بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اجعَلني... مِن أدلّةِ الرَّشادِ.[1]
در ارتباط با این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق به آیه «نفْر» اشاره شد، یعنی آیه 122 سوره توبه که میفرماید:
﴿وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾.[2]
و شايسته نيست مؤمنان، همگى رهسپار [جهاد یا آموختن دانش] شوند. پس چرا از هر فرقهاى از آنان، دستهاى رهسپار نمیگردند تا در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را ـ وقتى به سوى آنان بازگشتند ـ هشدار دهند، شاید كه آنان [از كيفر الهى] بترسند؟
بر اساس این آیه، نه تنها در زمان صلح، بلکه در زمان جنگ هم باید گروهی برای تفقه در دین کوچ کنند تا بتوانند مردم را به راهِ حق ارشاد کنند. بنابراین، اولین شرط برای آشنا کردن مردم با راه خدا و ارزشهای انسانی، تفقه در دین است. تا انسان، فقیه در دین نشود، نمیتواند از «ادله رشاد» باشد. طبق نقل، رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) فرمود:
لا تَأمُر بِالمَعروفِ و لا تَنهَ عَنِ المُنكَرِ حَتّى تَكونَ عالِماً، و تَعلَمَ ما تَأمُرُ.[3]
امر به معروف و نهى از منكر مكن، مگر آن كه عالِم باشى و بدانى كه به چه امر مىكنى.
تفقه در دین، یعنی دینشناسی عمیق و همه جانبه. این جامعنگری در دینشناسی نکته مهم و دقیقی است که باید مورد توجه قرار گیرد. کسی که میخواهد راهنمای مردم باشد باید دین را از همه سو، شناخته باشد. دین اسلام، دین تک بُعدی نیست، هم دین دنیا است و هم دین آخرت، هم فردی است و هم اجتماعی. فقیه شدن در این دین، کار هر کسی نیست، زیرا نیاز به سالها درس خواندن عمیق دارد. انسان با یکی دو سال درس خواندن و مطالعه چند کتاب، اسلام شناس نمیشود.
در روایتی از رسول اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) چنین نقل شده است:
إنَّ دينَ اللّهِ عز و جل لَن يَنصُرَهُ إلّا مَن حاطَهُ مِن جَميعِ جَوانِبِهِ.[4]
دين خداى عز و جل را هرگز يارى نمىرساند، مگر كسى كه از همه سو آن را احاطه كند.
شبیه این مضمون از امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) نیز اینگونه نقل شده است:
إنّما المُستَحفِظونَ لِدينِ اللّهِ هُمُ الّذينَ أقاموا الدّينَ وَ نَصَروهُ، وَ حاطوهُ مِن جَميعِ جَوانِبِهِ، وَ حَفِظوهُ عَلى عِبادِ اللّهِ وَ رَعَوهُ.[5]
نگهبانان دين خدا، هماناناند كه دين را بر پا داشتند و يارىاش كردند و از همه سو، آن را در ميان گرفتند و آن را براى بندگان خدا، نگهداشتند و آن را پاس داشتند و رعايت كردند.
به مجتهد و فقیهی که دیگران میخواهند از او تقلید کنند نیز «مجتهد جامع الشرایط» اطلاق میشود، یعنی باید واجد همه شرایط اجتهاد باشد. حضرت امام(رحمةاللهعلیه) نیز در پیام معروف خود که «منشور روحانیت» نام گرفت، ویژگیهای یک مجتهد جامع را بیان نمود.[6] بنابراین، دینشناسی اولین شرط دلیل رشاد بودن است.
بحث فقهیموضوع: باروری پزشکی
یادآوریهمان طور که قبلا بیان شده بود، به دلیل طولانی بودن مبحث حج، میان بخشهای مختلف آن، یکی از مسائل «مبتلا به» را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم. در اینجا نیز پس از مسائل احکام احرام و پیش از ورود به مسائل تروک احرام، چند جلسهای درباره «باروری پزشکی» بحث میکنیم.
تبیین مسئله و فروع آنیکی از مشکلات همسران، بچهدار نشدن برخی از آنهاست. امروزه این مشکل به وسیله باروری توسط پزشک حل شده است. باروری پزشکی، یعنی آمیختن اسپرم مرد و تخمک زن در رحم یا خارج از آن با کمک ابزارهای پزشکی و بدون آمیزش طبیعی.
باروری پزشکی، با در نظر گرفتن چگونگی تلقیح نطفه مرد با تخمک زن و نیز محل رشد جنین، انواع بسیار زیادی پیدا میکند که ما در اینجا با توجه به شوهردار بودن یا نبودن زن، ابتدا آن را به دو نوع کلی تقسیم نموده و سپس به فروع و صور مختلف هر یک از آنها اشاره میکنیم:
فرض اولدر این فرض[7] که زن شوهر دارد، سه فرع قابل طرح است:
• فرع اول: تخمک زن با نطفه شوهر شرعی او در خارج از رحم آمیخته میشود. این فرع، با توجه به محل قرار گرفتن جنین، دو صورت دارد، زیرا پس از تلقیح نطفه با تخمک:
الف: جنین تشکیلشده، به رحم همان زن (صاحب تخمک) منتقل میشود که خود دو قسم میشود:
1ـ نطفه مرد دیگری هم در تقویت نطفه شوهر او نقش داشته است.
2ـ فقط از نطفه شوهرش استفاده شده است.
ب: جنین تشکیل شده، به رحم زن دیگر منتقل میشود که از آن به «رحم جایگزین» یا «رحم اجارهای» تعبیر میشود. این صورت نیز با توجه به نسبت شوهر با زنی که جنین به رحم او منتقل شده به سه قسم تقسیم میشود:
1ـ زن اجنبیه است.
2ـ همسر دیگر شوهر زنِ صاحب تخمک است.
3ـ زنی از محارم شوهر یا زن است.
• فرع دوم: تخمک زن با نطفه مردی غیر از شوهرش آمیخته میشود، مثلا چون نطفه شوهر او مشکل دارد و حتی با ترکیب آن با نطفه دیگری تقویت نمیشود، از نطفه مرد دیگر استفاده میشود. این فرع نیز با توجه به اینکه لقاح، داخل رحم این زن یا خارج از آن انجام شود، دو صورت دارد:
الف: لقاح در داخل رحم زن انجام میگیرد یا پس از آنکه در خارج انجام شد به رحم او منتقل میشود. در این صورت، برای نسبت صاحب تخمک و نطفه، دو حالت متصور است:
1ـ مرد صاحب نطفه، اجنبی است و نسبتی با زن یا شوهرش ندارد.
2ـ مرد صاحب نطفه از محارم زن یا شوهر اوست.
ب: پس از لقاح در خارج، جنین به رحم زن دیگر منتقل میشود که در اینجا نیز، این زن میتواند یکی از این سه قسم باشد:
1ـ اجنبیه باشد.
2ـ همسر دیگر شوهر زنِ صاحب تخمک باشد.
3ـ زنی از محارم زن یا شوهر او باشد.
• فرع سوم: تخمک از زن شوهردار نیست، بلکه تخمک زنی دیگر است که با نطفه شوهر او یا نطفه مردی اجنبی آمیخته میشود و در رحم او قرار میگیرد.
فرض دومدر این فرض که زن، شوهر ندارد،[8] دو فرع قابل طرح است:
• فرع اول: تخمک زنی که شوهر ندارد با نطفه مرد اجنبی تلقیح میشود. این فرع دو صورت دارد:
الف: مرد اجنبی، شناخته شده است. انجام لقاح در این صورت، دو گونه است:
1ـ لقاح در داخل رحم او انجام میشود یا بعد از لقاح، به رحم او منتقل میشود.
2ـ لقاح در رحم زنی دیگر انجام میشود.
ب: مرد اجنبی، شناخته شده نیست. دو صورت قبلی در اینجا نیز قابل تصور است، یعنی لقاح یا داخل رحم خود او یا خارج از آن صورت گرفته است.
• فرع دوم: تخمک زنی دیگر با نطفه مردی تلقیح و در رحم زن بیشوهر قرار میگیرد.
فتاوادر باره صور بیان شده که بیش از 15 مسئله می شود، نظرات فقها را میخوانیم. البته برخی از فقها راجع به برخی از این صورتها اظهار نظری نکردهاند.
حضرت امام در مسئله اول از مسائل مربوط به باروری مصنوعی با عنوان «التلقیح و التولید الصناعیین» مینویسد:
لا إشكال في أن تلقيح ماء الرجل بزوجته جائز و إن وجب الاحتراز عن حصول مقدمات محرمة ككون الملقح أجنبيا أو التلقيح مستلزما للنظر إلى ما لا يجوز النظر إليه، فلو فرض أن النطفة خرجت بوجه محلل و لقحها الزوج بزوجته فحصل منها ولد كان ولدهما، كما لو تولد بالجماع، بل لو وقع التلقيح من ماء الرجل بزوجته بوجه محرم كما لو لقح الأجنبي أو أخرج المني بوجه محرم كان الولد ولدهما، و إن أثما بارتكاب الحرام.[9]
تلقيح نطفه مرد به زوجهاش بدون اشكال جايز است، اگر چه احتراز از حصول مقدمات حرام، واجب است مثل اينكه تلقيحكننده بيگانه باشد. يا تلقيح مستلزم نگاه كردن به آنچه كه نظر به آن جايز نيست، شود. پس اگر فرض شود كه نطفه به صورت حلالى خارج شده و زوج آن را به زوجهاش تلقيح نمايد و از آن فرزندى پيدا شود، فرزند آنها مىباشد. همان طورى كه اگر به جماع متولد باشد. بلكه اگر تلقيح از نطفه مرد به زوجهاش به صورت حرام واقع شود، كما اينكه بيگانه تلقيح نمايد يا منى را به طرز حرام درآورد فرزند، فرزند آنها مىباشد، اگر چه به جهت ارتكاب حرام گنهكار مىباشند.
ایشان در مسئله دوم نیز مینویسد:
لا يجوز التلقيح بماء غير الزوج، سواء كانت المرأة ذات بعل أو لا، رضي الزوج و الزوجة بذلك أو لا، كانت المرأة من محارم صاحب الماء كأمه و أخته أو لا.[10]
تلقيح نطفه غير زوج، جايز نيست، خواه زن، شوهردار باشد يا نه، زوج و زوجه به آن راضى باشند يا نه، زن از محارم صاحب نطفه باشد مانند مادرش و خواهرش يا نه.
بنابراین، حضرت امام از میان صورتهای یادشده تنها صورت اول را جایز میداند، یعنی آنجا که تخمک زن شوهردار با نطفه شوهرش تلقیح و در رحم او قرار گیرد.
دیدگاه سایر فقهابر اساس آنچه در کتاب دانشنامه فقه پزشکی آمده است، در مجموع چهار دیدگاه در این باره مطرح شده است:[11]
اولین دیدگاه، دیدگاه منع و حرمت مطلق است. این نظریه به آیت الله میلانی نسبت داده شده است. در تعبیر نقل شده از ایشان آمده است:
ظواهر آیات و روایات درباره لقاح اختیاری (مصنوعی) چیزی به نظر نرسیده است؛ ولی با لحن الخطاب و ذوق فقهی میتوان گفت که یقینا جایز نیست.[12]
گفتنی است که ما این نظریه را در کلمات ایشان نیافتیم.
دومین دیدگاه، جواز مطلق است. با توجه به استفتائاتی که از مقام معظم رهبری در این باره شده است، معلوم میشود که ایشان قائل به جواز مطلق است، یعنی در تمامی صوری که مطرح شد، اصل عمل تلقیح را جایز میدانند؛ البته از ایشان راجع به تلقیح در رحم محارم، سؤالی نشده است.
از ایشان در باره صورت اول اینگونه استفتاء شده است:
الف. آيا لقاح آزمايشگاهى در صورتى كه اسپرم و تخمك از زن و شوهر شرعى باشد، جايز است؟ب. بر فرض جواز، آيا جايز است اين كار توسط پزشكان اجنبى صورت بگيرد؟ و آيا فرزندى كه از اين طريق به دنيا مىآيد ملحق به زن و شوهرى است كه صاحب اسپرم و تخمك هستند؟ج. بر فرض كه عمل مذكور فى نفسه جايز نباشد، آيا موردى كه نجات زندگى زناشويى متوقف بر آن باشد، از حكم عدم جواز استثنا مىشود؟و ایشان در جواب میفرماید:
الف. عمل مذكور في نفسه اشكال ندارد، ولى واجب است از مقدمات حرام مانند لمس و نظر اجتناب شود.ب. كودكى كه از اين طريق متولد مىشود ملحق به زن و شوهرى است كه صاحب اسپرم و تخمك هستند.ج. گفته شد كه عمل مذكور فى نفسه جايز است.[13]
سؤال بعدی در باره تلقیح تخمک زن اجنبیه با نطفه شوهر است:
گاهى بعضى از زوجها به علت عدم تخمكگذارى در زن كه وجود آن براى عمل لقاح ضرورى است، مجبور به جدايى شده و يا به علت عدم امكان درمان بيمارى و بچهدار نشدن، با مشكلات زناشويى و روحى مواجه مىشوند، آيا در اين صورت جايز است كه به روش علمى از تخمكگذارى زن ديگرى براى انجام عمل لقاح با نطفه شوهر در خارج از رحم استفاده شود و سپس نطفه لقاح يافته به رحم آن زن منتقل گردد؟پاسخ ایشان چنین است:
عمل مذكور هر چند في نفسه اشكال ندارد؛ ولى كودكى كه از اين طريق متولد مىشود ملحق به صاحب نطفه و تخمك بوده و الحاق آن به زنى كه صاحب رحم است، مشكل مىباشد لذا بايد نسبت به احكام شرعى مربوط به نسب، احتياط رعايت شود.[14]
سؤال بعدی در باره تلقیح زن و شوهر است؛ ولی پس از مرگ شوهر. متن سؤال و جواب چنین است:
سؤال: اگر نطفه از شوهر گرفته شود و بعد از وفات او با تخمك همسرش لقاح شده و سپس به رحم او منتقل شود، اولًا آيا اين عمل شرعاً جايز است؟ ثانياً آيا كودكى كه متولد مىشود فرزند آن مرد است و از نظر شرعى به او ملحق مىشود؟ و ثالثاً آيا فرزندى كه به دنيا مىآيد از صاحب نطفه ارث مىبرد؟جواب: عمل مذكور في نفسه اشكال ندارد و كودك به صاحب تخمك و رحم ملحق مىشود و الحاق آن به صاحب نطفه هم بعيد نيست ولى از او ارث نمىبرد.[15]
در مسئله بعدی از تلقیح نطفه مرد اجنبی با تخمک زن شوهردار سؤال شده است. متن سؤال و جواب چنین است:
سؤال: آيا تلقيح نطفه مردى اجنبى به همسر مردى كه بچهدار نمىشود، از طريق قرار دادن نطفه در رحم او جايز است؟جواب: تلقيح زن از طريق نطفه مرد اجنبى في نفسه اشكال ندارد ولى بايد از مقدمات حرام از قبيل نگاه و لمس حرام و غير آنها اجتناب شود و به هر حال در صورتى كه با اين روش كودكى به دنيا بيايد، ملحق به شوهر آن زن نمىشود بلكه ملحق به صاحب نطفه و به زنى است كه صاحب رحم و تخمك است.[16]
در باره تلقیح تخمک زن شوهردار با نطفه شوهرش و قرار داده آن در رحم همسر دیگر شوهر نیز اینگونه سؤال شده است:
اگر زن شوهردارى به علت يائسگى يا غير آن تخمكگذارى نكند: 1ـ آيا جايز است تخمكى از زن دوم شوهرش بعد از تلقيح با نطفه شوهر به رحم او منتقل شود؟ و آيا در اين مورد تفاوتى هست بين اين كه او يا زن دوم همسر دائم باشند يا موقت؟2ـ كداميك از دو زن مادر كودك خواهند بود؟ صاحب تخمك يا صاحب رحم؟3ـ آيا اين عمل در صورتى كه نياز به تخمك همسر ديگر بخاطر ضعف تخمك زن صاحب رحم باشد به حدّى كه در صورت لقاح نطفه شوهر با آن، خوف اين وجود داشته باشد كه كودك معيوب متولد شود، نيز جايز است؟آیت الله خامنهای در پاسخ میفرماید:
1ـ اصل عمل مذكور شرعاً مانعى ندارد و در اين حكم، فرقى نيست بين اين كه نكاح آنان دائم باشد يا منقطع و يا يكى دائم باشد و يكى منقطع.2ـ كودك ملحق به صاحب اسپرم و تخمك است و الحاق او به صاحب رحم هم، مشكل است، بنا بر اين بايد در ترتيب آثار نسب، نسبت به وى احتياط مراعات شود.3ـ اين كار في نفسه جايز است.[17]
در استفتایی دیگر از ایشان نیز آمده است:
آيا در صورتهاى زير تلقيح زن با نطفه شوهرش كه از دنيا رفته، جايز است؟ الف. بعد از وفات شوهر، ولى قبل از انقضاى عدّه.ب. بعد از وفات او و بعد از انقضاى عدّه. ج. اگر آن زن بعد از فوت شوهرش با مرد ديگرى ازدواج نمايد، آيا جايز است خود را با نطفه شوهر اولش تلقيح كند؟ و آيا در صورت فوت شوهر دوم، جايز است خود را با نطقه شوهر اولش بارور كند؟و ایشان در جواب فرموده است:
اين عمل في نفسه اشكال ندارد و فرقى نمىكند كه قبل از انقضاى عدّه باشد يا بعد از آن و هم چنين فرقى نيست بين اين كه ازدواج كرده باشد يا خير، و در صورت ازدواج هم فرقى نمىكند كه لقاح با نطفه شوهر اولش بعد از وفات شوهر دومش باشد يا در حال حيات او، ولى اگر شوهر دوم او زنده باشد بايد اين كار با اجازه و اذن او صورت بگيرد.[18]
دیدگاه سوم، جواز مطلقِ باروری پزشکی میان زوجین و جواز مشروط میان بیگانگان است.
این دیدگاه، دیدگاه آیت الله مؤمن است. ایشان مسائل این بحث را به سه قسم کلی تقسیم نموده است: 1ـ تلقیح و ترکیب نطفه مرد با تخمک زن داخل رحم، 2ـ تلقیح آنها در خارج از رحم صورت میگیرد و سپس درون رحم کاشته میشود، 3ـ تلقیح آنها و نیز رشد جنین در خارج از رحم صورت میگیرد.[19] ایشان برای هر یک از این اقسام صور مختلفی بیان نموده است که صورت اول آن، همان تلقیح نطفه مرد با تخمک همسرش است که میفرماید:
(فالصورة الاولى) ـ أعني ما إذا أدخل بالانبوبة منيّ الرجل في رحم زوجته أو مملوكته ـ فالظاهر أنّه لا بأس به.[20]
ایشان در باره حکم کودکی که از طریق باروری پزشکی متولد شده نیز پس از بیان همان سه قسم کلی، راجع به قسم سوم که در آزمایشگاه رشد نموده، مینویسد:
(صور القسم الثالث) ـ أعني ما إذا كان كلّ من انعقاد النطفة و تربيتها إلى أن تصير حيّا سويّا خارج الرحم في مصنع طبّي ـ فإنّ الرجل صاحب المنيّ المخلوق منه تلك النطفة أب لهذا الطفل كما أنّ المرأة صاحبة البييضة المخلوق منها تلك النطفة أمّ له.[21]
این فرمایش مطلق است و شامل هر نوع انعقادی حتی در صورت اجنبی بودن زن و مرد نیز میشود. بنابراین، مرحوم آیت الله مؤمن، اصل باروری پزشکی میان زن و شوهر را چه به صورت لقاح داخل رحم یا خارج از رحم جایز میداند؛ ولی لقاح اسپرم و تخمک بیگانه را در داخل رحم حرام میداند،[22] اگر چه آن را در خارج رحم و به صورت آزمایشگاهی جایز دانسته است.[23]
چهارمین دیدگاه تفصیل میان باروری زوجین و بیگانگان است، یعنی جواز مطلق باروری میان زوجین و حرمت مطلق آن در بیگانگان. این دیدگاه به اکثر فقهای معاصر منتسب شده است.
ادله منعبرای اثبات منع و حرمت باروری پزشکی ـ چه به صورت مطلق و چه به صورت مشروط ـ به چهار گروه از آیات و نیز برخی از روایات استدلال شده است.
آیه اول﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَالَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُون... وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ﴾.[24]
بىگمان مؤمنان کامیاباند. همانان كه در نماز خويش فروتن هستند... و آنان كه دامان خود را حفظ مىكنند، جز در مورد همسران خويش يا كنيزهاشان كه در بهرهگيرى از آنان ملامت نمىشوند؛ و كسانى كه جز اين را طلب كنند، تجاوزگرند.
در آیه آخر از این آیات که در سوره معارج نیز آمده است، كلمه: «وراء ذلك» اطلاق دارد و شامل انتقال منی یا تخمک بارور شده به رحم دیگر هم میشود.
مناقشهظاهر آیه، حفظ فروج از زنا است و شامل باروری پزشکی نمیشود، زیرا استثناى همسر و كنيز، مربوط به ارتباط مرد با اين افراد از طريق مقاربت و لمس است، نه شكل ديگر. بنابراين، مراد از «فمن ابتغى وراء ذلك» نيز مقاربت نامشروع است. روایات نیز این معنا را تأیید میکند.
اضافه بر این، آیه به مردان اختصاص دارد و شامل زنها نمیشود، زیرا «او ما ملکت أیمانهم» بهرهگیری از کنیز را استنثاء کرده است؛ ولی بهرهگیری زن از غلام خود جایز نیست؛ بلکه حتی برهنه کردن بدن هم نزد غلام حرام است.
آیه دوم﴿وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...﴾.[25]
به زنهاى مؤمنه بگو نگاههاى خود را بپوشانند و فرجهاى خود را حفظ كنند.
بر اساس این آیه، زن نمیتواند اعضای تناسلی خود را برای بارور شدن، در اختیار پزشک قرار بدهد.
مناقشهاین آیه اصلا در رابطه با زنا نیست، بلکه مربوط به چشمپوشی است. در برخى از رواياتى كه در تفسير اين آيه وارد شده است، مقصود از فرج در اين آيه مشخص شده و چنین آمده که مقصود از «حفظ فرج» در قرآن، زنا است، جز اين آيه، كه در آن مقصود حفظ نگاه است.
روایت اول:
قَالَ (مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ): وَ سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصٰارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذٰلِكَ أَزْكىٰ لَهُمْ﴾، فَقَالَ كُلُّ مَا كَانَ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنْ ذِكْرِ حِفْظِ الْفَرْجِ فَهُوَ مِنَ الزِّنَا إِلَّا فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فَإِنَّهُ لِلْحِفْظِ مِنْ أَنْ يُنْظَرَ إِلَيْهِ.[26]
شیخ صدوق میگوید: از امام صادق(علیهالسلام) در باره این سخن خداى عزّ و جلّ پرسيدند كه فرمود: «به مؤمنان بگو چشمهاى خود را از نگاه به نامحرمان فرو گيرند، و دامان خود را حفظ كنند، این برای آنان پاکیزهتر است»، فرمود: تمامى مواردى كه در قرآن از حفظ و نگهدارى فرج سخن به ميان آمده، منظور خوددارى از زنا است، جز در اينجا كه آيه مربوط به حفظ از نظر كردن به آن است.
روایت دوم:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الزُّبَيْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ:... فَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصٰارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ﴾ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى عَوْرَاتِهِمْ وَ أَنْ يَنْظُرَ الْمَرْءُ إِلَى فَرْجِ أَخِيهِ وَ يَحْفَظَ فَرْجَهُ أَنْ يُنْظَرَ إِلَيْهِ وَ قَالَ: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنٰاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصٰارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ﴾ مِنْ أَنْ تَنْظُرَ إِحْدَاهُنَّ إِلَى فَرْجِ أُخْتِهَا وَ تَحْفَظَ فَرْجَهَا مِنْ أَنْ يُنْظَرَ إِلَيْهَا وَ قَالَ: كُلُّ شَيْءٍ فِي الْقُرْآنِ مِنْ حِفْظِ الْفَرْجِ فَهُوَ مِنَ الزِّنَا إِلَّا هَذِهِ الْآيَةَ فَإِنَّهَا مِنَ النَّظَرِ.[27]
خداى تبارك و تعالى فرمايد: «به مؤمنان بگو چشمهاى خود را از نگاه به نامحرمان فرو گيرند، و دامان خود را حفظ كنند» آنها را نهى كرد از اينكه به عورات خود بنگرند و يا مردى به شرمگاه برادر خود نگاه كند و بايد شرمگاه خود را از نظر ديگران نگهدارد و فرمود: «بگو به زنهاى مؤمنه كه ديدههاى خود را فروبندند و فروج خود را حفظ کنند» از اينكه به فرج همديگر نگاه كنند و نيز از اينكه ديگرى به فرج آنها نگاه كند، فرمود: هرچه آيه در قرآن درباره حفظ فرج است منظور از آن حفظ از زنا است جز اين آيه كه مقصودش حفظ از نگاه است.
روایت سوم:
حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قال: كُلُّ آيَةٍ في القرآنِ في ذِكرِ الفُروجِ فهِيَ مِن الزِّنا إلّاهذهِ الآيةَ؛ فإنّها مِن النَّظَرِ، فلا يَحِلُّ لِرَجُلٍ مؤمِنٍ أن يَنظُرَ إلى فَرجِ أخيهِ، ولا يَحِلُّ لِلمَرأةِ أن تَنظُرَ إلى فَرجِ اختِها.[28]
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: هر آيهاى در قرآن كه در آن صحبت از [حفظ] عورتها شده، مقصود حفظ آنها از زناست، مگر اين آيه كه مقصود حفظ آنها از نگاه است. بنابراين، بر هيچ مرد با ايمانى روا نيست كه به عورت برادر خود نگاه كند و بر هيچ زنى نيز حلال نيست كه به عورت خواهر خود بنگرد.
بر اساس این روایات، آیه مورد استناد، مربوط به نگاه است و ربطی به بحث زنا ندارد.
ادامه آیات مورد استناد برای منع باروری پزشکی، در جلسه آینده خواهد آمد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله