصیتهای فکری، اخلاقی و سهم بالایی که در موفقیتهای نظام در کردستان داشت، سیّد شهدای کردستان نامید. او از اوّلین سربازان مخلص امام و انقلاب بود که وارد کردستان شد. در کمتر نبرد سرنوشتساز و دشواری بود که نام، تدبیر، توان و شجاعتش سر زبانها نباشد. ویژگیهای اخلاقی او بینظیر بود.
ایشان علاوه بر این که از مهمترین فرماندهان عملیات در بیشتر محورهای پاکسازی شده در کردستان بود، از فرماندهانی بود که نظیر دو همراه دیرینهاش، سردار شهید کاظمی و سردار شهید [حاج حسین] خرّازی، در اغلب نبردها، در عین حالی که فرمانده بود، سرباز خطشکن مقدم جبهه هم بود و به قدری مجروح شده بود که دیگر به حقیقت جای سالمی در بدنش پیدا نمیشد.
حاج حسین روح الأمین با همۀ تأثیر و حضوری که در کردستان داشت، به جهت دوستی عمیقی که با شهید خرّازی داشت، هر بار که عملیات مهمی در جنوب و غرب شکل میگرفت، هر گونه بود خود را به طور جدی در آنجا سهیم میساخت و به صورت فرمانده موفقی میدرخشید.
در عملیات والفجر نُه سردار عزیز جناب آقای ایزدی به بنده تلفن زدند و گفتند که فلان روز آماده باشید، شما را جهت حضور در قرارگاه در شب عملیات به مریوان میبرند. همان شب بنده در عالم رؤیا دیدم که شهید محمدرضا افیونی و چند نفر دیگر از شهدا که از فرماندهان کردستان و از دوستان شهید روح الأمین بودند، آمدند پیش بنده و فرمودند: ما هم فردا همراه شما به منطقۀ عملیات میآییم و شرکت میکنیم و مطلع باشید در بازگشت، حاج حسین روح الأمین را هم همراه خود میبریم!
بنده صبح بسیار نگران بودم و تا شب که در خاک عراق به منطقۀ عملیات و قرارگاه عملیاتی رسیدم، همچنان نگران بودم. در اوّلین فرصت که به قرارگاه رسیدم، از روح الأمین جویا شدم. گفتند ایشان جنوب است. خوشحال شدم.
شب عملیات گذشت و عملیات شروع شد. چون درگیری شدید بود، به ما اصرار کردند به مریوان برگردیم. در بین راه که هنوز در خاک کردستان عراق بودیم، دیدیم ماشینی چراغ میزند. نگه داشتیم. دیدیم حاج حسین است؛ شنیده عملیات است، سریع از جنوب برگشته است. من دوبار به زبانم آمد که بگویم «حاجی! شهید میشوی»؛ دلم نیامد.
ایشان لبخندی زد و فرمود: یک چیزی میخواستی بگویی، میخواستی بگویی شهید میشوم، خودم میدانم. پس حلالم کنید!
روز بعد در منطقۀ عملیات، از تپهای بالا میرفتهاند، به دوست صمیمیاش سردار مقیمان _ که اکنون فرمانده سپاه بیت المقدس کردستان است _ گفته بود: «از عمر من فقط بالا رفتن از این تپه باقی مانده» و لحظاتی بعد، روی همان تپّه به شهادت میرسد.
----------------------------------
1. حجة الاسلام و المسلمین سید موسی موسوی نمایندۀ سابق ولی فقیه در کردستان بودند. ایشان در سفری که اینجانب به کردستان داشتم، این خاطره و چند خاطرۀ دیگر _ که در فصلهای بعدی بیان خواهد شد _ را برایم تعریف کردند. سپس بنا بر تقاضای من آنها را به صورت کتبی در اختیارم گذاشتند.