حدیث روز :
«
لّما سُئلَ الصادق علیه السلام عن الصدق فقال ما معناه هو ان لا تختار علی الله غیرَه فانه تعالی قال هو اجتباکم فاذا کان اجتباک فاجتبه انتَ لاتَختَر علیه هواک و لا دنیاک ».
[1] ((از امام صادق علیه السلام درباره معنای «صدق» پرسیده شد ، حضرت فرمود : صدق یعنی جز خدا را به جای او برنگزینی چرا که خدای متعال شما را برگزیده است پس چون او تو را برگزیده ، توهم او را برگزین و هوا و دنیای خودت را به جای او مگزین.))
معنای ظاهری صدق روشن است اما اینکه از امام علیه السلام درباره معنای آن می پرسند معلوم می شود که راوی در صدد بدست اوردن بالاترین مراتب صدق بوده است .
این روایت اشاره به آیه 78 سوره حج دارد : « وجاهدوا فی الله حقَّ جِهاده هو اجتباکم ...» می فرماید :
او شما را برگزیده است .
امام صادق علیه السلام در این روایت می فرماید مهم ترین نکته در صدق این است که انسان با خدا صادق باشد و صداقت با خدا این است که جز خدا را بر خدا ترجیح ندهد . یعنی خدا در نظرش از دیگران بزرگتر باشد . بعد حضرت استدلال می کند به این جمله از آیه شریفه «هو اجتباکم» یعنی من تو را از بین همه این مخلوقات انتخاب کردم ، وقتی خدا تو را انتخاب کرد تو هم او را انتخاب کن و هوا و هوس خودت را بر خدا ترجیح نده .
در روایت داریم وقتی انسان با الله اکبر وارد نماز می شود ولی قلبش اعراض از این معنا دارد خداوند خطاب به او می فرماید : « ای کاذب آیا مرا فریب می دهی به عزت و جلالم سوگند از شیرینی ذکرم تو را محروم می کنم » .
بنابر این بالاترین مرتبه صدق ، صداقت با خداوند متعال است .
ان شاءالله در سال جدید بتوانیم بسوی این قلّه رفیع حرکت کنیم .
**********
موضوع : ((وقت نماز جمعه))
بحث ما درباره نماز جمعه از کتاب شریف تحریرالوسیله بود ، رسیدیم به بحث « وقت نماز جمعه» که بحث بسیار مهمی است .
القول فی وقتها
مسئله 1 یدخل وقتها بزوال الشمس فاذا زالت فقد وجبت فاذا فرغ الامام من الخطبتین عند الزوال فشرع فیها صحت و اما آخر وقتها بحیث تفوت بمضیه ففیه خلاف و اشکال و الاحوط عدم التأخیر عن الاوائل العرفیه من الزوال و اذا أخرت عن ذلک فالاحوط اختیار الظهر و اِن لا یبعد امتداده الی قدمین من فیء المتعارف من الناس .
[2] « وقت نماز جمعه با زوال شمس داخل می شود پس وقتی که ظهر شد خواندن نماز جمعه واجب می شود و وقتی که امام از خواندن دو خطبه هنگام ظهر فارغ شود و شروع در نماز جمعه نماید صحیح است و اما آخر وقت آن بطوری که با گذشت آن نماز جمعه فوت شود مورد اختلاف و اشکال است و احتیاط آن است که از اوائل عرفی ظهر تأخیر نیفتد و اگر از این وقت تأخیر افتاد احتیاط آن است که نماز ظهر را انتخاب کنند گرچه بعید نیست که وقت نماز جمعه تا برگشتن مقدار دو پا از سایه اشخاص متعارف مردم امتداد داشته باشد . »
اول وقت نماز جمعه زوال آفتاب است و این اتفاقی است اما در رابطه با آخر وقت نماز جمعه اختلاف نظر وجود دارد که مجموعاً 5 قول است که عبارتند از :
نظریه اول : وقت نماز جمعه از اول زوال آفتاب شروع می شود و به اندازه خواندن 2 خطبه معمولی و دو رکعت نماز فرصت دارد به عبارت دیگر وقت نماز جمعه به اندازه خود عمل است .قائل این نظریه در قدما ، ابو الصلاح حلبی در کافی
[3] و ابن زهره در غنیه
[4] و در فقهای فعلی آیات عظام گلپایگانی ، سیستانی ، مکارم ، بهجت ، صافی گلپایگانی ، این نظریه را پذیرفته اند شاید بتوان گفت اکثریت فقهای معاصر قائل به این نظریه هستند .
نظریه دوم : وقت نماز جمعه به اندازه وقت نماز ظهر است ، قائل این نظریه مرحوم ابن ادریس در سرائر و شهید اول در دروس
[5] و بیان است .
نظریه سوم : وقت نماز جمعه از اول زوال تا اینکه سایه شاخص مثل شود یعنی به اندازه خود شاخص شود که تقریباً چهار ساعت می شود . این نظریه مشهور فقهاست هرچند علامه در منتهی ادعای اجماع کرده است و در فقهای معاصر مرحوم آیت الله خوئی و تبریزی اعلی مقامها این نظریه را پذیرفته اند .
نظریه چهارم : وقت نماز جمعه یک ساعت است قائل این نظریه شخصی است به نام جُعفی که صاحب حدائق
[6] این نظریه را از او نقل می کند و در فقهای معاصر مرحوم آیت الله اراکی و زنجانی قائل به این قول هستند با این تفاوت که مرحوم آیت الله اراکی می فرماید : منظور ساعت نجومی یعنی 60 دقیقه و آیت الله زنجانی حفظه الله می فرماید : روز که بنابر این نظریه وقت نماز جمعه در فصل های مختلف فرق می کند مثلاً ممکن است در برخی از فصول 45 دقیقه شود و در برخی دیگر بیشتر از یک ساعت شود . البته در اینکه اول روز فجر صادق است یا طلوع آفتاب هم بحث وجود دارد .
نظریه پنجم :
وقت نماز جمعه از اول زوال تا اینکه سایه شاخص به اندازه دو قدم انسان معمولی شود یا اینکه سایه شاخص دو هفتم شاخص شود که تقریباً دو ساعت است .
قائل این نظریه مجلیسین اعلی الله مقامها می باشد و در فقهای معاصر حضرت امام و آیت الله فاضل لنکرانی رحمة الله علیهما قائل به این نظریه می باشند .
دلیل نظریه اول :
اما دلیل نظریه اول :
- روایت اول : صحیحۀ فضیل بن یسار و ربعی بن عبدالله
« عن ابی جعفر علیه السلام قال : اِنّ مِنَ الاشیاء اشیاءَ موسعة و اشیاء مضیَّقَة فالصلاة ممّا وُسِّعَ فیه تَقَدَّمُ مرّةً و تُؤَخَّرُ اخری والجمعه ممّا ضُیَّقَ فیها فانَّ وقتَها یومَ الجمعه ساعةُ تزول و وقت العصر فیها وقت الظهر فی غیرها »
[7] در این روایت شریفه حضرت می فرماید : نماز جمعه از اموری است که وقتش مضیق است و وقت آن هنگام زوال شمس است و بعد از آن می توان بلافاصله نماز عصر را خواند و لازم نیست ، صبر کند تا عصر شود بعد از آن نماز عصر را بخواند این روایت دلالت روشنی بر مضیّق بودن وقت نماز جمعه دارد و تضییق آن به گونه ای است که بتوان خود واجب را انجام داد و هنوز عصر نشده نماز جمعه تمام شود و بعد از نماز جمعه نماز عصر را بخوانند .
روایت دوم : صحیحه زراره
« قال سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول اِنّ من الامور اموراً مضیّقَه و اموراً موسَّعه و اِنّ الوقت وقتان و الصلاةُ ممّا فیه السعة فربَّما عَجَّل رسول الله ص و رُبَّما اخرَ الاّ صلاة الجمعه فانَّ صلاة الجمعه من الامر المضیَّق اِنّما لها وقت واحد حینَ تزولُ ووقت العصر یوم الجمعه وقت الظهر فی سائر الایّام »
[8] دلالت این روایت هم مانند روایت قبلی است .
روایت سوم : صحیحه ابن مُسکان
«
عن ابی عبدالله علیه السلام قال : قال : وقتُ صلاة الجمعه عند الزوال و وقت العصر یومَ الجمعه وقت صلاة الظهر فی غیر یوم الجمعه و یُستَحَبُّ التکبیر(التبکیر) بها »
[9] کیفیت استدلال به این روایت هم مانند دو روایت قبلی است .
در آخر این روایت دارد « یستحب التکبیر بها » که این اشتباه است و صحیح آن « تبکیر» است که در تهذیب هم تبکیر آمده است که به معنای « اسراع فی شیء» یعنی با سرعت به سوی کاری رفتن که در نماز جمعه تعجیل لازم است « فاسعوا الی ذکر الله » .
روایت چهارم : صحیحه حلبی
«
عن ابی عبدالله علیه السلام انه قال : وقت الجمعه زوال الشمس و وقت صلاة الظهر فی السفر زوال الشمس و وقت العصر یوم الجمعه فی الخضر نحوٌ من وقت الظهر فی غیر یوم الجمعه »
[10] این روایت هم می گوید وقت نماز عصر در روز جمعه مانند وقت نماز ظهر است در غیر روز جمعه یعنی بعد از نماز جمعه نماز عصر را بخوانند و لازم نیست صبر کنند که عصر شود آن وقت نماز عصر را بخوانند .این روایت از حلبی نقل شده که قبلاً هم گفته ایم حلبی مشترک است بین 3 نفر ( عبیدالله بن علی ، محمدبن علی، یحیی بن عمر) که هر سه نفر امامی و ثقه هستند .
[1] فلاح السائل، ص223
[2] تحریرالوسیله، ج1، ص216 [3] الکافی فی الفقه، ص152
[4] غنیه، ص90
[5] دروس، ج1، ص188 و بیان، ج1، ص186 [6] حدائق، ج10، ص124
[7] وسایل الشیعه، ج7، ص316، ح1 [8] وسایل الشیعه، ج7، ص316، ح3 [9] وسایل الشیعه، ج7، ص317، ح5 [10] وسایل الشیعه، ج7، ص316، ح11