بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ... وَفِّقْنِي لِلَّتِي هِيَ أَزْكَى و استَعمِلْني بما هُو أرضى.[1]
در جلسات قبل گذشت که این فرازها اشاره به بلندهمتی در خودسازی و رسیدن به کمالات معنوی و مقصد اعلای انسانیت دارد. در این فراز، نیایشگر از خدای سبحان میخواهد که پروردگارا! به من توفیق ده تا به بهترین وجه، خودسازی کنم و بهترین کاری را که تو میپسندی انجام دهم.
بیان این مطلب با اسم تفضیل «أزکی» و «أرضی»، نشان میدهد که انسان باید حتی در درخواست از خدا نیز بلند همت باشد.
همت انسانها مراتبی دارد. برخی همتشان خیلی کوتاه است و گاه به همین که صبح و شام چه بخورند، بسنده میکنند. ارزش این افراد به همان اندازه غذایی است که میخورند، زیرا در روایتی از رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرمود:
مَن كانَت هِمَّتُهُ أكلَهُ، كانَت قِيمَتُهُ ما أكَلَهُ.[2]
هر كه همّتش خوراكش باشد، ارزشش به اندازه همان چيزى است كه مىخورد.
از این صریحتر روایتی است که از امیر مؤمنان (علیهالسلام) در این باره نقل شده است که فرمود:
مَن كانَت هِمَّتُهُ ما يَدخُلُ بَطنَهُ، كانَت قِيمَتُهُ مايَخرُجُ مِنهُ.[3]
هر كه همّتش چيزى باشد كه وارد شكمش مىشود، ارزش او به اندازه همان چيزى است كه از شكمش خارج مىشود.
همتها تا زمانی که در حدّ دنیا و مادیات باشد، کوتاه است؛ ولی آنگاه که به معنویات برسد، اولین مراتب بلندهمتی است.
در نکوهش کوتاههمتی، این روایت قابل تأمل است که مرحوم کلینی آن را از امام باقر(علیهالسلام) نقل میکند. خلاصه این روایت نسبتا طولانی چنین است:
در زمان جاهلیت رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در طائف بر مردى وارد شد و آن مرد از ايشان با احترام، پذيرايى كرد. پس از ظهور اسلام، به آن مرد گفته شد: آيا مىدانى آن كسى كه خداوند او را به سوى مردم فرستاده، كيست؟ گفت: نه. گفتند: او محمّد بن عبد اللَّه، همان كسى است كه فلان روز، در طائف ميهمان تو شد و تو او را گرامى داشتى.
آن مرد خدمت پيامبر رسید و مسلمان شد. وقتی خود را معرفی کرد، پيامبر به او فرمود:
مَرحَباً بِكَ سَلْ حاجَتَك.خوش آمدى! حاجتت را بخواه.
گفت: دويست گوسفند با چوپان آنها به من عطا فرماييد.
رسول خدا دستور داد به او دادند. سپس به اصحاب خود فرمود:
ما كانَ على هذا الرّجُلِ أن يَسألَني سُؤالَ عَجوزِ بَني إسرائيلَ لِمُوسى عليه السلام؟![4]
چه مىشد اگر اين مرد، از من همان چيزى را بخواهد كه پيرزن بنى اسرائيلى از موسى(علیهالسلام) خواست؟!
اصحاب گفتند: مگر پيرزن بنى اسرائيلى، از موسى چه خواست؟
فرمود: خداوند سبحان به موسى وحى فرمود که پيش از آن كه مصر را به قصد سرزمين مقدّس در شام، ترک کند، استخوانهاى يوسف را با خود ببرد؛ ولی موسى جای قبر يوسف را نمیدانست. پيرمردى گفت: اگر كسى جاى قبر او را بلد باشد، آن كس، فلان پيرزن است. موسى در پىِ او فرستاد. وقتى پيرزن آمد، موسى به او فرمود: تو جاى قبر يوسف را مىدانى؟
گفت: آرى.
موسى فرمود: پس، آن را به من نشان بده، هر چه بخواهى، به تو مىدهم.
پيرزن گفت: آن را نشانت نمىدهم، مگر اين كه هر چه من بگويم، همان را به من بدهى.
موسى فرمود: بهشت، از آنِ تو باشد.
پيرزن گفت: نه، من تعيين مىكنم.
خداوند عز و جل به موسى وحى فرمود: نگران نباش. بگذار او تعيين كند.
پيرزن گفت: مىخواهم كه روز قيامت در بهشت، با تو همدرجه باشم.
مراتب انسانها نسبت به همتهای مادی و معنوی آنها را میتوان از این روایت نیز برداشت نمود که در آن، رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) دلهای مردم را به سه دسته تقسیم نموده است:
قَلْبٌ مَشْغُولٌ بِالدُّنيا، وَ قَلْبٌ مَشْغُولٌ بِالْعُقْبى، وَ قَلبٌ مَشْغُولٌ بِالْمَولى، أَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغُولُ بِالدُّنْيا فَلَهُ الشِّدَّةُ وَالْبَلاءُ، وَ أمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغُولُ بِالعُقْبى فَلَهُ الدَّرَجاتُ العُلى، وَ أَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغُولُ بِالْمَوْلى فَلَهُ الدُّنْيا وَ العُقْبى وَ الْمَولى.[5]
قلبى مشغول به دنيا، قلبى مشغول به عُقبا، و قلبى مشغول به مولا. قلب مشغول به دنيا، سختى و بلا دارد. قلب مشغول به عُقبا، درجات والا دارد. و امّا قلب مشغول به مولا، دنيا و عُقبا و مولا از آنِ اوست.
بحث فقهیموضوع: احرام بستن (لبیکهای چهارگانه)
یادآوریدر جلسات پیشین گذشت که در انجام احرام، سه واجب وجود دارد: «نیت کردن»، «لبیکهای چهارگانه» و «پوشیدن لباس احرام». موضوع «نیت» و مسائل پیرامونی آن در چندین جلسه مورد بحث قرار گرفت. از این جلسه بحث از واجب دوم یعنی «لبیکهای چهارگانه» را پی میگیریم.
لبیکهای چهارگانهاقوال فقهاءاز جمله واجبات احرام گفتن «لبیکهای چهارگانه» است. در این که متن دقیق این «لبیکهای چهارگانه» چگونه باید باشد کمی اختلاف وجود دارد اما امام خمینی(قدّسسرّه) معتقدند صحیحترین متن آن این است:
«لبیک اللّهمّ لبیک لبّیک لا شريك لك لبّیک» فلو اكتفى بذلك كان محرما و صح إحرامه[6]
با بیان همین جمله فرد به شکل صحیح محرم شده است.
البته احتیاط مستحب آن است که در ادامه جمله بالا بگوید:
«إنّ الحمد و النّعمة لك و الملك لا شريك لك لبّیک»و احتیاط بیشتر آن است که جمله سوم را هم به دو جمله قبل اضافه کند:
«لبّیک اللّهم لبّیک إنّ الحمد و النّعمة لك و الملك لا شريك لك لبّیک»امام خمینی(قدّسسرّه) به همین توضیح مختصر و نافع اکتفا کرده و به مسائل این واجب وارد میشوند اما صاحب عروة الوثقی کمی مفصلتر به توضیح این واجب پرداخته است که به آن اشاره میکنیم.
صاحب عروة الوثقی معتقد است دومین واجب احرام بستن، گفتن «لبیکهای چهارگانه» است، گرچه دو قول ضعیف وجود دارد که معتقد به وجوب گفتن «لبیکهای پنجگانه و ششگانه» شدهاند اما وجوب «لبیکهای چهارگانه» در چنان درجهای از قوت قرار دارد که برخی از فقهاء ادعای اجماع کردهاند که بیش از «لبیکهای چهارگانه» چیزی واجب نیست:
الثاني: من واجبات الإحرام التلبيات الأربع، و القول بوجوب الخمس أو الستّ ضعيف، بل ادّعى جماعة الإجماع على عدم وجوب الأزيد من الأربع[7]
ایشان نیز تصریح میکند که درباره متن این لبیکها اختلاف نظر وجود دارد که به چهار صورت بیان میشود:
صاحب عروة الوثقی معتقد است اقوی همان صورت اول است و اضافات دیگر مستحبات آن هستند چناننچه از روایت صحیحه معاویة بن عمار نیز همین استفاده میشود. ما در ادامه این روایت را بررسی خواهیم کرد.
در اینجا چند حاشیه از فقهاء بزرگ وجود دارد:
حاشیه آیت الله بروجردی: اضافهای که در صورت دوم وجود دارد باید به عنوان احتیاط واجب گفته شود و حتی بعد از آن تلبیه پنجم هم گفته شود:
لا يترك الاحتياط بإضافة العبارة المذكورة في الثاني إليها بل و ذكر تلبية خامسة بعد تلك العبارة[8]
حاشیه آیت الله نائینی: احتیاط واجب در گفتن صورت سوم است:
لا يترك الثالث على الأحوطحاشیه آیت الله خوئی: صورت اول واجب و اضافه موجود در صورت دوم احتیاط مستحب است:
كما أنّ الأحوط هو الثانيدرباره اصل تعداد لبیکها بین ما و اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد. ما در وجوب «لبیکهای چهارگانه» تردیدی نداریم و بیش از آن را مستحب میدانیم اما اهل سنت تنها یک لبیک را واجب و «لبیکهای چهارگانه» را مستحب میدانند و بیش از این را حتی مستحب هم نمیشمارند که برخی مانند اصحاب ابوحنیفه – به نقل از او – مکروه نیز شمردهاند.
شیخ طوسی در کتاب خود این اختلاف نظر را چنین گزارش میکند:
التلبية الأربعة لا خلاف في جواز فعلها على خلاف بيننا و بينهم في كونها فرضا أو نفلا، و ما زاد عليها عندنا مستحب. و قال الشافعي: ما زاد عليها مباح، و ليس بمستحب. و حكى أصحاب أبي حنيفة عنه أنه قال: انها مكروهة[9]
علامه حلی نیز در تذکره الفقهاء «لبیکهای چهارگانه» را واجب میشمارد و دو دلیل قابل قبول برای فریقین برای آن میشمارد:
دلیل اول: اجماع همه فقهاء بر عدم وجوب بیشتر از چهار لبیک؛
دلیل دوم: روایتی که شافعی از امام صادق(علیهالسلام) از امام باقر(علیهالسلام) از جابر درباره تلبیه رسول الله(صلّیاللهعلیهوآله) نقل کرده است که ایشان در هنگام تلبیه همین لبیکهای چهارگانه را گفتند:
للإجماع على عدم وجوب الزائد عليها، لما رواه الشافعي عن الصادق عليه السلام عن الباقر عليه السلام عن جابر، قال: تلبية رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله: لبّیک اللّٰهم لبّیک، لبّیک لا شريك لك لبّیک، إنّ الحمد و النعمة لك و الملك لا شريك لك[10]
علامه حلی در مختلف الشیعه به فتاوای فقهای شیعه در این مسأله اشاره میکند. ایشان از جمعی از فقهاء نقل میکند که ایشان متن لبیکها را مانند صورت دوم در جدول بالا به اضافه یک لبیک در انتها آوردهاند که در واقع پنج لبیک خواهد داشت: لبّیک اللهم لبیک، لبیک لا شريک لك لبیک، انّ الحمد و النعمة لک و الملک، لا شريك لک لبيک. این فقهاء بنا بر نقل علامه حلی عبارتند از شیخ مفید[11] ، علی بن بابویه در رساله خودش[12] ، شیخ صدوق در دو کتاب المقنع[13] و الهدایة[14] ، ابن ابی عقیل[15] ، ابن جنید[16] ، سلار[17] و سید مرتضی[18] .[19]
علامه حلی خود به محتوای روایت معاویة بن عمار فتوا میدهد، در این روایت گرچه لبیکهای فراوانی آمده است اما خود امام(علیهالسلام) تصریح میکنند که تنها چهار لبیک اول واجب است و بقیه مستحب. با این توضیح آنچه ایشان واجب میداند همان صورت اول موجود در جدول بالاست.
و الأقرب عندي ما رواه معاوية بن عمار في الصحيح، عن الصادق- عليه السلام- الى أن قال: و التلبية أن يقول: لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، انّ الحمد و النعمة لك و الملك، لا شريك لك- الى أن قال: فان تركت بعض هذه التلبية فلا يضرك، غير أنّ تمامها أفضل. و اعلم انّه لا بد لك من التلبية الأربعة التي كنّ أوّل الكلام، و هي الفريضة، و هي التوحيد، و بها أتى المرسلون. الحديث، و هو أصح حديث رأيناه في هذا الباب[20]
اکنون پس از مرور برخی نظرات فقهاء لازم است روایات این باب را بررسی کنیم.
روایاتروایت اول
روایت صحیحه معاویة بن عمار از امام صادق(علیهالسلام) است که متن کامل آن بدین شرح است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ وَ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) فِي حَدِيثٍ قَالَ: التَّلْبِيَةُ أَنْ تَقُولَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ دَاعِياً إِلَى دَارِ السَّلَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعَادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تَسْتَغْنِي وَ يُفْتَقَرُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ إِلَهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ لَبَّيْك ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظَامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ-تَقُولُ ذَلِكَ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ مَكْتُوبَةٍ وَ نَافِلَةٍ وَ حِينَ يَنْهَضُ بِكَ بَعِيرُكَ وَ إِذَا عَلَوْتَ شَرَفاً أَوْ هَبَطْتَ وَادِياً أَوْ لَقِيتَ رَاكِباً أَوِ اسْتَيْقَظْتَ مِنْ مَنَامِكَ وَ بِالْأَسْحَارِ وَ أَكْثِرْ مَا اسْتَطَعْتَ وَ اجْهَرْ بِهَا وَ إِنْ تَرَكْتَ بَعْضَ التَّلْبِيَةِ فَلَا يَضُرُّكَ غَيْرَ أَنَّ تَمَامَهَا أَفْضَلُ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنَ التَّلْبِيَاتِ الْأَرْبَعِ الَّتِي كُنَّ فِي أَوَّلِ الْكَلَامِ وَ هِيَ الْفَرِيضَةُ وَ هِيَ التَّوْحِيدُ وَ بِهَا لَبَّى الْمُرْسَلُونَ وَ أَكْثِرْ مِنْ ذِي الْمَعَارِجِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص- كَانَ يُكْثِرُ مِنْهَا وَ أَوَّلُ مَنْ لَبَّى إِبْرَاهِيمُ ع- قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَدْعُوكُمْ إِلَى أَنْ تَحُجُّوا بَيْتَهُ فَأَجَابُوهُ بِالتَّلْبِيَةِ وَ لَمْ يَبْقَ أَحَدٌ أُخِذَ مِيثَاقُهُ بِالْمُوَافَاةِ فِي ظَهْرِ رَجُلٍ وَ لَا بَطْنِ امْرَأَةٍ إِلَّا أَجَابَ بِالتَّلْبِيَةِ.[21]
این روایت را شیخ طوسی در تهذیب الاحکام[22] با سه سند صحیح گزارش نموده است که حداقل در دو سند آن یکی از اصحاب اجماع حضور دارند. مرحوم کلینی نیز این روایت را در کافی[23] با سه سند صحیح گزارش نموده است.شیخ طوسی علاوه بر سند مستقل خود، از کلینی نیز با همین سه سند نقل نموده است. البته متن نقل کلینی پنج لبیک کوتاهتر از متن نقل شیخ طوسی است.
نمودار این اسناد ششگانه چنین ترسیم میشود:
محتوای این روایت طولانی را میتوان به چهار بخش تقسیم نمود: بخش اول شامل حدود 30 لبیک؛ بخش دوم شامل توصیه امام(علیهالسلام) درباره زمانها و موقعیتهایی که خوب است این ذکر تلبیه گفته شود؛ بخش سوم تذکر امام به قسمت واجب و لازم این تلبیهها؛ بخش چهارم نکاتی درباره اهمیت تلبیه و اولین لبیک گو و.... .
بخش مورد استناد ما، بخش سوم است که امام(علیهالسلام) خود تصریح میکنند که اگر برخی از این لبیکها ترک شود ضرری به احرام و مناسک فرد وارد نمیشود مگر چهار لبیک اول که لازم و حتمی است و مفهوم آن توحید است و همه انبیاء نیز این لبیکهای چهارگانه را گفتهاند. البته گفتن همه این لبیکها فضیلت بیشتری دارد و حاجی خصوصاً از قسمت «لبیک ذی المعارج» به بعد را بسیار تکرار کند.
این تصریح امام(علیهالسلام) به روشنی نشان میدهد کدام لبیکها واجب بوده و کدام مستحب هستند. مطابق این روایت متن شماره یک جدول، لبیکهای چهارگانه واجب هستند.
روایت دوم
بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قَالَ: إِذَا أَحْرَمْتَ مِنْ مَسْجِدِ الشَّجَرَةِ- فَإِنْ كُنْتَ مَاشِياً لَبَّيْتَ مِنْ مَكَانِكَ مِنَ الْمَسْجِدِ تَقُولُ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ بِحَجَّةٍ تَمَامُهَا عَلَيْكَ- وَ اجْهَرْ بِهَا كُلَّمَا رَكِبْتَ وَ كُلَّمَا نَزَلْتَ وَ كُلَّمَا هَبَطْتَ وَادِياً أَوْ عَلَوْتَ أَكَمَةً أَوْ لَقِيتَ رَاكِباً وَ بِالْأَسْحَارِ.[24]
این روایت را شیخ طوسی در تهذیب[25] با سندی صحیح گزارش نموده است. محتوای روایت نیز کاملا! مانند روایت قبل است البته مختصرتر، لبیکهای چهارگانه اولی هم همان لبیکهای چهارگانه اول روایت قبل هستند.
روایت سوم
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْعَطَّارِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآله) لَمَّا انْتَهَى إِلَى الْبَيْدَاءِ- حَيْثُ الْمِيلُ قَرُبَتْ لَهُ نَاقَةٌ فَرَكِبَهَا فَلَمَّا انْبَعَثَتْ بِهِ لَبَّى بِالْأَرْبَعِ فَقَالَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ (وَ الْمُلْكَ لَكَ) لَا شَرِيكَ لَكَ[26]
این روایت را حمیری در قرب الاسناد[27] با سند صحیح گزارش نموده است. آنچه در گزارش وسائل الشیعه آمده است همان متن دوم موجود در جدول بالاست با جابجایی دو کلمه «وَ الْمُلْكَ لَكَ»، البته متن موجود در قرب الاسناد این جابجایی را ندارد و عیناً مانند متن دوم موجود در جدول بالاست.
آیت الله خویی در کتاب خود آورده است که برای متن دوم موجود در جدول بالا، به این روایت عاصم بن حمید استدلال شده است و سپس متن روایت را آورده است در حالیکه در اول آن «اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ» و در آخر آن «لَبَّيْكَ» اضافهای نسبت به گزارش وسائل الشیعه و قرب الاسناد وجود دارد و به دلیل همین اضافه، ایشان این روایت را برای قول دوم مناسب نمیداند چرا که قول دوم دارای چهار لبیک بود و در این روایت پنج یا شش لبیک وجود دارد.
و منها: صحيحة عاصم بن حميد الحاكية لتلبية النبي(صلّیاللهعلیهوآله) و انه(صلّیاللهعلیهوآله) لبى بالأربع، فقال: (لبيك اللهم لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك ان الحمد و النعمة و الملك لك لا شريك لك لبيك). و فيه: ان هذه الصحيحة غير منطبقة على هذا القول لاشتمالها على ست، أو خمس تلبياتاین که ایشان این متن را از چه نسخهای از وسایل الشیعه یا غیر آن نقل کردهاند یا در نقل اشتباه کردهاند روشن نیست اما آنچه اکنون در اختیار ماست همان متنی است که در بالا گذشت.
معنای «لبّیک»درباره معنای لغوی «لبّیک» مفصل بحث شده و چندین نظر ارائه شده است که اینجا به شکل بسیار خلاصه تنها به این نظرات اشاره میکنیم:
اول: «لبّیک» به معنای اجابت بعد از اجابت است، در فارسی مانند این است که کسی را به جایی دعوت کنند و او در پاسخ بگوید: بله! بله!. اینجا نیز در پاسخ به دعوتنامه خداوند برای شرکت در مناسک حج، حاجی میگوید: ب بله! بله!.
دوم: «لبّیک» معنای «مواجهتی و قصدی» دارد، یعنی من آهنگ تو را کردم.
سوم: «لبّیک» به اجابت خالصانه گفته میشود یعنی من بدون هیچ نیت و انگیزه دیگری آمدهام.
چهارم: «لبّیک» به اجابت با عشق و علاقه گفته میشود یعنی من با عشق و علاقه برای این مناسک آمدهام.
البته همه اینها میتواند در طول یکدیگر قرار گرفته و با هم قابل جمع باشد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله