بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَا أَفْتَقِرَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُسْعِي وَ لَا أَطْغَيَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُجْدِي.[1]
در جلسه پیشین به برخی روایات ستایش فقر اشاره شد. در این جلسه نیز روایت دیگری از روایات ستایش کننده فقر را میخوانیم و پس از آن به جمعبندی روایات میپردازیم.
امام صادق(علیهالسلام) در روایتی که محتوای آن موجب تعجب است ، به گفتگوی خداوند متعال با بنده فقیر خود در روز قیامت چنین اشاره میکند:
إِنَّ اللَّهَ- جَلَّ ثَنَاؤُهُ- لَيَعْتَذِرُ إِلى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِي الدُّنْيَا، كَمَا يَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلى أَخِيهِ، فَيَقُولُ: وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي، مَا أَحْوَجْتُكَ فِي الدُّنْيَا مِنْ هَوَانٍ كَانَ بِكَ عَلَيَّ، فَارْفَعْ هذَا السَّجْفَ، فَانْظُرْ إِلى مَا عَوَّضْتُكَ مِنَ الدُّنْيَا قَالَ: فَيَرْفَعُ، فَيَقُولُ: مَا ضَرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي مَعَ مَا عَوَّضْتَنِي.[2]
خداوند عز و جل از بنده باايمان نيازمند، عذرخواهى مىكند، همانند عذرخواهى برادرى از برادرش، و مىگويد: به عزّت و جلالم سوگند، در دنيا به اين دليلْ نيازمندت نكردم كه تو را خوار مىدانستم. اين پرده را بردار و به آنچه در عوض دنيا به تو دادهام بنگر. و او چون پرده را بردارد، بگويد: با اين پاداشى كه دادهاى، آنچه را كه از من، منع كرده بودى به زيان من نبوده است.
در این روایت آنچه در برابر ابتلاء به فقر، در روز قیامت عاید انسان میشود چنان بزرگ و عظیم تصویر میشود که در واقع نوعی از مدح فقر شمرده میشود.
در روایت دیگری از پیامبر مکرم اسلام(صلّاللهعلیهوآله) نقل شده است که روزی مستمندان و فقراء را به رضایت از حال فعلیشان و امیدواری به ثواب خداوند سفارش میکنند:
قَالَ النَّبِيُّ(صلّاللهعلیهوآله): يَا مَعْشَرَ الْمَسَاكِينِ، طِيبُوا نَفْساً، وَ أَعْطُوا اللَّهَ الرِّضَا مِنْ قُلُوبِكُمْ؛ يُثِبْكُمُ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- عَلى فَقْرِكُمْ، فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَلَا ثَوَابَ لَكُم[3]
اى جماعت مستمندان! خوشْدل باشيد و رضايت و خوشدلىتان را نزد خدا اظهار كنيد تا وى، شما را بر نادارىتان پاداش دهد؛ كه اگر چنين نكنيد، پاداشى برايتان نيست.
لازم است توجه شود آنچه در این روایات به عنوان واکنش در برابر فقر مطرح شده است رضایت قلبی است نه صبر، چه این که رضایت قلبی بالاتر از صبر قرار میگیرد. چه بسا از این روایت و مشابه آن بتوان اینگونه استفاده نمود که اگر فقر با رضایت قلبی و صبر همراه نباشد، فقر مورد نکوهش و مذمت است.
بحث فقهیموضوع: احکام مواقیت (ناتوانی در پوشیدن لباس احرام)
یادآوریدر جلسه قبل موضوع «تأخیر عمدی احرام از میقات» طرح مسأله شد و بیان شد که از نظر مشهور و امام خمینی(قدّسسرّه) در صورت تأخیر عمدی احرام از میقات، فرد باید به میقات برگردد و محرم شود. اگر برگشتن وی ممکن نباشد احرام از غیر میقات و انجام مناسک وی صحیح نبوده و حکم به بطلان میشود. البته در چنین صورتی قضاء حج بر گردن وی واجب نخواهد شد بلکه اگر در سال آینده مستطیع باشد مکلف به انجام حج خواهد بود. اکنون مسألهای جدید را پی میگیریم.
ناتوانی در پوشیدن لباس احرامامام خمینی(قدّسسرّه) پس از بررسی موضوع «تأخیر عمدی احرام از میقات»، این مسأله را مطرح میکنند که اگر فردی که قصد انجام مناسک دارد به دلیل بیماری قادر به تعویض و پوشیدن لباس مخصوص احرام نباشد وظیفه او چه خواهد بود:
لو كان مريضا و لم يتمكن من نزع اللباس و لبس الثوبين يجزيه النية و التلبية، فإذا زال العذر نزعه و لبسهما، و لا يجب عليه العود إلى الميقات[4]
از نظر ایشان برای بیماری که قادر به پوشیدن لباس احرام نیست تنها نیت و گفتن تلبیه کافی خواهد بود. البته در هر جا که عذر بیماری مرتفع شود لازم است که لباس احرام به تن کند و در این صورت نیازی به بازگشت به میقات نیست.
در اینجا صاحب عروة الوثقی نیز همین نظر را ابراز میکند و معتقد است در صورت بر طرف شدن عذر بیماری، باید لباس احرام به تن کند اما آیت الله خویی حاشیهای در اینجا دارند که خود صاحب عروة الوثقی در آینده خواهد گفت که بعد از تحقق احرام دیگر پوشیدن لباس احرام در ادامه انجام اعمال لازم نخواهد بود چرا که چنین بیماری حین تحقق حرام مکلف به پوشیدن لباس احرام نبوده است و در ادامه هم نخواهد بود. پس در صورت بر طرف شدن عذر بیماری، پوشیدن لباس احرام بر وی واجب نخواهد بود. عبارت آیت الله خویی این است:
سيأتي منه(قدّس سرّه) عدم وجوب استدامة اللبس بعد تحقّق الإحرام و هو الصحيح فلا يجب لبسهما في الفرض.[5]
بررسی اقوال فقهاءدر هر صورت لازم است ابتدا اقوال فقهاء را بررسی کنیم.
شیخ طوسی در النهایة
شیخ طوسی معتقد است بیماری که قادر به پوشیدن لباس احرام نیست میتواند تا بر طرف شدن بیماریاش، احرام(یعنی هم پوشیدن لباس احرام هم نیت هم تلبیه) را به تأخیر بیندازد و در صورت بر طرف شدن مانع از همان نقطه محرم شود:
من عرض له مانع من الإحرام، جاز له أن يؤخّره أيضا عن الميقات. فإذا زال المنع، أحرم من الموضع الذي انتهى إليه[6]
محقق حلی در شرائع الاسلام
ایشان معتقد است چنین فردی در واقع دو بار محرم میشود یک بار با لباس مخیط در میقات، و بار دیگر پس از بر طرف شدن بیماری به میقات باز میگردد و تجدید احرام میکند و اگر نتواند به میقات برگردد از همان نقطه دوباره احرام میبندد:
لو أخره عن الميقات لمانع ثم زال المانع عاد إلى الميقات فإن تعذر جدد الإحرام حيث زال[7]
ابن ادریس در السرائر
ابن ادریس معتقد است چنین فردی اگر چه قادر به پوشیدن لباس احرام نیست اما قادر به نیت و تلبیه هست، پس اگر نیت و تلبیه که مقدور وی هست را ترک کند عنوان «ترک عمدی احرام از میقات» بر وی صادق خواهد بود که البته به بطلان مناسک منتهی میگردد. ایشان سعی میکند نظر شیخ طوسی در جواز تأخیر احرام را اینگونه توجیه کند که مراد شیخ طوسی آن است چنین فردی میتواند کیفیت ظاهری احرام مثل (لباس مخیط را درآوردن، سر برهنه کردن، چیزی بر دوش انداختن، شانه را از لباس احرام بیرون انداختن و لنگ بستن) را تا بر طرف شدن مانع به تأخیر بیندازد اما نیت و تلبیه را در میقات باید انجام دهد چرا که مانعی از انجام آن نیست نه از باب ضرورت و نه از باب تقیه:
قوله رحمه اللّٰه: جاز له أن يؤخره، مقصوده كيفية الإحرام الظاهرة، و هو التعري، و كشف الرأس، و الارتداء، و التوشّح و الاتزار، فأمّا النية، و التلبية، مع القدرة عليها، فلا يجوز له ذلك، لأنّه لا مانع يمنع من ذلك، و لا ضرورة فيه، و لا تقية، و إن أراد، و قصد شيخنا غير ذلك، فهذا يكون قد ترك الإحرام متعمدا من موضعه، فيؤدي إلى إبطال حجه بغير خلاف[8]
علامه حلی در المختلف
علامه حلی با توجه به تفسیر ماهیت احرام، معتقد است نزاع بین شیخ طوسی و ابن ادریس یک مواخذه لفظی است چرا که ماهیت احرام از سه رکن تشکیل شده است: نیت، تلبیه، پوشیدن دو لباس خاص احرام. با نقص در هر کدام از این ارکان، ماهیت احرام منعقد نمیشود. درست است که در میقات باید آنچه از ارکان احرام برای وی مقدور است را انجام دهد(نیت و تلبیه) اما ماهیت احرام پس از زوال مانع و پوشیدن لباس احرام محقق میشود. این توضیح نشان میدهد در واقع شیخ طوسی و ابن ادریس هر کدام به نوعی گوشهای از یک مطلب را بیان کردهاند. البته شاید این ایراد به شیخ طوسی وارد باشد که با این توضیحات لازم است چنین فردی به میقات برگردد و از آنجا محرم شود اما اگر بازگشت به میقات مقدور نبود از همان نقطه محرم شود:
هذه مؤاخذة لفظية، فانّ الإحرام ماهية مركّبة من النية و التلبية و لبس الثوبين، و لا شكّ في عدم المركب بعدم أحد أجزائه. و نحن نسلّم إيجاب ما يتمكّن منه، لكن لا يكون قد أتى بماهية الإحرام، فإذا زال المانع وجب عليه الإتيان بباقي الأفعال.نعم يبقى في كلام الشيخ شيء، و هو انّه يمكن أن يقال: إذا زال المانع وجب عليه الرجوع الى الميقات و الإحرام منه، فان تعذر أحرم من موضعه.[9]
در آینده و در جای خود از حقیقت احرام به تفصیل سخن خواهیم گفت و اقوال مختلف در مورد ماهیت احرام را بررسی خواهیم کرد.
روایات
ابتدا لازم است روایات موجود در این مورد را بررسی کنیم.
روایت اول:
بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ الْمَحَامِلِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمْ(علیهمالسلام) قَالَ: إِذَا خَافَ الرَّجُلُ عَلَى نَفْسِهِ أَخَّرَ إِحْرَامَهُ إِلَى الْحَرَمِ.[10]
اگر کسی بر جان خود میترسد، احرام خود را تا هنگام ورود به حرم به تأخیر بیندازد.
این روایت را شیخ طوسی در تهذیب[11] به صورت مرسله نقل کرده است و به همین جهت از جهت سندی قابل مناقشه است. محتوای آن نیز روشن است که در صورت مانع میتوان احرام را به تأخیر انجام داد. متن این روایت کاملاً با فتوای شیخ طوسی همخوانی دارد.
روایت دوم:
در روایت دیگری صفوان بن یحیی سوالی را برای امام رضا(علیهالسلام) به شکل مکتوب ارسال میکند که امام(علیهالسلام) نیز پاسخ این سوال را در نامهای برای وی ارسال میکنند. صورت مسءلهای که صفوان از امام(علیهالسلام) میپرسد این است که برخی از شیعیان بصره برای حج از میقات عقیق محرم میشوند که میقاتی بدون آب و منزلگاه است و همین باعث گرفتاری و سختی شدید ایشان است و به همین جهت ساربانان و همراهان به دلیل عبور از این منطقه بدون امکانات بسیار عجله میکنند و کاروان را به عجله وامیدارند. در پانزده میلی عقیق، محلی وجود دارد که آب و محل استراحت و بیتوته برای مسافرین مهیاست. آیا از باب مدارا و آسانگیری، به ایشان اجازه میدهید از این محل محرم شوند؟
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیهالسلام) قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ أَنَّ بَعْضَ مَوَالِيكَ بِالْبَصْرَةِ يُحْرِمُونَ بِبَطْنِ الْعَقِيقِ وَ لَيْسَ بِذَلِكَ الْمَوْضِعِ مَاءٌ وَ لَا مَنْزِلٌ وَ عَلَيْهِمْ فِي ذَلِكَ مَئُونَةٌ شَدِيدَةٌ وَ يُعْجِلُهُمْ أَصْحَابُهُمْ وَ جَمَّالُهُمْ وَ مِنْ وَرَاءِ بَطْنِ الْعَقِيقِ بِخَمْسَةَ عَشَرَ مِيلًا مَنْزِلٌ فِيهِ مَاءٌ وَ هُوَ مَنْزِلُهُمُ الَّذِي يَنْزِلُونَ فِيهِ فَتَرَى أَنْ يُحْرِمُوا مِنْ مَوْضِعِ الْمَاءِ لِرِفْقِهِ بِهِمْ وَ خِفَّتِهِ عَلَيْهِم؟
امام(علیهالسلام) در پاسخ مکتوب خود نوشتند:
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلّاللهعلیهوآله) وَقَّتَ الْمَوَاقِيتَ لِأَهْلِهَا وَ لِمَنْ أَتَى عَلَيْهَا مِنْ غَيْرِ أَهْلِهَا وَ فِيهَا رُخْصَةٌ لِمَنْ كَانَتْ بِهِ عِلَّةٌ فَلَا يُجَاوِزِ الْمِيقَاتَ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ.[12]
پیامبر(صلّاللهعلیهوآله) هر میقات را برای احرام اهالی آن منطقه و کسانی که از آن منطقه عبور میکنند قرار داده است و تنها برای کسانی که عذر دارند رخصت و جواز تأخیر وجود دارد پس کسی از میقات بدون احرام عبور نمیکند مگر آن که عذری برای وی وجود داشته باشد.
این روایت را کلینی در کافی[13] با سندی صحیح و معتمد نقل کرده است. محتوای آن نیز به روشنی نشان میدهد که صاحب عذر، از احرام در میقات استثناء شده است و میتواند از میقات بدون احرام عبور کرده و در هنگام ورود به حرم محرم شود.
محتوای این روایت نیز با فتوای شیخ طوسی همخوانی بیشتری دارد. آیت الله سبحانی سعی نموده است این دو روایت را توضیح داده و به نوعی توجیه کند. در روایت اول آمده بود «أَخَّرَ إِحْرَامَهُ»، سوالی که اینجا پیش میاید این است که برای کسی که بر جان خود میترسد تأخیر در احرام یعنی تأخیر در نیت و تلبیه؟ یا تأخیر در پوشش خاص احرام؟ در نیت و تلبیه چه خوفی بر جان کسی متصور است؟ با این توضیح روشن میشود که وقتی امام(علیهالسلام) فرموده است «أَخَّرَ إِحْرَامَهُ»، یعنی تغییر پوشش عادی به پوشش مخصوص مناسک حج را به تأخیر بیندازد مضافا به این که این روایت مرسله است. درباره روایت دوم نیز ایشان معتقد است مستفاد از روایت آن است که افراد باید از میقات محرم شوند مگر کسانی که «كَانَتْ بِهِ عِلَّةٌ»؛ یعنی باید برای احرام مانعی وجود داشته باشد و از نظر ایشان، احرام چیزی جز نیت و تلبیه نیست، پس آنچه در روایت استثناء شده است مانعی است که جلوی نیت و تلبیه را بگیرد در حالیکه موضوع مورد بحث ما مانعی است که جلوی تغییر پوشش را گرفته است. تغییر پوشش عادی به پوشش مخصوص مناسک گرچه واجب است اما از مقومات احرام نیست.
يلاحظ على الأولى- مضافا إلى إرسالها-: أنّ المراد من تأخير الإحرام هو نزع المخيط و لبس الثوبين، لأنّه الذي هو يخاف منه، من إصابة البرد حين الإحرام و بعده، و لا بعد في إطلاق الإحرام و إرادة النزع و اللبس، و هو المتبادر لدى العرف العام، إن لم يكن كذلك لدى الخاص.و يلاحظ على الثانية: من أنّ المراد من العلّة، هي الأمر المانع من الإحرام الذي قوامه بالنية و التلبية و المفروض انّه أمر ممكن. لأنّ لبس الثوبين ليس من مقومات الإحرام، بل يكفي فيه النية و التلبية، فتعذّر نزع المخيط و لبس الثوبين لا يكون مانعا من التمكّن من الإحرام، نعم لو غشي عليه عند الميقات، يكون الغشيان مانعا من الإحرام و علّة من العلل.[14]
به نظر می رسد در اینجا دو روایت دیگر نیز وجود دارد که توجه به آنها میتواند را را برای فهم دقیق دو روایت قبل نیز هموار کند.
روایت سوم:
عَنْهُ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) خِصَالٌ عَابَهَا عَلَيْكَ أَهْلُ مَكَّةَ- قَالَ وَ مَا هِيَ قُلْتُ قَالُوا أَحْرَمَ مِنَ الْجُحْفَةِ- وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّاللهعلیهوآله) أَحْرَمَ مِنَ الشَّجَرَةِ- قَالَ الْجُحْفَةُ أَحَدُ الْوَقْتَيْنِ فَأَخَذْتُ بِأَدْنَاهُمَا وَ كُنْتُ عَلِيلًا.[15]
این روایت را شیخ طوسی در تهذیب[16] با سندی صحیح نقل کرده است. درباره محتوای آن نیز گفتنی است که ابو بصیر درباره ایراداتی که توسط اهل مکه بر امام صادق(علیهالسلام) گرفته میشود صحبت میکند و به عنوان نمونه از محرم شدن امام(علیهالسلام) از جحفه را مثال میزند در حالیکه پیامبر(صلّاللهعلیهوآله) همیشه از شجره محرم میشدند. امام(علیهالسلام) در پاسخی کوتاه به دو نکته مهم اشاره میکنند: اولاً ایشان از میقات دیگری محرم شدهاند و احرام خود را خارج از میقاتهایی که پیامبر(صلّاللهعلیهوآله) معین کردهاند انجام نداده است؛ ثانیاً علت این کار، بیماری ایشان بوده است، یعنی به دلیل بیماری ایشان از میقات نزدیکتر محرم شده است. نتیجه آن که ایراد اهل مکه وارد نیست.
نکتهای که در پاسخ امام(علیهالسلام) وجود دارد این است که امام(علیهالسلام) نفرمود من نیت و تلبیه را انجام داده و محرم بودم فقط تغییر پوشش را به تأخیر انداخته بودم، بلکه میفرماید من اساساً از مسجد شجره به دلیل بیماری محرم نشده بودم.
روایت چهارم:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) إِنِّي خَرَجْتُ بِأَهْلِي مَاشِياً فَلَمْ أُهِلَّ حَتَّى أَتَيْتُ الْجُحْفَةَ وَ قَدْ كُنْتُ شَاكِياً[17] فَجَعَلَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْأَلُونَ عَنِّي فَيَقُولُونَ لَقِينَاهُ وَ عَلَيْهِ ثِيَابُهُ وَ هُمْ لَا يَعْلَمُونَ وَ قَدْ رَخَّصَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّاللهعلیهوآله) لِمَنْ كَانَ مَرِيضاً أَوْ ضَعِيفاً أَنْ يُحْرِمَ مِنَ الْجُحْفَةِ.[18]
این روایت را کلینی در کافی[19] با سندی صحیح و معتمد نقل کرده است. امام صادق(علیهالسلام) سفر خود به حج را چنین شرح میدهد که همراه خانواده با پای پیاده عازم حج میشوند و به دلیل بیماری در میقات جحفه محرم میشوند. همین باعث میشود مردم مدینه مدام از ایشان سوال کنند که چرا از مسجد شجره محرم نشدهاند و ایشان را پس از مسجد شجره با لباس معمولی دیدهاند، در حالی که این مردم نمیدانند پیامبر(صلّاللهعلیهوآله) به بیماران و ناتوانان این اجازه را داد که به جای مسجد شجره از میقات جحفه محرم شوند.
این دو روایت نشان میدهد توجیه دو روایت اول به اینکه مقصود امام(علیهالسلام) صرفاً تغییر پوشش بوده است نه اصل احرام، توجیه صوابی نیست چرا که در این دو روایت اخیر تصریح میشود که امام به دلیل بیماری در مسجد شجره محرم نشده بودند.
جمع بین این روایات به آن است که بگوییم مریض ناتوان از احرام، میتواند از میقات با نیت و تلبیه محرم شود و سپس در هر جا که مانع بر طرف شد پوشش مناسک را به تن کند و میتواند از میقات با نیت و تلبیه و تغییر پوشش محرم شود. به تعبیر دیگر وی مخیر است پوشش مناسک را یا در میقات به تن کند یا هنگام برطرف شدن بیماری؛ نه اینکه مکلف باشد تعییناً به یکی از این دو حالت.
به نظر میرسد عبارت امام خمینی(قدّسسرّه) و صاحب عروة الوثقی نیز همین معنا را میرساند.
خلاصه مطلب این که: کسی که هنگام حضور در میقات مانعی چون بیماری یا مانند آن دارد میتواند تغییر پوشش خود را تا هنگام زوال مانع به تأخیر بیندازد. اما آیا او موظف است هنگام زوال بیماری به میقات برگردد یا نه؟ نکتهای است که در جلسه بعد بدان خواهیم پرداخت.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله.