حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی بهجت (فرزند مرحوم آیة الله محمدتقی بهجت)، برای اینجانب تعریف کردند که:
قبل از پيروزى انقلاب، دانشجويى _ كه الآن فيزيوتراب است _ به من گفت: اگر مىتوانى، از آقا (پدرت) بپرس بالأخره شاه پيروز مىشود، يا امام خمينى؟
من منتظر فرصت بودم. يک روز ظهر ديدم كه آقا در حال وضو گرفتن، خيلى بشّاش است و در اين عالم نيست، به گونهاى كه متوجّه رفت و آمد ما نمىشود. در اين گونه مواقع بود كه مىشد چيزى از ايشان پرسيد و جواب گرفت؛ يعنى تا مىخواست از آن عوالمْ بيرون بيايد و به اينجا توجّه كند، در اين بين، مىشد از او پاسخى دريافت كرد، و گر نه وقتى به اين عالم مىرسيد، رازدار بود.
ايشان در حال شستن صورت بود كه به ايشان گفتم: آقا! بالأخره در اين زد و خورد، شاه پيروز مىشود يا آقاى خمينى؟
ايشان فرمود: بله؟
سؤالم را تكرار كردم.
فرمود: بله! آن آقاى سِدِهى[1] هم گفت كه بار دوم، آقاى خمينى پيروز مىشود، و... .[2]
گفتنى است كه آقا اين طور مسائل را به خود، نسبت نمىداد.[3]
[1] . احتمالاً مقصود، میر سیّدعلی آقاسِدِهی (م1358ق) یا حاج آقا رحیم ارباب (م1396ق) است.
[2] . چنین نقلی، از شهید مطهری نیز رسیده است (ر.ک: استاد شهید مطهری از نگاه خانواده: ص91) که ممکن است آن را مرحوم بحر العلوم بن سیّد اسد الله سدهی میردامادی (م1369ش) یا ملّا رمضانعلی املایی سدهی (م1385ق) برای ایشان روایت کرده باشند.
[3] . زمزم عرفان، ویرایش دوم، ص267.