بحث اخلاقی آثار یقین اخلاص وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ[1] پیشتر توضیح اجمالی دو اثر از آثار یقین ارائه شد؛ یکی صبر و دیگری توکّل. سومین اثر یقین در زندگی انسان «اخلاص» است. شخصی که به مقام یقین برسد ثمره اخلاص را نیز درک خواهد کرد. در روایتی از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده که میفرماید:
سَبَبُ الْإِخْلَاصِ الْيَقِين[2] سَبب اخلاص یقین است. اگر انسان بخواهد اخلاص کامل داشته باشد باید تلاش کند به مرتبه یقین برسد.
باز در روایت دیگری میفرماید:
إِخْلَاصُ الْعَمَلِ مِنْ قُوَّةِ الْيَقِين [3] اخلاص عمل از نیرومندی و قدرت یقین انسان است.
در روایت دیگری بالاتر از سبب بودن به همانندی اخلاص و یقین اشاره میکند و میفرماید:
إنّ إخلاصَ العَمَلِ اليَقين[4].
براستى كه اخلاصِ عمل [همان] يقين است. البته این همسان دانستن از باب «زیدٌ عدلٌ» است. اخلاص عمل همان یقین است، یعنی آن قدر نقش یقین در اخلاص پر رنگ است که گویا یقین همان اخلاص است، چرا که هر چه یقین انسان قویتری باشد، انگیزههای غیر الهی در انسان کاهش پیدا میکند و در اوج مراتب یقین به اخلاص کامل میرسد و شایسته هدایت و رهبری جامعه میگردد.
اخلاص حضرت موسی علیه السلام در ماجرای آب دادن گوسفندان
مرحوم مجلسی ـ رحمة الله علیه ـ در بحار در ماجرای برخورد حضرت موسی ـ علی نبیّنا و آله و علیه السلام ـ با فرزندان حضرت شعیب علیه السلام آورده است که وی پس از آب دادن به گوسفندان چنان از گرسنگی در تنگا قرار گرفت که فرمود:
﴿
إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ﴾
[5] در روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام است که فقط نانی برای سدّ جوع میخواست، دچار چنین گرسنگی شدیدی شده بود، در چنین حالی فرزند شعیب وی را برای دریافت اجرت از پدرش، برای کاری که انجام داده بود دعوت نمود. وقتی موسی به خانه شعیب رسید که سفره شام گسترده بود. شعیب ـ علی نبیّنا و آله و علیه السلام ـ وی را به سر سفره دعوت نمود اما او در اوج گرسنگی از اجابت دعوت شعیب امتناع کرد وکلمه «اعوذ بالله» را بر زبان آورد. شعیب با تعجب علت را جویا شد مگر گرسنه نیستی؟! حضرت موسی جواب داد احتمال میدهم این شام در عوض آب دادن به گوسفندها باشد و بعد این جمله طلایی را فرمود:
أَنَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ لَا نَبِيعُ شَيْئاً مِنْ عَمَلِ الْآخِرَةِ بِمِلْءِ الْأَرْضِ ذَهَباً. [6] ما از خاندانی هستیم که اگر کاری را برای آخرت انجام دهیم با ذخایر طلا به وسعت زمین عوض نمی-کنیم. خیلی درس مهمی است که انسان کار آخرتی را با دنیا عوض نکند، حتی آب دادن به گوسفندی را با دنیایی از طلا عوض نکند چه برسد که بخواهد با لقمه شامی عوض کند.
حضرت شعیب فرمود: نه والله! این عادت خاندان ماست که مهمان را اکرام و اطعام میکنیم، وقتی موسی دید به عنوان مهمان خطاب شده است، نشست و مشغول غذا خوردن شد.
این جمله طلایی خصوصاً برای ما طلاب و روحانیون خیلی مهم است. انسان برای خدا منبر برود، خدا خودش روزیرسان هست. ـ پناه به خدا میبریم ـ بعضی از منبریهای معروف شایع شده که قیمت را طی میکنند. این صد در صد مخالف تعالیم اهل بیت و سیره اهل بیت است.
به هر حال کسی که به پاداش خدا یقین دارد حاضر نیست عمل آخرتی را به هیچ قیمتی، حتی صدها میلیون، بفروشد.
بحث فقهی موضوع: ادامه تبیین آیت الله سبحانی از روایات تحلیل
یادآوری در جلسات قبل تبیین آیت الله بروجردی و آیت الله خویی از مجموعه روایات تحلیل خمس بررسی شد. پس از بررسی این دو نظر به بررسی نظر آیت الله سبحانی وارد شدیم و پس از بررسی نظر ایشان به بررسی نظر آیت الله داماد خواهیم پرداخت ان شاء الله.
گذشت که آیت الله بروجردی سعی نمودند تک تک روایات را با توجه به قرائن درون متنی یا برون متنی تبیین کنند و آیت الله خویی روایات را به سه دسته تقسیم و سپس به تبیین این سه گروه روایات اقدام کردند. همچنین گذشت که آیت الله سبحانی روایات تحلیل را به پنج گروه تقسیم کردند.
عناوین این پنج گروه عبارتند از:
الأوّل: التحليل لعسر السائل؛ الثاني: تحليل المناكح من الغنائم؛ الثالث: الأموال المنتقلة من الغير إلى الشيعة من المتاجر و الغنائم و غيرهما؛ الرابع: التحليل لشخص خاص؛ الخامس: كون التحليل مختصاً بعصر أبي جعفر علیه السلام توضیحاتی درباره گروه اول از روایات گذشت که متن این روایات نشان میدهد مشکلات مالی شخص سوال کننده موجب تحلیل خمس بر وی شده است. ایشان پس از بررسی پنج گروه روایات و در جمعبندی نظرشان مینویسند:
و حصيلة الكلام، أنّ أحاديث التحليل ترجع إلى أحد الأُمور التالية: أ. كون المحلّل، قليل المال أو مهضوم الحقّ.... [7] یعنی موضوع روایات تحلیل خمس، کسانی هستند که مال کمی دارند، یا مورد اذیت و آزار حکومت قرار گرفتند. این افراد خصوصیت شخصی نداشتهاند تا تحلیل نسبت به شخص خاص باشد، بلکه گروهی و عنوانی در شرایط آن دوره موضوع تحلیل قرار گرفتهاند.
گروه دوم روایات (تحليل المناكح من الغنائم)
گروه دوم روایات تحلیل، در فضای بردگانی که به عنوان غنائم جنگی عرضه میشدند قرار دارد. در آن دوره بردهداری مرسوم بوده است و در جنگهایی که اتفاق میافتاده بردگانی به اسارت گرفته شده و سپس معامله میشدهاند. در صورتی که جنگ با اذن امام علیه السلام صورت گرفته باشد، خمس این بردگان حق امام علیه السلام و در غیر این صورت همه بردگان حق امام علیه السلام شمرده میشوند. عموم جنگهایی که در این دوره اتفاق افتاده است از اذن امام برخردار نبوده است و غنائم چنین جنگهایی تماماً متعلق به امام علیه السلام است. حال سوال این است اگر چیزی از این غنائم که در واقع حق امام علیه السلام است به شیعیان شرکت کننده در جنگ واگذار یا به شیعیان دیگری فروخته شود، حکم آن چه خواهد بود؟ آیا لازم است خمس آن پرداخت شود؟ امام علیه السلام این را برای شیعیان تحلیل نمودهاند.
ممکن است گفته شود جنگهایی بودهاند که از مشورت دادن امام علیه السلام در آن جنگ یا شرکت در آن میتوان اذن امام علیه السلام را استنباط کرد، مانند آنچه در مشورت با امام علی علیه السلام و یا شرکت امام حسن و امام حسین علیهما السلام در برخی جنگها گفته میشود؛ در پاسخ باید گفت: اولاً شرکت این دو امام در جنگ ثابت نیست؛ ثانیاً بر فرض مشارکت و تلقی مشورت امام علیه السلام به معنای تجویز او، بقیه جنگها و غنائم آن را چه باید کرد؟؛ ثالثاً حتی با اثبات اذن امام علیه السلام در یک مورد نیز، خمس غنائم حق امام علیه السلام است و باز سوال اصلی به حال خود باقی خواهد بود که آیا بر شیعیان حلال است یا باید حق امام علیه السلام را برگردانند؟
ایشان پنج روایت را در این گروه قرار میدهند: روایت سوم
[8]، پنجم
[9]، دهم
[10]، پانزدهم
[11] و شانزدهم
[12] وسائل که قبلا متن و توضیح این روایات گذشت.
ایشان این روایات را ـ که در همه آنها مساله طیب مولد به عنوان علت تحلیل، مطرح شده است ـ بر مساله مناکح غنائم حمل میکنند و پس از ذکر این روایات ابتدا به مبتلا به بودن این مساله در آن زمان اشاره کرده و معتقد است این گروه از روایات به تحلیل غیر مناکح از غنائم ارتباطی ندارد و خاص در این موضوع است. البته به شکل احتمال این را مطرح کردهاند که چه بسا حکم تحلیل در توقیع امام زمان علیه السلام مربوط به همه غنائم از جمله مناکح باشد که در این صورت گروه دوم و سوم روایات با یکدیگر ادغام خواهند شد:
إنّ بيع السراري و نكاحهن و استيلادهنّ كان أمراً رائجاً بين المسلمين و لا يطيب النكاح و الاستيلاد مع كون خمسهنّ لأصحابه، و كانت الشيعة يوم ذاك مبتلية بهذا الأمر الرائج بيعاً و نكاحاً و استيلاداً فأباحوا- عليهم السَّلام- حقّهم فيهنّ لتطيب ولادتهم، و لا صلة لها بتحليل سائر ما يتعلّق به الخمس، و هذه الروايات صريحة في ذلك، و يحتمل أن يكون المحلّل في كلامه- عجّل اللّه فرجه الشريف- أعمّ من المناكح، بل يعمّ كلّ الغنائم الحربية التي ربّما تقع بيد الشيعة، فتكون متّحدة مع ما يأتي من الصنف الثالث.
[13] گروه سوم روایات (الأموال المنتقلة من الغير إلى الشيعة)
گروه سوم روایات، درباره اموالی است که از غیر به شیعه منتقل شده است چه از باب غنیمت یا تجارت یا به اشکال دیگر. این گروه در واقع همان گروه سوم روایات آیت الله خویی است که قبلاً بدان پرداختیم.
آیت الله سبحانی هشت روایت را در این گروه قرار میدهد که به اجمال به اینها اشاره میکنیم چه اینکه تفصیل این روایات گذشت.
روایت یکم، هفتم، چهارم، چهاردهم، هجدهم، نوزدهم و بیستم از باب چهارم از ابواب انفال وسائل، و همچنین روایت چهارم از باب سوم و روایت سیزدهم از باب اول ابواب انفال در این گروه قرار گرفتهاند.
ایشان ابتدا روایت چهارم را ذکر میکنند؛ روایتی که شخص از امام علیه السلام خواست حَلِّلْ لِيَ الْفُرُوجَ، امام ناراحت شدند و فرد دیگری توضیح داد که منظور وی تجاوز به نوامیس مردم نبوده است؛ بلکه راه چارهای میطلبد برای آنجا که غلامی می-خرد یا با زنی ازدواج میکند یا.... و امام علیه السلام نیز تحلیل فرمودند. آیت الله سبحانی معتقدند ظهور روایت در مال منتقل از غیر به شیعه قابل انکار نیست. البته اگر راوی فقط مساله اماء را در نظر داشت، این روایت در گروه دوم قرار میگرفت اما با این توضیح و توسعه فرد همراه وی که سوال از هر مالی است که امام علیه السلام در آن حقی دارند، در گروه سوم قرار میگیرد.
سپس روایت نوزدهم را ذکر میکنند؛ روایتی که در آن آمده بود «
فَنَحْنُ أَصْحَابُ الْخُمُسِ وَ الْفَيْءِ وَ قَدْ حَرَّمْنَاهُ عَلَى جَمِيعِ النَّاسِ مَا خَلَا شِيعَتَنَا»، در این روایت نیز مراد امام علیه السلام اموالی است که از غیر به شیعه منتقل شده است.
البته این روایت ظهور در اطلاق دارد اما با حمل بر معنایی که گفتیم در واقع از ظهور آن دست می-کشیم.
روایت بعدی این گروه روایت هجدهم وسائل است. روایتی که فردی پدرش از بردگان بنی امیه بود و از طیب مولد خود نگران شده بود امام علیه السلام فرمودند نگران نباش من حلال کردم.
ممکن است سوال شود چرا این روایت با توجه به اینکه به مساله بردگان و ازدواج آنان مربوط است در گروه دوم قرار نگرفته است، پاسخ این است که فرد از برده بودن و خانه زاد بودن پدر خود سوال میکند و این بدان معناست که بنی امیه به وی پول و امکانات و همسر دادهاند و این چیزی فراتر از مساله مناکح است، به علاوه که بردگی پدر در عنوان مناکح قرار نمیگیرد، البته اگر سوال فرد صرفاً از مادر کنیزش بود این روایت نیز در گروه دوم قرار میگرفت.
روایت بعدی این گروه، روایت یکم وسائل است. روایت امیرالمومنین علیه السلام که فرمود «
هَلَكَ النَّاسُ فِي بُطُونِهِمْ وَ فُرُوجِهِمْ...»، در این روایت نیز چون «بطون و فروج» با هم آمده است موضوع فراتر و اعم از مناکح غنائم خواهد بود.
ایشان روایت بیستم، هفتم و چهاردهم وسائل را نیز در همین گروه قرار میدهند که به دلیل بررسی پیشین این روایات دیگر به متن این روایات نمیپردازیم.
علاوه بر این روایات که همگی از باب چهارم از ابواب انفال وسائل، نقل شد، دو روایت از از باب سوم و باب اول ابواب انفال نیز در این گروه قرار گرفتهاند که به روایت چهارم از باب سوم هم اشاره میکنیم.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ أَحْلَلْنَا لَهُ شَيْئاً أَصَابَهُ مِنْ أَعْمَالِ الظَّالِمِينَ فَهُوَ لَهُ حَلَالٌ وَ مَا حَرَّمْنَاهُ مِنْ ذَلِكَ فَهُوَ حَرَامٌ.[14] از تعبیر شَيْئاً أَصَابَهُ مِنْ أَعْمَالِ الظَّالِمِينَ روشن میشود که موضوع روایت اموال منتقل شده از ظالمین به شیعیان است و از متن روایت استفاده میشود تحلیل مختص مواردی است که امام علیه السلام اجازه داده باشند، نه همه موارد.
گروه چهارم روایات (التحليل لشخص خاص)
در گروه چهارم، روایاتی که خمس را برای شخص خاصی تحلیل کرده است قرار میگیرند. ایشان تنها یک روایت را در این گروه قرار داده است. متن این روایت چنین است:
بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي سَيَّارٍ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي كُنْتُ وُلِّيتُ الْغَوْصَ فَأَصَبْتُ أَرْبَعَمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ قَدْ جِئْتُ بِخُمُسِهَا ثَمَانِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ كَرِهْتُ أَنْ أَحْبِسَهَا عَنْكَ وَ أَعْرِضَ لَهَا وَ هِيَ حَقُّكَ الَّذِي جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى لَكَ فِي أَمْوَالِنَا فَقَالَ وَ مَا لَنَا مِنَ الْأَرْضِ وَ مَا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا إِلَّا الْخُمُسُ يَا أَبَا سَيَّارٍ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا فَمَا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ لَنَا قَالَ قُلْتُ: لَهُ أَنَا أَحْمِلُ إِلَيْكَ الْمَالَ كُلَّهُ فَقَالَ لِي يَا أَبَا سَيَّارٍ قَدْ طَيَّبْنَاهُ لَكَ وَ حَلَّلْنَاكَ مِنْهُ فَضُمَّ إِلَيْكَ مَالَكَ وَ كُلُّ مَا كَانَ فِي أَيْدِي شِيعَتِنَا مِنَ الْأَرْضِ فَهُمْ فِيهِ مُحَلَّلُونَ وَ مُحَلَّلٌ لَهُمْ ذَلِكَ إِلَى أَنْ يَقُومَ قَائِمُنَا فَيَجْبِيَهُمْ طَسْقَ مَا كَانَ فِي أَيْدِي سِوَاهُمْ فَإِنَّ كَسْبَهُمْ مِنَ الْأَرْضِ حَرَامٌ عَلَيْهِمْ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا فَيَأْخُذَ الْأَرْضَ مِنْ أَيْدِيهِمْ وَ يُخْرِجَهُمْ مِنْهَا صَغَرَةً.[15] آیت الله سبحانی معتقدند اگر چه صدر روایت درباره خمس غوص و ربح است اما ذیل روایت درباره تحلیل خمس در مورد خاص اراضی مفتوحة عنوة است نه مطلق تحلیل.
میتوان اشکالی را به نظر ایشان متوجه کرد و آن این که ذیل روایت تحلیل و اجازه به شخص خاصی نیست بلکه کلی و عمومی است؛ زیرا میفرماید: «
كُلُّ مَا كَانَ فِي أَيْدِي شِيعَتِنَا مِنَ الْأَرْضِ فَهُمْ فِيهِ مُحَلَّلُونَ»، تحلیل برای عموم شیعیان است نه شخص خاصی.
گروه پنجم روایات (كون التحليل مختصاً بعصر أبي جعفر علیه السلام )
در این گروه تنها یک روایت که به نظر آیت الله سبحانی تحلیل خمس در عصر امام باقر علیه السلام را میرساند قرار میگیرد. این روایت روایت هشتم باب مورد بحث ما در وسائل است. متن روایت این است:
بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حُكَيْمٍ مُؤَذِّنِ بَنِي عِيسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ إِلَّا أَنَّ أَبِي جَعَلَ شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا.
[16] چه بسا بتوان این روایت را به زمان امام باقر علیه السلام مختص دانست خصوصاً که امام صادق علیه السلام این روایت را که از پدر نقل کردهاند، تحلیل را به پدرشان نسبت می-دهند نه خودشان. البته از نوع ادبیات آیت الله سبحانی در اینجا میتوان تردید را درباره این برداشت استفاده نمود؛ خصوصا که امام صادق علیه السلام نفرمود پدرم چنین کرده است و من چنین نخواهم کرد.
جمعبندی آیت الله سبحانی
ایشان حاصل کلام و نظر خویش را چنین جمعبندی نمودهاند:
و حصيلة الكلام، أنّ أحاديث التحليل ترجع إلى أحد الأُمور التالية: أ. كون المحلّل، قليل المال أو مهضوم الحقّ. ب. تحليل مناكح الإماء، لتطيب ولادة أولادهم. ج. تحليل ما وقع بأيدي الشيعة من الأموال التي لم يخرج خمسها. د. التحليل لشخص خاص. ه. كون التحليل مختصّاً بأبي جعفر ع.[17] ایشان پس از جمعبندی مینویسند تنها یک روایت باقی میماند و آن روایت معاذ بن کثیر است (روایت یازدهم وسائل). متن روایت چنین است:
عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ حَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مُحَسِّنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ طَلْحَةَ صَاحِبِ السَّابِرِيِّ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ بَيَّاعِ الْأَكْسِيَةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مُوَسَّعٌ عَلَى شِيعَتِنَا أَنْ يُنْفِقُوا مِمَّا فِي أَيْدِيهِمْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا حَرَّمَ عَلَى كُلِّ ذِي كَنْزٍ كَنْزَهُ حَتَّى يَأْتُوهُ بِهِ يَسْتَعِينَ بِهِ.
[18] آیت الله سبحانی معتقد است این روایت بر عدم تحلیل خمس دلالت بیشتری دارد تا بر تحلیل خمس. چرا که فضای روایت فضای دوره غیبت و عدم امکان رساندن خمس یا حقوق مالی دیگر به امام علیه السلام است.
به نظر میرسد این روایت صرفاً حکمی حکومتی است که در زمان ظهور حضرت حجت اجرا خواهد شد و آن ملزم کردن ثروتمندان به هزینه کردن آن در راه قیام است و اساساً ناظر به خمس و غیر خمس نیست؛ حال چرا ایشان در اینجا این روایت را مطرح کردهاند جای سوال جدی است و از عبارت کوتاه ایشان چیزی استفاده نمیشود.
ظاهراً این روایت صحیحه است و در دانشنامه امام مهدی علیه السلام نیز مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفته است. خلاصه بیان این روایت آن است که این حکمی حکومتی است در آغاز قیام و پس از پیروزی قیام چنان برکت از آسمان و زمین میبارد که کسی محتاج نخواهد بود.