حدیث روز :
((
عن النّبی صلّی الله علیه وآله و سلّم : حبِّبوا الله إلیعبادِه یُحِبُّکُمُ الله ))
[1] خداوند را نزد بندگانش محبوب گردانید تا خداوند شما را دوست بدارد.
یکی از نکاتی که از این روایت نورانی فهمیده می شود و در جلسه قبل به آن اشاره کردیم این است که تنها دوست داشتن خدا کافی نیست(هرچند این خودش یک تکلیف است) ، بلکه انسان باید برنامه ریزی و تلاش کند که دیگران هم خدا را دوست داشته باشند ، که این وظیفه مبلّغین است. مبلّغ وظیفه دارد خدا را برای مردم محبوب کند خصوصاً جوان ها خدادوست شوند. اگر علاقه بیاید همه چیز هم میآید. محبّت است که انسان را وادار به انجام دستورات محبوب می کند ؛ به همین جهت طبق روایات ، این مسأله مورد تأکید خداوند متعال قرار گرفته است.
در روایتی خداوند به حضرت داود علیه السّلام می فرماید : ((
أحبِبني و حبّبني إلی خَلقي قال : یاربِّ نَعَم أنّا أُحِبُّکَ فَکَیفَ أحَبِّبُکَ إلی خَلقِکَ ؟ قال : اُذکُر أیادیَّ عندَهُم فَإنّکَ إذا ذَکَرتَ لهُم ذلکَ احبّوني ))
[2] خداوند می فرماید : ای داود مرا دوست بدار و نزد خلقم نیز محبوب گردان . داود علیهالسّلام عرض کرد : پروردگارا ! من که دوستت دارم امّا چگونه تو را نزد بندگانت محبوب گردانم؟ خداوند فرمود : نعمت هایی که به آنها دادم گوشزدشان کن که اگر خوبی هایم را یادآورشان شوی مرا دوست خواهند داشت.
البته بیان همه نعمت های خداوند که امکان ندارد «
إن تعدّوا نعمت الله لا تُحصوها»
[3] بلکه مبلّغ باید این هنر را داشته باشد که بخشی از این نعمت ها را تبیین کند.
یا در روایت دیگری داریم می فرماید : ((
أوحی الله تعالی إلی موسی علیه السّلام حبّبنی إلی خلقی و حبّب الخلق و إلیَّ قال : یاربِّ کیفَ أفعَلُ ؟ قال : ذکِّرهُم آلآئی و نعمآئی لِیُحبّوني فَلَئِن تَرُدَّ آبِقاً عن بابي أو ضالّاً عَن فنآئی أفضَلُ لکَ مِن عبادةِ مائةِ سنةٍ بصیامِ نَهارِهاَ و قیامِ لَیلِها ))
[4] فرمود : ای موسی! مرا نزد بندگانم و بندگانم را نزد من محبوب گردان. موسی علیه السّلام گفت : پروردگارا چه کنم؟ فرمود : احسان و نعمت هایم را به یادشان آور تا مرا دوست بدارند که اگر گریزپایی از درگاه مرا یا گمراهی از آستان مرا بازگردانی ، برایت از عبادت صد سال که روزهایش را روزه و شب هایش را بیدار باشی برتر است.
موضوع : وقت نماز جمعه
بحث در رابطه با نظریه دوم در وقت نماز جمعه بود که می فرمود : وقت نماز جمعه یک ساعت است و استدلال به دو روایت کردند ، هرچند مرحوم آیت الله خویی فرمودند : این دو روایت یک روایت است و از نظر سند هم صحیحه است امّا دو اشکال دلالی مطرح کردند ، اشکال اوّل ایشان این بود که ساعت معنای مصطلح شرعی ندارد بلکه در آن زمان ساعت به معنای "نفس زمان" یا "قطعه ای از زمان" بوده است.
امّا این اشکال را قبول نداریم زیرا روایاتی داریم که نشان می دهد ساعت در عصر ائمّه علیهم السّلام اصطلاح شرعی بوده است.
روایت اوّل :
اصل این روایت در کتاب علل الشّرایع مرحوم صدوق است و در بحار
[5] و وسائل
[6] هم آمده است.
(( عَن أبیه عن محمّد بن یحیی عن محمّد بن احمد یحیی عن ابراهیم بن اسحاق عن محمّد بن حسن بن شمّون عن ابی هاشم الخادم قال : قلتُ لأبی الحسن الماضي لِمَ جُعِلَت صّلوة الفریضة و السُّـنّة خمسینَ رکعةً لا یُزادُ فیها و لا یُنقَصُ مِنها قال لأنَّ ساعاتُ اللّیل إثنتا عشرةَ ساعةً و فیما بینَ طُلوعِ الفَجر إلی طلوعِ الشّمس ساعة و ساعاتُ النّهار إثنتا عَشَرة ساعة فَجَعَلَ اللهُ لِکُلِّ ساعة رکعتین و ما بین غروب الشّمس إلی سقوط الشّفَق غَسَقٌ فَجَعَلَ لِلغَسَقِ رکعةً ))
[7] این روایت ضعیف است ، بخاطر وجود محمّد بن حسن شمّون که واقفی است و همچنین ابی هاشم خادم که مجهول است.
لقب " ابی الحسن الماضي" که در این روایت آمده است برای دو امام است. یعنی امام کاظم و امام رضا علیهما السّلام که در اینجا نمی دانیم کدام امام مدّ نظر است.
معنای روایت :
راوی از امام علیه السّلام می پرسد : چرا نماز فریضه و نافله پنجاه رکعت است و نه کمتر می شود و نه بیشتر ؟ حضرت در پاسخ می فرمایند : نماز نافله و فریضه 51 رکعت است به این صورت که خداوند برای هر ساعتی دو رکعت نماز قرار داده است.
به این صورت که شب دوازده ساعت است و روز هم دوازده ساعت است و ما بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب هم یک ساعت است که مجموعاً می شود 50 رکعت و برای تاریکی مابین غروب آفتاب تا سقوط شفق هم یک رکعت قرار داده است که مجموعاً می شود 51 رکعت.
کیفیت استدلال به روایت :
این روایت ظهور در این دارد که در زمان ائمّه علیهم السّلام ساعت ، اصطلاح شرعی داشته است که همان ساعت معوّج است.
مرحوم علّامه مجلسی بعد از نقل این روایت می فرماید : (( هذا اصطلاحٌ شرعیٌّ للسّاعات و هیَ مختلفةٌ باختلاف الإصطلاحات فمنها مستویة و منها معوّجة ))
یعنی این روایت بیان می کند که ساعت اصطلاح شرعی داشته است که این با اختلاف اصطلاحات تفاوت می کند که یک ساعت مستوی داریم یعنی 60 دقیقه و یک ساعت معوّج داریم که به تناسب شب و روز تفاوت می کند.
روایت دوم : صحیحه أبان بن عثمان
(( عن أبی عبدالله علیه السّلام قال : ساعات اللّیل إثنتا عشرة ساعةً و ساعات النّهار إثنتا عشرة ساعةً و أفضل ساعات اللّیل و النّهار أوقات الصّلوة ثمّ قال : الحدیث ))
[8] سند این روایت صحیح است.
کیفیت استدلال به روایت :
در این روایت ، امام علیه السّلام میفرمایند : همانا ساعات شب دوازده ساعت است و ساعات روز هم دوازده ساعت است که دلالت روشنی دارد که ساعات در زمان ائمّه علیهم السّلام اصطلاح شرعی داشته است.
مرحوم آیت الله اراکی می فرمایند که مقصود از دوازده ساعت در این روایت دوازد ساعت نجومی است یعنی هر ساعت 60 دقیقه . امّا آیت الله زنجانی می فرماید که منظور ساعت معوّج است ، یعنی هر یک دوازدهم شب ، یک ساعت است و همچنین هر یک دوازدهم روز ، یک ساعت است.
آیت الله زنجانی می فرماید که چون روز و شب ها خیلی کم اتّفاق می افتد که معتدل باشند یعنی شب دوازده ساعت باشد و روز هم دوازده ساعت باشد و امام هم می فرماید شب در همه ایّام سال دوازده ساعت است و روز هم در همه ایّام سال دوازده ساعت است پس به دست می آید که منظور این نبوده که در تمام طول سال و همه مناطق ، شبها دوازده ساعت 60 دقیقه ای است و یا روزها دوازده ساعت 60 دقیقه ای است. بلکه منظور این است که همیشه شب ها دوازده ساعت است منتهی هر ساعت 60 دقیقه نیست بلکه هر ساعت یک دوازدهم است ، ممکن است برخی از فصول 60 دقیقه شود ویا کمتر و یا بیشتر شود.
تا اینجا اشکال اوّل آیت الله خویی را پاسخ دادیم ؛ ایشان فرمود ساعت ، اصطلاح شرعی ندارد امّا روایت آوردیم که ساعت در زمان ائمّه علیهم السّلام اصطلاح شرعی داشته است.
امّا اشکال دوم آقای خویی این بود که بر فرض قبول کنیم ساعت ، اصطلاح شرعی دارد ، ولی مراد از اوّل وقت نماز جمعه ، وقت اوّل است یعنی همان وقت فضیلت.
ما این اشکال را هم قبول نداریم ، زیرا اوّلاً : شما اوّل وقت که در روایت آمده است را به معنای "وقت اوّل" گرفتید و این خلاف ظاهر روایت است ؛ بلکه اوّل وقت یعنی اوّل وقت . ثانیاً : اینکه امام به سائل فرمود اوّل وقت نماز جمعه ، زوال است تا ساعة ، از این معلوم می شود که در ذهن سائل از یک ساعت یک وقت معلومی را فهمیده یعنی یک ساعت ، اصطلاح شرعی داشته است که از روایتی که مرحوم صدوق نقل کردند فهمیده می شود که منظور از ساعت چیست.
ثالثاً : وقتی در روایت گفته می شود که اوّل وقت نماز جمعه زوال است ، دیگر معنا ندارد که بگوییم این اوّل وقت ادامه دارد تا یک ساعت و بعد از این وقت دوم نماز جمعه فرا می رسد.
بنابراین ، نظر آیتالله زنجانی ظاهراً با این روایت ثابت می شود ، امّا به نظر می رسد این نظریه هم یک اشکال اساسی داشته باشد ؛
زیرا این قول را هیچ یک از فقهاء قائل نشده اند الّا مرحوم جُعفی و از فقهای معاصر هم مرحوم آیت الله اراکی و آیت الله زنجانی ؛ به نظر می رسد یک نوع اعراضی از ناحیه فقهاء نسبت به این روایت شده است ؛ حالا یا چنین معنایی را نفهمیدند و یا فهمیدند و اعراض کردند.
امّا نظریه سوم : قول سوم در وقت نماز جمعه این بود که : وقت نماز جمعه از اوّل زوال است تا اینکه سایه شاخص به اندازه دو قدم انسان معمولی باشد یا اینکه سایه شاخص دو هفتم شاخص شود که تقریباً دو ساعت می شود.
قائل به این نظریه مجلسیین أعلی الله مقامهما می باشند و در فقهای معاصر هم حضرت امام و آیت الله فاضل لنکرانی رحمة الله علیهما قائل به این نظریه می باشند.
امّا دلیل این قول چیست؟
این قول ، دو مقدّمه دارد :
مقدّمه اوّل : روایاتی داریم که میگوید وقت عصر در روز جمعه ، وقت ظهر در سایر ایّام است که چند روایت بر این مطلب وجود دارد.
مقدّمه دوم : وقت ظهر در غیر روز جمعه بعدالقدمین است ، یعنی تا سایه شاخص به اندازه دو قدم شود وقت نافله ظهر است و بعد از حدود دو ساعت وقت نماز ظهر است.
نتیجه این دو مقدّمه این می شود که وقت نماز عصر در روز جمعه ما بعدالقدمین است و وقتی ما بعدالقدمین وقت نماز عصر شد ، قبل از آن میشود وقت نماز جمعه .
[1] المعجم الکبیر، ج8، ص91.
[2] میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج2، ص446. [3] سورۀ ابراهیم، آیۀ 34. [4] تبلیغ در قرآن و حدیث، ص 130.
[5] بحارالأنوار،علامه مجلسی، ج86، ص258. [6] وسائل الشّیعه،شیخ حر عاملی، ج4، ص52. [7] علل الشّرایع،شیخ صدوق، ص327، باب23. [8] وسائل الشّیعه،شیخ حر عاملی، ج7، ص66، ح7.