دانش نامه امام حسین(ع) جنبه های گوناگون زندگانى، شخصیت، قیام و شهادت امام حسین(ع) و حوادث و آموزه هاى مرتبط با آن را با بهره گیرى از قرآن، حدیث و تاریخ، بررسى می کند. مؤلّف و همکاران وى، همه منابع تاریخى و حدیثى قابل دستیابی در این موضوع را بررسى کرده و سپس بهترین متن ها را برگزیده اند.
گزینش و عرضه متون، با توجّه به قواعد معمول در فقه الحدیث و نقد متون تاریخى صورت گرفته است و در مقام رد و اثبات سخنان و نظریات مورّخان، از تناظر و تعاضد مضمونى متن ها، اعتبار و کهن بودن منابع و نیز سنجش با عقل و سنّت و مسلّمات تاریخى، استفاده شده است. بر این اساس، مقاله هایى سودمند در جایگاه خود و مرتبط با فصل ها و متون قرار گرفته اند، تا خواننده به تحلیلى جامع، همه سویه و مستند برسد.
این دانش نامه، از پانزده بخش و ۱۳۸ فصل تشکیل شده است. عناوین بخش هاى دانش نامه بدین شرح است: زندگى خانوادگى سیدالشهدا(ع)، فضیلت ها و ویژگى هاى امام حسین (ع)، دلایل امامت امام حسین (ع) و فرزندانش، امام حسین (ع) پس از پیامبر(ص) تا شهادت پدر، امام حسین (ع) پس از شهادت پدر تا قیام عاشورا، خبر دادنِ پیشاپیش از شهادت امام حسین(ع)، خروج امام حسین (ع) از مدینه تا رسیدن به کربلا، از رسیدن امام حسین (ع) به کربلا تا شهادت ایشان، وقایع پس از شهادت امام حسین (ع)، بازتاب شهادت امام حسین (ع) و فرجام کسانى که در کشتن او و یارانش سهیم بودند، عزادارى و گریه براى امام حسین (ع)، نمونه مرثیه هایى که در سوگ امام حسین (ع) و یارانش سروده شده اند، زیارت امام حسین (ع)، مزار امام حسین (ع) و حکمت هاى رسیده از امام حسین (ع).
این دانش نامه در سال ۱۳۸۸ ش در چهارده جلد به چاپ رسید اما در سال ۱۳۹۳ دو جلد دیگر شامل پیوست ها و فهرست ها به آن افزوده شد. در بخش فهرست ها اصلی ترین متون تاریخی مربوط به واقعه عاشورا و مقتل سید الشهدا(ع) و نیز نقش زن ها در حادثه عاشورا آمده است.
ترجمه شایسته تقدیر در کتاب فصل، سال ۱۳۹۰ ش.
شایسته تقدیر در جشنواره علّامه طباطبایی.
ترجمه شایسته تقدیر در جشنواره کتاب سال حوزه.
گزیده دانش نامه امام حسین(ع)، محمّد محمّدی ری شهری، تلخیص: مرتضی خوش نصیب، قم: دار الحدیث، چاپ چهارم، ۱۳۹۳ه . ش، وزیری، ۱۰۳۶ ص، فارسی؛
شهادت نامه امام حسین(ع) بر پایه منابع معتبر، محمّد محمّدی ری شهری، قم: دارالحدیث، چاپ سوم، ۱۳۹۳ ش، وزیری، ۲ ج، فارسی؛
شایسته تقدیر در نخستین دوره جایزه دعبل، سال ۱۳۹۴ ش.
گزیده شهادت نامه امام حسین(ع) بر پایه منابع معتبر، محمّد محمّدی ری شهری، گزینش: مرتضی خوش نصیب، قم: دار الحدیث، چاپ سوم، ۱۳۹۳ ش، وزیری، ۱۱۰۰ ص، فارسی؛
اطلس غدیر و عاشورا، ترسیم نقشه ها: علی باباعسکری، قم: دارالحدیث، چاپ سوم: ۱۳۹۴ ش، رحلی، ۴۷ ص، فارسی؛
عطر گل سرخ، سیّد محمّد مهاجرانی، قم: دارالحدیث، چاپ دوم، ۱۳۹۲ ش، رقعی، ۱۶ ص، فارسی؛
پای سخن محبوب دل ها، حسین(ع)، محمّدتقی سبحانی نیا، قم: دارالحدیث، چاپ اوّل، ۱۳۹۱ ش، جیبی، ۶۴ ص، فارسی؛
روز عاشورا، احمد غلامعلی، قم: دارالحدیث، چاپ سوم، ۱۳۹۲ ش، جیبی، ۱۴۴ ص، فارسی؛
ریحانه های دشت خون، زهرا بابایی، قم: دارالحدیث، چاپ سوم، ۱۳۹۲ ش، جیبی، ۸۰ ص، فارسی؛
سلام او، محمدرضا زائری، قم: دارالحدیث، چاپ اوّل، ۱۳۹۱ ش، جیبی، ۳۲ ص، فارسی؛
عصر عاشورا، مهدی غلامعلی، قم: دارالحدیث، چاپ سوم، ۱۳۹۲ ش، جیبی، ۹۶ ص، فارسی؛
رستاخیز کربلا، به کوشش: معاونت فرهنگی و هنری مؤسسه علمی ـ فرهنگی دارالحدیث، قم: دارالحدیث، ۱۳۹۳ ش، فارسی؛
تا عاشورا، مصطفی پورنجاتی، قم: دار الحدیث، چاپ اوّل، ۱۳۹۱ ش، جیبی ۹۴ ص، فارسی؛
موسوعة الامام الحسین(ع) فی الکتاب والسنّة والتاریخ، محمّد محمّدی ری شهری، قم: دارالحدیث، چاپ سوم، ۱۳۹۲ ش، (ج ۱۰ ـ ۱۲، چاپ اوّل ۱۳۹۲ ش) ۱۲ ج، عربی؛
منتخب موسوعة الامام الحسین(ع)، محمّد محمّدی ری شهری، تلخیص: مرتضی خوش نصیب، قم: دارالحدیث، چاپ اوّل، ۱۳۹۰ ش، وزیری، ۸۹۴ ص، عربی؛
الصحیح من مقتل سید الشهداء و اصحابه، محمّد محمّدی ری شهری، قم: دارالحدیث، چاپ سوم، ۱۳۹۲ ش، وزیری، ۲ ج، عربی.
شایسته تقدیر در نوزدهمین دوره کتاب فصل جمهوری اسلامی، پاییز ۱۳۹۰ ش.
شایسته تقدیر در چهاردهمین همایش کتاب سال حوزه، سال ۱۳۹۱ ش.
نرم افزار چند رسانه ای «ثار اللّٰه» و دانش نامه امام حسین(ع) عرضه شده است.
درآمد دانش نامه امام حسین(ع)
دانش نامه امام حسين(ع) كه حاصل تلاش ده ساله اين جانب و جمعى از پژوهشگران است ، با محور قرار دادن امام حسين(ع) و جستجو در بيش از پانصد مصدر تاريخى، حديثى، فقهى، تفسيرى و كلامى، آنچه را در باره زندگانى فردى و اجتماعى، سخنان و آرا و نظريات ديگران در باره امام(ع) يافت مى شده ، در حدّ توان و امكان ، گرد آورده است و پس از تجزيه و تحليل و ساماندهى منطقى مباحث ، اينك در اختيار پژوهشگران قرار مى گيرد.
آنچه پرداختن به اين دانش نامه را با وجود آثار فراوان ديگر در اين باره ضرورى مى سازد ، عبارت است از:
1. جايگاه امام حسين(ع) و حادثه عاشورا در فرهنگ شيعه ؛
2. ظرفيت گسترده حادثه عاشورا و امام حسين(ع) براى بهره برى در مسير كمال انسانى ؛
3. گسترش خرافات و سوء استفاده ها از حادثه عاشورا ؛
4. مغفول ماندن بخش هاى ديگر زندگانى امام حسين(ع) و غلبه نگاه تجزيه اى به زندگانى امام(ع) ؛
5. عدم استفاده از منابع اصيل و كهن در بيشتر آثار و تأليفات منتشر شده ؛
6. عدم بررسى زندگانى امام(ع) از زاويه هاى تاريخى، حديثى، تفسيرى ، كلامى ، فقهى و... .
اينها و برخى ديگر از اسباب و علل، زمينه ساز پرداختن به اين پژوهش شد و اينك مى توان ادّعا كرد با جستجوى گسترده در تمامى مصادر مربوط ، اعم از منابع كهن و جديد، و نيز منظور داشتن ابعاد قرآنى، حديثى، كلامى، فقهى، تاريخى و اجتماعى مسئله ، و نگاه تحليلى ـ انتقادى به اطّلاعات و آگاهى هاى موجود، مجموعه اى نسبتا جامع در باره امام حسين(ع) سامان يافته است .
اينك پيش از ارائه نتيجه اين پژوهش ، مباحثى را به عنوان درآمد و چشم انداز كلّى مطرح مى كنيم . اين مباحث ، در چهار محور ، تقديم مى گردد:
1. دانش نامه امام حسين(ع) در يك نگاه ؛
2. ويژگى هاى اين دانش نامه ؛
3. كتاب شناسى تاريخ عاشورا و عزادارى ؛
4. مراحل تحقيق و تدوين اين دانش نامه .
(1)
دانش نامه امام حسين(ع) در يك نگاه
اين دانش نامه، از پانزده بخش و 138 فصل ، تشكيل شده است . گزارش اجمالى بخش ها و فصل هاى دانش نامه ، از اين قرار است :
بخش يكم : زندگى خانوادگى سيّد الشهدا(ع)
در بخش نخست اين دانش نامه ، چگونگى تولّد ، نام گذارى ، ويژگى هاى ظاهرى ، چگونگى پرورش ، ازدواج و شمارِ فرزندان امام حسين(ع) ، در شش فصل ، مورد بررسى قرار گرفته است .
در فصل يكم از اين بخش ، مدّت باردارى فاطمه عليهاالسلام به حسين(ع) و تاريخ ولادت امام حسين(ع) و حوادث مربوط به آن ، ارائه شده و شمارى از مسائل مربوط به اين موضوع ، مانند حضور اسماء بنت عُمَيس به هنگام ولادت امام(ع) و رؤياى اُمّ فضل ، نقد گرديده است .
فصل دوم ، در باره نام گذارى امام حسين(ع) است . در اين فصل آمده كه نام گذارى امام(ع) و برادرش امام حسن(ع) ، از طريق وحى به پيامبر خدا(ص) صورت گرفته است و پس از اشاره به نام ها ، كنيه و لقب هاى ايشان ، ضمن تحليلى ، برخى از گزارش ها در مورد اين كه امام على(ع) در ابتدا نام «جعفر» ويا «حَرب» را براى ايشان انتخاب كرده بود ، نقد و رد شده است .
در فصل سوم ، ويژگى هاى چهره ، اندام و هيئت ظاهرى امام حسين(ع) بيان شده است و شباهت هاى ايشان به جدّش پيامبر خدا(ص) ، مادرش فاطمه عليهاالسلام و موساى پيامبر(ع) و نيز چگونگى رنگ كردن مو ، لباس پوشيدن ، عمامه گذاشتن و نقش انگشتر ايشان ، گزارش شده است .
فصل چهارم ، در باره چگونگى پرورش ايشان در خاندان پيامبر(ص) است. اظهار محبّت پيامبر خدا به او ، بازى كردن پيامبر(ص) با او و بازى كردن او با پيامبر(ص) ، كُشتى گرفتن او با برادرش حسن(ع) در حضور پيامبر(ص) ، بازى كردن او با ديگر بچّه ها و نماز خواندن او با پيامبر(ص) ، مى توانند آموزه هاى ارزشمندى براى تربيت فرزندان شايسته باشند كه در اين فصل ، گزارش شده اند . همچنين روايات مختلفى كه دلالت بر تغذيه امام حسين(ع) از انگشتان پيامبر(ص) دارند ، مورد تبيين و تحليل قرار گرفته اند .
فصل پنجم ، شرحى اجمالى درباره همسران امام حسين(ع) و تحقيقى در زمينه انتساب مادر امام زين العابدين(ع) به يزدگرد (شاه ايران) دارد و در آن ، به ضعف برخى گزارش ها كه همسرانى را به امام(ع) نسبت داده اند، اشاره گرديده است .
فصل ششم ، شمارِ فرزندان امام حسين(ع) و شرح حال اجمالى آنان است و در پايان آن ، تحقيق مفصلى در باره انتساب رُقَيّه به امام حسين(ع) آمده است .
بخش دوم : فضيلت ها و ويژگى هاى امام حسين(ع)
در اين بخش ، ابتدا به ملاك انتخاب گزارش هاى مربوط به فضايل امام حسين(ع) و مهم ترين كمالات مشترك ميان امامان عليهم السلام و بارزترين ويژگى هاى سيّد الشهدا اشاره شده است . سپس به تفصيل ، فضايل مشترك ميان ايشان و ساير اهل بيت عليهم السلام ، فضايل مشترك ميان ايشان و برادرش امام حسن(ع) ، فضايل ويژه امام حسين(ع) ، مكارم اخلاقى ايشان ، ويژگى هاى ايشان در عبادت و شمارى از كرامات ايشان ، در شش فصل ، ارائه مى شود :
فصل يكم ، در باره فضايلى است كه ميان امام حسين(ع) و ساير اهل بيت عليهم السلام ، مشترك است ، مانند : طهارت از انواع پليدى هاى ظاهرى و باطنى ، گستردگى دانش ، مرجعيت علمى ، وجوب مودّت ، وجوب اطاعت و تمسّك ، همراهى با پيامبر خدا(ص) در مباهله با نصاراى نجران ، همتايى امام(ع) با پيامبر(ص) در وجوب تسليم بودن در برابر ايشان و حرمتِ ستيز و مخالفت با ايشان ، و نزول سوره انسان (دهر) در باره آنان و نيز ساير فضايلى كه در باره اهل بيت عليهم السلام نقل شده است .
فصل دوم ، درباره فضايلى است كه امام حسين(ع) با برادرش امام حسن(ع) در آنها مشترك اند ، مانند : فرزند پيامبر خدا بودن ، تصريح پيامبر(ص) به امامت آنان ، جايگاه رفيع خانوادگى و برترى آنان بر ساير جوانان امّت و اهل بهشت ، اهمّيت دوستى با آنان و خطر دشمنى با آنان .
فصل سوم ، شامل فضايلى است كه تنها در باره امام حسين(ع) گزارش شده اند ، مانند : زيور آسمان و زمين بودن ، محبوب ترينِ مردم بودن در نزد اهل آسمان ، دعاى پيامبر(ص) براى علاقه مندان به حسين(ع) و بوسه زدن پيامبر(ص) بر پيشانى و لب هاى وى .
فصل چهارم ، به فضايل اخلاقى امام حسين(ع) اختصاص دارد ، مانند : عزّت نفس، حُسن خلق ، شجاعت ، ادب ، تواضع و سخاوت . همچنين داستان هاى مختلفى از سخاوت ايشان ، در اين فصل آمده است .
در فصل پنجم ، علاقه امام حسين(ع) به عبادت ، كثرت نماز و روزه ايشان ، رفتن ايشان به حج با پاى پياده ، شب زنده دارى و انواع نيكى هاى امام(ع) گزارش شده است .
در فصل ششم ، شمارى از كرامات امام حسين(ع) كه نشانه جايگاه رفيع ايشان در نزد خداوند متعال است و حكايت از ارتباط عميق آن امام با عالم غيب دارد ، آمده است ، مانند : اجابت دعاها ، سخن گفتن كودك به فرمان ايشان ، و شفا يافتن بيمار به بركت ايشان .
گفتنى است كه آنچه در باره جايگاه خانوادگى و فضايل و ويژگى هاى امام حسين(ع) بدان اشارت رفت ، حاكى از كمالاتى است كه زمينه ساز امامت و رهبرى ايشان اند . بنا بر اين ، بخش اوّل و دوم اين دانش نامه ، مقدّمه بخش هاى بعدى آن ، محسوب مى گردد .
بخش سوم : دلايل امامت امام حسين(ع) و فرزندانش
در اين بخش ، ابتدا نكاتى در باره اين كه امامت از مناصب الهى و در ادامه منصب نبوّت است ، ارائه شده و سپس ، ره نمودهاى خداوند متعال ، رواياتى از پيامبر خدا(ص) و رواياتى از ساير امامان عليهم السلام در باره امامت امام حسين(ع) و استمرار امامت در نسل ايشان و نيز رواياتى در مورد وصيّت هاى ايشان ، در چهار فصل ، گزارش گرديده است . گفتنى است كه احاديث اين بخش ، به دليل آن كه اعتقادى شمرده مى شوند ، از نظر سند ، مورد ارزيابى قرار گرفته اند و احاديثى كه از اعتبار لازم برخوردار نبوده اند ، به عنوان مؤيِّد ، در كنار احاديث معتبر آمده اند .
در فصل يكم اين بخش ، بر پايه روايات معتبر ، اثبات شده كه موضوع رهبرى پس از پيامبر خدا(ص) ، از جانب خداوند ، مشخّص شده و خداوند متعال ، اهل بيت ايشان را به عنوان امامان امّت ، برگزيده و رهبرى را در نسل امام حسين(ع) قرار داده است .
در فصل دوم ، تعبيرهاى گوناگون پيامبر خدا(ص) در باره امامت سيّد الشهدا و استمرار امامت در نسل ايشان ، دسته بندى گرديده است ، بدين سان كه : اوصياى پيامبر(ص) و پيشوايان دين ، از فرزندان امام حسين(ع) هستند و امامت در نسل اوست . امام حسين(ع) ، پدر نُه امام است و آنان ، خلفاى خدا در زمين اند و از ملكه عصمت برخوردارند . آنان ، رُكن دين خدا هستند و هرگز از قرآن ، جدا نخواهند شد .
بر پايه گزارش هاى فصل سوم ، امام على(ع) ، فاطمه زهرا عليهاالسلام و ساير اهل بيت عليهم السلام تا امام هادى(ع) ، با صراحت ، امامت سيّد الشهدا را تبيين كرده اند .
در فصل چهارم ، دو وصيت نامه مكتوب امام حسين(ع) ، آمده اند كه يكى را هنگام حركت از مدينه ، به اُمّ سَلَمه سپرد و ديگرى را در كربلا ، به دختر بزرگش فاطمه داد . همچنين به وصى قرار دادن خواهرش زينب عليهاالسلام اشاره شده است و ضمن تحليلى ، موضوع وصيّت هاى مختلف ايشان ، تبيين گرديده است .
بخش چهارم : امام حسين(ع) پس از پيامبر(ص) تا شهادت پدر
در آغاز اين بخش ، تحليلى از زندگى امام حسين(ع) در اين دوران ، يعنى از هفت سالگى تا 36 سالگى ايشان ، ارائه شده است . سپس به نكات قابل توجّهى از زندگى ايشان در اين مقطع از تاريخ اسلام ، در ضمن چهار فصل ، اشاره گرديده است :
فصل يكم ، به زندگى امام حسين(ع) از هفت سالگى تا نُه سالگى ، مقارن ايّام خلافت ابو بكر (11 ـ 13 ق) مى پردازد . تحقيقا اين دوران ، تلخ ترين ايّام زندگى امام(ع) بوده است . وفات جدّش پيامبر خدا(ص) ، شهادت مادرش فاطمه(ع) و مظلوم واقع شدن پدرش على(ع) ، در اين دوران اتّفاق افتاد . همراهى با پدر در دفاع از حقّش و انتقاد به ابو بكر با زبان كودكانه ، از حوادث اين دوران از زندگى ايشان است .
فصل دوم ، به زندگى امام(ع) از نُه سالگى تا نوزده سالگى ، مقارن با خلافت عمر (13 ـ 24 ق) اختصاص دارد . در اين دوران ، خليفه دوم ، براى ايشان احترام ويژه اى قائل بود . حادثه قابل توجّهى در اين مقطع از تاريخ زندگى ايشان ، گزارش نشده است .
فصل سوم ، ويژه زندگى امام(ع) از بيست سالگى تا 31 سالگى ، مقارن با خلافت عثمان (24 ـ 35 ق) است . برخورد تند امام(ع) با ابو سفيان در آغاز خلافت عثمان ، بيمارى ايشان در راه مكّه ، تبعيد شدن ابو ذر به رَبَذه و كُشته شدن عثمان، حوادثى هستند كه در اين مقطع از تاريخ زندگى امام حسين(ع) اتّفاق افتاده اند. مسئله شركت امام(ع) در جنگ هاى اِفريقيّه (تونس) و طبرستان و در ماجراى دفاع از عثمان ـ كه مربوط به اين دوره است ـ نيز مورد نقد و بررسى قرار گرفته است .
فصل چهارم ، به زندگى امام حسين(ع) از 31 سالگى تا 36 سالگى ، مقارن با خلافت پدرش امام على(ع) (35 ـ 40 ق) مربوط است . در اين فصل ، حضور فعّال امام حسين(ع) در صحنه هاى سياسى و نظامى ، بويژه در جنگ هاى جمل ، صِفّين و نهروان ، و عنايت ويژه امام على(ع) به او و برادرش امام حسن(ع) ، به تفصيل ، گزارش شده است .
بخش پنجم : امام حسين(ع) پس از شهادت پدر تا قيام عاشورا
در تبيين اين مقطع از تاريخ زندگى امام حسين(ع) (40 ـ 61 ق) كه بخشى از آن، مقارن با امامت برادرش امام حسن(ع) بود ، [1] سه موضوع مهم ، يعنى : رفتارشناسى امام(ع) در دوران امامت برادر ، موضع گيرى هاى ايشان در برابر حكومت معاويه [2] و نيز ولايت عهدى يزيد ، در سه فصل ، گزارش مى گردد :
فصل يكم در باره پيروى كامل امام حسين(ع) از امامِ زمان خود و احترام ويژه او نسبت به امام حسن(ع) بويژه در مورد صلح و بيعت با معاويه ، و وصيّت امام حسن(ع) به ايشان است .
فصل دوم ، در باره سياست امام(ع) در برخورد با معاويه و سياست معاويه در برخورد با امام(ع) ، زمينه سازى امام(ع) براى قيام بر ضدّ حكومت بنى اميّه پس از مرگ معاويه ، و احساس خطر معاويه از ناحيه امام حسين(ع) است .
فصل سوم ، در باره تلاش هاى معاويه براى ولايت عهدى فرزندش يزيد ، به قتل رساندن سران مخالفان اين اقدام و از جمله امام حسن(ع) و سعد بن ابى وقّاص ، بيعت گرفتن معاويه براى يزيد ، مخالفت جدّى امام حسين(ع) با اين بيعت ، و سفارش هاى معاويه به هنگام مرگ به يزيد در مورد چگونگى برخورد با امام حسين(ع) است .
بخش ششم : خبر دادنِ پيشاپيش، از شهادت امام حسين(ع)
در آغاز اين بخش ، پس از اشاره به قطعيّت صدور روايات پيشگويى شهادت امام حسين(ع) ، توضيح داده شده كه مقدَّر بودن شهادت ايشان و پيشگويى آن ، منافاتى با اراده و اختيار انسان ندارد . سپس پيشگويى هايى، در چهار فصل ، گزارش شده اند :
در فصل يكم ، خبر دادنِ خداوند متعال از به شهادت رسيدنِ امام حسين(ع) و از اين كه: امام حسين(ع) سَرور همه شهيدان گذشته و آينده جهان است ، فرزندان و همراهانش شهيد مى شوند ، و شهادت، سرنوشت اوست .
پيشگويى هاى پيامبر خدا(ص) در باره شهادت امام حسين(ع) پيش از ولادت وى و در مقاطع مختلف كودكى اش ، بسيار قابل تأمّل است . در اين پيشگويى ها ـ كه در فصل دومِ بخش ششم آمده ـ ، حتّى تاريخ شهادت ، مكان شهادت ، نام و مشخّصات قاتل ، كيفيت قتل ، مزار و زائران امام(ع) نيز مشخّص شده است .
بديهى است كه ساير پيشگويى هايى كه در اين بخش بدانها اشاره شده ، ريشه در پيشگويى پيامبر(ص) و الهام الهى دارند .
پس از پيامبر(ص) ، امام على(ع) بيش از هر كس ديگر در باره شهادت امام حسين(ع) ، سخن گفته است . گفتنى است كه امام على(ع) در ايّام خلافتش حدّاقل سه بار از سرزمين كربلا عبور كرده [3] و بسيارى از پيشگويى هاى ايشان ، در همين سرزمين انجام گرفته است . اين پيشگويى ها ، بسيار خواندنى و عبرت آموزند . در پيشگويى هاى امام على(ع) كه در فصل سوّم آمده اند ، مشخّصات شركت كنندگان در قتل سيّد الشهدا ، نام پرچمدار سپاه آنان و شمارى از شخصيت هاى معروفى كه در آن حضور دارند ، نام قاتلان امام(ع) ، نام برخى از كسانى كه امام(ع) را يارى نمى كنند ، و بسيارى از مسائل ديگر ، گزارش شده است .
در فصل چهارم از بخش ششم ، به ساير پيشگويى ها در باره شهادت امام حسين(ع) اشاره شده ؛ مانند پيشگويى هاى : امام حسن(ع) ، خود امام حسين(ع) ، سلمان ، ابو ذر ، ميثم ، ابن عبّاس ، شمارى از اصحاب امام على(ع) و كعب الأحبار .
بخش هفتم : خروج امام حسين(ع) از مدينه تا رسيدن به كربلا
در آغاز اين بخش ، تحليل نسبتا جامعى در باره زمينه ها و علل قيام امام حسين(ع) آمده است و پس از آن ، مسائل مهمّى مانند : امتناع امام(ع) از بيعت با يزيد ، خروج امام(ع) از مدينه ، فعّاليت هاى ايشان در مكّه ، اعزام مسلم(ع) به عنوان نماينده خود به كوفه ، و شهادت مُسلم و جمعى ديگر از ياران امام(ع) و نيز زندانى شدن شمارى ديگر از آنان ، پيشنهادهاى مختلف به امام(ع) مبنى بر نرفتن به كوفه ، و حركت امام(ع) به سوى كربلا ، در هفت فصل ، گزارش گرديده است .
معاويه ، در ماه رجب سال 60 هجرى به هلاكت رسيد و يزيد ، جانشين او شد . يكى از نخستين اقدامات او پس از رسيدن به قدرت ، بيعت گرفتن از كسانى بود كه در زمان حكومت پدرش ، از بيعت با يزيد ، سرپيچى كرده بودند كه شاخص ترين آنها امام حسين(ع) بود . لذا به وليد بن عُتبة بن ابى سفيان ، حاكم مدينه ، كتبا دستور داد كه از آنها بيعت بگيرد و هر كس مخالفت كرد ، گردنش را بزند . جريان مخالفت ورزيدن امام(ع) با يزيد و بيعت نكردن با او كه به خروج ايشان از مدينه انجاميد ، در فصل نخست اين بخش ، آمده است .
در فصل دوم ، حوادثى كه از هنگام خروج امام(ع) از مدينه تا ورود ايشان به مكّه رخ داد ، گزارش شده و در فصل سوم ، رويدادهاى مهمّى كه در ايّام اقامت امام(ع) در مكّه اتّفاق افتاد (از جمله دعوت كوفيان از ايشان براى آمدن به كوفه و قيام بر ضدّ حكومت يزيد و يارى خواستن امام(ع) از بزرگان بصره) آمده است .
در فصل چهارم و پنجم ، داستان رفتن مسلم از مكّه به كوفه به عنوان نماينده ويژه امام حسين(ع) تا شهادت او و شهادت جمعى از ياران امام حسين(ع) در كوفه و زندانى شدن شمارى از آنان آمده است و مواردى مانند : استعفاى مسلم از نمايندگى امام در راه كوفه ، محل اقامت مسلم در كوفه ، تعداد بيعت كنندگان با او ، جريان ترور ابن زياد و... ، به عنوان گزارش هاى تاريخى ، ارزيابى و تحليل شده است .
هنگامى كه روشن شد مقصد نهايى امام حسين(ع) كوفه است ، افراد مختلفى با انگيزه هاى گوناگون، ايشان را از اين سفر منع مى كردند . برخى از آنان به طور مستقيم، از يزيد دستور مى گرفتند و برخى غير مستقيم ، مجرى فرمان او بودند . برخى مى خواستند امام هم مانند آنان راه عافيت جويى را در پيش گيرد و برخى واقعا به امام(ع) علاقه داشتند و چون پيشگويى هاى مربوط به شهادت ايشان را شنيده بودند، به ايشان پيشنهاد مى كردند كه از اين سفر ، منصرف شود . متن اين پيشنهادها، در فصل ششم و شرح آنها، ضمن تحليل پايانى اين بخش، ارائه مى گردد .
و در فصل هفتم ، ابتدا توضيحاتى در باره نقشه مسير امام حسين(ع) از مكّه به كربلا ارائه مى شود . سپس به تلاش هاى يزيد براى منصرف كردن امام(ع) از سفر به عراق، اشاره مى شود و به دنبال آن، حوادث مربوط به حركت ايشان از مكّه تا كربلا، به ترتيب، گزارش مى گردد و در پايان، تحليل مشروحى درباره ارزيابى سفر امام حسين(ع) به عراق و انقلاب كوفه مى آيد .
بخش هشتم : از رسيدن امام حسين(ع) به كربلا تا شهادت ايشان
در اين بخش ، متون مربوط به حادثه جان گداز عاشورا از آغاز ورود امام حسين(ع) به كربلا تا شهادت ياران ، فرزندان ، برادران ، فرزندان برادر ، فرزندان خواهر ، فرزندان عمو و سرانجام، شهادت خودِ ايشان ، در نُه فصل ، به تفصيل ، گزارش شده است :
در فصل اوّل ، ابتدا توضيح داده مى شود كه امام حسين(ع) در روز پنجشنبه دوم محرّم سال 61 هجرى قمرى وارد كربلا شد و در روز دهم محرّم همان سال ـ كه مُصادف با مهرماه سال 59 هجرى شمسى و اكتبر سال 680 ميلادى است ـ به شهادت رسيد . در ادامه ، حوادثى كه در مدّت اقامت امام(ع) در كربلا تا تهاجم نظامى دشمن به اصحاب ايشان و استقبال آنان از شهادت ، به ترتيب ، تبيين مى گردد و در بخش پايانى ، موقعيت خيمه هاى امام و نقش آن در ميدان جنگ توضيح داده مى شود .
در فصل دوم ، پس از گزارش چگونگى آرايش نظامى ياران امام حسين(ع) در برابر سپاه كوفه در روز عاشورا و ارائه تحقيقى درباره شمار دو سپاه ، صحنه مقاومت جنود رحمان در برابر سپاه شيطان ، ترسيم مى گردد . اين صحنه شورانگيز و عبرت آموز ، با نيايش روح بخش امام(ع) در پگاه عاشورا و سخنان زهَير و بُرَير (دو تن از اصحاب امام(ع) ) با سپاه كوفه و اتمام حجّت امام(ع) با عمر بن سعد ، آغاز مى شود .
پس از پرتاب شدن نخستين تير ابن سعد و تيرباران شدن سپاه امام(ع) و دعوت امام(ع) از اصحاب خويش براى صبر و مقاومت ، جنگ آغاز شد در ادامه آنچه مطرح است كه در حمله اوّل ، تعداد بسيارى از ياران امام به شهادت رسيده اند ، مورد نقد قرار گرفته است . .
ياران امام حسين(ع) با شعار «يا محمّد» ، خود را به انبوه صف دشمن مى زدند و براى شهادت ، از يكديگر سبقت مى جستند و با مقاومتى جانانه در صحنه نبرد ، پى در پى ، شگفتى مى آفريدند .
نماز جماعت خواندنِ امام حسين(ع) با ياران خود در صحنه نبرد در روز عاشورا ، پيامى بس عميق و آموزنده براى حسينيان تاريخ بود و آرامش امام(ع) و شمارى از ياران خاصّ او در سخت ترين لحظات جنگ ، درسى عميق تر و آموزنده تر در بر داشت و ره نمودهاى امام در اين حال ، بهترين جان مايه براى مجاهدان راستين تاريخ اسلام است .
شگفت انگيز ، آن كه شمارى از بزرگان كوفه كه ناظر صحنه بودند ، به جاى آن كه به يارى امام(ع) بشتابند ، به بالاى بلندى اى رفته بودند و براى پيروزى او دعا مى كردند!
پايان بخش اين فصل ، سلام وداع امام(ع) و آخرين دعاى ايشان است ، و بدين سان ، عاشورا با دعاى امام حسين(ع) آغاز شد و با دعاى او پايان يافت .
در فصل سوم ، پس از تبيين مهم ترين ويژگى هاى اصحاب امام حسين(ع) ، چگونگى شهادت برجسته ترين ياران امام(ع) همراه با شرح حال اجمالى آنان و سپس شمار شهداى كربلا در چهار گروه ، ارائه مى گردد :
دسته اوّل . شهداى كربلا از اصحاب پيامبر(ص) : دو نفر .
دسته دوم . شهداى كربلا از اصحاب امام على(ع) : هشت نفر .
دسته سوم . شهداى كربلا از اهل بيت امام حسين(ع) : هجده نفر (در ادامه اين گزارش ، به نام چهل و چهار نفر ديگر كه در روايات شاذ آمده نيز اشاره شده است) .
دسته چهارم . شهداى كربلا از ياران امام حسين(ع) : هشتاد و پنج نفر .
گفتنى است كه افزون بر افراد مورد اشاره ، نام اشخاص ديگرى نيز در شمار شهداى كربلا آمده كه به دليل معتبر نبودن گزارش هاى مربوط به آنها ، در اين دانش نامه به آنها اشاره اى نشده است .
نكته ديگر ، اين كه جمع ميان گزارش مشهور ـ كه شمار سپاه امام حسين(ع) را 72 نفر ذكر كرده اند ـ و عدد 157 كه در مورد شهداى كربلا آمده ، موضوع مقاله اى تحليلى در فصل دوم است .
در فصل هاى چهارم تا هشتم ، چگونگى شهادت جان گداز فرزندان ، برادران ، فرزندان برادر ، فرزندان خواهر و فرزندان عقيل (عموى امام حسين(ع) ) ، به تفصيل ، گزارش شده است .
و در فصل پايانى اين بخش ، حوادث جانسوز آخرين لحظات زندگى افتخارآميز سَرور شهيدان ، گزارش شده است كه : امام(ع) لباس كهنه اى را زير لباس هاى خود پوشيد ، با بانوانِ همراه ، خداحافظى كرد و فرزندش على (زين العابدين)(ع) را به سينه چسبانيد و در پيامى بسيار آموزنده و ارزنده، به وى فرمود :
. يا بُنَىَّ ! اصبِر عَلَى الحَقِّ و إن كانَ مُرّا . [4]
پسرم ! بر حق ، شكيبايى كن ، هر چند تلخ باشد .
و بر پايه روايتى ديگر فرمود :
يا بُنَىَّ ! إيّاكَ و ظُلمَ مَن لا يَجِدُ عَلَيكَ ناصِرا إلَا اللّهَ . [5]
پسرم ! از ستم كردن بر كسى كه در برابر تو كمك كننده اى جز خدا ندارد ، بر حذر باش .
امام حسين(ع) دختر بزرگش فاطمه را خواست و نوشته اى را كه در هم بسته شده بود و نيز وصيّت نامه خود را تحويل او داد تا پس از واقعه كربلا به برادرش امام زين العابدين(ع) برساند .
ايشان سپس براى آخرين بار و به قصد اتمام حجّت ، از مردم كوفه يارى طلبيد . آنها گريستند ؛ ولى يارى اش نكردند . پس يك تنه به ميدان رفت و على وار به صف دشمن زد . حميد بن مسلم مى گويد :
به خدا ، هرگز در محاصره افتاده اى را نديدم كه فرزندان و دودمان و يارانش كشته شده باشند و دلى استوارتر و ضميرى پابرجاتر از او داشته باشد . هر گاه پياده نظامِ دشمن ، عرصه را بر او تنگ مى كرد ، او با شمشير بر آنان مى تاخت و آنان از چپ و راست او مى گريختند ، چنان كه گله بز ، آن گاه كه گرگ در ميان آنها افتاده ، مى گريزند. [6]
در حالى كه امام(ع) به شدّت تشنه بود ، باران تير ، از هر سو ، او را فرا گرفت . تيرى بر پيشانى ، تيرى بر سينه ، تيرى بر گلو و تيرى بر دهان او فرو نشست .
امام(ع) هنوز رمقى بر تن داشت كه دشمن بر خيمه هاى اهل بيت او حمله كرد . پس با صدايى نحيف ، فرياد زد :
وَيلَكُم ! إن لَم يَكُن لَكُم دينٌ ، و كُنتُم لا تَخافونَ يَومَ المَعادِ ، فَكونوا فى أمرِ دُنياكُم أحرارا ذَوى أحسابٍ ، اِمنَعوا رَحلى و أهلى مِن طُغامِكُم و جُهّالِكُم . [7]
واى بر شما ! اگر دينى نداريد و از رستاخيز نمى هراسيد ، در دنيايتان آزاده و شرافتمند باشيد! نگذاريد فرومايگان و جاهلانتان ، به خانواده و خيمه گاهم حمله كنند .
آخرين لحظات امام(ع) در زيارت ناحيه ، چنين ترسيم شده است :
الشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِكَ ، مُولِغٌ سَيفَهُ عَلى نَحرِكَ ، قابِضٌ عَلى شَيبَتِكَ بِيَدِهِ ، ذابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ ، قَد سَكَنَت حَواسُّكَ ، و خَفِيَت أنفاسُكَ ، و رُفِعَ عَلى القَنا رَأسُكَ . [8]
شمر بر سينه تو نشسته و شمشيرش را بر گلوى تو فرو برده و محاسنت را در دستانش گرفته و سرت را با شمشيرى برّان مى بُريد . اعضايت از حركت ايستاد و نفس هايت باز ماند و سرت بر نيزه ها شد .
در پايان اين فصل ، گزارش هايى درباره شمار زخم هاى بدن امام(ع) و رواياتى در باره قاتل ايشان آمده است .
بخش نهم : وقايع پس از شهادت امام حسين(ع)
در بخش نهم ، حوادثى كه پس از شهادت امام حسين(ع) در كربلا به وقوع پيوست ، پديده هاى خارق العاده اى كه در منابع معتبر گزارش شده ، چگونگى دفن شهدا ، سرنوشت سرهاى مقدّس شهدا و كراماتى كه از سر مقدّس سيّد الشهدا(ع) ديده شد ، چگونگى حركت خاندان ابا عبد اللّه(ع) از كربلا به كوفه و از كوفه تا شام و بازگشت آنها از شام به مدينه ، در هشت فصل ، ارائه مى شود .
پس از شهادت امام حسين(ع) ، سپاه كوفه نهايتِ قساوت و بى رحمى را در برخورد با بدن هاى مطهّر شهدا و اهل بيت سيّد الشهدا به نمايش گذاشت .
گزارش هاى مربوط به مصائب جانكاه بازماندگان حسين(ع) ، غارت لباس هاى امام(ع) ، اسب دوانى بر جسد مطهّر ايشان ، غارت آنچه در خيمه ها بود و نيز غارت زيورآلات خاندان رسالت ، به آتش كشيده شدن خيمه ها ، و اظهار شادمانى يزيد و يزيديان از آنچه براى اهل بيت عليهم السلام پيش آمد ، در فصل نخست اين بخش است .
و در فصل دوم ، پديده هاى خارق العاده مرتبط يا مقارن با واقعه كربلا گزارش شده است ، مانند : تحقّق پيشگويى پيامبر(ص) نزد اُمّ سلمه و ابن عبّاس در باره شهادت امام حسين(ع) ، خورشيدگرفتگى ، سرخ شدن آسمان ، گريه آسمان و زمين ، نوحه گرىِ جن ، فرياد جبرئيل و... .
در فصل سوم ، حضور پيامبر(ص) به هنگام دفن شهدا ، دفن كنندگان امام و يارانش ، جايگاه قبور شهدا ، و ديده شدن بدن سيّد الشهدا در قبر توسّط عامل متوكّل عبّاسى ، گزارش شده و در پايان ، پژوهشى در باره چگونگى دفن شهدا و روز دفن آنها ارائه گرديده است .
در ادامه ، حوادث مربوط به سرهاى مقدّس شهدا ، فرستاده شدن آنها به كوفه و شام و گردانده شدن آنها در شهرها ، محلّ دفن سر منوّر سيّد الشهدا و كراماتى كه از آن مشاهده شد ، در فصل هاى چهارم و پنجم آمده است .
فصل ششم ، با پژوهشى در باره شمار اسرا و باقى ماندگان از همراهان امام حسين(ع) در واقعه كربلا آغاز مى شود و در ادامه ، چگونگى بردن اهل بيتِ امام(ع) از كربلا و ورود آنها به كوفه و حوادثى كه در مدّت اقامت آنها در كوفه اتّفاق افتاد ، ارائه ، و از جمله ، دفاع دليرانه عبد اللّه بن عفيف از اهل بيت امام در مسجد كوفه كه به شهادت او انجاميد ، گزارش مى گردد .
مهم ترين و آموزنده ترين حوادث دوران كوتاه اقامت اهل بيت امام حسين(ع) در كوفه ، سخنرانى هاى حماسى و آتشين امام زين العابدين(ع) ، فاطمه صغرا ، اُمّ كلثوم و بويژه زينب كبرا بود ، چنان كه حَذلَم مى گويد :
زينب ، دختر على(ع) را ديدم و زنِ باحيايى سخنورتر از او نديده بودم . گويى با زبان امير مؤمنان(ع) سخن مى گفت . [9]
پايان بخش اين فصل ، گزارشى مربوط به شهادت دو كودك منسوب به مسلم بن عقيل است كه از زندان ابن زياد گريخته بودند ؛ امّا بيشتر منابع تاريخى ، آن دو را فرزندان عبد اللّه بن جعفر مى دانند .
در فصل هفتم ، چگونگى فرستاده شدنِ اهل بيتِ سيّد الشهدا از كوفه به شام ، تبيين مى گردد . در آغاز اين فصل ، پژوهشى قابل دقّت در باره مسير اسرا از كوفه به شام ، ارائه مى شود كه آنان را از كدام راه به شام برده اند : از راه باديه (حدود 900 كيلومتر) يا از راه كنار فرات (حدود 1360 كيلومتر) و يا از راه موصل (حدود 1627 كيلومتر) . در ادامه ، رنج هايى كه خاندان پيامبر(ص) در راه شام ديدند و حوادث و مصائب جان گدازى كه در دوران حضور آنان در دمشق به وقوع پيوست ، گزارش شده است . مهم ترين حادثه اين دوران ، سخنرانى زينب عليهاالسلام در مجلس يزيد و سخنرانى امام زين العابدين(ع) در مسجد دمشق بود كه آگاهسازى عامّه مردم و موضعگيرى خواص را در پى داشت .
تأمّل در گزارش هاى فصل هشتم از بخش نهم ، نشان مى دهد كه حضور اهل بيتِ سيّد الشهدا در شام ، از نظر سياسى و اجتماعى ، به زيان حكومت يزيد ، تمام شد و چيزى نگذشت كه يزيد ، مجبور به اظهار ندامت گرديد و ابن زياد را مورد طعن و لعن قرار داد و اعلام كرد كه :
خدا پسر مرجانه را لعنت كند ! او بود كه حسين را آواره كرد و در فشار قرار داد... و او را كشت و با كشتن او ، مرا مبغوض مسلمانان كرد و دشمنى با مرا در دل آنها كاشت . آدم هاى بد و خوب ، كينه مرا به دل گرفته اند ، به خاطر اين كه كار مرا در كشتن حسين ، بسيار فاجعه آميز مى دانند . مرا به پسر مرجانه ، چه كار؟ خدا او را لعنت كند و بر او خشم گيرد! [10]
او همچنين براى بى تقصير جلوه دادن خود در اين ماجرا ، به خاندان ابو سفيان دستور داد كه براى امام حسين(ع) سه روز عزادارى كنند! اهل بيتِ سيّد الشهدا نيز از اين فرصت ، در جهت عزادارى هدفمند ، بهره گرفتند . البتّه اين اقدام يزيد ، موجب تشديد فضاى سياسى و اجتماعى شام بر ضدّ او شد . از اين رو ، تصميم گرفت هر چه زودتر ، اهل بيت امام(ع) را به مدينه باز گرداند .
پايان بخش اين فصل ، گزارش هاى مربوط به بازگشت خاندان رسالت به مدينه و نيز گزارش زيارت نخستين زائر قبر سيّد الشهدا (يعنى جابر بن عبد اللّه انصارى) است ، كه در اين باره ، سه مسئله تاريخى ، مورد بررسى قرار مى گيرد :
يك . عبور اهل بيت امام(ع) از كربلا در بازگشت از شام ، دو . امكان حضور جابر در اربعين اوّل در كربلا ، و سه . ديدار جابر و اهل بيتِ سيّد الشهدا در كربلا .
بخش دهم : بازتاب شهادت امام حسين(ع) و فرجام كسانى كه در كشتن او و يارانش نقش داشتند
در آغاز بخش دهم ، تحليلى در باره بازتاب هاى اجتماعى و آثار تكوينى واقعه عاشورا و نيز چهار جنبشى كه تحت تأثير مستقيم يا غير مستقيم امواج سياسى و اجتماعى اين واقعه تا ده سال پس از آن پديد آمد ، ارائه مى شود .
پس از آن ، متن گزارش هاى مربوط به بازتاب شهادت سيّد الشهدا و يارانش در ميان شخصيت هاى برجسته آن روز جهان اسلام ، در ميان جنايتكاران و خانواده هاى آنها ، در جامعه عراق و حجاز و حتّى در ميان غير مسلمانان ، در پنج فصل ، مطرح مى گردد و در فصل ششم ، سرنوشت شوم كسانى كه در اين حادثه نقش داشتند و نيز مردمى كه از يارى كردن امام(ع) سر باز زدند ، تبيين مى شود .
بخش يازدهم : عزادارى و گريه براى امام حسين(ع)
بخش يازدهم با تحليلى بسيار مهم و كاربردى در باره فلسفه تداوم عزادارى براى سيّد الشهدا(ع) و آثار و بركات آن ، ويژگى هاى مجالس عزادارى هدفمند ، و آسيب شناسى عزادارى براى امام حسين(ع) ، آغاز مى گردد .
در فصل يكم ، پس از نقل احاديثى كه به عزادارى براى سيّد الشهدا (بخصوص در دهه اوّل محرّم) توصيه مى نمايند ، نخستين عزاداران امام(ع) پس از واقعه كربلا و نخستين كسانى كه در عزاى ايشان لباس سياه پوشيدند ، معرّفى مى شوند و در پايان ، سير تاريخى مراسم عزادارى حسينى از قرن اوّل هجرى تا عصر حاضر ، ضمن تحليلى خواندنى ، پيش روى پژوهشگران قرار مى گيرد .
در فصل دوم ، تأكيد بر ذكر مصائب سيّد الشهدا(ع) ، سه بار درود گفتن بر ايشان با جمله «صلّى اللّه عليك يا أبا عبد اللّه » هنگام يادآورى ايشان ، به ياد آوردن تشنگى امام(ع) در هنگام نوشيدن آب ، و همچنين ذكر مصائب امام حسين(ع) نزد امام باقر و امام صادق عليهماالسلام آمده است .
در فصل سوم ، پس از نقل روايتى در باره علّت اهمّيت ويژه روز عاشورا ، به آداب اين روز ، اشاره شده است كه عبارت اند از : تعطيلى عمومى ، اجتناب از لذّت ها ، بر پا داشتن مجالس عزادارى در منزل يا شركت در مجالس عزادارى ، تسليت گفتن به يكديگر با اين جمله بسيار آموزنده : «عَظَّمَ اللّهُ اُجورَنا بِمُصابِنا بِالحُسَينِ(ع) ، و جَعَلَنا و إيّاكُم مِنَ الطّالِبينَ بِثَأرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الإِمامِ المَهدِىِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ(ص) ؛ [11]
خداوند ، پاداش ما را در مصيبتمان بر حسين(ع) بزرگ بدارد و ما و شما را از خونخواهان او به همراه ولىّ خونش ، امام مهدىِ آل محمّد ، قرار دهد!» ، و نيز خواندن نماز و دعا و زيارت ايشان .
موضوع فصل چهارم ، گريستن و گرياندن در مصيبت ابا عبد اللّه الحسين(ع) است . در اين فصل ، پس از نقل احاديثى در باره تشويق به گريستن و اظهار حزن و جزع نمودن در مصيبت امام حسين(ع) ، توضيحى در باره حديثى از ايشان كه مى فرمايد : «أنا قتيل العَبَرة ؛
من كشته اشكم» [12] مى آيد و سپس ثواب گريه كردن بر سيّد الشهدا(ع) و پاداش سرودن شعر در مصيبت ايشان و گزارش هايى شورآفرين درباره گريستن آدم(ع) ، ابراهيم(ع) ، عيسى(ع) ، خاتم انبيا(ص) و خاندان او و نيز گريه فرشتگان ، پريان ، انواع حيوانات ، آسمان ، زمين و بلكه همه چيز و حتّى دشمنان سيّد الشهدا(ع) بر ايشان ، ارائه مى گردد .
بخش دوازدهم : نمونه مرثيه هايى كه در سوگ امام حسين(ع) و يارانش سروده شده اند
در ابتداى بخش دوازدهم ، پس از دسته بندى محتوايى اشعارى كه در طول چهارده قرن در رثاى سيّد الشهدا(ع) و يارانش سروده شده اند ، ضمن مقاله اى تحليلى ، تحوّلات شعر عاشورايى و فراز و فرود آن ، بررسى مى گردد و در ادامه ، نمونه هايى از اشعارى كه در اين باره سروده شده اند ، به ترتيب تاريخى ، در هفت فصل ، گزارش مى شوند . [13]
بخش سيزدهم : زيارت امام حسين(ع)
درآمد بخش سيزدهم، نكاتى قابل توجّه در باره واژه شناسى «زيارت» ، ريشه يابى آن در فطرت ، زيارت زندگان و مردگان از نگاه اسلام ، تشويق احاديث اسلامى به زيارت قبور پيامبر خدا و اهل بيت عليهم السلام ، فضيلت زيارت امام حسين(ع) و مهم ترين آداب و آسيب شناسى آن را تقديم پژوهشگران مى نمايد . در پى آن ، احاديث مربوط به فضايل زيارت قبر سيّد الشهدا(ع) ، آثار و بركات آن ، هشدار نسبت به ترك آن ، حضور فرشتگان و ارواح انبيا و اولياى الهى در مزار ايشان ، آداب زيارت و زيارت نامه هاى مختلف ، و نايب گرفتن براى زيارت ايشان ، در شانزده فصل مى آيد .
بخش چهاردهم : مزار امام حسين(ع)
در بخش چهاردهم ، پس از تبيين تاريخچه حرم حسينى ، احاديثى در باره فضيلت مزار امام حسين(ع) و بركات تربت مزار ايشان ، در سه فصل ، گزارش مى گردد :
در فصل نخست ، زيارتگاه امام حسين(ع) به عنوان باغى از باغ هاى بهشت ، معرّفى شده كه دعا در آن ، اجابت مى شود . همچنين مخيّر بودن مسافر در قصر و اتمام نمازهاى چهارركعتى ، از فضايل محدوده حرم سيّد الشهدا شمرده شده است . در اين فصل ، پژوهشى در باره محدوده تخيير مسافر در قصر و اتمام نيز ارائه مى شود .
فصل دوم در باره شفا خواستن از خداوند به واسطه تربت مزار امام حسين(ع) ، آداب آن و نيز موانع بهره مندى از بركات تربت مزار ايشان است و چند نمونه از كسانى كه بيمارىِ آنها به بركت استشفا به تربت سيّد الشهدا(ع) درمان شده است نيز معرّفى شده اند . همچنين محدوده تربت ايشان كه مى توان با آن استشفا نمود ، در ضمن مقاله اى تحليلى توضيح داده شده است .
در فصل سوم اين بخش ، احاديث مربوط به ساير بركات تربت امام حسين(ع) گزارش شده است ، مانند : بهره گيرى از آن در موارد ترس و وحشت ، مضاعف شدن ثواب نماز با سجود بر آن ، فضيلتِ ساختن تسبيح يا كام برداشتن نوزاد با آن و ... .
بخش پانزدهم : حكمت هاى رسيده از امام حسين(ع)
اهل بيت عليهم السلام وارث علم و حكمت خاتم انبيا و بلكه همه انبياى الهى هستند ؛ ولى افسوس كه فضاى سياسى جامعه اسلامى پس از پيامبر(ص) اجازه نداد كه مردم از چشمه جوشان حكمت خاندان رسالت ، آن گونه كه شايسته بود ، بهره مند شوند . از اين رو ، ميراث علمىِ به جاى مانده از بيشتر آنان ، اندك است .
امام حسين(ع) نيز يكى از امامانى است كه به دليل شرايط سياسى دوران امامتش ، ميراث علمى فراوانى ندارد ؛ امّا اين ، به معناى بسته بودن راه بهره گيرى از درياى علم و حكمت ايشان نيست . در بخش پايانى دانش نامه امام حسين(ع) ، پس از تبيين اين موضوع و تفسير معناى «حكمت» در لغت و در قرآن و حديث ، حكمت هاى منثور و منظومِ نقل شده از ايشان يا منسوب به ايشان، در زمينه هاى معرفتى ، سياسى ، عبادى ، اخلاقى و عملى ، در ده باب و پنجاه و پنج فصل ، در معرض ديد محقّقان و علاقه مندان قرار مى گيرد . گفتنى است كه شمارى از اين حكمت ها در بخش هاى مختلف اين دانش نامه آمده و در اين بخش ، به صورت دسته بندى شده ، با ترتيب زير ، ارائه مى گردد :
باب يكم . حكمت هاى نقل شده از امام حسين(ع) در باره عقل ، علم ، حكمت و يقين ، در سه فصل .
باب دوم . حكمت هاى اعتقادى در باره خداشناسى ، ايمان ، اسلام ، قضا و قدر ، بازگشت مردگان به دنيا و زندگى پس از مرگ ، در پنج فصل .
باب سوم . حكمت هاى اعتقادى ، سياسى و اخلاقى در باره : امامت ، امّت ، فضايل اهل بيت عليهم السلام و رهبرى آنان ، پيروان اهل بيت عليهم السلام و همچنين سخنان امام حسين(ع) در برخورد با معاويه ، سخنان ايشان در باره بيعت با يزيد و علل قيام ايشان بر ضدّ يزيد ، رد كردن پيشنهاد سكوت ، سخنان ايشان در كربلا و مطالبى كه در باره صبر و مقاومت فرموده ، سخنانى كه در باره وفاى اصحاب خود فرموده ، رؤياهاى ايشان در باره پيش بينى هاى آينده ، و اجابت دعاهاى امام(ع) و كرامات ايشان ، در پانزده فصل .
باب چهارم . حكمت هايى در باره : عبادت خدا ، اذان ، وضو ، نماز ، روزه ، حج ، عمره ، طواف ، جهاد ، خمس ، زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، قرائت قرآن ، ذكر ، دعا ، صلوات بر پيامبر(ص) ، خانه خدا ، طلب حلال ، و انفاق در راه خدا ، در چهارده فصل .
باب پنجم . حكمت هاى اخلاقى و عملى در باره : اخلاق و رفتار نيكو ، مكارم اخلاقى پيامبر(ص) ، مكارم اخلاقىِ امام حسين(ع) ، آداب همنشينى ، سلام كردن ، اخلاق و رفتار ناشايست ، و نيز ره نمودهايى طبّى ، در يازده فصل .
باب ششم . حكمت هاى جامعى كه در قالب احاديث قدسى ، يا احاديث نبوى و علوى ، به وسيله امام حسين(ع) يا از خودِ ايشان روايت شده است .
در باب هفتم ، حكمت هاى گوناگونى كه در زمينه هاى مختلف از امام حسين(ع) نقل شده اند و در ابواب و فصول پيشين جاى نگرفته اند ، ارائه مى شوند .
در آغاز باب هشتم ، پژوهشى در باره اشعار امام حسين(ع) و ديوان منسوب به ايشان ـ كه در باب دهم مى آيد ـ ، ارائه مى شود و پس از بررسى مصادر تاريخى ، ادبى و حديثىِ اشعار ايشان و ارزيابى استناد آنها به امام(ع) و دسته بندى محتوايى آنها ، شعرهايى كه در زمينه هاى مختلف از ايشان نقل شده ، گزارش مى گردند .
در باب نهم ، تمثّل هاى امام حسين(ع) به اشعار ديگران ، جمع آورى شده است .
و باب دهم ، به گزارش ديوان منسوب به ايشان ، اختصاص دارد . گفتنى است كه اشعار اين ديوان ، با ابيات منسوب به امام(ع) در ساير مصادر ـ كه در باب هشتم آمده اند ـ ، مشابهتى ندارند و اين خود ، دليل عمده براى ترديد در انتساب اين ديوان به امام(ع) محسوب مى شود .
(2)
ويژگى هاى «دانش نامه امام حسين(ع)»
اينك پس از گزارش كوتاهى از محتواى دانش نامه امام حسين(ع) و بدون نگاه تفصيلى به متن آن ، مى خواهيم شمارى از ويژگى هاى برجسته اين دانش نامه را برشماريم :
1 . بازنگرى تاريخ زندگى امام حسين(ع)
در پيش گفتار آورديم كه بازنگرى تاريخ عاشورا و پاك سازى آن از مطالب سست و بى اساس ، بزرگ ترين خدمتى است كه امروز ، مراكز علمى و پژوهشى مى توانند به ساحت قدسى ابا عبد اللّه(ع) و مكتب اهل بيت عليهم السلام داشته باشند . دانش نامه امام حسين(ع) ، گامى است متواضعانه در اين راه ، و بدين سان ، اصلى ترين ويژگى اين دانش نامه ، بازنگرى تخصّصى زندگى امام حسين(ع) و بخصوص ، تلاش براى تحريف زدايى از تاريخ عاشوراست . ساير ويژگى هاى اين پژوهش كه در پى خواهند آمد ، به گونه اى مرتبط با اين ويژگى اصلى هستند .
2 . استناد به منابع كهن و قابل استناد
نخستين اقدام اساسى در جهت بازنگرى زندگى امام حسين(ع) ، مستند ساختن متن گزارش ها به منابع كهن و قابل استناد است . از اين رو ، كوشيده ايم تا متن اين دانش نامه ، از منابع حديثى و تاريخى معتبر و قابل استناد ، گزينش گردد . بر اين پايه ، تكيه گاه اصلى تدوين آن ، در درجه نخست ، منابعى هستند كه تا قرن چهارم و پنجم هجرى نگارش يافته اند ، و در مراتب بعد ، منابع تأليف شده تا قرن هفتم هجرى و پس از آن ، آثار تا قرن نهم .
مقتل نگارى هاى قرن دهم هجرى به بعد ، به دلايلى كه در «كتاب شناسى تاريخ عاشورا و عزادارى» بدانها اشاره مى شود ، [14] مورد استناد نيستند ، جز براى نقد و اهدافى مانند آن ، كه در اين صورت ، به معتبر نبودن گزارش ، اشاره خواهيم داشت .
البته توجّه به اين نكته ضرورى است كه در پژوهش هاى تاريخى ، سختگيرى هاى معمول در روايات فقهى ، معمول نيست ؛ بلكه بيشتر ، چگونگى و استوارى يا نااستوارى متن ، مورد توجّه است و براى رسيدن به حقيقت ، بايد از قرائن مختلف ، بهره گرفت .
بر اين اساس ، در جمع آورى گزارش ها و گزينش آنها ، افزون بر تلاش براى مستند كردن آنها به منابع معتبر ، اصلى ترين معيار را «نقد متن» قرار داده ايم و كوشيده ايم تا از راه تأييد مضمون گزارش ها با قرائن عقلى و نقلى ، براى پژوهشگر ، نوعى اطمينان به گزارش ، حاصل شود . از اين رو ، احاديث مُنكَر را نياورده ايم ، گر چه در منابع معتبر آمده باشند ، و اگر در موارد خاصّى ، گزارش غير معتبرى را عرضه كرده ايم ، چرايىِ آن را توضيح داده ايم .
اين نكته نيز قابل توجّه است كه هر چند مبناى ما در نگارش اين دانش نامه ، بررسى اسناد روايات نيست ؛ ليكن در بخش امامت امام حسين(ع) ، به دليل اهمّيتِ اعتقادى موضوع ، افزون بر آنچه بدان اشارت رفت ، بررسى اسناد نيز مورد توجّه قرار گرفته است .
3 . بهره گيرى از منابع شيعه و اهل سنّت
امام حسين(ع) ، نه تنها پيشواى سوم پيروان اهل بيت عليهم السلام ، بلكه شخصيتى بزرگ در جهان اسلام است كه داراى وجهه بين المللى و فرا دينى و مورد احترام پيروان همه مذاهب اسلامى و آزاديخواهان جهان است . از اين رو ، استناد به منابع اهل سنّت در كنار منابع پيروان اهل بيت عليهم السلام ، افزون بر تقويت مضمون گزارش ها ، بر اعتبار جهانىِ دانش نامه اى كه ابعاد گونه گون زندگى امام(ع) را گزارش مى كند ، مى افزايد و مخاطبان بيشترى را جذب خواهد كرد .
گفتنى است كه منابع كهن و قابل استناد فراوانى از اهل سنّت ، مانند : تاريخ الطبرى ، أنساب الأشراف ، الفتوح ابن اعثم و... ، تاريخ عاشورا را گزارش كرده اند كه در كنار منابع شيعه ، در اين دانش نامه ، مورد بهره بردارى قرار گرفته اند .
4 . جامعيت همراه با گزيده نگارى
يكى از ويژگى هاى مهم اين دانش نامه ، اين است كه كوشيده ايم در حدّ توان ، با ارجاع گزارش هاى همگون به يكديگر ، جامعيت همراه با گزيده نگارى ، رعايت گردد . در اين شيوه از نگارش ، همه متون حديثى اى كه در منابع فريقين آمده اند، در معرض ديد پژوهشگر قرار مى گيرند ؛ امّا جز در مواردى خاص ، [15] تكرار نمى شوند ؛ بلكه برگزيده آنها در متن كتاب مى آيد و در پاورقى ، به متون مشابه ، اشاره مى گردد . بدين سان ، كوشيده ايم تا ضمن اجتناب از افزون نگارى و تكرار ملال انگيز ، پژوهشگر بتواند با منابع گسترده اى در باره موضوع مورد تحقيق خود ، آشنا گردد .
5 . نقد مطالب نادرستِ منابع معتبر
هر چند گزارش منابع معتبر ، براى دستيابى به واقعيت ، سودمند است ؛ امّا اعتبار منبع ، لزوما به معناى درستى گزارش نيست . چه بسا مطلبى در منابع معتبر آمده ، ولى صحيح نيست .
يكى از ويژگى هاى اين دانش نامه ، اين است كه نه تنها گزارش هاى منابع غير معتبر را در صورت نياز ، مورد نقد قرار مى دهد ؛ بلكه در پاره اى از موارد ، گزارش هاى منابع معتبر را نيز ارزيابى كرده ، نادرستى آنها را روشن مى سازد ، مانند گزارش هاى مربوط به حضور اسماء بنت عُمَيس در جريان ولادت امام حسين(ع) ، در صورتى كه وى در آن تاريخ ، همراه شوهرش جعفر بن ابى طالب ، در حبشه بوده است ، [16] يا مشاركت امام(ع) در جنگ هاى فتح اِفريقيّه(تونس) و طبرستان، [17] يا استعفاى مسلم بن عقيل از نمايندگى امام(ع) ، [18] يا مخفى شدن امام زين العابدين(ع) در دوران اسارت [19] و ... .
6 . تبيين و تفسير ، در كنار گزارش
كتاب هاى تاريخى ، معمولاً يا صرفا به نقل و گزارش حوادث تاريخى مى پردازند و يا از زاويه تحليل و تفسير ، به رويدادها مى نگرند ؛ امّا در دانش نامه امام حسين(ع) ، سعى بر اين بوده تا از هر دو شيوه نقل ، استفاده شود ، بدين سان كه پيش از نقل متن گزارش در باره مسائل مختلف و يا پس از آن ، در صورت نياز ، تفسير و تبيين نكات مهم تاريخى ، جمع بندى گزارش ها و تحليل رويدادها را پيش ديد خوانندگان جستجوگر ، قرار مى دهد .
7 . بررسى تفصيلىِ مسايل مرتبط با حادثه عاشورا
در اين كتاب ، افزون بر تبيين، تفسير و نقد گزارش هاى تاريخى ، مسائل و مباحث مهم و محورى مرتبط با حادثه عاشورا ، مانند : زمينه ها و فلسفه نهضت حسينى ، ارزيابى سفر امام حسين(ع) به عراق و انقلاب كوفه ، ارزيابى كارنامه مسلم بن عقيل در كوفه ، پيامدهاى واقعه عاشورا و نقش مستقيم و غير مستقيم آن در جنبش هاى پس از آن ، مسائل مربوط به عزادارى سيّد الشهداء(ع) بويژه آسيب شناسى ، و سير تاريخى آن ، و تاريخچه عمارت حرم امام حسين(ع) ، به تفصيل مورد بررسى و تحليل قرار گرفته است .
8 . جمع بندى و تحليل روايات متعارض
شمارى از روايات رسيده از اهل بيت عليهم السلام بر حسب ظاهر ، در مورد برخى از مسائل مربوط به امام حسين(ع) ، تعارض دارند ، مانند : احاديثى كه درباره نام گذارى امام(ع) وارد شده اند يا احاديثى كه تغذيه امام حسين(ع) از انگشتان يا زبان پيامبر(ص) را گزارش كرده اند ، يا احاديثى كه ثواب زيارت سيّد الشهدا را با ثواب حج و عمره ، مقايسه نموده اند . جمع بندى و تحليل اين گونه روايات ، پژوهشگر را با «فقهُ الحديث» و فهم نقل هاى مختلف ، آشنا مى سازد .
9 . كاربردى بودنِ محتوا
دانش نامه امام حسين(ع) ، همچون دانش نامه اميرالمؤمنين(ع) ـ كه پيش از اين ، به عرصه پژوهش ، تقديم گرديد ـ كتابى صرفا تاريخى نيست كه متون و اسناد تاريخى مرتبط با حسين بن على(ع) را گزارش و تحليل كند ؛ بلكه در گزينش متون و ارائه تحليل ها ، واقعيت ها و نيازهاى روز ، در نظر گرفته شده است . كوشيده ايم كه اين مجموعه ، مرجعى غنى و كارآمد براى پژوهشگران ، گويندگان ، نويسندگان ، هنرمندان ، فيلم نامه نويسان و همه كسانى باشد كه مى خواهند حسين بن على(ع) را به عنوان الگوى يك زندگى شرافتمندانه به جامعه معرّفى كنند ، و نيز براي همه آزاديخواهانى كه مى خواهند از روش آن پيشواى بزرگ ، سرمشق بگيرند .
10 . تنظيم منطقى و آسان ياب
گزارش ها و تحليل ها به گونه اى تنظيم شده اند كه پژوهشگر با نگاهى اجمالى و گذرا ، در جريان كلّى مطالب كتاب ، قرار گيرد و در اسرع وقت ، به سادگى بتواند مطلب مورد نظر خود را بيابد . به سخن ديگر ، عناوين ، همچون نمودارى درختى تنظيم شده اند ، به گونه اى كه گوياى محتواى بخش ها و فصل ها باشند و همه محتواى كتاب را شامل شوند .
11 . فراهم ساختن نيازهاى پژوهشى فرعى
به منظور تسهيل كار پژوهشگرانى كه به اين دانش نامه مراجعه مى كنند ، نيازهاى فرعىِ پژوهشى آنان نيز فراهم شده تا براى دستيابى به مسائل جزئى ، نياز به مراجعه به منابع ديگر ، نداشته باشند . شرح حال اجمالى اشخاص و گزارش اختلاف نام هاى آنان در منابع مختلف ، تبيين الفاظ دشوارياب ، توضيح مكان ها و نكات مبهم گزارش ها ، تا جاى ممكن ، در متن كتاب يا در پانوشت ، انجام شده است . همچنين مكان هاى تاريخى ، با نقشه هاى گوياى طرّاحى شده توسّط متخصّصان [20] (با همكارى محقّقان پژوهشكده علوم و معارف حديث) ، به دقت، معرّفى گرديده اند.
12 . روش دانش نامه در تكريم
در گزارش متون حديثى و تاريخى ، در صورتى كه متن مورد استناد ، از پيامبر(ص) و اهل بيت عليهم السلام نقل شده باشد ، نام آن بزرگواران ، همواره همراه با تكريم آورده مى شود ، [21] هر چند در منبع ، چنين نيامده باشد ، و اگر متن از غير پيامبر(ص) و اهل بيت عليهم السلام نقل شده باشد ، فقط به ذكر نام ، بسنده مى گردد .
...
(4)
مراحل تحقيق و تدوين دانش نامه امام حسين(ع)
بر پايه آخرين تجربيات پژوهشكده علوم و معارف حديث ، تدوين دانش نامه ها (از جمله ، دانش نامه امام حسين(ع) ) ، آيين نامه ويژه اى دارد كه مطرح كردن همه آن در اين جا ضرورى نيست ؛ ليكن براى اطّلاع علاقه مندان از تلاش هاى فراوانى كه براى تهيّه اين مجموعه صورت گرفته ، به سير مراحل جمع آورى ، تحقيق و تدوين آن ، از آغاز تا انجام ، اشاره كوتاهى داريم :
1. جمع آورى ابتدايى
در اين مرحله ، پژوهشگرِ همكار ، كتب اصلى حديثى و تاريخى مرتبط (در اين جا : مرتبط با امام حسين(ع) ) را مورد مطالعه و يادداشت بردارى قرار مى دهد و همچنين از طريق كليدواژه هاى اصلى و مرتبط ، و با كمك نرم افزارهاى رايانه اى ، بر حجم يافته ها مى افزايد.
2. تنظيم
تنظيم اطّلاعات گردآورى شده ، در دو مرحله صورت مى گيرد: نخست ، پژوهشگر همكار ، متون مربوط به هر موضوع را طبق سليقه خود ، دسته بندى و براى تنظيم اوّليه ، به اين جانب ، ارائه مى كند. اين جانب ، معمولاً پس از ساماندهى اين متون ، آنچه را براى تكميل كار ، لازم است ، تذكّر مى دهم و مجدّدا آنها را به پژوهشگر همكار ، باز مى گردانم.
پس از رفع نواقص ـ كه گاه چند ماه طول مى كشد ـ ، موضوعِ مورد تحقيق ، به اين جانب باز مى گردد و متناسب با يافته هاى جديد ، ساماندهى نهايى صورت مى پذيرد و تنظيم اوّليه ، گاه ، تقويت و تكميل مى گردد و گاه ، تغيير اصولى مى يابد.
3. نقد
در صورتى كه پس از تنظيم ثانوى ، نقصى مشاهده شود ، مجدّدا پژوهشگرِ همكار ، براى رفع آن ، اقدام خواهد كرد . [22] در غير اين صورت ، حاصلِ كار ، براى نقد و ارزشيابى به يك يا دو كارشناس ، ارائه و متن، طبق آيين نامه خاصّى ، نقد مى گردد و پس از نقد متن ، اگر ضرورت داشته باشد ، اصلاحاتى انجام مى گيرد.
4. مصدريابى (تخريج) و انتخاب متون
يكى از مراحل مهم تدوين دانش نامه ها در اين پژوهشكده ، تخريج يا مصدريابى (منبع يابى) متون آن است . در اين مرحله ، پژوهشگر ديگرى از طريق برنامه هاى نرم افزارى ، براى يافتن مصادر (منابع) ، جستجو مى كند . سپس ، جامع ترين ، استوارترين و كهن ترين مصدر را انتخاب مى نمايد و نشانى مصادر يافت شده را بر اساس ميزان اعتبار آنها ، تنظيم مى كند و اگر متن قوى ترى يافت شد ، جايگزين متن اصلى مى گردد و گزارش هاى مكرّر را ، جز در موارد ذيل ، حذف مى نمايد :
الف ـ وجود نكته مهمّى در متن جديد ؛
ب ـ تفاوت لفظى در متونى (نصوصى) كه از طريق شيعه و اهل سنّت ، نقل شده اند ؛
ج ـ تكرار در چند باب ، مشروط به اين كه نقل ، كوتاه باشد .
در غير اين موارد ، روايات مكرّر ، حذف مى شوند و نشانى آنها ، طبق آيين نامه ، در پانوشت، افزوده مى شود.
5 . نگارش «درآمد»ها و «تحليل»هاى مورد نياز
مرحله ديگر در تدوين دانش نامه ها در اين پژوهشكده ، تهيّه درآمدها و تحليل هاى مورد نياز است كه پس از تشكيل پرونده علمى در گروه سيره نگاري ، توسّط مؤلّف و يا با همكارى شمارى از محقّقان ، [23] انجام مى شود.
گفتنى است كه جمع بندى ها و تحليل ها نيز توسّط يك يا دو كارشناس ، نقد مى گردند و اگر نياز به اصلاحاتى داشته باشند ، انجام مى شود.
6. تدوين نهايى
در تدوين نهايى، كار انتخاب و تدوين متن و تنظيم پاورقى ها ، طبق شيوه نامه پژوهشكده صورت مى گيرد كه به برخى از قواعد اين شيوه نامه ، اشاره مى گردد:
الف ـ انتخاب و چينش متون
مهم ترين نكاتى كه در نگارش متون لحاظ مى گردند ، از اين قرارند :
1 . پس از ذكر آيات مربوط به هر موضوع ، احاديث منقول از پيامبر خدا(ص) و اهل بيت گرامى ايشان تا امام مهدى ـ عجل اللّه فرجه ـ به ترتيب مى آيند ، مگر احاديثى كه عهده دارِ تفسير آيات قرآن اند كه بر ديگر احاديث ، مقدّم مى گردند . البته ، گاه هماهنگى چند روايت در مضمون ، موجب مى شود كه اين ترتيب ، رعايت نشود. گفتنى است كه اين بند ، اختصاص به موضوعات حديثى اى مانند فضائل و زيارات و نيز حكمت نامه ها دارد .
2 . در بخش احاديث ، اگر حديثى ، هم از پيامبر(ص) و هم از يكى از اهل بيت عليهم السلام روايت شده باشد ، آنچه از پيامبر(ص) نقل شده ، در متن مى آيد و به روايت ديگر ، در پاورقى اشاره مى گردد.
3 . معيار گزينش يك گزارش (حديث يا روايت تاريخى) از ميان گزارش هاى متعدّد مرتبط ، رسا و فراگير بودن آن است ، هر چند از منبعى ضعيف تر باشد . در صورت تشابه گزارش ها، متنِ معتبرترين منبع ، مقدّم داشته مى شود.
4 . سعى ما بر آن است كه هيچ متنى را از كتاب هايى كه واسطه به شمار مى آيند ، نقل نكنيم ، مگر در موارد دست نيافتن به منبع اصلى ، كه در اين صورت ، متن را از كتاب واسطه مى آوريم و در كنار آن ، از منبع اصلى (كه كتاب واسطه از آن، نقل كرده است) نيز نام مى بريم . براى مثال ، مى نويسيم : «بحارالأنوار : ... به نقل از : الدُّرُّ الثمين» . البته ، از اين گونه كتاب ها ، تنها زمانى نقل شده است كه منابعِ موجود ، اندك باشند .
5 . در صورت لزوم ، در آغاز هر عنوان و گاه در پايان برخى ابواب ، به عناوين يا ابواب و يا كتاب هايى ارجاع شده است كه مراجعه به آنها ، اطّلاعات بيشترى در زمينه موضوع مورد نظر ، در اختيار پژوهشگر مى گذارد .
6 . معيارِ صدرنويسى احاديث، بدين گونه است :
يك . ابتدا نام كتاب و سپس نام آخرين راوى و آن گاه نام پيامبر(ص) يا اهل بيت عليهم السلام (اگر از آنان روايت شده باشد) آورده مى شود .
دو . نام ائمّه اهل بيت عليهم السلام ، در متن عربى ، به همان صورتى كه در مصدر آمده ، نقل مى شود و در كروشه ، لقب يا نام مشهور ايشان ، ذكر مى گردد .
سه . به جهت اختصار و اجتناب از اطاله كلام ، چنانچه نام اهل بيت عليهم السلام در سند ، مسلسلاً آمده باشد ، به جاى ذكر اسامى آنها يكى پس از ديگرى ، از عبارت : «بإسناده (با سندش)» در صدر و «عن آبائه (از پدرانش)» در پانوشت، استفاده مى كنيم كه بيانگر اين اتّصال است.
چهار . هر گاه در مأخذ، از مروىٌّ عنه ، صراحتا نام برده نشده باشد ، بلكه فقط كُنيه يا لقب او ذكر شده باشد (مثل : ابو الحسن ، ابو محمّد، العبد الصالح و...) ، چنانچه مقصود از آن كنيه يا لقب را احراز كنيم ، نام مروىٌّ عنه را هم مى آوريم ، و اگر احراز نكنيم ، به همان نحو كه آمده ، يعنى با كنيه يا لقب ، ذكر مى نماييم و در پانوشت ، احتمالات مطرح در مورد قائل حديث را مى آوريم .
پنج . هر گاه در پانوشت ، بعد از منبع دوم يا منبع پس از آن ، نام قائل را ذكر كنيم ، اين ، بدان معناست كه حديث در اين منبع ، از هموست و نه از ديگرى كه در صدر حديث ، ياد شده است ؛ و هر گاه پس از نام قائل ياد شده ، عبارت «عنه(ص) » يا «عنه(ع) » را بياوريم ، اين ، بدان معناست كه مروىٌّ عنه ، حديث را به كسى كه در صدر حديثْ نام برده شده ، اِسناد داده است.
7 . چنان كه آمد ، در تدوين و نگارش اين مجموعه دانش نامه ها ، از روش موضوعى پيروى مى كنيم كه اين ، خود ، بُرش متون معيّنى از گزارش هاى مربوط به باب مورد نظر را اقتضا مى كند . اين نكته ، يكى از اصولى است كه براى پرهيز از تكرار ، نمى توان از آن صرف نظر كرد ، مخصوصا در متن هاى طولانى . ما همواره مى كوشيم تا آن بُرش نقل شده ، كامل ، تام و خالى از ابهام باشد ، ولو با آوردن توضيحات لازم در آغاز ، و البته با رعايت زيبايىِ سياق و وارد نيامدن خدشه اى به نظم متن .
بنا بر اين ، صدر حديث ـ كه نوشته ماست ـ ، در واقع ، مكمّل متن است ، به طورى كه بدون آن ، گاه فهم حديث ، ناممكن مى شود ، و گاهى اوقات هم اين صدر در فهم پاره اى شناسه ها و خصوصيات حديث ـ كه به خواننده در فهم فضاى حديث ، كمك مى كنند ـ ، مفيد است.
8 . قبلاً گفتيم كه معيار انتخاب هر متن از ميان متون ، قوّت و فراگير بودن آن است ؛ امّا با اين حال ، گاه متن برگزيده ، داراى پاره اى اغلاط ناشى از تصحيف يا سهو راويان است. در اين گونه موارد ، سعى كرده ايم كه آن اغلاط را به اقتضاى نوع غلط ، از طريق مراجعه به چاپ هاى مختلف مأخذ يا مراجعه به كتاب هاى واسطه (مثل بحار الأنوار) ، رفع و تصحيح كنيم ، البته در صورتى كه اين كتاب ها از مأخذ ما نقل كرده باشند ؛ چرا كه در اين صورت ، به منزله نسخه اى از نسخه هاى مأخذ به شمار مى آيند ، و اگر منبع واسطه اى موجود نبود ، با مراجعه به منابع ديگر و تأييد گرفتن از آنها ، رفع و اصلاح ، انجام مى گيرد .
در همه اين موارد ، امانتدارى علمى رعايت مى گردد و به جد ، سعى مى شود كه از بازى با متن ، پرهيز گردد و توضيحات لازم ، در پانوشت آورده شود ، مگر در موردى كه تصحيف ، قطعى باشد . در اين صورت ، آن را در متن ، تصحيح مى كنيم و به مورد اشتباه ، در پاورقى ، اشاره مى نماييم.
9 . در صورت وجود توضيحاتى در وسط متن برگزيده كه ربطى به موضوع نداشته باشند، از ذكر آنها خوددارى و به جاى آن ، سه نقطه گذاشته مى شود. البته ، در متن هاى كوتاه ، بنا بر آوردن تمامِ نقل است ، هرچند در لابه لاى آنها ، توضيحاتى آمده باشد كه ربطى به موضوع ندارد . اين كار ، براى اجتناب از تقطيع متنْ صورت مى گيرد ، مگر آن كه مجبور به تقطيع آن شده باشيم.
10 . افزوده هاى ميان دو قلّاب (كروشه) از ماست ، خواه اين افزوده ها براى بيان مرجع ضمير غايب (مستتر يا بارز) باشد يا هر توضيح ديگرى و افزوده هاى ميان دو هلال (پرانتز) ، در متن عربى ، از مأخذ است ، خواه نسخه بدل باشد يا جز آن .
11 . تا حدّ ممكن ، مى كوشيم تا واژگان پيچيده و دور از ذهن را شرح دهيم و براى اين كار ، به كتاب هاى اصلى لغت و غريب الحديث (مانند : النهاية ى ابن اثير ، الصحاح جوهرى ، القاموس المحيط فيروزآبادى ، المصباح المنير فيّومى ، مفردات ألفاظ القرآن راغب و ديگر منابع معتبر) ، تكيه مى كنيم. به هر روى، سعى داريم كه معناى مناسب را آشكار كنيم ـ البته اگر چنين تعبيرى درست باشد ـ و از ميان معانى متعدّدى كه گاه براى يك واژه ذكر مى شود ، معناى متناسب با سياق حديث را برگزينيم.
در شرح پاره اى عبارات و تركيبات پيچيده ، از كتاب هايى كه متون حديثى را شرح كرده اند (مانند : مرآة العقول ، الوافى ، توضيحات مجلسى در بحار الأنوار ، شرح نهج البلاغة ، فتح البارى و جز اينها) نيز كمك مى گيريم.
12 . اَعلام اشخاص و اَعلام جغرافيايى ، دو مورد ديگرى است كه به شرح آنها اهتمام داريم و از طريق كتب انساب و تَراجِم و منابع جغرافيايى و جغرافياى تاريخى (نظير معجم البلدان) و همچنين نقشه هاى جديد ـ كه به سفارش ما ، توسط متخصصان تهيه مى شوند ـ ، به توضيح اين موارد مى پردازيم.
ب ـ تنظيم پاورقى ها
13 . تنظيم منابع (مصادر) در پانوشت ها، بر پايه ميزان اعتبار منابع ، صورت مى گيرد . بنا بر اين ، هيچ گاه منبع ضعيف بر قوى مقدّم آورده نمى شود ، [24] مگر در حالات خاصّى ، مانند وقتى كه بخواهيم از تكرار نام راوى يا تكرار اشاره به اختلاف ، با تعبير «نَحوُه (مشابه آن)» اجتناب بورزيم ، كه در چنين مواردى ، ترتيبِ يادشده ، رعايت نمى شود.
14 . منابع شيعى از منابع اهل سنّت ، جدا مى شوند و هر يك از اين دو مجموعه ، جداگانه ذكر مى گردند. اين دو مجموعه را در پاورقى با نشانه نقطه ويرگول ، از هم جدا مى كنيم. همچنين ، ارجاعات به يك مجموعه از منابع (مثلاً منابع شيعه) نيز با نشانه ويرگول ، از هم جدا مى شوند.
15 . بسيارى اوقات ، در يك منبع ، يك نقل ، دو شماره دارد : يكى شماره مسلسل كه از ابتداى كتاب ، شروع و در پايان آن ، تمام مى شود ، و ديگرى ، شماره مربوط به بابى كه حديث در آن آمده است ، و ما همواره ، شماره مسلسل را بر مى گزينيم.
16 . معيار براى ذكر شماره صفحات ، شروع شدن متن برگزيده ما در آن صفحه است.
17 . معيار عمده براى ذكر اختلافات در پانوشت ، تأثير اين اختلافات در معنا و يا مفيد بودن ذكر آنها براى خواننده است ، و اين اختلافات، در صورت ضرورت، دقيقا ذكر و با واژه «نحوه (مشابه آن)» نشان داده مى شود.
18 . پس از ذكر منابع در پانوشت ، گاه با تعبير «ر . ك :» در متن فارسى و «راجع :» در متن عربى ، ارجاعاتى به برخى منابع ، داده مى شود . گفتنى است كه در اين گونه موارد ، متن مورد ارجاع ، با متن كتاب ، تفاوت بسيار دارد ؛ امّا در عين حال ، ملاحظه آن براى پژوهشگر ، سودمند است .
19 . پاره اى اختلافات ، با عبارات زير ، توضيح داده مى شوند: «و فيه كذا بدل كذا (در اين منبع ، فلان عبارت به جاى فلان عبارت آمده)» ، «ليس فيه كذا (در اين منبع ، فلان عبارت ، وجود ندارد)» ، «ليس فيه من كذا إلى كذا (در اين منبع ، از فلان كلمه تا فلان كلمه وجود ندارد)» ، «بزيادة كذا بعد كذا (با افزونى عبارت فلان ، بعد از فلان كلمه)» ، «بزيادة كذا فى آخره (با افزونى فلان عبارت در پايان آن)» .
چنانچه در برخى منابع ، عبارت كاملى از ابتداى حديثى كه در متن آمده ، حذف شده باشد ، با عبارت «ليس فيه صدره (در اين منبع ، صدر حديث نيامده)» به اين اختلاف ، اشاره مى كنيم؛ امّا اگر عبارت محذوف ، كامل نباشد ، آن را با اين عبارت ، خاطرنشان مى سازيم: «وليس فيه صدره إلى كذا (در اين منبع ، از آغاز حديث تا فلان كلمه نيامده است)» .
اگر اين كاستى در آخر حديث و يك جمله كامل باشد ، آن را با اين عبارت توضيح مى دهيم : «و ليس فيه ذيله (در اين منبع ، پايان حديث نيامده است)» ؛ ولى اگر يك جمله كامل نباشد يا چند جمله باشد ، آن را با اين عبارت ، خاطرنشان مى سازيم : «و ليس فيه من كذا إلى كذا (در اين منبع ، بخش پايانى حديث ، از فلان كلمه تا فلان كلمه ، نيامده است)» .
20 . هر كلمه يا عبارتى كه بعد از ذكر يك منبع بيايد ـ خواه براى بيان نام راوى باشد ، يا براى بيان اختلاف و يا تعبير «نحوه» ـ فقط به آن منبع مربوط مى شود ، مگر آن كه همراه با يكى از اين الفاظ ، آمده باشد : «كلاهما (هر دو منبع)» ، «كلّها (همه منابع)» ، «فيهما (در اين دو منبع)» و «فيها (در همه اين منابع)» كه در اين صورت ، به منابع پيش از آن نيز برمى گردد. گفتنى است كه هر گاه دو استخراج از يك منبع بيايد ، هر يك از آن دو ، استخراج مستقلى به شمار مى آيد و آنچه گفتيم ، درباره آن نيز جارى است.
نيز بايد دانست كه به كار بردن تعابير ياد شده ، گاه ما را وا مى دارد كه ترتيب منابع (بر حَسَب اعتبار آنها) را رعايت نكنيم . بنا بر اين ، اين فقره از توضيحات ، بر فقرات پيشين ـ كه براى توضيح روش استخراج آورديم ـ ، حاكم است.
براى مثال ، اگر راوى يا مروىٌّ عنه در دو يا چند منبع ، يكى باشد ، در اين هنگام ، اين منابع را به صورت پياپى مى آوريم و در پى آن ، يكى از اين دو تعبير را به كار مى بريم : «كلاهما عن (در هر دو منبع از)» و «كلّها عن (همه آنها از)» ؛ و چنانچه مرجع ضمير ، موجب اشتباه گردد ، به جاى آن ، تعداد منابعِ هم سخن در اين باره را ذكر مى كنيم . براى مثال آورده ايم: «و الثلاثة الأخيرة عن الإمام الباقر(ع) (سه مورد آخر ، از امام باقر(ع) )».
21 . رمزهاى «ج» ، «ص» و «ح» را در پانوشت ، به ترتيب ، براى نشان دادن جلد و صفحه و شماره حديث به كار مى بريم. از اين اصل ، موارد زير ، استثنا محسوب مى شوند: سخنان صحابيان و تابعيان و راويان و محدّثان ، متون تاريخى و نيز هر آنچه اصطلاح «حديث» ، شامل آن نمى شود و همچنين آن دسته از احاديث كه در ضمن شرح حال راويان آمده اند يا شماره هايى كه نشانى شرح حال اند (و نه نشانى حديث) . در تمامى اين موارد ، به جاى رمز «ح» ، كلمه «الرقم» را در عربى و رمز «ش» را در فارسى به كار مى بريم .
پس از آماده شدن متن هر دانش نامه ، ويرايش ، شرح لغات ، شرح اَعلام اشخاص و اَعلام جغرافيايى، مقابله و تصحيح ، اِعراب گذارى ، ترجمه «درآمد»ها و «تحليل»ها ، و نمايه سازى ، توسط كارشناسان خبره انجام مى گيرد و كتاب ، آماده طبع و نشر مى گردد .
محمّد محمّدى رى شهرى
[1] . امام حسن عليه السلام در سال 50 هجرى به شهادت رسيد.
[2] . معاويه، در سال 60 هجرى مُرد.
[3] ر . ك : ج 3 ص 249 (بخش ششم / فصل سوم / پيشگويى درباره شهادت او هنگام عبور از كربلا) .
[4] . ر . ك : ج 7 ص 190 ح 1892 .
[5] . ر .ك : همان ح1891 .
[6] . ر . ك : ج 7 ص 197 (بخش هشتم / فصل نهم / نبرد انفرادى امام عليه السلام با دشمنانش) .
[7] . ر . ك : ج 7 ص 236 ح 1946 .
[8] . ر . ك : ج 7 ص 260 ح 1967 .
[9] . ر . ك : ج 8 ص 119 (بخش نهم / فصل ششم / سخنرانى زينب عليهاالسلام ، در ميان كوفيان) .
[10] . ر . ك : ج 8 ص 361 ح 2420 .
[11] . كامل الزيارات : ص 326 ح 556 ، مصباح المتهجّد : ص 773 .
[12] . ر . ك : ج 10 ص 34 ح 2765 .
[13] گفتنى است كه در ترجمه فارسى ، اشعارى كه تا قرن چهارم به عربى سروده شده اند ، ترجمه گرديده اند و پس از آن ، نمونه هايى از اشعار فارسى ارائه مى شوند .
[14] . ر . ك : ص 91 (منابع غير قابل استناد) .
[15] اين موارد، عبارت اند از : تعدّد ابواب و عناوين ، اختلاف اساسى گزارش ها ، وجود پيام و نكته ويژه اى در هر يك از گزارش ها .
[16] ر. ك : ص 156 (سخنى درباره حضور اسماء بنت عُميس ، هنگام ولادت امام حسن و امام حسين عليهماالسلام) .
[17] ر . ك : ج 2 ص 324 (بخش چهارم / درآمد) .
[18] ر . ك : ج 4 ص 70 (بخش هفتم / فصل چهارم / تأمّلى در گزارش هاى مربوط به استعفاى مسلم از نمايندگى امام حسين عليه السلام ) .
[19] ر . ك : ج 8 ص 171 (بخش نهم / فصل ششم / سخنى در باره گزارش هاى مربوط به پنهان شدن امام زين العابدين عليه السلام ) .
[20] . از جناب آقاى على بابا عسكرى و مهندس ابو الفضل خسروى و شركت مهندسان مشاور «گئوداد» كه پنج نقشه ابتكارى و بى نظير اين دانش نامه را سامان داده اند ، صميمانه تقدير مى گردد .
[21] نام پيامبر خدا همراه با جمله «صلّى اللّه عليه و آله» و نام اهل بيت و پيامبران و فرشتگان الهى با جمله «عليه السلام» مى آيد .
[22] . اين اقدام ، ممكن است بارها تكرار شود .
[23] . گفتنى است نام كسانى كه در نگارش يا ساماندهى نهايى هر يك از تحليل ها نقش مؤثر داشته باشند، در پانوشت خواهد آمد . بديهى است كه در اين گونه موارد نيز در صورت لزوم، نظر مؤلف، اِعمال مى گردد .
[24] . كتاب هاى حديثى موجود در پژوهشكده علوم و معارف حديث (اعم از منابع شيعه و اهل سنّت) ، بر پايه اصول و معيارهاى خاصّى مرتّب و طبقه بندى شده اند؛ معيارهايى چون : تقدّم تاريخى كتاب ، شخصيّت مؤلّف ، احراز انتساب كتاب به مؤلّف ، ارزش كتاب در محافل علمى ، و ديگر معيارها و اصول ارزش گذارى كتاب ها . همين ها، معيار ترتيب منابع در پانوشت ها نيز قرار گرفته اند.