بحث اخلاقی عوامل کمال ایمان (3) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ.[1] صحبت در عوامل کمال ایمان بود. گفتیم، اولین اقدام، دعا و درخواست از خداوند است. بدون توفیق الهی تحقق هیچ کاری ممکن نیست. دومین گام هم تصمیم جدی مبنی بر انتخاب خدا در زندگی است به این معنا که جز او چیزی نخواهد.
سومین اقدام ترک محرّمات و انجام واجبات است. در اقدامات عملی اولین قدم ترک محرّمات است. هرگاه از آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه درخواست رهنمود میکردیم، چه به ما چه به دیگران میفرمودند: عمل به واضحات، سیر و سلوک همین است. این برنامههایی که مرشدها و امثال آنها میدهند، برنامههایی است که غالباً باطل است. خیلی کم میشود که دستورالعملهای صحیح بدهند، اگر صحیح هم باشد، همان است که اسلام میگوید. همان طور که از بعضی از بزرگان نقل شده است که اگر راهی برای رسیدن به کمال جز آنچه انبیا آوردند بود،قرآن و حدیث بیان میکرد.
یک بار از آیت الله بهجت رضوان الله علیه تقاضا کردم رهنمود و نصیحتی بفرمایند، ایشان فرمودند: نصیحتی از این بالاتر نیست که انسان تصمیم جدی بگیرد اگر یکصد سال هم خدا به او عمر داد، یک لحظه هم گناه نکند. این مهمترین نصیحت است. میفرمودند اگر خداوند چنین حالتی را در انسان ببیند، به او کمک میکند که واقعاً هیچ گناهی انجام ندهد.
ترک محرمات و انجام واجبات که همان تقوای الهی است را تقریباً مورد سفارش همه بزرگان بوده است و در رأس همه، نصیحت خداوند متعال در قرآن است که فرمود: ﴿وَ لَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ إِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ﴾
[2]؛ «و ما به كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده، و [نيز] به شما سفارش كرديم كه از خدا پروا كنيد.»
در روایتی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم وارد شده است که فرمود:
ألا أدُلُّكُم على دائكُم ودَوائكُم؟! ألا إنَّ داءَكُمُ الذُّنوبُ، ودَواءَكُمُ الاستِغفارُ.[3] آيا شما را به دردتان و داروىِ دردتان راهنمايى نكنم؟ بدانيد كه درد شما، گناهان است و دارويتان آمرزشخواهى. آنچه موجب بیماری روح میشود و نمیگذارد انسان به قله کمال برسد، گناه است؛ داروی آن هم استغفار و برگشت از گناهان است که خداوند به همه ما توفیق آن را عنایت فرماید.
بحث فقهی موضوع: ادله روایی وجوب خمس ارباح مکاسب
یادآوری در مبحث خمس ارباح مکاسب پس از بیان اقوال فقها، رسیدیم به دلیل وجوب آن. گفتیم بسیاری از فقها به کتاب و اجماع و سنّت تمسک کردهاند که به نظر ما کتاب دلالتی ندارد ولی دلالت دو دلیل دیگر تام است.
اشکال به دلیل اجماع در مورد دلیل اجماع، فرمایش سید مرتضی را خواندیم ولی برخی به آن اشکال کردهاند که این اجماع، اجماع مدرکی است زیرا در رابطه با وجوب خمس ارباح مکاسب روایت داریم.
ولی این اشکال وارد نیست زیرا قبلا بیان کردیم که به نظر ما فرقی میان اجماع مدرکی و غیر مدرکی نیست. زیرا دلیل حجیت اجماع کشف قول معصوم است، یعنی اگر از قول مجمعین، قول معصوم کشف شد، این اجماع حجیت دارد و الّا حجیت ندارد. حال در صورت کشف قول معصوم دیگر فرقی ندارد مدرکی هم باشد یا نباشد.
بنابراین نقل یا عدم نقل مدرک در حجیت و عدم حجیت اجماع تأثیری ندارد، بلکه حجیت اجماع دائر مدار کاشفیت از قول معصوم است.لازمه این سخن هم این است که اجماع فی نفسه دلیل مستقل نیست و در کنار دیگر حجتها یعنی کتاب و سنت قرار نمیگیرد؛ بلکه اجماع کاشف از یکی از حجتها یعنی سنت است. به این صورت که وقتی همه فقها و اصحاب ائمه بر چیزی اتفاق نظر داشتند، معلوم می شود نظر معصوم نیز همان بوده است، حال مدرکی هم بر آن دلالت کند یا نکند.
به هر حال، در بحث خمس ارباح مکاسب، اجماع حجیت دارد و حتی کسانی که اجماع مدرکی را حجت نمیدانند نیز، در این مورد اجماع را قبول دارند.
علاوه بر آن، در این بحث میتوان به سیره متشرعه هم استدلال کرد. سیره متشرعه از زمان امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام تا حال این بوده که شیعیان خمس ارباح مکاسب خود را پرداخت میکردند.
بنابراین
به نظر ما دلیل اجماع برای اثبات این که ارباح مکاسب اجمالاً خمس دارد تام است. اینکه میگوییم اجمالاً به این خاطر است که مواردی مانند هبه و میراث و... بحث جدایی دارد که بعداً بیان خواهیم کرد. دلیل سنت از آنجا که سنت از نظر شیعه منحصر در روایات پیامبر صلّی الله علیه و آله نیست، بلکه شامل زمان 260 ساله عصر معصومین میشود، میگوییم روایاتی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام و ائمه بعد از آنها داریم که دلالت بر وجوب خمس ارباح مکاسب دارد.
این روایات را صاحب
وسائل در باب هشتم از «ابواب ما یجب فیه الخمس» جمع کرده است. عنوان باب این است:
بَابُ وُجُوبِ الْخُمُسِ فِيمَا يَفْضُلُ عَنْ مَئُونَةِ السَّنَةِ لَهُ وَ لِعِيَالِهِ مِنْ أَرْبَاحِ التِّجَارَاتِ وَ الصِّنَاعَاتِ وَ الزِّرَاعَاتِ وَ نَحْوِهَا وَ أَنَّ خُمُسَ ذَلِكَ لِلْإِمَامِ خَاصَّةً[4]
باب وجوب خمس در آنچه از مؤونه سال شخص و خانوادهاش اضافه میآید، از سود تجارات و صناعات و زراعات و مانند آن و اینکه خمس این مازاد تنها برای امام علیه السلام است.
جمله آخر ایشان اشاره به اختلافی دارد که در بحث مصرف خمس به تفصیل توضیح خواهیم داد. اجمال آن این است که آیا تقسیم خمس ارباح مکاسب مانند خمس غنائم جنگی است که میان مجاهدین و امام علیه السلام و یتیمان و مساکین از سادات تقسیم میشود، یا فقط مخصوص امام علیه السلام است؟ نظر ایشان دومی است.
روایت اول مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ كَتَبَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع أَخْبِرْنِي عَنِ الْخُمُسِ أَ عَلَى جَمِيعِ مَا يَسْتَفِيدُ الرَّجُلُ مِنْ قَلِيلٍ وَ كَثِيرٍ مِنْ جَمِيعِ الضُّرُوبِ وَ عَلَى الصُّنَّاعِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ فَكَتَبَ بِخَطِّهِ الْخُمُسُ بَعْدَ الْمَئُونَةِ.
[5] شیخ طوسی به اسنادش از «سعد بن عبدالله» و او از «ابی جعفر احمد بن محمد بن عیسی الاشعری» و او از «علی بن مهزیار» که هر سه «ثقةٌ جلیل» هستند، و او از «محمد بن الحسن الاشعری» که «علی التحقیق» ثقه است نقل میکند که گفت بعضی از اصحاب به امام جواد علیه السلام نامهای نوشت. چون مشخص نیست «بعض اصحابنا» کیست، پس سند مشکل پیدا میکند. آن شخص مجهول در نامه به حضرت نوشت: ما را از خمس خبر دهيد، آيا بر همه آنچه كه شخص بهره مىبرد قرار داده شده چه كم باشد و چه زياد از هر قسمى كه باشد و بر صنعتگران، اين مطلب چگونه است؟ حضرت به خط خود نوشتند: بعد از كسر نمودن مخارج خمس واجب است.
پس هم وجوب خمس در مطلق فواید را فرمودند و هم اینکه بعد از اخراج مؤونه حساب میشود.
روایت دوم عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ شُجَاعٍ النَّيْسَابُورِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ ع عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مِنْ ضَيْعَتِهِ مِنَ الْحِنْطَةِ مِائَةَ كُرِّ مَا يُزَكَّى فَأُخِذَ مِنْهُ الْعُشْرُ عَشَرَةُ أَكْرَارٍ وَ ذَهَبَ مِنْهُ بِسَبَبِ عِمَارَةِ الضَّيْعَةِ ثَلَاثُونَ كُرّاً وَ بَقِيَ فِي يَدِهِ سِتُّونَ كُرّاً مَا الَّذِي يَجِبُ لَكَ مِنْ ذَلِكَ وَ هَلْ يَجِبُ لِأَصْحَابِهِ مِنْ ذَلِكَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَوَقَّعَ ع لِي مِنْهُ الْخُمُسُ مِمَّا يَفْضُلُ مِنْ مَئُونَتِهِ.
[6] «عنه» یعنی از «سعد بن عبدالله» و او از «احمد بن محمد» و او از «علی بن مهزیار» که هر سه «ثقةٌ جلیل» هستند، و او از «علی بن محمد بن شجاع نیشابوری» که مجهول است نقل میکند. این سند نیز مشکل دارد. «علی بن محمد» میگوید از امام هادی علیه السلام درباره شخصی سؤال کردم که از مزرعه خود مقدار صد کُر [معادل هزار و دویست رطل عراقی که معادل دویست و پنجاه مَن اهوازی است] گندمی که به حد زکات است، برداشت کرده، و مقدار یک دهم آن یعنی ده کُر آن را حکومت گرفته است و سی کُر آن هم به جهت آباد کردن مزرعه مصرف شده و شصت کُر هم در دستش باقی مانده است. چه مقدار از آن برای شما واجب است و آیا برای اصحابش [فقرایی که در اطرفش هستند] هم چیزی واجب است؟ حضرت در جواب توقیع فرمودند: یک پنجم از آنچه از مخارج سالش اضافه زیاد میآید، برای من است.
در این روایت سؤال این است که چه مقدار برای شخص امام علیه السلام است و چه مقدار برای دیگر فقرا که در جواب تنها به مقداری که سهم امام است، اشاره شد. نشان میدهد در این نوع از خمس، دیگران سهمی ندارند. از طرفی طبق این روایت، خمس آنچه از زراعت برداشت میشود پس از کم کردن هزینههای مربوط به خود زراعت و هزینههای خود شخص واجب است.
روایت سوم بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَلِيِّ بْنُ رَاشِدٍ قُلْتُ لَهُ أَمَرْتَنِي بِالْقِيَامِ بِأَمْرِكَ وَ أَخْذِ حَقِّكَ فَأَعْلَمْتُ مَوَالِيَكَ بِذَلِكَ فَقَالَ لِي بَعْضُهُمْ وَ أَيُّ شَيْءٍ حَقُّهُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أُجِيبُهُ فَقَالَ يَجِبُ عَلَيْهِمُ الْخُمُسُ فَقُلْتُ فَفِي أَيِّ شَيْءٍ فَقَالَ فِي أَمْتِعَتِهِمْ وَ صَنَائِعِهِمْ قُلْتُ وَ التَّاجِرُ عَلَيْهِ وَ الصَّانِعُ بِيَدِهِ فَقَالَ إِذَا أَمْكَنَهُمْ بَعْدَ مَئُونَتِهِمْ.
[7] شیخ طوسی به اسنادش از «علی بن مهزیار» نقل میکند که گفت: «ابو علی بن راشد» [که «ثقة جلیل» است] برایم نقل کرد که: به حضرت [که مراد یا امام جواد علیه السلام است یا امام هادی علیه السلام] عرض کردم شما به من امر فرمودید عهدهدار امورتان باشم و حقوق شما را بگیرم و من آن را به دوستانتان اعلام کردم، [معلوم میشود وی وکیل امام بوده است، بعد ادامه میدهد:] بعضی از آنها از من سؤال کردند حق امام چه مقدار است؟ ولی نتوانستم جوابشان را بدهم. حضرت فرمود: بر آنها واجب است که یک پنجم بپردازند، گفتم: در چه چیزی؟ فرمود: از امتعه و صنایعشان [البته در نسخه دیگر که در پاورقی اشاره شده به جای کلمه «صنائعهم»، «ضیاعهم» یعنی کشاورزیشان آمده که به نظر صحیحتر است زیرا صنعت را در ادامه مطرح میکند] گفتم: آیا هم بر تاجر و هم بر سازنده واجب است؟ فرمود: اگر امکان داشته باشد، بعد از تأمین مؤونهشان باید بپردازند.
روایت چهارم عَنْهُ قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمَذَانِيُّ أَقْرَأَنِي عَلِيٌّ كِتَابَ أَبِيكَ فِيمَا أَوْجَبَهُ عَلَى أَصْحَابِ الضِّيَاعِ أَنَّهُ أَوْجَبَ عَلَيْهِمْ نِصْفَ السُّدُسِ بَعْدَ الْمَئُونَةِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى مَنْ لَمْ تَقُمْ ضَيْعَتُهُ بِمَئُونَتِهِ نِصْفُ السُّدُسِ وَ لَا غَيْرُ ذَلِكَ فَاخْتَلَفَ مَنْ قِبَلَنَا فِي ذَلِكَ فَقَالُوا يَجِبُ عَلَى الضِّيَاعِ الْخُمُسُ بَعْدَ الْمَئُونَةِ مَئُونَةِ الضَّيْعَةِ وَ خَرَاجِهَا لَا مَئُونَةِ الرَّجُلِ وَ عِيَالِهِ فَكَتَبَ وَ قَرَأَهُ عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ عَلَيْهِ الْخُمُسُ بَعْدَ مَئُونَتِهِ وَ مَئُونَةِ عِيَالِهِ وَ بَعْدَ خَرَاجِ السُّلْطَانِ.
[8] شیخ طوسی به اسنادش از «علی بن مهزیار» نقل میکند که: «ابراهیم بن محمد همدانی» به امام [هادی] ن علیه السلام وشت که «علی بن مهزیار» نامه پدرتان [امام جواد علیه السلام] را برایم خواند که در آن، آنچه بر صاحبان زمین کشاورزی و باغات واجب است، آمده بود و اینکه بر آنها واجب است یک دوازدهم را بعد از مؤونه بپردازند و اینکه بر کسی که توانایی مؤونه زمینش را ندارد لازم نیست نه یک دوازدهم را بپردازد و نه کمتر از آن را. این بود که در این حکم میان ما اختلاف نظر پیش آمد، برخی گفتند در زمین کشاورزی پرداخت خمس بعد مؤونه یعنی مؤونه خود زمین و مالیات آن واجب است نه مؤونه خود شخص و خانواده او. حضرت در جواب نوشتند: ـ و این نامه را «علی بن مهزیار» هم خواند ـ بعد از مؤونه زمین و مؤونه عائلهاش و بعد از مالیات حکومت خمس واجب است.
روایت فوق به خاطر ارجاع ضمایر آن کمی مغلق و فهمش مشکل بود؛ ولی مرحوم کلینی همین روایت را به گونهای نقل کرده است که هیچ پیچیدگی ندارد و این مضبوط بودن کلینی را میرساند. و عجیب است که صاحب
وسائل آن را نقل نکرده است و فقط گفته آن را کلینی هم نقل کرده است. مرحوم کلینی در کتاب الحجة در اواخر جلد اول
کافی میفرماید:
سَهْلٌ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمَذَانِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع أَقْرَأَنِي عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ كِتَابَ أَبِيكَ ع فِيمَا أَوْجَبَهُ عَلَى أَصْحَابِ الضِّيَاعِ نِصْفُ السُّدُسِ بَعْدَ الْمَئُونَةِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى مَنْ لَمْ تَقُمْ ضَيْعَتُهُ بِمَئُونَتِهِ نِصْفُ السُّدُسِ وَ لَا غَيْرُ ذَلِكَ فَاخْتَلَفَ مَنْ قِبَلَنَا فِي ذَلِكَ فَقَالُوا يَجِبُ عَلَى الضِّيَاعِ الْخُمُسُ بَعْدَ الْمَئُونَةِ مَئُونَةِ الضَّيْعَةِ وَ خَرَاجِهَا لَا مَئُونَةِ الرَّجُلِ وَ عِيَالِهِ فَكَتَبَ ع بَعْدَ مَئُونَتِهِ وَ مَئُونَةِ عِيَالِهِ وَ بَعْدَ خَرَاجِ السُّلْطَانِ.
[9] «علی بن محمد علان الکینی» که در سند قبل از این روایت آمده و دایی کلینی و استاد او بوده و «امامی ثقه» است، از «سهل بن زیاد» که «امامی مختلف فیه» است و «علی التحقیق» ثقه است و او از «ابراهیم بن محمد همدانی» که وکیل امام بوده است، نقل میکند که به امام هادی علیه السلام نوشتم: «علی بن مهزیار» نامه پدرتان را برایم خواند که بر صاحبان ضیاع یک دوازهم را واجب کرده است تا آخر روایت.
طبق این روایت، یک مؤونه مربوط به ضیاع داریم و یک مؤونه زندگی خود و خانواده که خمس بر مازاد هر دو مؤونه واجب تعلق میگیرد.
روایت پنجم در سند هر چهار روایت قبلی «علی بن مهزیار» وجود داشت. روایت پنجم هم از او نقل شده است. این روایت که متن طولانیتری دارد به لحاظ فقه الحدیثی فهم آن مشکل است. میفرماید:
بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ قَرَأْتُ أَنَا كِتَابَهُ إِلَيْهِ فِي طَرِيقِ مَكَّةَ قَالَ: إِنَّ الَّذِي أَوْجَبْتُ فِي سَنَتِي هَذِهِ وَ هَذِهِ سَنَةُ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ فَقَطْ...
شیخ طوسی به اسنادش از «محمد بن الحسن الصفار» که «ثقة جلیل» است و او از «احمد بن محمد بن عیسی الاشعری» که «ثقة جلیل» است و همچنین از برادرش «عبدالله بن محمد بن عیسی الاشعری» که «ثقة علی التحقیق» است و آن دو از «علی بن مهزیار» نقل میکنند که وی گفت: امام جواد علیه السلام به او [یعنی «علی بن مهزیار»] نوشت و من [یعنی هر کدام از «احمد و محمد بن عیسی»] آن نامه که امام به ابن مهزیار نوشته بود را در مسیر مکه خواندم. حضرت فرمود: آنچه فقط امسال که سال 220 [سال شهادت حضرت] است واجب میکنم...
حضرت قبل بیان آنچه که میخواهند واجب کنند، به مخفی بودن هدف این کار اشاره کرده و میفرمایند:
لِمَعْنًى مِنَ الْمَعَانِي أَكْرَهُ تَفْسِيرَ الْمَعْنَى كُلَّهُ خَوْفاً مِنَ الِانْتِشَارِ وَ سَأُفَسِّرُ لَكَ بَعْضَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ إِنَّ مَوَالِيَّ أَسْأَلُ اللَّهَ صَلَاحَهُمْ أَوْ بَعْضَهُمْ قَصَّرُوا فِيمَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ فَعَلِمْتُ ذَلِكَ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُطَهِّرَهُمْ وَ أُزَكِّيَهُمْ بِمَا فَعَلْتُ (فِي عَامِي هَذَا) مِنْ أَمْرِ الْخُمُسِ فِي عَامِي هَذَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى﴿خُذْ مِنْ أَمْوٰالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِهٰا وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلٰاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللّٰهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللّٰهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبٰادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقٰاتِ وَ أَنَّ اللّٰهَ هُوَ التَّوّٰابُ الرَّحِيمُ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّٰهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلىٰ عٰالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهٰادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمٰا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[10] به خاطر هدفهايى است كه خوش ندارم از بيم افشاء، همه آن را توضيح دهم. اگر خدا بخواهد، برخى از آن هدفها را براى تو توضيح خواهم داد. [و آن این است که] دوستانم [شیعیان] که از خدا صلاح آنها را میخواهم، [همه] یا بعضی از آنها در آنچه بر آنها واجب بوده، کوتاهی کردهاند، از این رو، دوست دارم آنها را امسال تطهیر و پاک کنم به وسیله کاری که میخواهم امسال در امر خمس انجام دهم، خداوند متعال میفرماید: «از اموال آنان صدقهاى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزهشان سازى، و برايشان دعا كن، زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است، و خدا شنواى داناست. آيا ندانستهاند كه تنها خداست كه از بندگانش توبه را مىپذيرد و صدقات را مىگيرد، و خداست كه خود توبهپذير مهربان است؟ و بگو: [هر كارى مىخواهيد] بكنيد، كه به زودى خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما خواهند نگريست، و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده مىشويد؛ پس شما را به آنچه انجام مىداديد آگاه خواهد كرد.»
حضرت پس از بیان این آیه باز تأکید میکنند که آنچه میخواهند واجب کنند، فقط امسال است و در سالهای دیگر واجب نیست، میفرمایند:
وَ لَمْ أُوجِبْ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ عَامٍ وَ لَا أُوجِبُ عَلَيْهِمْ إِلَّا الزَّكَاةَ الَّتِي فَرَضَهَا اللَّهُ عَلَيْهِمْ...[11] و آنچه را میخواهم امسال واجب کنم، در هر سالی واجب نمیکنم، آنچه در هر سال واجب میکنم فقط زکاتی است که خداوند بر آنان واجب کرده است.
امام جواد علیه السلام در ادامه روایت به بیان آنچه قصد دارند واجب کنند، میپردازند که در جلسه آینده میخوانیم.