حدیث روز :
عن النبی صلی الله علیه و آله: «
حَبّبوا الله الی عباده یحبّکم الله »
[1] « خداوند را نزد بندگانش محبوب گردانید تا خداوند شما را دوست داشته باشد »
چند نکته در تبیین این روایت نورانی قابل توجه است :
- دوست داشتن خداوند سبحان یکی از مهم ترین واجبات قبلی است در آیه شریفه می فرماید: « والّذین آمنوا اشدُ حُبّاً لله » سوره بقره، آیه165. یا در سوره توبه می فرماید : « قل ان کان اباؤکم و ابناؤکم و اخونکم و ازواجُکم و عشیرتکم ... احبَّ الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیلی فتربَّصوا حتی یأتی الله بأمره و الله لا یهدی القوم الفاسفین » سوره توبه، آیه 24. بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناک اید و ... نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنی تر است پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را به اجرا در آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمی کند .
بنابراین خداوند باید در نظر انسان از همه چیز محبوب تر باشد .
- دوست داشتن یک امر قلبی است ، و امور قلبی دستوری نیست یعنی با دستور کسی را دوست داشته باشد یا دشمن داشته باشد ، و اینکه گفته می شود واجب است خدا را دوست داشته باشیم یعنی مقدمات آن را فراهم کنیم یعنی انسان معرفت به خدا پیدا کند اگر انسان او را شناخت محبوب او هم می شود . و همچنین در رابطه با اهل بیت علیهم السلام که گفته می شود آنها را دوست داشته باشید یعنی آنها را بشناسید اگر شناختید ، محبوب می شوند .
- تنها دوست داشتن خودِ انسان کافی نیست در این روایت می فرماید : « حَببّوا الله الی عباده» یعنی خدا را محبوب دیگران کنید که این وظیفه مبلغین است .
- اگر کسی بخواهد محبوب خدا بشود ، باید خدا را نزد بندگانش محبوب کند یعنی هر چه بیشتر شما بتوانید خدا را در دل بندگانش جا بدهید ، علاقه خداوند هم به شما بیشتر می شود.
موضوع : وقت نماز جمعه
سخن درباره انتهاء وقت نماز جمعه بود ، گفتیم پنج قول در این مسئله وجود دارد که ادله قول اول را مطرح کردیم و اشکالات مرحوم آیت الله خویی را ذکر کردیم و پاسخ دادیم .
قول دوم منسوب به آقای جعفی است .مرحوم صاحب حدائق از ایشان نقل می کند که وقت نماز جمعه یک ساعت است و از فقهای معاصر هم آیت الله زنجایی و مرحوم آیت الله اراکی این نظریه را پذیرفته اند با این تفاوت که آیت الله اراکی یک ساعت نجومی (شصت دقیقه) را می گویند ولی آیت الله زنجانی یک ساعت معّوج یا همان یک دوازدهم روز را می گویند .
دلیل این نظریه دو روایت بود یکی مرسله مرحوم صدوق و دیگری روایت مرحوم شیخ طوسی در مصباح المتهجد که در جلسه گذشته عرض کردیم .
آیت الله خویی رحمة الله علیه می فرمایند که آن چه اشاره شد دو روایت نیست بلکه یک روایت است زیرا علاوه بر اینکه معنای دو روایت یکی است ، لفظ دو روایت هم یکی است .
دربارۀ روایت دو بحث وجود دارد یکی بحث سندی و دوم بحث دلالی .
اما بحث سندی :
روایت مرحوم صدوق که ضعیف است زیرا قبلاً گفتهایم که قبول نداریم که مرسلات مرحوم صدوق در حکم مسند باشد . اما در رابطه با روایت مرحوم شیخ در مصباح که از حریز نقل می کند برخی گفته اند این هم ضعیف است اما آیت الله خویی می فرماید : این روایت با اینکه مرسل و مرفوع است اما صحیح است زیرا مرحوم شیخ طوسی در کتاب الفهرست که کتاب رجالی ایشان است گفته است که من هر روایتی که از جناب حریز نقل می کنم به یکی از این سه طریق است و هر سه طریقش هم صحیح است بنابراین اینکه در کتاب مصباح المتهجد سندش را ذکر نکرده است ایرادی ندارد. عبارت ایشان این است :
« و کیف کان فلا یمکن الاستدلال بالروایه لهذا القول لا لضعف السند بدعوی الارسال فی الاولی و جهالة طریق الشیخ الی حریز فی الثانیه فتکون کالمرسل ایضاً کما قیل اذفیه : انّ طریقه الیه مبیّن فی الفهرست و قد ذکر له طرقاً ثلاثه کلها صحیحةٌ و من الواضح ان الطرق المذکوره فی الفهرست الی الرواة لا تختص بمایرویه عنهم فی کتاب دون کتاب »
[2] بعد ایشان می فرمایند که این 3 طریقی که در فهرست آمده است را با مشیخه تهذیب قیاس نکن زیرا مشیخه تهذیب فقط اختصاص به روایات همان کتاب تهذیب دارد اما در کتاب فهرست این طور نیست و اختصاص به کتابی دون کتاب ندارد .
مقرّر مباحث آقای خویی در حاشیه کتاب به آقای خویی اشکال می کند می گوید : « اذلم یعلم اَنّ الشیخ اخذ هذه الروایه من الکتاب الحریز حتی یکون طریقه فی الفهرست الی الکتاب مجدیاً » . می گوید ما نمی دانیم که مرحوم شیخ طوسی این روایت را آیا از کتاب حریز نقل می کند تا طریق ایشان در فهرست به کتاب حریز کفایت کند و فایده داشته باشد یا از غیر کتاب حریز شاید مرحوم شیخ طوسی این روایت را از غیر کتاب حریز، و از طریق دیگری نقل می کند .
بعد این محشی می گوید عین همین اشکال را آیت الله خویی در بحث نماز غفیله
[3] به روایت مرحوم شیخ طوسی در مصباح المتهجد از هشام بن سالم می کند .
توضیح ذلک : مرحوم شیخ طوسی در بحث نماز غفیله روایتی را در کتاب مصباح المتهجد مرسلاً از هشام نقل میکند در پایان مرحوم آیت الله خویی می فرماید این روایت بخاطر ارسال ، ضعیف است بعد خود ایشان می فرمایند مرحوم شیخ طوسی در کتاب فهرست یک طریق صحیح دارد به کتاب هشام اما با این حال این طریق شیخ در فهرست این روایت را از ارسال خارج نمی کند زیرا آن طریق شیخ اختصاص به کتاب هشام دارد و حال آنکه احتمال می رود ، مرحوم شیخ طوسی این روایت را از غیر کتاب هشام نقل کرده باشند و از طریقی که ما نمی دانیم نقل کرده باشد.
بنابراین اشکال محشی کتاب این است که شاید شیخ طوسی از یک طریق دیگری غیر طریق فهرست این روایت را از حریز نقل کرده باشد .
اما به نظر ما اشکال این آقای محشی درست نیست زیرا مرحوم شیخ در کتاب فهرست نسبت به طریقش به اقای هشام بن سالم یک عبارت دارد و نسبت به آقای حریز یک عبارت دیگری دارد .
ایشان درباره طریقش به هشام بن سالم می فرماید : « له اصلٌ» یعنی هشام بن سالم یک کتاب و اصلی دارد و طریق ما به آن کتاب این است لذا در آن روایتی که در باب غفیله از هشام نقل می کند احتمال است که از غیر کتاب هشام باشد و سند آن را ما ندانیم . اما در مورد حریز می فرماید : « اخبرنا بجمیع کتبه و روایاته » یعنی هر روایتی که از حریز نقل می کنم با این سند و طریق است چه روایاتی که در کتاب حریز باشد و چه روایاتی که از غیر کتاب حریز نقل می کنم .
بنابراین فرمایش آقای خویی در رابطه با سند این روایت که در مصباح است ، درست است و به نظر ما هم سند این روایت صحیحه است .
تا اینجا سند روایت تصحیح شد اما آقای خویی با این حال می فرماید نمی توان به این روایت استدلال کرد زیرا ایشان به این روایت دو اشکال دلالی دارند .
اشکال اول :
« فلأنَّ الساعة المذکوره فی الروایة لایراد بها معناها المصطلح الحادث فی العصر الحاضر اعنی ستین دقیقة التی هی جزء من اربعة و عشرین جزءاً من اللیل و النهار بالضرورة فانّ هذا الاطلاق لم یکن معهوداً فی الازمنه السابقه قطعاً بل هی بمعناها اللغوی و هی فی اللغة تطلق علی معنیین : الاول : نفس الوقت و الزمان و منه اطلاقها فی صدر هذه الروایة اعنی قوله علیه السلام « ساعة تزول الشمس» ای وقت زوالها الثانی : الجزء من الزمان و مقدارٍ منه دون ان یحددّ بحدٍّ مضبوط یقال : صلیت مع زیدٍ ساعةً ای یرهة من الزمن سواء أکان مقدارها نصف ساعة بالمعنی المصطلح ام ساعتین و الساعة المذکوره فی ذیل الروایة اعنی قوله علیه السلام « الی ان تمضی لساعة انما هی بهذا المعنی کما لا یخفی »
[4] ایشان می فرمایند : این کلمه « ساعة » که در اینجا هست ، ساعت مصطلح نیست یعنی شصت دقیقه یا همان ساعت نجومی بلکه به معنای دیگری است زیرا در زمان صدور روایت ساعت 60 دقیقه ای اصلاً نبوده است بلکه در زمانهای بعدی این اصطلاح بوجود آمده است بنابراین ساعت در این روایت به معنای لغوی آن است و در لغت دو معنا دارد :
- نفس الوقت یعنی « وقت» ؛ بنابراین معنای روایت « اول وقت الجمعه ساعة تزول الشمس» طبق این معنا یعنی اول وقت نماز جمعه وقتی است که شمس زائل می شود .
- الجزء من الزمان یعنی قطعه ای از زمان ، بخشی از زمان است ، حالا چه مقدار این مشخص نیست ممکن است پنج دقیقه یا ده دقیقه یا یک ساعت یا دو ساعت همه این ها بخشی از زمان است .
بنابر این معنای روایت « الی اَن تمضی الساعة » طبق این معنا یعنی مقداری از زمان بگذرد که این مقدار ممکن است نیم ساعت باشد یا یک ساعت یا بیشتر از یک ساعت که این هم با نظر مشهور جمع می شود و هم با نظر های دیگر جمع می شود .
اشکال دوم :
« و ثانیاً لو سلّم ان المراد بالساعة فی الروایة اقل من ذلک اوانه المعنی المصطلح فلا دلالة فیها علی مضی الوقت من اصله بعد انقضاء هذا المقدار من الزمان کی ینتقل الی الظهر کما یدعیه هذا القائل ضرورة ان التحدید فیها انما هولأول الوقت لا لأصله لقوله له علیه السلام فیها « اول وقت الجمعه» حیث انّ لکل صلاة وقتین کما نطقت به جمله من الاخبار و قد تقدم بعضها و هذا تحدید لاول الوقت ای للوقت الاول من حیث المبدأ و المنتهی و أنه یبتدئ من الزوال و ینتهی بعد ساعة ثم یدخل الوقت الثانی و ان کان مفضولاً بالاضافة الی الاول فلا دلالة فیها علی انقضاء الوقت من اصله بعد انقضاء الساعة کما هو المدعی ... »
[5] ایشان می فرمایند : بر فرض که بپذیریم که ساعت در این روایت به معنای مصطلح یعنی 60 دقیقه است ؛ اما در عین حال روایت دلالت نمی کند که بعد از گذشت یک ساعت از اول زوال ، وقت نماز جمعه به پایان رسیده و باید نماز ظهر خوانده شود زیرا روایت می گوید اول وقت نماز جمعه از زوال است تا یک ساعت یعنی هر نمازی دو وقت دارد یک وقت فضیلت و دیگری وقت اجزاء ، در این روایت می فرماید وقت فضیلت نماز جمعه از اول زوال است تا یک ساعت اما بعد از این یک ساعت وقت اجزائی نماز جمعه شروع می شود و دلیل این مطلب این است که امام می فرماید : « اول وقت الجمعه » یعنی در صدد تحدید اول وقت نماز جمعه است که همان وقت فضیلت باشد که وقت فضیلت نماز جمعه از اول زوال است تا یک ساعت نه اینکه درصدد بیان اصل وقت نماز جمعه باشد .
بعد ایشان می فرماید مؤید این نظریه هم ذیل روایت است که می فرماید : « فان رسول الله قال : لا یسأل الله عبدفیها خیراً اِلاّ اعطاه » یعنی چون وقت فضیلت نماز جمعه در این هنگام است هر خیری که عبد از خداوند بخواهد به او عطا می کند به عبارت دیگر وقت استجابت دعا همان اول وقت است .
خلاصه اینکه آیت الله خویی هر چند سند این روایت را تصحیح کرد اما در دلالت این روایت دو اشکال می کند . به نظر ما هر دو فرمایش ایشان قابل خدشه است که ان شاءالله در جلسه بعد به آن می پردازیم .
[1] المعجم الکبیر، ج8، ص91.
[2] موسوعة الامام الاخویی، ج11، ص142.
[3] موسوعة الامام الخویی، ج11، ص74.
[4] موسوعه الامام الخویی، ج11، ص143.
[5] الموسوعة الامام خویی، ج11، ص144.