بحث اخلاقی ارزش نیت نیکو وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِوَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي.
[1] اولین فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق امام سجاد علیه السلام درخواست کمال ایمان و دومین فراز آن درخواست کمال یقین بود. اینک در سومین فراز از این دعای نورانی چنین میخوانیم: بارالها! نیت مرا به نیکوترین نیتها و کردارم را به بهترین کردارها برسان، خدایا! به لطف خودت نیت مرا کامل کن.
سه نکته در بخش اول این فراز قابل پیگیری است، یک مفهوم نیت چیست؟ دو: بهترین نیتها کدام است؟ سه: نیکوترین عملها کدام عمل است؟
نیت عبارت است از قصد، عزم، تصمیم و انگیزهای که انسان را به عمل وادار کند. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که میفرماید:
الأعمالُ ثِمارُ النِّيّاتِ.[2] كردارها، میوههای نيّتها هستند. بنا بر این، نیت ریشه درختی است که عمل میوه آن است. اگر نیت صحیح بود، میوه آن شیرین و قابل استفاده است و اگر نیت فاسد بود، میوه آن تلخ و غیرقابل استفاده خواهد بود. از این رو، در این فراز نیکوترین نیتها «أحسن النیّات» درخواست شده است.
در روایت دیگری از آن حضرت چنین میخوانیم:
لا عَمَلَ لِمَن لا نِيَّةَ لَه.[3] یعنی، كسى كه نيّت [نیکو] ندارد، در واقع عمل [مفیدی] ندارد. نمازگزاری که به قصد ریا نماز میخواند، چون نمازش باطل است، پس در واقع نمازی نخوانده است.
همچنین از ایشان نقل شده که فرمود:
قَدرُ الرّجُلِ على قَدرِ هِمَّتِهِ، و عَمَلُهُ على قَدرِ نِيَّتِهِ.[4] اندازه و ارزش هر كس به اندازه همّت اوست و [ارزش] عملش به اندازه نيّت او. پس هر چه نیت انسان صحیحتر و خالصتر باشد، عملش ارزش بیشتری پیدا میکند.
این حدیث معروف که میفرماید: «إنّما الأعمالُ بالنِّيّاتِ» مربوط به جریان هجرت مسلمانان از مکه به مدینه است. طبق نقل رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
يا أيُّها النّاسُ، إنّما الأعمالُ بالنِّيّاتِ، وإنّما لِكُلِّ امرئٍ ما نَوى، فمَن كانَت هِجرَتُهُ إلَى اللّهِ ورَسولِهِ فهِجرَتُهُ إلَى اللّهِ ورَسولِهِ، ومَن كانَت هِجرَتُهُ إلى دُنيا يُصيبُها أوِ امرأةٍ يَتَزَوَّجُها فهِجرَتُهُ إلى ما هاجَرَ إلَيهِ.[5] اى مردم! جز اين نيست كه اعمال، به نيّتهاست و در حقيقت، براى هر كس همان چيزى است كه نيّت مىكند. پس هر كه هجرتش براى خدا و فرستاده او باشد، به سوى خدا و رسول او هجرت كرده است و هر كه هجرتش براى رسيدن به چيزى از دنيا يا ازدواج كردن با زنى باشد، هجرتش به سوى همان چيزى است كه به نيّت آن، هجرت كرده است.
در تاریخ آمده که شخصی به این نیت که با خانمی به نام «ام قیس» ازدواج کند، هجرت کرد، لذا به «مهاجر إلی أمّ قیس» معروف شد.
همچنین در گزارش دیگری آمده که شخصی در جنگ به این نیت به میدان رفت که دشمنی که وسایل جنگی خوبی از جمله الاغی داشت را بکُشد و به آن وسایل برسد، ولی خودش کشته شد و معروف شد به کشته راه الاغ (قتیل الحمار).
به هر حال، آنچه به عمل انسان ارزش میدهد نیت نیکوست که خود دارای مراتبی است و حضرت به ما تعلیم میدهد که از خدا بخواهیم نیت ما را به نیکوترین مراتب آن برساند.
بحث فقهی موضوع: روایات خمس هبه و ارث (2)
یادآوری بحث در بررسی روایات خمس هدیه و میراث بود. از نظر مرحوم آیت الله بروجردی هیچ یک از روایات تفسیر کننده آیه و غیر آن، بر وجوب خمس هدیه و میراث دلالت نداشتند و فرمودند حتی نمیتوان از فحوای آنها وجوب را برداشت کرد، یعنی گفته شود وقتی خمس مالی که با عرق جبین و کدّ یمین تهیه شده واجب باشد، به طریق اولی مالی که بدون زحمت به دست آمده، خمس دارد؛ زیرا هرچند ممکن است در مقام ثبوت، چنین واقعیتی باشد؛ ولی در مقام اثبات دلیلی نداریم. منطوق روایات از این دو مورد منصرف است و ما تابع روایت هستیم.
تبیین آیت الله بروجردی از روایات هبه ایشان در ادامه چهار روایت دیگر را بیان میکنند که ادعا شده بر ثبوت خمس هبه [به خصوصه] دلالت دارند، ولی آنها را نیز به لحاظ سندی یا دلالی قاصر میدانند.
روایت اول مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ فِي الرَّجُلِ يُهْدِي إِلَيْهِ مَوْلَاهُ وَ الْمُنْقَطِعُ إِلَيْهِ هَدِيَّةً تَبْلُغُ أَلْفَيْ دِرْهَمٍ أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَكْثَرَ هَلْ عَلَيْهِ فِيهَا الْخُمُسُ فَكَتَبَ ع الْخُمُسُ فِي ذَلِكَ...
[6] «احمد بن هلال» فاسد المذهب ولی ثقه است، لذا روایت موثقه است. ابى بصير به نقل از امام صادق علیه السلام گويد: به حضرت نوشتم درباره شخصى كه مولا و پناهآورنده به او برایش هديهاى مىآورد كه قيمت آن به دو هزار درهم يا مقدارى كمتر و يا بيشتر مىرسد، آيا بر او در اين هديه خمس واجب است؟ حضرت نوشتند: در آن خمس است.
برداشت آیت الله بروجردی از این روایت بسیار عجیب است، ایشان میفرماید: این روایت بر حصر خمس در هدیه دلالت دارد، در حالی که هیچ کس بدان عمل نمیکند.
فإنها تدل على حصر الخمس في الهدية و لم يعمل به أحد.[7] به عبارتی ایشان از تقدیم کلمه «الخمس» بر «فی ذلک» چنین حصری را استفاده کردند. ولی به نظر میرسد چنین برداشتی صحیح نیست، چه اینکه در ادامه روایت هم از خمس میوههای باغی که در خانه واقع شده، بحث شده است.
روایت دوم عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يَزِيدَ قَالَ: كَتَبْتُ جُعِلْتُ لَكَ الْفِدَاءَ تُعَلِّمُنِي مَا الْفَائِدَةُ وَ مَا حَدُّهَا رَأْيَكَ أَبْقَاكَ اللَّهُ أَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ بِبَيَانِ ذَلِكَ لِكَيْ لَا أَكُونَ مُقِيماً عَلَى حَرَامٍ لَا صَلَاةَ لِي وَ لَا صَوْمَ فَكَتَبَ الْفَائِدَةُ مِمَّا يُفِيدُ إِلَيْكَ فِي تِجَارَةٍ مِنْ رِبْحِهَا وَ حَرْثٌ بَعْدَ الْغَرَامِ أَوْ جَائِزَةٌ.
[8] شخصی به نام «یزید» میگوید: نوشتم فدایت شوم به من تعلیم دهید که فایده و حدّ آن از نظر شما که خدا شما را باقی نگه دارد، چیست؟ با توضیح آن بر من منت گذارید تا در حرام واقع نشوم که آنگاه نه نمازی و نه روزهای برایم نخواهد بود. در پاسخ نوشتند: فایده آن بهرهای است که به تو میرسد، در تجارت، سود آن و در کشاورزی سود آن پس از مخارج و نیز جایزه.
ایشان دلالت این روایت را قبول دارند، میفرمایند:
هذه الرواية و ان لم يصرّح فيها بالخمس الا ان الظاهر منها ان السائل إنما سئل عن الفائدة التي يتعلق بها الخمس و حدّها و... تدل الرواية علي تعلق الخمس بالجائزة.[9] هر چند در این روایت سخنی از خمس نیست، ولی ظاهراً سؤال از فایدهای است که متعلق خمس است و به هر حال روایت بر تعلق خمس به جایزه دلالت دارد.
ولی به لحاظ سندی آن را نمیپذیرند، میفرمایند:
احمد بن محمّد لم يرو عن يزيد الا هذه الرواية مع ان يزيدا في هذه الرواية لم يتميز بشيء من خواصه حتى يعرف بشخصه.[10] «احمد بن محمد جز در این روایت، در جای دیگر از «یزید» روایت نکرده است، به اضافه اینکه مراد از «یزید» [که در بعضی نسخهها هم به جای او «زید» نقل شده] مشخص نیست که چه شخصی است.
علاوه بر آن، چنانچه قبلاً هم گفتیم، مشخص نیست وی به کدام یک از معصومین نامه نوشته است و فقط گفته «کتبت». البته علامه مجلسی احتمال داده مراد امام رضا علیه السلام، امام جواد علیه السلام یا امام هادی علیه السلام است، ولی به هر حال، اگر دلالت آن را هم تمام بدانیم، سندش دارای اشکال است.
روایت سوم عَنْهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: سَرَّحَ الرِّضَا ع بِصِلَةٍ إِلَى أَبِي فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَبِي هَلْ عَلَيَّ فِيمَا سَرَّحْتَ إِلَيَّ خُمُسٌ فَكَتَبَ إِلَيْهِ لَا خُمُسَ عَلَيْكَ فِيمَا سَرَّحَ بِهِ صَاحِبُ الْخُمُسِ.
[11] ضمیر «عنه» به «علی بن محمد علان» دایی کلینی بر میگردد که ثقه امامی است. کلینی از او، و او از «سهل بن زیاد» که «علی التحقیق» ثقه است، و او از «محمد بن عیسی بن عبید» که «ثقة جلیل» است و او از «علی بن الحسین بن عبد ربه» که هم وکیل ناحیه مقدسه است و هم ثقه است، نقل میکند که امام رضا علیه السلام هدیهای را برای پدرم فرستاد و پدرم برای حضرت نوشت: آیا در آنچه برایم ارسال نمودید، خمس [واجب] است؟ حضرت نوشتند: خمسی بر تو در آنچه صاحب خمس فرستاده، واجب نیست.
آیت الله بروجردی در تقریر استدلال به این روایت میفرمایند: در مورد سؤال دو احتمال داده میشود، یکی اینکه آیا هدیه خمس دارد یا نه؟ دوم اینکه آنچه از طرف صاحب خمس ارسال شده، خمس دارد یا نه؟ اگر مراد، احتمال اول باشد که چون هدیه است خمس ندارد، بهتر بود امام علیه السلام در پاسخ وی این گونه استدلال میفرمود که هدیه خمس ندارد، ولی از آنجا که جهت تعلیل را بر صورت دوم قرار داد و فرمود آنچه صاحب خمس فرستاده خمس ندارد، معلوم میشود تعلق خمس به آن از این جهت که هدیه است، مانعی ندارد.
ان في مورد السؤال جهتين احديها أنه صلة و جائزة ثانيتهما انه مسرح من صاحب الخمس فلو كان من حيث انه صلة لم يتعلق به الخمس لكان التعليل به اولى و حيث عدل عن التعليل به الى التعليل بالجهة الثانية علمنا عدم المنع من تعلق الخمس به من حيث انه صلة و جائزة.[12] ولی به این استدلال این طور جواب میدهند که:
فان مجرد التعليل لعدم تعلق الخمس بمورد السؤال أعني الجائزة بكونه من صاحب الخمس و عدم التعليل بكونه جائزة لا يدل على تعلق الخمس بالجائزة و ذلك لان مورد السؤال لما كان معنونا بعنوانين و كان كل منهما علة لعدم تعلق الخمس به جاز التعليل بكل واحد من العنوانين.[13] مجرد اینکه امام علیه السلام برای اثبات عدم تعلق خمس به مورد سؤال، یعنی جایزه، اینگونه تعلیل کردند که چون از طرف صاحب خمس است و اینگونه نفرمودند که چون هدیه است، دلالتی بر تعلق خمس به هدیه نخواهد داشت، زیرا مورد سؤال دو عنوان دارد که هر کدام میتواند علت عدم تعلق خمس باشد و تعلیل با هر کدام جایز است.
روایت چهارم روایت چهارم همان روایت طولانی علی بن مهزیار از امام جواد علیه السلام است که ایشان به جهت طولانی بودن تنها بخشی از آن که مرتبط با این بحث است را ذکر میکنند، میفرماید:
الْجَائِزَةُ مِنَ الْإِنْسَانِ لِلْإِنْسَانِ الَّتِي لَهَا خَطَرٌ وَ الْمِيرَاثُ الَّذِي لَا يُحْتَسَبُ مِنْ غَيْرِ أَبٍ وَ لَا ابْنٍ.[14] حضرت پس از بیان آیه غنیمت، در بیان مصادیق «غنائم» و «فوائد» فرمودند: غنائم و فواید... هدیه ارزشمندی است که از انسانی به انسان دیگر میرسد و میراثی است که از غیر پدر و پسر از راهی که فکرش را نمیکرد به او برسد.
آیت الله بروجردی در جواب استدلال به این روایت میفرماید:
اما مكاتبة أبي جعفر عليه السّلام فمضافا إلى أنها مكاتبة موردها خصوص الجائزة الخطيرة و الميراث الذي لا يحتسب.[15] اولاً مکاتبه است [و در مکاتبه تقیّه بیشتر است] ثانیاً مورد آن در خصوص هدایای ارزشمند و میراثی است که انسان فکرش را نمیکند. [لذا نمیتوان به آن برای اثبات تعلق خمس به همه هدیهها چه کوچک و چه بزرگ تمسک کرد.]
البته اشکال اول ایشان وارد نیست، زیرا اگر بنا بر تقیه بود جزئیات مسائل خمس مطرح نمیشد، ولی در این روایت بحث خمس با جزئیات آن بیان شده است.
به هر حال ایشان هیچ یک از این چهار روایت را برای اثبات تعلق خمس به هدیه تمام نمیدانند و میفرمایند:
هذه جملة من الروايات التي ربما يدعى دلالتها على ثبوت الخمس في الهبة و لكن الإنصاف عدم جواز الركون إليها على ذلك و الخروج بها عن مقتضي الأصل.[16] اینها نمونههایی از روایاتی بود که برای ثبوت خمس در هدیه بدان استدلال شده بود، لکن انصاف این است که نمیتوان برای اثبات این مطلب به آنها اعتماد کرد و به خاطر آنها از مقتضای اصل [عدم تعلق خمس] خارج شد.
ظاهراً در ذهن مبارک ایشان چنین بوده که از طرفی این مسئله از مسائل مورد ابتلا بوده و از طرفی این روایات در مرئی و منظر قدما بوده است ولی با این حال آنها چنین برداشتی نکردهاند، لذا دلالت این روایات تمام نیست.
و از آنجا که نظر مشهور خصوصاً قدما برای ایشان جایگاه خاصی داشت، صراحتاً خمس هدیه و میراث را واجب ندانستند.
تبیین آیت الله خویی آیت الله خویی فواید حاصل از تجارت و صناعت و زراعت و امثال آنها را قدر متیقن روایات میداند که خمس مازاد بر مؤونه سال در آنها واجب است، اما اموالی مثل هبه و هدیه، میراث، مال وصیت شده، مهریه و امثال آن را از موارد مشکوک میداند. ایشان در بحث هبه و هدیه پس از ذکر اقوال فقها و اینکه در هیچ طرف اجماعی منعقد نشده است، استفاده از ادله را مهم میداند که پس از استدلال به آیه، با بیان سه روایت، وجوب خمس در هدیه را اثبات میکند. عبارت ایشان چنین است:
العمدة ما يستفاد من الأدلّة و الذي يدلّ على الوجوب: أوّلًا: الكتاب العزيز، بناءً على ما تقدّم من تفسير الغنيمة بما هو أعمّ من غنيمة دار الحرب، و هو ما يستفيده الرجل إمّا مطلقاً، أو بقيدٍ بغير مشقّة كما قيل... فتعمّ الهبة بلا إشكال، فإنّها فائدة، سواء أصدق في موردها التكسّب أم لا، لعدم تقييد الآية بذلك، فهي بنفسها كافية في إثبات الوجوب في الهبة كغيرها. و ثانياً: عدّة من الأخبار و إن كان الكثير منها ضعيف السند، و المعتبر منها الذي يمكن أن يستدلّ به ثلاثة:[17] عمده آن است که از ادله استفاده میشود. اما ادلهای که بر وجوب دلالت دارد، اول، آیه شریفه است بنا بر آنچه گذشت که غنیمت را به اعم از غنیمت جنگی تفسیر کردیم، به این صورت که غنیمت هر چیزی است که شخص استفاده ببرد، حال مطلقا یا با قید بدون مشقت. پس غنیمت در آیه بدون شک شامل هبه هم میشود، زیرا هبه فایده است، چه کسب بر آن اطلاق شود چه نشود، زیرا آیه از این جهت قیدی ندارد. بنا بر این، آیه به تنهایی برای اثبات وجوب خمس در هبه کفایت میکند.
دومین دلیل، گروهی از روایات است که بسیاری از آنها ضعیف السند هستند. در اینجا سه روایت از روایات معتبری که میتوان به آن استدلال کرد را بیان میکنیم:
روایت اول روایت اولی که ایشان بدان استدلال میکنند، همان روایت آخری است که آیت الله بروجردی استدلال به آن را مخدوش دانستند، یعنی مکاتبه علی بن مهزیار که در قسمتی از آن آمده است:
الْجَائِزَةُ مِنَ الْإِنْسَانِ لِلْإِنْسَانِ الَّتِي لَهَا خَطَرٌ.[18] ایشان در توضیح این روایت میفرمایند:
حيث عدّ فيها من أنواع الفائدة: الهديّة و الجائزة. و التقييد بالخطير لا يدلّ على المفهوم بالمعنى المصطلح، بل غايته الدلالة على عدم تعلّق الحكم بالطبيعي الجامع، و إلّا لأصبح القيد لغواً. و لعلّ وجه التقييد عدم البقاء إلى نهاية السنة لو لم يكن لها خطر، بل تصرف في المئونة غالباً، و لا خمس إلّا في فاضل المئونة، فلا دلالة فيها على عدم الوجوب إذا لم يكن لها خطر و كانت طفيفة. نعم، لا تدلّ فيها على الوجوب، لا أنّها تدلّ على عدم الوجوب. و عليه، فيمكن إثبات الوجوب في غير الخطير، إمّا بعدم القول بالفصل، و مع الغضّ فبالإطلاق في بقيّة الأخبار.[19] در این روایت از انواع فایده، هدیه و جایزه شمرده شده است. و اینکه مقید به قید «خطیر» شده دارای مفهوم اصطلاحی نیست که بر عدم وجوب خمس هدیه غیر خطیر دلالت داشته باشد، بلکه این قید غالبی است و بدین جهت ذکر شده که معمولاً هدیه غیر خطیر تا یک سال باقی نمیماند که بخواهد از مؤونه زیاد بیاید و خمس به آن تعلق گیرد. بنا بر این، روایت دلالتی بر عدم وجوب خمس در هدیه غیر خطیر ندارد، بله بر وجوب خمس هم دلالتی ندارد. لذا وجوب خمس در هدیه خطیر با این روایت ثابت میشود و در غیر خطیر یا از طریق عدم قول به فصل، یعنی کسی میان خطیر و غیر خطیر تفصیل نداده یا از طریق اطلاقی که از دیگر اخبار استفاده میشود.
البته قبلاً گفتیم که به خاطر مشکلات فقه الحدیثی که این روایت داشت، برخی گفتند نمیتوان به آن عمل کرد.
روایت دوم روایت دوم موثقه سماعه است که در جلسه قبل آیت الله بروجردی آن را حمل بر فایدههایی کردند که در قبال چیزی به انسان میرسد نه اموال مجانی. روایت چنین بود:
عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْخُمُسِ فَقَالَ فِي كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ.
[20] آیت الله بروجردی برای «أفاد» دو معنای متضاد «اکتساب» و «اعطا» را بیان کردند و فرمودند به قرینه مقام مراد معنای «اکتساب» است. ولی ایشان آن را عام دانسته و شامل هدیه نیز میدانند:
دلّت بعمومها الوضعي على تعلّق الحكم بمطلق الفائدة الشاملة للهديّة و غيرها.[21] به هر حال، استنباط فقها از روایات متفاوت است و مبنای استنباط آنها استظهار از روایات است که هر یک، برداشتی متفاوت از دیگری دارند.
روایت سوم آخرین روایتی که ایشان آن را معتبر و دلالتش را روشن میداند، روایت اولی است که در ابتدای این جلسه آیت الله بروجردی بیان فرمودند:
مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ فِي الرَّجُلِ يُهْدِي إِلَيْهِ مَوْلَاهُ وَ الْمُنْقَطِعُ إِلَيْهِ هَدِيَّةً تَبْلُغُ أَلْفَيْ دِرْهَمٍ أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَكْثَرَ هَلْ عَلَيْهِ فِيهَا الْخُمُسُ فَكَتَبَ ع الْخُمُسُ فِي ذَلِكَ...
[22] به نظر ایشان دلالت روایت بر وجوب خمس هدیه روشن است، از نظر سندی نیز آن را صحیح میداند، زیرا فساد مذهب «احمد بن هلال» در صحت نقل او دخالتی ندارد. میفرماید:
أحمد بن هلال فهو و إن كان فاسقاً ينسب إلى الغلو مرّةً و إلى النصب اخرى، بل عن شيخنا الأنصاري (قدس سره): أنّ مثله لم يكن يتديّن بدين، لما بين النسبتين من بعد المشرقين و لكن الظاهر أنّه ثقة في نقله و إن كان فاسداً في عقيدته.[23] در مورد مذهب «احمد بن هلال» دو نظریه مختلف بیان شده است، برخی آن را غالی میدانند و برخی وی را ناصبی دانستهاند و از شیخ انصاری نقل شده که شخصی مثل او منتسب به دین خاصی نیست زیرا میان نسبتهایی که به او میدهند از شرق تا غرب فاصله است، با این حال وی در نقل حدیث ثقه است هرچند در عقیده فاسد است.
در پایان ایشان با توجه به اینکه بر خلاف آیت الله بروجردی، به نظر مشهور اعتنای ویژهای ندارند، این طور نتیجه میگیرند:
فتحصّل: أنّ الأظهر وجوب الخمس في الهديّة، سواء أ كان هو المشهور أم كان المشهور خلافه.[24] خلاصه آنکه: اظهر وجوب خمس در هدیه است، چه مشهور نیز قائل به وجوب شوند، چه بر خلاف آن قائل شوند.