بحث اخلاقی معیارهای حُسن عمل زهد وَ انْتَهِ... بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ.[1] صحبت در معیارهای بهترین و خوبترین عمل بود. تا به حال پنج معیار را بیان کردیم: معرفت، تقوا، سرعت، سختی و استواری، و تداوم.
یکی دیگر از معیارهای بسیار مهم در ارتقای کیفی عمل زهد و بیرغبتی به دنیا است. زهد سبب میشود که کارهای خیر انسان ارزش و کیفیت بهتری داشته باشد. هرگز نماز کسی که علاقمند به دنیاست با نماز آنکه زاهد به دنیاست، یکسان نیست. ارزش نماز همراه زهد و بی رغبتی به دنیا و تأثیر آن در سازندگی انسان با نماز توأم با حب دنیا، قابل قیاس نیست. در سایر اعمال عبادی نیز چنین است.
در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل شده است که میفرماید:
ما عُبِدَ اللّهُ بِشَيءٍ أفضَلَ مِنَ الزُّهدِ في الدنيا.[2] خداوند به چيزى برتر از بىاعتنايى به دنيا عبادت نشده است.
همچنین طبق نقل، امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:
الزُّهدُ أقَلُّ ما يُوجَدُ و أجَلُّ ما يُعهَدُ، و يَمدَحُهُ الكُلُّ، و يَترُكُهُ الجُلُّ.[3] زهد، كميابترين پديده است و والاترين چيزى است كه از آن ياد مىشود؛ همگان آن را مىستايند، ولى بيشتر مردم آن را رها مىسازند. یعنی گفتن اینکه انسان به دنیا دلبسته نباشد آسان است؛ ولی در پیاده کردن آن در عمل فوق العاده مشکل است.
سیوطی در
درّ المنثور، به نقل از عبد العزيز بن ابى رواد مینویسد: شنيديم كه مردى با پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نماز خواند و چون رفت، پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «اين مرد، بهشتى است».
عبد اللَّه بن عمرو بن العاص گفت: من نزد آن مرد رفتم و گفتم: عمو جان! ميهمان نمىخواهى؟ گفت: بفرما. او خيمهاى داشت و گوسفندى و خرمايى. غروب كه شد، از خيمهاش خارج شد و بز را دوشيد و خرمايى برايم چيد و آنها را آورد و با هم خورديم. آن گاه او خوابيد و من به نماز ايستادم. صبح كه شد، او روزه نداشت و من روزه داشتم. سه شب به همين منوال گذشت. من به او گفتم: پيامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در باره تو فرموده است كه تو اهل بهشتى. به من بگو كه چه عملى انجام مىدهى [كه اهل بهشت شدهاى]. گفت: نزد همان كسى كه به تو خبر داده است، برو تا از عمل من نيز به تو خبر دهد.
من نزد پيامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آمدم؛ امّا به من فرمود: «نزد او برو و بگو كه خودش به تو بگويد».
من آمدم و به او گفتم: پيامبر خدا مىفرمايد كه تو خودت به من بگويى.
گفت: حالا مىگويم. آن گاه گفت: اگر همه دنيا مال من باشد و از من گرفته شود، برايش اندوهگين نمىشوم و نيز اگر همه دنيا به من داده شود، شادمان نمىشوم، و شب كه مىخوابم، كينه هيچ كس در دلم نيست.
عبد اللَّه گفت: امّا من، به خدا سوگند كه شب را عبادت مىكنم و روز را روزه مىگيرم؛ ولى اگر يك گوسفند به من داده شود، خوشحال مىگرديم و اگر از دستم برود، اندوهگين مىشوم. به خدا سوگند كه خداوند، تو را بر ما برترىِ نمايانى داده است!
بنا بر این، زهد خصوصیتی است که موجب بالا رفتن کیفیت عمل میشود و عکس آن بیزهدی موجب نقص عمل میشود که در جلسه آینده توضیح خواهیم داد.
بحث فقهی موضوع: خمس سرمایه
یادآوری بحث در خمس سرمایه بود. گفتیم چهار وجه بلکه چهار قول در این رابطه وجود دارد:
1ـ تعلق خمس مطلقاً. (نظر صاحب
عروة)
2ـ عدم تعلق خمس مطلقاً.
3ـ تفصیل بین نیاز جدّی به سرمایه به نحوی که اگر خمس آن را بدهد کسب نامناسبی را باید شروع کند یا کسبی را باید انتخاب کند که زندگی او را تأمین نمیکند و صورتی که نیازش بدین شدّت نیست. (نظر امام خمینی)
4ـ تفصیل میان صورتی که سرمایه، معادل هزینه سالش است و آنجا که بیشتر از سالش است که در صورت دوم خمس واجب است. (نظر آیت الله خویی)
دلیل قول اول دلیل کسانی که میگویند مطلقاً خمس سرمایه واجب است مثل مرحوم سید کاظم یزدی صاحب
عروة الوثقی این است که اولاً مؤونه به چیزی اطلاق میشود که در راه تأمین یا بهتر شدن زندگی مصرف میشود و از بین میرود؛ ولی سرمایه خودش مصرف نمیشود، بلکه وسیلهای است برای تحصیل مؤونه. ثانیاً سرمایه وسیلهای برای تأمین هزینه زندگی در سال آینده است و آنچه خمس ندارد مؤونه سال جاری است، بنابراین، اگر فتوا ندهیم، لااقل احتیاط آن است که سرمایه جزء مؤونه مستثنا نیست و خمسش واجب است.
دلیل قول دوم دلیل اینکه سرمایه مطلقاً متعلق خمس نیست، این است که هزینه زندگی به آنچه انسان در سال جاری صرف میکند، اختصاص ندارد؛ بلکه بعضی از امکانات مثل فرش و خانه و... را انسان هم در سال جاری استفاده میکند و هم سالهای بعد. سرمایه هم مثل آنهاست، هم هزینههای امسال را تأمین میکند هم هزینه سالهای بعد را، پس همانطور که فرش و خانه جزء مؤونههای زندگی هستند و متعلق خمس قرار نمیگیرند، سرمایه هم چنین است.
اشکال بین سرمایه و این مثالها یعنی فرش و خانه و ظرف فرق است، زیرا در امکاناتی مثل فرش و ظروف علاوه بر صرف منافعشان، عین آنها نیز مصرف میشود؛ بر خلاف سرمایه که اصل آن باقی است و فقط منافع آن مورد استفاده قرار میگیرد.
جواب آیت الله سبحانی این اشکال را این طور دفع میکنند که مصرف هر چیزی به حسب خودش است. مصرف فرش به این است که آن را زیر پا میاندازند تا مندرس شود و مصرف سرمایه به این است که از آن سود و نفع میبرند. ایشان برای این قول مؤیداتی نیز ذکر میکنند که بعد از بیان ادله دو قول دیگر، آنها را میخوانیم.
دلیل قول سوم قول سوم، قول حضرت امام رحمة الله علیه بود که میفرمود خمس سرمایه تنها در صورتی واجب نیست که راه تحصیل مؤونه منحصر در صرف سرمایه در کسبی باشد که اگر در آن سرمایه گذاری نشود، فقیر میشود یا موقعیت اجتماعیاش از شأنش پایینتر میآید. در این صورت احتیاج به سرمایهگذاری، مثل احتیاج به امکانات ضروری برای امرار معاش است که جزء مؤونه مستثنا است. اما اگر میتواند از راه دیگر مثلاً خطّاطی کردن، مؤونهاش را تأمین کند، یا بتواند در کسبی سرمایهگذاری کند که دون شأنش نباشد، دلیلی ندارد که خمس سرمایه را نپردازد، بنا بر این، باید ابتدا خمس آن را بپردازد و بعد سرمایه گذاری کند.
دلیل قول چهارم دلیل قول چهارم که نظر آیت الله خویی است، این است که در جایی که سرمایه، معادل هزینه سالش است، دو کار میتواند انجام دهد، هم میتواند آن را به تدریج در مؤونه سال مصرف کند و هم میتواند سرمایهگذاری کند و از سود آن، هزینه سالش را تأمین کند، پس همان طور که در صورت اول، به خاطر صرف در مؤونه سال، خمس واجب نیست در صورت دوم نیز چنین است. اما اگر سرمایه بیش از هزینه سال باشد، شکی نیست که خمس مقدار زیادی واجب است.
بنا بر این، اگر سودی که برای شخص حاصل شده و میخواهد آن را به عنوان سرمایه قرار دهد مثلاً 360 دینار باشد و از طرفی مؤونه سال او نیز 360 دینار باشد، در اینجا میتواند روزی یک دینار صرف زندگی کند و میتواند با این پول ماشینی تهیه کند و مثلاً یک دیناری که هر روز به دست میآورد را خرج زندگی کند. در هر دو صورت چون در مخارج زندگی هزینه کرده است، خمسی بر او واجب نمیباشد.
اشکال این سخن در صورتی صحیح است که چنانچه در مثال ذکر شد، همان اول سال، سودی را که به دست آورده بخواهد به عنوان سرمایه قرار دهد، ولی اگر مثلاً در ماه آخر، چنین سودی به دست آورد چی؟
جواب ممکن است آیة الله خویی بفرمایند تفصیل ما در این نتیجه می دهد و آن این که اگر امکان دارد سودی که معادل هزینه سال است را در آغاز سال سرمایه کند و هزینه سالش را تأمین کند این سود خمس ندارد و اگر امکان ندارد، مانند این که در آخر سال چنین سودی بدست آمد، طبعاً این سود خمس خواهد داشت .
مؤیدات قول دوم چنانچه گذشت، برای تقویت قول دوم مؤیداتی ذکر شده است، از جمله این روایت:
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ شُجَاعٍ النَّيْسَابُورِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ ع عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مِنْ ضَيْعَتِهِ مِنَ الْحِنْطَةِ مِائَةَ كُرِّ مَا يُزَكَّى فَأُخِذَ مِنْهُ الْعُشْرُ عَشَرَةُ أَكْرَارٍ وَ ذَهَبَ مِنْهُ بِسَبَبِ عِمَارَةِ الضَّيْعَةِ ثَلَاثُونَ كُرّاً وَ بَقِيَ فِي يَدِهِ سِتُّونَ كُرّاً مَا الَّذِي يَجِبُ لَكَ مِنْ ذَلِكَ وَ هَلْ يَجِبُ لِأَصْحَابِهِ مِنْ ذَلِكَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَوَقَّعَ ع لِي مِنْهُ الْخُمُسُ مِمَّا يَفْضُلُ مِنْ مَئُونَتِهِ.
[4] محمد بن على بن شجاع نيشابورى از امام هادى علیه السلام درباره مردى سؤال کرد كه از ضیعه (زمین زراعی) خود صد کُر گندمى كه به حد زكات است، بدست آورده، مقدار يک دهم یعنی ده کُر را از او گرفتهاند و سى کُر هم برای آباد کردن ضیعه خرج كرده، و شصت کُر نیز برایش باقى مانده است، چه مقدار بر او به عنوان حق شما واجب است؟ آيا به كسان خودش هم بايد چيزى از اين گندم بدهد؟ حضرت نوشتند: آنچه از مخارج سالش اضافه بياورد خمس آن، مال من است.
اين روايت به دليل مجهول بودن محمد بن علىّ بن شجاع نيشابورى ضعيف است. اما آنچه از اين روايت استفاده مىشود اين است كه سائل، سی کُرّی كه براى عمارت و آماده كردن زمين مصرف شده را جزو فايده حساب نكرد و عدم تعلق خمس به آن را مفروض حساب کرد و امام علیه السلام نيز آن را تأييد كرد و فرمود: به مازاد بر مؤونه او خمس تعلق مىگيرد و نفرمود به مازاد بر مؤونه ضيعه. از طرفی این سی کُر از چیزهایی نبود که خودش مصرف شود، بلکه برای تحصیل مؤونه مصرف شد. بنا بر این، آنچه برای تحصیل مؤونه هم مصرف میشود، مانند خود مؤونه متعلق خمس نیست. سرمایه هم هرچند خودش مصرف نمیشود ولی برای تحصیل مؤونه به کار میرود و به حسب خودش مصرف میشود.
مؤید دیگر، صحیحه ابو علی بن راشد است که میفرماید:
بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَلِيِّ بْنُ رَاشِدٍ قُلْتُ لَهُ أَمَرْتَنِي بِالْقِيَامِ بِأَمْرِكَ وَ أَخْذِ حَقِّكَ فَأَعْلَمْتُ مَوَالِيَكَ بِذَلِكَ فَقَالَ لِي بَعْضُهُمْ وَ أَيُّ شَيْءٍ حَقُّهُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أُجِيبُهُ فَقَالَ يَجِبُ عَلَيْهِمُ الْخُمُسُ فَقُلْتُ فَفِي أَيِّ شَيْءٍ فَقَالَ فِي أَمْتِعَتِهِمْ وَ صَنَائِعِهِمْ قُلْتُ وَ التَّاجِرُ عَلَيْهِ وَ الصَّانِعُ بِيَدِهِ فَقَالَ إِذَا أَمْكَنَهُمْ بَعْدَ مَئُونَتِهِمْ.
[5] علىّ بن مهزيار مىگويد: ابوعليّ بن راشد به من گفت كه من به امام علیه السلام گفتم مرا به انجام دادن كارتان و گرفتن حقّتان امر فرموديد و من اين مطلب را به دوستان و مواليان شما رساندم. بعضى از آنان از من پرسيدند كه حق امام علیه السلام چيست؟ من ندانستم در جواب آنها چه بگويم. فرمود: بر آنها خمس واجب است، پرسيدم در چه چيزى؟ فرمود: در امتعه و صنایع آنها [یا طبق بعضی نسخهها، ضياع آنها]. گفتم: تاجر و صاحبان حرفه و صنعت چطور؟ حضرت فرمود: اگر بعد از كم كردن مؤونه زندگى چيزى باقى ماند خمس آن واجب است.
در این روایت نیز با اینکه سؤال از تاجر و صاحب صنعت است ولی حضرت متعرض خمس آنچه با آن تجارت میکند و ادواتی که با آن کار میکند نشدند، و اینکه اینها خمس ندارند مفروض است. پس وقتی ابزار کار و تجارت که برای تحصیل مؤونه صرف میشود خمس ندارد، سرمایه هم که چنین است، خمس ندارد.
مؤید سوم، یک استئناس است و آن اینکه سرمایه مانند مسکن و پوشاک و ظروف یا زینت زنان است که کسی قائل به وجوب خمس آنها نیست. پس همان طور که در این موارد خودشان مصرف نمیشوند و اتلاف عین نیست بلکه از فایده آنها به حسب خودشان استفاده میشود مثلا از ظرف از فایده غذا خوردن در آن و از لباس از فایده پوشش آن و از جواهرات از فایده زیبایی آنها استفاده میشود، در سرمایه نیز با اینکه اصل آن باقی است از سود آن استفاده میشود.
بنا بر این، قدر جامع در همه این موارد این است که زندگی انسان متوقف بر آنهاست، حال فرقی ندارد، بتواند شغل دیگری پیدا کند که به این سرمایه نیاز نداشته باشد یا نتواند. زیرا آنچه که شخص بدان محتاج است و زندگیاش با آن تأمین میشود، همان قدر جامعی است که هم میتواند با سرمایهگذاری به دست آورد و هم میتواند بدون آن و با استفاده از شغل دیگر آن را تأمین کند. و دلیلی ندارد بگوییم فقط باید از راه دوم آن را تأمین کند.
به عنوان مثال کسی که ده میلیون پول دارد و برای تأمین معاش خود و خانوادهاش میتواند آن را سرمایهگذاری کند و علاوه بر هزینه امسال، هزینه سالهای آینده را نیز تأمین کند، چرا این کار را نکند و بگوییم حال که میتوانی مثلا خطاطی هم بکنی، پس سرمایهگذاری نکن بلکه آن را برای زندگیات خرج کن و فرض هم این است که پول دیگری غیر از این ده میلیونی که میخواهد سرمایهگذاری کند، ندارد. بله اگر داشته باشد که باید خمس آن را بدهد و بعد سرمایهگذاری کند. اما اینجا که پول دیگری ندارد و میتواند با سرمایه گذاری زندگیاش را تأمین کند، چرا این کار را نکند؟
نظریه مختار بنا بر این، به نظر میرسد اینکه بگوییم سرمایه مطلقا خمس ندارد، سخن بیراهی نیست البته با اضافه کردن این قید که برای ازدیاد اموال، سرمایهگذاری نکند. توضیح آنکه نوع سرمایهگذاری فرق دارد:
گاه سرمایهگذاری برای تأمین یا توسعه مؤونه زندگی شخصی لازم است، در اینجا مثل لباس و زینت زنان است که جزء مؤونه است و خمس ندارد. پس اگر میتواند سرمایهگذاری کند و حتی برای سالهای آینده هم زندگیاش را تأمین کند یا توسعه دهد، دلیلی ندارد بگوییم برو کتابت کن و سرمایهگذاری نکن. خصوصاً اینکه در روایات چنانچه قبلاً گفتیم فقط تعبیر «بعد المؤونه» وارد شده و مقید به یک سال نشده است و او نیز برای تأمین مؤونه این کار را میکند، حال مؤونه امسال یا سالهای آینده.
گاهی سرمایه را برای توسعه اقتصادی خودش لازم ندارد، بلکه برای توسعه اقتصادی جامعه نیاز دارد. مثلاً فرض کنید جامعه در شرایط اقتصادی مطلوبی نیست و نیاز به تولیداتی است که مشکل مردم حل شود. در چنین شرایطی شخص میخواهد کارخانهای به ارزش یک میلیارد تأسیس کند و راهاندازی آن بعد از پرداخت خمس، ممکن نیست. در اینجا نیز میتوان گفت پرداخت خمس آن فعلا لازم نیست و این سرمایه جزء مؤونه جامعه است. بله هر زمان که توانست و شرایط تغییر کرد، باید خمس آن را بپردازد.
صورت سوم جایی است که سرمایه را برای توسعه اقتصادی شخصی یا جامعه صرف نمیکند، بلکه میخواهد با آن سرمایه خودش را زیاد کند، در اینجا پرداخت خمس واجب است.
خلاصه آنکه سرمایه اگر برای تأمین زندگی خود و افراد تحت تکلفش لازم باشد، خمس ندارد، همچنین اگر بخواهد توسعه سرمایه دهد تا جایی که به اندازه نیازش باشد خمس ندارد؛ ولی اگر بخواهد بیش از نیازش کسب کند و به سرمایهاش بیافزاید باید خمس بدهد.
سرمایهگذاری برای سالهای بعد نکته دیگری که در این بحث قابل توجه است این است که مثلا کسی میخواهد درخت بکارد یا چاه بزند یا کارخانه بسازد تا از منافع آن برای سالهای متمادی استفاده کند، آیا چنین سرمایهگذاری، خمس دارد یا خیر؟
شیخ انصاری در این باره مینویسد:
الظاهر أنّه لا يشترط التمكّن من تحصيل الربح منه بالفعل، فيجوز صرف شيء من الربح في غرس الأشجار لينتفع بثمرها و لو بعد سنين، و كذلك اقتناء إناث أولاد الأنعام لذلك.[6] ظاهراً در وجوب خمس، تمكّن تحصيل سود بالفعل شرط نيست؛ از اين رو مىتواند مقدارى از سود به دست آمده را صرف درختكارى و ايجاد باغ كند تا در آينده از ميوه و ثمره ی آن استفاده كند. همچنين مىتواند گاو يا گوسفند ماده را به عنوان اصل سرمايه نگهدارد تا از نتايج آن در آينده بهره ببرد.
بنا بر این، این نوع سرمایهگذاری هم مانند سرمایهگذاری سالانه است که اگر برای تأمین زندگی باشد جزء مؤونه محسوب میشود و متعلق خمس نخواهد بود.