بحث اخلاقی آثار یقین رضایت از زندگی وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ.[1] در تبیین این سخن نورانی به آثار یقین اشاره کردیم، شش اثر از آثار یقین بیان شد و اکنون به هفتمین اثر که عبارتست از رضایت از زندگی، اشاره میکنیم.
یقین به خدا، رضایت از زندگی در هر شرایطی را به دنبال دارد. در روایتی از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است:
الرِّضَا ثَمَرَةُ الْيَقِين.[2] راضی بودن میوه یقین است.
در روایت دیگری از امام سجاد علیه السلام آمده است:
الرِّضَا بِمَكْرُوهِ الْقَضَاءِ مِنْ أَعْلَى دَرَجَاتِ الْيَقِين.[3] رضایت از مقدرات الهی هر چند ناخوشایند باشد، از نشانههای رسیدن به مراتب بالای یقین است. زندگی آکنده از پیشامدها و حوادث تلخی است که پذیرش آن کار آسانی نیست. بالاتر از پذیرش این ناگواریها، صبر بر آنهاست و بالاتر از صبر، خوشنودی از تقدیر الهی است.
این چنین رضایتمندی از زندگی نتیجه پدید آمدن دو یقین در فرد است: اول یقین به این که همه پیش آمدهای زندگی مقدر الهی است. در آیه شریفه میفرماید:
﴿ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها﴾[4] همه آنچه در زمین اتفاق میافتد از حوادث غیر مترقبه و مانند آن و همچنین آنچه در زندگی شخصی رخ میدهد از مریضی و مصائب دیگر، همه تقدیر الهی است که در لوح محفوظ، قبل از به وجود آمدن این پدیدهها نوشته شده است. به تعبیر خلاصه باور به تقدیر خداوند نسبت به همه حوادث جهان.
دوم یقین به این که تقدیر الهی بر اساس حکمت است و هر حادثه و پدیدهای علت حکیمانهای دارد که در بیشتر موارد به چشم ما نمیآید.
این دو یقین و باور، انسان را به مقامی فراتر از پذیرش و صبر بر مشکلات نائل میکند، مقام رضایتمندی از زندگی. خداوند توفیق رسیدن به چنین مقامی را به همه ما عنایت بفرماید.
بحث فقهی موضوع: متعلق خمس ارباح مکاسب
یادآوری در بحث از متعلَق خمس ارباح مکاسب؛ سه عنوان کلی وجود دارد: 1. احتمالات موجود در متعلق خمس، 2. اقوال فقهاء، 3. روایات این باب.
اکنون به ترتیب این عناوین سه گانه مورد بحث و بررسی قرار میگیرند.
احتمالات موجود در متعلق خمس ارباح مکاسب درباره متعلق خمس ارباح مکاسب سه احتمال قابل بررسی است، این سه احتمال عبارتند از:
احتمال اول اولین احتمال معنایی آن است که خمس ارباح مکاسب به مطلق فایده تعلق بگیرد؛ هر فایدهای نصیب انسان شود داخل در مفهوم ارباح مکاسب خواهد بود تفاوتی نمیکند از راه کاسبی باشد یا نه (مانند هبه)، قصد و اختیار شخص در این تملک وجود داشته باشد یا نه (مانند ارث).
احتمال دوم احتمال دوم آن است که دایره مفهوم خمس ارباح مکاسب را به فوایدی که با قصد و اختیار شخص کسب شده است محدود کنیم، چه این فواید از راه کسب به دست آمده باشد و چه از راههای دیگری چون هبه و صدقه و مانند آن. اما آنچه بدون قصد شخص کسب شده باشد مانند ارث، از دایره این مفهوم خارج خواهد بود.
احتمال سوم احتمال سوم آن است که دایره مفهوم خمس ارباح مکاسب را به فوایدی که از راه کسب به دست میآید محدود کنیم و آنچه را از راه کسب به دست نیامده است چه با اختیار شخص بوده باشد (مانند هبه و صدقه) و چه بدون اختیار وی (مانند ارث)، از شمول این مفهوم خارج بدانیم.
این احتمالات سه گانهای است که در مسأله وجود دارد.
آرای فقها در متعلق خمس ارباح مکاسب پس از بیان احتمالات، نوبت به بررسی اقوال فقهاست تا ببینیم به کدامین احتمال سه گانه در مسأله فتوا دادهاند.
نظر سید مرتضی مرحوم سید مرتضی در کتاب
الإنتصار در بحث از منفردات امامیه در فقه مینویسد:
و مما انفردت به الإمامية: القول بأن الخمس واجب من جميع المغانم و المكاسب، و ما استخرج من المعادن و الغوص و الكنوز، و ما فضل من أرباح التجارات و الزراعات و الصناعات بعد المئونة و الكفاية في طول السنة على اقتصاد.[5] از منفردات امامیه وجوب خمس در همه این موارد است: غنائم، مکاسب، آنچه از معادن و با غواصی خارج میشود، گنجها و نیز در آنچه از سود تجارات و زراعات و صناعات زیاد میآید البته پس از [کسر] هزینهای که در حد میانه در طول یک سال خرج میشود.
مرحوم آیت الله بروجردی که خود احتمال سوم را پذیرفته است، عبارت سید مرتضی را در راستای نظر خود تفسیر میکند و معتقد است در همه مواردی که در متن سید مرتضی آمده است کسب وجود دارد حتی مغانم
[6]. عبارت سید مرتضی در کتاب
رسائل الشریف المرتضی بیشتر از عبارت فوق، نظر ایشان را تایید میکند. وی مینویسد:
و يجب أيضا في كل ما فضل من أرباح التجارات و الزراعات و الصناعات عن المئونة و الكفاية من طول سنة على الاقتصاد.[7] آنچه در این عبارت آمده است شامل مواردی چون هبه، ارث، صدقه و مانند آن نمیشود و این همان نظر مرحوم بروجردی است.
نظر شیخ طوسی در الخلاف شیخ طوسی در مسئله 139 کتاب
الخلاف مینویسد:
يجب الخمس في جميع المستفاد من أرباح التجارات، و الغلات، و الثمار على اختلاف أجناسها بعد إخراج حقوقها و مؤنها، و إخراج مؤنة الرجل لنفسه و مؤنة عياله سنة. و لم يوافقنا على ذلك أحد من الفقهاء. دليلنا: إجماع الفرقة و أخبارهم، و طريقة الاحتياط تقتضي ذلك، لأنه إذا أخرج الخمس عما ذكرناه كانت ذمته بريئة بيقين، و ان لم يخرج ففي براءة ذمته خلاف.[8] خمس همه بهرههایی که انسان استفاده میکند از سود تجارتها، محصولات زمين، میوهها از هر جنسی که باشند، واجب است بعد از كم كردن حقوق و مخارج تحصيل آنها و نيز بعد از كم كردن مخارج سالانه خود و عيالش. هیچ یک از فقهای عامّه با ما در این مسئله موافق نیست. دلیل ما در این حکم اجماع فرقه امامیه و روایات است، همچنین طریقه احتیاط هم همین را اقتضا میکند زیرا اگر خمس آنچه گفتیم را پرداخت کرد، یقیناً ذمهاش بریء خواهد شد، ولی اگر پرداخت نکرد در برائت یا عدم برائت ذمهاش اختلاف است.
البته ایشان به این نکته هم اشاره میکند که از عامه احدی به وجوب خمس ارباح مکاسب فتوا نداده است و دلیل شیعه برای این فتوا اجماع و روایات وارده در این باب است.
آیت الله بروجردی این تعبیر را نیز به احتمال سوم حمل میکند و همه موارد ذکر شده در متن را از موارد کسب و کار میداند.
نظر شیخ طوسی در المبسوط شیخ طوسی در
المبسوط عبارت دیگری را نوشته است:
و يجب [الخمس] أيضا في ... و أرباح التجارات و المكاسب و فيما يفضل من الغلات من قوت السنة له و لعياله.[9] بر سود تجارت و کسب و آن چیزی که از غلات اضافه میآید از هزینه سالیانه خود و افراد تحت تکفلش، خمس واجب است. در چند صفحه پس از این مطلب باز هم ارباح و غلات در تعبیر ایشان در کنار یکدیگر قرار میگیرند:
و الغلات و الأرباح يجب فيها الخمس بعد إخراج حق السلطان و مئونة الرجل و مئونة عياله بقدر ما يحتاج إليه على الاقتصار.[10] سوالی که درباره این دو عبارت مطرح است این است که آیا غلات به معنای خصوص حبوبات مانند گندم و ... است یا به معنای هرگونه فایدهای (چنانچه یکی از معانی غلات را فواید گفتهاند)؟ اهمیت این سوال از آنجا روشن میشود که اگر در پاسخ به این سوال، غلات را به معنای فواید دانستیم، معنای این عبارت با احتمال سوم مناسب نخواهد بود بلکه به احتمال اول یعنی شمول دایره خمس ارباح بر مطلق فواید، نزدیک خواهد بود.
مرحوم محقق داماد همین مسیر را طی نموده و معنای این عبارت را شمول ادله وجوب خمس بر هبه و ارث و صدقه و مانند آن میداند و میفرماید غلات به معنای مطلق فوائد است و ادعای انصراف این تعبیر به غلات اربعه نیز خدشه دار است:
فلو كان المراد من الغلّات الواقعة فيها هي المنافع ـ كما هو من معانيها ـ لا خصوص الحبوبات و الثمار المعهودة ينطبق على المعنى الأوّل، إذ الغلّات الفاضلة عن قوت السنة شاملة قطعا للصدقات و الهدايا و أمثال ذلك الزائدة عنه من دون اعتبار كسب في تحصيله بل و لا قصد في حصوله أصلا، اللّهمّ إلّا أن يدّعى الانصراف و هو كما تری.[11] البته درباره این ادعای ایشان باید گفت کلمه غلات در غلات اربعه و همچنین در منافع و درآمدهای زمین استعمال شده است؛ اما اینکه به معنای مطلق فوائد باشد خالی از اشکال نخواهد بود. علاوه بر این، در عبارت شیخ طوسی آمده است «فيما يفضل من الغلات من قوت السنة له و لعياله»؛ که کلمه «قوت السنه» میتواند قرینهای بر این باشد که مراد همین خوردنیها و مانند آن است نه مطلق فوائد.
نظر شیخ طوسی در النهایة شیخ طوسی در کتاب فتوایی خود چنین مینویسد:
و يجب الخمس أيضا في جميع ما يغنمه الإنسان من أرباح التّجارات و الزّراعات و غير ذلك بعد إخراج مئونته و مئونة عيال.[12] آنچه ایشان در توضیح ما یغنم آورده است همه از راه کسب به دست میآید و سخنی از آنچه از راه غیر کسب به دست میآید، نیست.
وی در شروط خمس هم مینویسد:
أمّا الغلّات و الأرباح فإنّه يجب فيها الخمس بعد إخراج حق السّلطان و مئونة الرّجل و مئونة عياله بقدر ما يحتاج اليه على الاقتصاد.[13] اینجا هم مسأله سود و کاسبی مطرح است.
آنچه تا کنون از سه کتاب شیخ طوسی نقل شد به نظریه آیت الله بروجردی، یعنی همان احتمال سوم، نزدیکتر و هماهنگتر است و حداقل مخالف این احتمال نیست.
نظر ابن زهره حلبی ابن زهره در کتاب
غنیة النزوع مینویسد:
و يجب الخمس أيضا في الفاضل عن مؤنة الحول على الاقتصاد من كل مستفاد بتجارة أو زراعة أو صناعة أو غير ذلك من وجوه الاستفادة أي وجه كان، بدليل الإجماع المشار إليه و طريقة الاحتياط.[14] همچنین خمس در زیادی از هزینههای در حدّ میانه یک سال از هر چیزی که استفاده میشود واجب است، حال با تجارت باشد یا زراعت یا صناعت یا غیر آنها از دیگر راههای استفاده به هر شکلی که میخواهد باشد، به دلیل اجماعی که بدان اشاره شد و مطابقت با طریق احتیاط.
آیا میتوان از این تعبیر استفاده کرد که مواردی چون هبه و ارث هم خمس دارند یا نه؟ اینجا نیز استنباط مرحوم آیت الله بروجردی و آیت الله محقق داماد کاملاً بر خلاف هم است.
آیت الله بروجردی معتقد است استفاده یعنی طلب فایده و طلب فایده در جایی است که انسان قصد و تلاش و کسب کرده باشد؛ اما در جایی که بدون هرگونه مشقتی چیزی نصیب کسی میشود، استفاده معنا پیدا نمیکند.
[15] آیت الله محقق داماد استنباط دیگری از این عبارت دارد چرا که معتقد است در مفهوم «استفاده» معنای کسب و کار اخذ نشده است و استفاده همه فوائد از جمله فوائدی که از راه کسب و کار به دست نیامدهاند را شامل میشود. خصوصاً که تعبیر استفاده در توضیح فاضل المؤنة آمده است و در فاضل مؤنة نه کسب و کار، نه قصد و اختیار هیچ کدام شرط نیست
[16]. آنچه ما از بررسی اقوال است به دنبال آن هستیم، این است که روشن شود آیا در این مسأله (عدم وجوب خمس در مثل هبه و ارث) اجماع یا شهرتی وجود دارد یا نه؟
مرحوم محقق داماد سعی دارد با بررسی این اقوال نتیجه بگیرد اجماع و شهرتی در مسأله وجود ندارد تا اگر کسی حکم به وجوب خمس در این موارد نمود حکم خلاف اجماع یا شهرت باشد. این نکته برای ایشان و آیت الله بروجردی و شاگردان ایشان که خلاف اجماع یا شهرت فتوا نمیدهند بسیار مهم است. البته برای کسانی که چنین حساسیتی نداشته و خلاف اجماع و شهرت فتوا میدهند مثل آیت الله خویی، این نکته از اهمیت چندانی برخوردار نخواهد بود.
نظر ابن ادریس ابن ادریس در کتاب
السرائر با وجوب خمس در هبه و ارث و مانند آن به شدت مخالفت میکند. وی معتقد است از قدما تنها ابوالصلاح چنین فتوایی داشته و اگر دیگرانی بودهاند که چنین نظری داشتهاند به دلیل مبتلابه بودن مسأله میبایست نظر آنان به ما منتقل میشد. علاوه بر این، وقتی دلیل محکمی برای وجوب خمس در هبه و ارث و مانند آن نداریم اصل برائت نیز به کمک ما میآید که ذمه ما را غیر مشمول میداند. به علاوه که در چنین مواردی که دلیل قطعی بر وجوب نداریم آیه شریفه ﴿لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ﴾
[17] نیز کمک کار ما خواهد بود.
متن عبارت ایشان چنین است:
و قال بعض أصحابنا: إنّ الميراث و الهدية، و الهبة، فيه الخمس، ذكر ذلك أبو الصلاح الحلبي، في كتاب الكافي الذي صنّفه، و لم يذكره أحد من أصحابنا، إلا المشار إليه، و لو كان صحيحاً لنقل نقل أمثاله متواتراً، و الأصل براءة الذمة، فلا نشغلها، و نعلّق عليها شيئا إلا بدليل، و أيضا قوله تعالى: وَ لٰا يَسْئَلْكُمْ أَمْوٰالَكُمْ.
[18]