حدیث روز :
عن الصادق علیه السلام : «
القلب حَرَمُ الله فلا تُسکِن حَرَمَ الله غیرَ الله »
[1] « دل حرم خداست پس در حرم خدا جز خدا را جای مده »
چند نکته در این روایت شریفه قابل توجه است :
1-قلب انسان می تواند جایگاه تجّلی انوار جلال و جمال حضرت حق باشد .
2-ظرفیت دل انسان نامحدود است چرا که خداوند نامحدود است .
3-هر دلی نمی تواند ، حرم و جایگاه خدا باشد ، قلبی می تواند جای خدا باشد که سالم باشد و غیر خدا در آن نباشد در روایتی از امام صادق علیه السلام درباره این آیه پرسیده شد «
اِلاّ مَن اتی الله بقلبٍ سلیم » حضرت فرمودند : «
القَلبُ السلیم الذی یلقی ربَّه و لیس فیه احدٌ سِواهُ »
[2] یعنی قلب سلیم آن قلبی است که خدا را ملاقات کند و هیچ چیزی غیر از خدا در آن نیست .
4- تلاش کنیم دلبستگی ها را کم کنیم مرحوم ملا مهدی نراقی در کتاب طاقدیس می گوید :
خلوت دل چون همایون خلوتی است خلوت سلطان صاحب حشمتی است
هر گدایی را در آنجا ره مده خاروخس در مسند سلطان منه
یعنی در جایگاه خدا که قلب است کسی جز او که بی نیاز است را ، راه نده .
**********
موضوع : ((وقت نماز جمعه))
بحث در رابطه با انتهاء وقت نماز جمعه بود عرض کردیم 5 قول وجود دارد : قول اول این بود : وقت نماز جمعه از اول زوال است تا زمانیکه دو خطبه معمولی و نماز جمعه خوانده شود .
ادّله این نظریه را در جلسه گذشته بیان کردیم که اجمالاً روایاتی بود که می گفت وقت نماز جمعه مضیّق است .
مرحوم آیت الله خویی به این ادله اشکال داشتند که بیان کردیم عمده فرمایش ایشان این است که تضییقی که در روایات آمده است نه تضییق حقیقی است و نه تضییق عرفی بلکه یک معنای دیگری دارد و آن معنا این است : این تضییق ناظر به وقت فضیلت نماز جمعه در ظهر جمعه است که وقت فضیلت آن زوال شمس است و این اختصاص به نماز جمعه هم ندارد بلکه اگر کسی بخواهد در ظهر جمعه نماز ظهر بخواند وقت فضیلت آن اول زوال است بر خلاف روزهای دیگر که بعد از زوال شمس و قبل از نماز ظهر نافله خوانده می شود و بعد از نافله ، نماز ظهر خوانده می شود که در این صورت وقت فضیلت نماز ظهر امتداد پیدا می کند تا اینکه سایه شاخص دو هفتم شود بر خلاف روز جمعه که نافله قبل از زوال شمس خوانده می شود ، لذا اول زوال ، وقت نماز جمعه یا نماز ظهر است . بنابر این، نظر آقای خوئی این است که تضییقی که در روایات آمده است از ناحیه مبدا است نه از ناحیه منتهای نماز جمعه .
عبارت مرحوم آیت الله خویی این است :
« فالصحیح حینئذٍ ان یقال : اِنّ التضییق و التوقیت فی هذه الروایات بأجمعها ناظر الی وقت الفضیله دون الاجزاء و المراد تحدید الوقت من ناحیة المبداء و اَنّ یوم الجمعه بما هو سواء أ کانت الفریضه فیه هی الجمعه ام الظهر یمتاز عن بقیة الأیام لا اَنّ صلاة الجمعه تمتاز عن بقیة الصلوات و ذلک فان وقت الفضیله فی بقیة الایام یتسع رعایة للنوافل المتقدمة علی الفریضه و للمکلف تأخیر الفریضه عن اول الزوال بمقدار القدم او القدمین و الابتداء بالنوافل کما ان له ترکها و البداة بالفریضه لدی الزوال فلا تضییق فی وقت الفضیله بل یتسع مبدؤه کما عرفت رعایة لشأن النوافل و اما فی یوم الجمعه فحیث ان النوافل ساقطةً لتقدمها علی الزوال فیتضیق وقت الفضیله لا محالة ... »
[3] اما اشکالی که به کلام مرحوم آیت الله خویی وارد است که مقرر ایشان هم در حاشیه بیان کرده اند .
بر فرض که کلام شما را بپذیریم یعنی وقت فضیلت در روز جمعه از اول زوال شروع می شود و در غیر روز جمعه امتداد دارد تا اینکه سایه شاخص به اندازه یک قدم یا دو قدم باشد . امّا شما اشکالی که خودتان مطرح کردید را پاسخ ندادید . اشکال شما این بود که تضییق در روایت عرفی نیست زیرا روایت ظهور دارد در تضییق حقیقی و تضییق حقیقی هم قابل امتثال نیست و حال آنکه شما این را پاسخ ندادید و فرمودید : امر استحبابی است و بحث وقت فضیلت است . حال سئوال این است که مگر امر استحبابی ، امتثال لازم ندارد اگر شما تضییق را به صورت حقیقی بگیرید چه امر استحبابی باشد و چه وجوبی باشد ، تکلیف متعذر است و فرقی در این جهت نیست .
شما نهایتاً امر را استحبابی کردید ، باز هم قبح تکلیف به مالایقدر مطرح است .
مقرر ایشان می گوید من بعد از درس رفتم خدمت ایشان و این اشکال را مطرح کردم ایشان در پاسخ فرمود : امر استحبابی چون الزام ندارد ، وجود امکان عقلی در تشریعش کفایت می کند و همین که اوحدی از مردم بتواند امتثال کند ، کفایت می کند .
اشکال ما به این کلام این است که لازمه این کلام تخصیص اکثر است که قبیح است به این بیان که یک حکمی تشریع شود که اکثر مکلفین نتوانند آن را امتثال کنند و فقط امتثال برای برخی از افراد مقدور باشد ، که این تخصیص اکثر است .
پاسخ اساسی به اشکالی که آیت الله خویی کرده اند این است که همین استدلال ایشان را آیت الله شیخ عبدالکریم حائری مطرح کرده اند لکن فرزند ایشان مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری به این استدلال پدرشان اشکال می کنند عبارت ایشان این است :
« و لکن یمکن ان یقال : انّ المستفاد من الروایات امران احدهما : التضیّق من جهة عدم الاتیان بالنافله بعد الزوال ثانیهما : التضیّق من جهة نفس کون الصلاة المأتی بها صلاة الجمعه و کون بعض الاخبار و الاّ علی الامر الاوّل لا ینافی دلالة بعضها الاخر علی الثانی الخالی عن القرینة المذکوره »
[4] می فرمایند از روایات دو امر استفاده می شود :
- تضییق از جهت اینکه در ظهر جمعه نافله بعد از زوال نیست بنابراین وقت فضیلت نماز جمعه از اول زوال است و در این جهت فرقی میان نماز ظهر و نماز جمعه نیست .
- خود نماز جمعه وقتش مضیق است و ضیق آن هم عرفی است .
و اینکه دسته ای از روایات دلالت بر امر اول می کند منافاتی با دسته دیگر ندارد که دلالت بر امر دوم می کند .بعد در پایان می فرمایند : اصلاً بعضی از روایات نزدیک به صریح است در این که وقت نماز جمعه مضیّق است به همان معنایی که گفتیم مانند صحیحه زراره :
« قال : سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول : انّ من الامور اموراً مضیّقه و اموراً موسّعه و اِنّ الوقت وقتان و الصلاة ممّا فیه السّعه فربّما عجّل رسول الله صلی الله علیه و آله و ربّما آخر الاّ صلاة الجمعه فانّ صلاة الجمعه من الأمر المضیّق انما لها وقت واحد حین تزول ... »
[5] این روایت به روشنی دلالت بر این می کند که وقت نماز جمعه مضیق است نه اینکه وقت فضیلت رابیان کند .
تا اینجا قول اول را نقل و بررسی کردیم .
امّا ادله نظریه دوم ( وقت نماز جمعه یک ساعت است )
ما دو نوع ساعت داریم یک ساعت نجومی است که همان 60 دقیقه است که به آن ساعت مستوی یا مستقیم یا معتدل هم می گویند . یک ساعت هم ساعت معوَّج است که یک دوزادهم روز یا شب است که به تناسب شبها و روزها یک ساعت تغییر می کند .
قائل این نظریه در گذشته ، شخصی به نام جعفی است و در فقهای معاصر مرحوم آیت الله اراکی و آیت الله زنجانی حفظ الله تعالی می باشند . جناب جعفی که اطلاعاتی از ایشان در دسترس نیست
[6] برای اثبات نظریه خودش استدلال کرده اند به مرسله صدوق که روایت این است :
« قال و قال ابو جعفر علیه السلام : اوّلُ وقت الجمعه ساعة تزول الشمس الی ان تمضی ساعةٌ فحافِظ علیها فانّ رسول الله ص قال لا یَسألُ الله عبدٌ فیها خیراً اِلاّ اعطاه »
[7] و همچنین یک روایت دیگری است از مرحوم شیخ طوسی در مصباح المجتهد نقل می کند روایت این است :
« عن زراره عن ابی جعفر علیه السلام قال : اوّلُ وقت الجمعه ساعةُ تزول الشمس الی اَن تمضی ساعةٌ تُحافِظُ علیها فاّن رسولَ الله ص قال لا یسألُ الله عبدٌ فیها خیراً اِلاّ اعطاه الله »
[8] و در رابطه با این دو روایت هم بحث سندی وجود دارد و هم بحث دلالی که ان شاءالله در جلسه آینده مطرح می کنیم .
[1] جامع الاخبار، ص518. [2] الکافی، ج2، ص16، حکمت5. [3] موسوعة الامام الخویی، ج11، ص141.
[4] صلاة الجمعه، ص24.
[5] وسایل الشیعه، ج7، ص316، ح3. [6] استاد در جلسات بعدی توضیح داد که مقصود از ((جُعفی)) ابوالفضل بن محمدبن احمدبن ابراهیم سلیم ، معروف به جُعفی ار فقهای قرن سوم و چهارم است که در کتب رجال به ((الصابونی )) معروف است .
[7] وسایل الشیعه، ج7،ص318، ح13. [8] وسایل الشیعه، ج7،ص320، ح19.