بحث اخلاقی برکات کثرت ذکر قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اللَّهِ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً كُتِبَتْ لَهُ بَرَاءَتَانِ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةٌ مِنَ النِّفَاقِ.[1] در بخش اول حدیث آمده: کسی که فراوان یاد خدا کند، خدا او را دوست خواهد داشت. که در جلسه گذشته عنوان شد.
در ادامه میفرماید: اثر دوم برای ذکر کثیر؛ این است که دو برائت برای او نوشته میشود: یکی نوشته آزادی از دوزخ؛ و یکی پاکی از نفاق.
قبلا اشاره کردیم که این روایت ریشه در آیه 31 سوره مبارکه آل عمران دارد، این برائت اول که برائت از نار است نیز از همین آیه قابل استفاده است:
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ آیه می فرماید: اگر خدا را دوست دارید از من متابعت کنید، در این صورت، اولا مورد محبت خدا قرار میگیرید؛ دوم این که خدا گناهان شما را میآمرزد؛ یعنی متابعت از پیغمبر سبب میشود که انسان مورد مغفرت الهی قرار بگیرد، گفتیم حقیقت ذکر هم چیزی جز پیروی از رهنمودهای رسول خدا نیست.
در نتیجه وقتی انسان مورد مغفرت الهی قرار گرفت، از آتش هم برائت پیدا کرده است. یعنی برائت از آتش همان نتیجه مغفرت الهی است، کسی که مورد آمرزش الهی قرار گرفته دیگر اهل دوزخ نیست.
بخش سوم روایت مذکور ریشه در آیه 142 از سوره مبارکه نساء دارد:
إِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَليلا منافق خدا را کم یاد میکند، البته ممکن است کم یاد کردن خدا بین مؤمن و منافق مشترک باشد، یعنی برخی از مؤمنین هم کم به یاد خدا باشند؛ ولیکن منافق هیچ وقت خدا را زیاد یاد نمیکند. بنابراین طبق این آیه، وقتی که کسی زیاد یاد خدا بکند، دیگر منافق نیست. یعنی نفاق نمی گذارد انسان خدا را فراوان یاد کند
بنابراین در مجموع کثرت یاد خدا سه نقش و سه اثر در زندگی انسان دارد:
اول جلب محبت خدا، انسان به کیمیای محبت خدا دست پیدا میکند؛
دوم مغفرت الهی؛
سوم پاکی از نفاق.
از خداوند منان میخواهیم که به ما توفیق کثرت ذکر و یاد خودش را عنایت بفرماید.
بحث فقهی موضوع: بررسی روایات «غنیمت»
یادآوری بحث در آیه خمس بود.
نقل شد که آیت الله برجرودی – رضوان الله تعالی علیه – فرمودند روایاتی که دلالت میکنند آیه اغتنام (آیه 41 سوره انفال) شامل مطلق فایده میشود، اختصاص به غنایم دار الحرب ندارد و شامل غنیمتهای غیرجنگی هم میشود، مستفیض، بلکه متواتر است.
البته متواتر بودن آنها ممکن است سهو قلم یا سبق لسان باشد، ولی مستفیض را میتوان پذیرفت.
آقای نوری از مرحوم آقای بروجردی در این بحث سه روایت نقل میکنند. که یک روایت هم بعداً اضافه میکنیم، ظاهراً بیشتر از چهار روایت نیست، اگر پیدا شود بعدا عرض خواهیم کرد.
بررسی دلالت روایت سوم: به هر حال دو روایت را قبلا عرض کردیم بحث در روایت سوم بود. روایت حکیم مؤذنی بنی عیس یا بنی عیسی،
َ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حُكَيْمٍ مُؤَذِّنِ بَنِي عِيسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ إِلَّا أَنَّ أَبِي جَعَلَ شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا.[2] قبلا عرض کردیم روایت از نظر سند ضعیف است. چون محمد بن سنان مختلفٌ فیه است، هر چند اخیرا گفتند علی التحقیق ثقه است؛ ولی حکیم مؤذن مجهول است، لذا از نظر سند ضعیف است. حکیم میگوید: آیه «واعلموا انما غنمتم...» را برای امام صادق(ع) خواندم و مقصود از آن را پرسیدم. امام فرمودند: « هی والله! الإفادة یوم بیوم» به این فراز روایت استدلال می کنند و میخواهند بگویند که مقصود از غنیمت، افاده روز به روز است، هر فایدهای که روز به روز کسی ببرد، غنیمت حساب میشود؛ اما پدرم، یعنی امام باقر، شیعیان را حلال کرده،گفته تصرف شیعیان در آن اشکال ندارد. برای این که پاک بشوند. این روایت از جمله روایات تحلیل هم می باشد. یک سلسله روایت داریم که خمس تحلیل شده است که بعدا میآید مقصود از این حلّیت چیست.
گفته شده که این روایت، أوضح روایات است که دلالت میکند آیه غنیمت شامل مطلق فایده میشود زیرا می فرماید: والله مقصود إفاده روزانه است. ولیکن سند آن ضعیف است.
نظر آیت الله شاهرودی: آقای شاهرودی استدلال به این روایت را مبنی بر این که غنیمت شامل مطلق فایده می شود، قبول ندارد. ایشان میگویند در این روایت، راوی سؤالی از امام نکرده است، نگفته که شما آیه خمس را برای من تفسیر کنید تا آنچه امام میفرماید تفسیر آیه باشد، بلکه راوی می گوید آیه خمس را یادآوری کردم. مقصود از یادآوری کردن هم این است که امام را توجه دادند به آیه خمس که این خمس حق شماست، ولی حقتان را به شما نمیدهند.
نکته بعد این که ممکن است بگوییم ضمیر «هی» به خودِ آیه برمیگردد و به غنیمت برنمیگردد، زیرا سوال درباره آیه خمس است یعنی تفسیر غنیمت نیست، بلکه این آیه مربوط به افاده روز به روز می باشد و این حکومتهای وقت که هر روز در جنگهای اسلامی، غنیمت میگیرند، هر روز باید خمس آن را بدهند ولیکن حقّ ما را میخورند. پس ضمیر «هی» به غنیمت برنمیگردد، بلکه به کلّ آیه برمیگردد و به مسأله تشریع خمس مربوط میشود. به همین جهت ذیل آن میفرماید پدرم این را حلال کرده است. چون مخالفین (اهل سنّت) که قائل به خمس نیستند، فرض کنید شما، با آنها معامله و داد وستد می کنید و چون آنها خمس نمیدهند، و خمس در مالشان است، میگوید پدرم آن را حلال کرده است، پس امام باقر(علیه السلام) برای این که شیعیان مشکل نداشته باشند گفته است چیزی که از مخالفین میگیرند، حلال است. اما خودشان نسبت به آن فواید، ربح مکاسب یا چیزهای دیگر که خمس به آن تعلق می گیرد، باید خمس بدهند،ولی اموالی که از مخالفین میگیرند را حلال کرده است.
بنابراین ایشان این روایت سوم را هم قبول ندارد که مفسّر آیه خمس باشد.
نقد نظر آیت الله شاهرودی: فرمایش ایشان ظاهرا خیلی قوینیست. اولاً همه حرفایشان این بود که چون در روایت سوال مطرح نشده است، بنابراین تفسیر آیه خمس نیست و اگر سوال شده بود، تفسیر آیه خمس، بود.
روایت فوق از کتاب تهذیب الاحکام شیخ طوسی نقل شده بود،
التهذیب این روایت را خلاصه کرده است اما اگر ایشان به
الکافی مراجعه کرده بود، در نقل
الکافی روایت فرق دارد:
... . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنْ حُكَيْمٍ مُؤَذِّنِ ابْنِ عِيسى، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالى: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى» فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام بِمِرْفَقَيْهِ عَلى رُكْبَتَيْهِ، ثُمَّ أَشَارَ بِيَدِهِ، ثُمَّ قَالَ: «هِيَ و اللَّهِ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ، إِلَّا أَنَّ أَبِي عليه السلام جَعَلَ شِيعَتَهُ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا»[3] همین روایت را ایشان نقل کرده کلمه سئلت را هم دارد، امام را هم دارد. حکیم مؤذن میگوید از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردم. بنابراین استدلال ایشان از پایه میریزد، ایشان همه این چیزها را مبتنی کردند بر این که راوی تفسیر آیه را نخواسته، چون گفته است «قلت»، در حالی که در نقل کافی که نسبت به تهذیب اقدم است، راوی تفسیر آیه را خواسته است و میگوید از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم. ضمن این که در نقل کافی روایت ادامه نیز دارد. وقتی این سؤال را کردم امام صادق(علیه السلام) دو مرفقش را روی زانویش گذاشت و با انگشتش هم اشاره کرد. بنابراین طبق نقل الکافی که هم کلمه پرسش در آن ذکر شده و هم نام امام برده شده است، هیچ یک از اشکالات ایشان وارد نیست و این روایت هم جزو روایات مفسره آیه خمس میشود.
روایت چهارم: یک روایت دیگر هم آقای شاهرودی نقل میکند که آقای نوری نقل نکرده است. این روایت را هم بخوانیم و بعد دیگر جمعبندی بکنیم.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِي بَصَائِرِ الدَّرَجَاتِ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَرَأْتُ عَلَيْهِ آيَةَ الْخُمُسِ فَقَالَ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ- وَ مَا كَانَ لِرَسُولِهِ فَهُوَ لَنَا ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ يَسَّرَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَرْزَاقَهُمْ بِخَمْسَةِ دَرَاهِمَ جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً وَ أَكَلُوا أَرْبَعَةً أَحِلَّاءَ ثُمَّ قَالَ هَذَا مِنْ حَدِيثِنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَعْمَلُ بِهِ وَ لَا يَصْبِرُ عَلَيْهِ إِلَّا مُمْتَحَنٌ قَلْبُهُ لِلْإِيمَانِ.[4] روایت از نظر سند ضعیف است، چون واسطه آن ابی محمد است که مجهول است. موسی بن جعفر بن وهب بغدادی ثقةٌ علی التحقیق است. ابی حمزه ثمالی هم که ثقةٌ جلیل است، ولی به واسطه همان ابی محمد سند روایت ضعیف است.
این فراز روایت مورد بحث است: خداوند ارزاق مؤمنین را به پنج درهم فراهم کرده است، یک پنجم آن را باید به خدا بدهند، و چهار پنجم آن حلال است که مصرف کنند. بعد هم فرمود: پذیرفتن این سخن مشکل است، یعنی قبول کردن این که یک پنجم مال، مال ما است بقیهاش مال خودشان است، مشکل است، فقط انسانهایی که مؤمن هستند مسأله خمس را میپذیرند.
این طور استدلال کرده اند که امام به طور مطلق فرموده اند هر پنج قسمت از درآمد باید خمسش به امام پرداخت شود.
خلاصه از این چهار روایتی که نقل شد، فقط یک روایت آن صحیح است،که همان صحیحه علی بن مهزیار است، بقیهاز نظر سند ضعیف است، دلالت آنها هم، تامّ نیست، و بعضی از آنها مثل همین روایتی که خواندیم از نظر دلالت، مشکل دارند. روایت صحیحه علی بن مهزیار هم که از نظر دلالت تمام است؛ از نظر فقه الحدیثی دچار مشکل است.
روایاتی که غنیمت در آنها به معنی غنیمت جنگی است: در مقابل این روایاتی که نقل شد آقای شاهرودی یک سلسله روایات دیگری میآورد مبنی بر این که لفظ غنایم در خصوص غنائم جنگی به کار رفته است. آقای بروجردی فرمودند مستفیض بلکه متواتر است. عرض کردیم متواتر که نیست، چهار روایت داریم، که اگر دلالت آنها را هم قبول کنیم نهایت بگوییم مستفیض است، در مقابل نیز روایاتی داریم که در آنها غنیمت، به غنایم جنگی اطلاق شده است.
روایت اول: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى كُلِّ امْرِئٍ غَنِمَ أَوِ اكْتَسَبَ الْخُمُسُ مِمَّا أَصَابَ لِفَاطِمَةَ ع- وَ لِمَنْ يَلِي أَمْرَهَا مِنْ بَعْدِهَا مِنْ ذُرِّيَّتِهَا الْحُجَجِ عَلَى النَّاسِ فَذَاكَ لَهُمْ خَاصَّةً يَضَعُونَهُ حَيْثُ شَاءُوا[5] شیخ طوسی از ابن محبوب نقل میکند که ثقة جلیل است؛ محمد بن الحسین هم ابی الخطّاب است ثقةٌ جلیل. عبدالله بن قاسم حضرمی کذّابٌ غال می باشد. عبد الله بن سنان هم ثقةٌ جلیل است، پس روایت به دلیل یک راوی کذاب از نظر سند ضعیف است. روایت می گوید بر هر کسی که غنیمتی به دست آورده یا کسبی انجام داده، از آن چیزی که به دست آورده از آن فایدهای که برده خمس واجب است، برای حضرت فاطمه – سلام الله علیها - وکسی که از ذرّیة حضرت فاطمه(س) که حجّتهای خدا بر مردم هستند امر ایشان را به دست میگیرد. خمس برای اهل بیت هست هر کاری که بخواهند میتوانند با خمس انجام دهند.
استدلال به آن به این صورت است که میگوید کسی که غنیمتی به دست آورد یا به وسیله کسب مالی به دست آورد باید خمسش را بپردازد. اگر منظور از غنیمت مطلق فایده بود دیگر ذکر کردن کسب به طور جداگانه لازم نبود، بنابراین غنیمت در این روایت یعنی غنیمت جنگی. البته خود ایشان هم قبول دارد که:
لا تکون هذه الروایة دلیلاً علی أخصیّة الغنیمة مِن مطلق الفائدة المجّانیّة غیر المکتسبة
[6] این روایت اخص بودن غنیمت از مطلق فایده مجانی را شامل نمیشود. یعنی ممکن است غنیمت شامل فایده مجانی هم بشود، یعنی هبه هم مثلا جزء غنیمت حساب شود.
البته می توانیم بگوییم ممکن است ذکر خاص بعد از عام باشد، یعنی غنیمت مطلق فایده است، بعد کسب را به عنوان مثال و یکی از مصادیق آن ذکر کرده است.
روایت دوم: َ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ سِهَاماً ثَلَاثَةً فِي جَمِيعِ الْفَيْءِ فَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ- وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ- فَنَحْنُ أَصْحَابُ الْخُمُسِ وَ الْفَيْء[7] علی بن محمد ثقه است، علی بن عبّاس ضعیف جدّاً رُوی بالغلو؛ حسن بن عبدالرحمن هم مجهول است؛ عاصم بن حمیر عن أبی حمزه ثمالی این قسمت سند هم مشکلی ندارد.
امام(ع) می فرماید، خداوند در جمیع فیء برای ما سه سهم قرار داده است، یعنی ما اصحاب خمس و فیء هستیم. سپس آیه خمس را به عوان سند بیان میکنند.
ایشان این روایت را آورده است که بگوید غنیمت در غنایم جنگی استعمال شده است.
این استدلال هم به نظر، استدلال درستی نیست، چون اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند. استدلال میکند به آیه خمس و میگوید غنیمت مال ما است، در این هیچ کس شکّی ندارد که، فیء و غنیمت مال اهل بیت است. اما اگر یک دلیل دیگر آمد که مطلق فایده هم غنیمت است، آن وقت مطلق فایده را نیز شامل میشود. بنابراین این استدلال هم اشکال دارد.
روایت سوم: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ فِيمَا يُخْرَجُ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْبَحْرِ وَ الْغَنِيمَةِ وَ الْحَلَالِ الْمُخْتَلِطِ بِالْحَرَامِ إِذَا لَمْ يُعْرَفْ صَاحِبُهُ وَ الْكُنُوزِ الْخُمُسُ.[8] چون در این مورد روایت خیلی زیاد است، نیازی نیست سند آن را بررسی کنیم، فقط بحث این است که آیا غنیمت مطلق است یا غنیمت جنگی است.
- میگوید، معدن و دریا و غنیمت و حلال مخلوط به حرام و گنج خمس دارد. در این روایت خیلی روشن است که منظور از غنیمت، غنیمت جنگی است، زیرا غنیمت را، قسیم معدن،بحر، حلال مختلط به حرام، قرار داده است. این استدلال دیگر هیچ اشکالی ندارد.
روایت چهارم: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْخُمُسُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْكُنُوزِ وَ الْمَعَادِنِ وَ الْغَوْصِ وَ الْغَنِيمَةِ وَ نَسِيَ ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ الْخَامِسَ.[9] در این روایت هم غنیمت قسیم گنج و معدن و غوص قرار گرفته است. پس به معنای غنیمت جنگی است.
روایت پنجم: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي الْغَنِيمَةِ يُخْرَجُ مِنْهَا الْخُمُسُ وَ يُقْسَمُ مَا بَقِيَ بَيْنَ مَنْ قَاتَلَ عَلَيْهِ وَ وَلِيَ ذَلِكَ وَ أَمَّا الْفَيْءُ وَ الْأَنْفَالُ فَهُوَ خَالِصٌ لِرَسُولِ اللَّهِ ص.[10] در این روایت که از امام صادق(ع) است، صریح آمده است که از غنیمت خمس آن را بیرون ميآورند؛ و بقیهاش را تقسیم میکنند بین جنگجویانی که متولی جنگ بوده اند، اما فیء و انفال مخصوص پیغمبر و امام است. اینجا هم منظور از غنیمت، غنیمت جنگی است.
روایت ششم: عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى فِي رِسَالَةِ الْمُحْكَم وَ الْمُتَشَابِهِ نَقْلًا مِنْ تَفْسِيرِ النُّعْمَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: وَأَمَّا مَا جَاءَ فِي الْقُرْآنِ- مِنْ ذِكْرِ مَعَايِشِ الْخَلْقِ وَ أَسْبَابِهَا فَقَدْ أَعْلَمَنَا سُبْحَانَهُ ذَلِكَ مِنْ خَمْسَةِ أَوْجُهٍ وَجْهِ الْإِمَارَةِ وَ وَجْهِ الْعِمَارَةِ وَ وَجْهِ الْإِجَارَةِ وَ وَجْهِ التِّجَارَةِ وَ وَجْهِ الصَّدَقَاتِ فَأَمَّا وَجْهُ الْإِمَارَةِ فَقَوْلُهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ- وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ- فَجُعِلَ لِلَّهِ خُمُسُ الْغَنَائِمِ وَ الْخُمُسُ يُخْرَجُ مِنْ أَرْبَعَةِ وُجُوهٍ مِنَ الْغَنَائِمِ الَّتِي يُصِيبُهَا الْمُسْلِمُونَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ مِنَ الْكُنُوزِ وَ مِنَ الْغَوْصِ.[11] روایت در
تفسیر نُعمانی است، پس سند آن ضعیف است، چون مرسله است.
میگوید وجه حکومت، آن چیزی است که مربوط به حکومت میشود. در این روایت نیز، غنایم را در برابر سایر موارد دیگر قرار داده است.
روایت هفتم: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْبَغْدَادِيِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ صَالِح الصَّيْمَرِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ رَوَاهُ لِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا ذَكَرَهُ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: الْخُمُسُ مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْغَنَائِمِ وَ مِنَ الْغَوْصِ وَ الْكُنُوزِ وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْمَلَّاحَةِ.[12] منظور از عبد صالح امام کاظم(ع) است که فرموده است، خمس از پنج چیز است، از غنایم و غوص که از درون دریا درمیآورند، گنج، معدن و ملاحه(نمک). اینجا هم غنایم، غنایم جنگی است.
روایت هشتم: وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْجَارُودِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَتَاهُ الْمَغْنَمُ أَخَذَ صَفْوَهُ وَ كَانَ ذَلِكَ لَهُ ثُمَ يَقْسِمُ مَا بَقِيَ خَمْسَةَ أَخْمَاسٍ وَ يَأْخُذُ خُمُسَهُ ثُمَّ يَقْسِمُ أَرْبَعَةَ أَخْمَاسٍ بَيْنَ النَّاسِ الَّذِينَ قَاتَلُوا عَلَيْهِ ثُمَّ قَسَمَ الْخُمُسَ الَّذِي أَخَذَهُ خَمْسَةَ أَخْمَاسٍ يَأْخُذُ خُمُسَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَفْسِهِ ثُمَّ يَقْسِمُ الْأَرْبَعَةَ أَخْمَاسٍ بَيْنَ ذَوِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ أَبْنَاءِ السَّبِيلِ يُعْطِي كُلَّ وَاحِد[13] این روایت از نظر سند صحیح است؛ اینجا هم مغنم در غنیمت جنگی استعمال شده است. زیرا قرینه «کسانی که جنگ کرده اند» در متن روایت آمده است. البته روشن است، اینکه آیه شامل چیز دیگر بشود را نفی نمیکند. ولیکن در این روایت کاربرد غنیمت جنگی دارد.
روایت نهم: وَ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ أَنَّهُمْ قَالُوا لَهُ مَا حَقُّ الْإِمَامِ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ قَالَ الْفَيْءُ وَ الْأَنْفَالُ وَ الْخُمُسُ وَ كُلُّ مَا دَخَلَ مِنْهُ فَيْءٌ أَوْ أَنْفَالٌ أَوْ خُمُسٌ أَوْ غَنِيمَةٌ فَإِنَّ لَهُمْ خُمُسَهُ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ- وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ كُلُّ شَيْءٍ فِي الدُّنْيَا فَإِنَّ لَهُمْ فِيهِ نَصِيباً فَمَنْ وَصَلَهُمْ بِشَيْءٍ فَمِمَّا يَدَعُونَ لَهُ لَا مِمَّا يَأْخُذُونَ مِنْهُ.[14] البته این روایت مضطرب است، میفرماید حق امام در اموال مردم فیء و انفال و خمس می باشد. اول میگوید فیء و انفال که روی آنها جنگ نشده است، بعد خمس را میگوید، بعد غنیمت را در برابر خمس قرار داده است.
به هر حال در تمام این روایاتی که ایشان آورده قرینه داریم که غنیمت در معنای خاص غنیمت جنگی به کار رفته است. و منافاتی ندارد که بگوییم معنای غنیمت مطلق است ولی در جایی که قرینه داشته باشیم طبق قرینه معنا می شود. یعنی دو استعمال دارد، یک جا غنیمت مطلق است؛ یک جا هم با توجه به قرینه خاص است. مثل فقیر و مسکین، که اگر با همدیگر آمدند دو معنا دارند، و اگر جدا شدند میتوانند شامل همدیگر بشوند.